سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با لیا سدو ، ستاره زیبا و مشهور فرانسوی
می زند و مدام آن لبخند گرمش را بر چهره دارد که بعضی مواقع به خنده ریزی هم تبدیل می شود. او که حالا سه سال است با آندره مایر ازدواج کرده، درباره حاملگی می گوید همیشه می دانستم می خواهم بچه داشته باشم. همیشه رویای مادر بودن را داشتم. اما خوشحالم که حالا از راه رسید چون به نظرم قبلا آماده نبودم. وقتی جوان تر بودم هم خیلی دوست داشتم بچه داشته باشم، اما خیلی تیره بودم. سدو یکی از ...
خریداران خودرو، فروشنده جوان را کشتند
دو مرد جوان که در جریان سرقت خودروی گرانقیمت، پسر جوانی را ربوده و پس از قتل جسد او را با بنزین به آتش کشیده بودند، صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده و با حضور ملکی و غفاری –مستشاران دادگاه- محاکمه شدند. بعداز ظهر سوم مرداد سال 93 صاحب یک نمایشگاه خودرو در خیابان جمهوری با مراجعه به کلانتری از ربوده شدن پسرش توسط دو خریدار قلابی خودرو خبر ...
نجات قاتل آتش افروز از قصاص
سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، با دستوربازپرس سجاد منافی آذر تحقیقات ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای یافتن پسر خانواده آغاز شد تا این که روز 26 شهریور امسال بازداشت شد. او به افسر تحقیق گفت: چند ماه پیش می خواستم با دختری ازدواج کنم که پدرم مدتی بعد با این وصلت مخالفت کرد. همین باعث دلخوری ام شد و در کارگاه خیاطی ماندم و به خانه باز نگشتم. آن روز به مقابل خانه پدرم رفتم تا ...
اعترافات عامل پدرکشی در بازسازی صحنه
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جوان 20 ساله ای که مدعی است پدرش را به خاطر سخت گیری در تامین هزینه های زندگی و بدرفتاری های خانوادگی اش به قتل رسانده و سپس جسد او را در چهاردیواری مخروبه به آتش کشیده است، روز سه شنبه گذشته در حضور قاضی ویژه قتل عمد، صحنه جنایت را بازسازی کرد. به گزارش خراسان، صبح روز سه شنبه گذشته، متهم یک پرونده جنایی در حالی که حلقه های آهنین قانون ...
سرنوشت شوم پسر جوان با خوشگذرانی های کثیف پدر و مادرش!
چیست واز طرفی می خواست یک شریک برای بساط دود و دمش پیدا کند وچه کسی بهتر از من بود. سعید افزود: سرتان را درد نیاورم، معتاد شدم واز چند وقت پیش عمویم دست به کار شد تا ترکم بدهد و با اصرارهایش من در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم. دیروز مرخصی گرفتم و بیرون آمدم ودست به سرقت زدم. نمی دانم چرا بدنم مور مور می شد بروم و مواد بخرم. در حال فرار بودم که ماموران کلانتری 17مشهد ...
گفت و گویی خواندنی با محمدعلی کشاورز، پدرسالار دوست داشتنی
بازار روز قدم می زدم که دیدم در بساط دست فروشان چند خانم فروشنده کشک فروش من را به هم نشان می دهند و با هم صحبت می کنند. بعد از اینکه مطمئن شدند من را شناختند یکی از آن ها به طرفم آمد و به همکارانش گفت: این آقا پدرسالار است. فراموش نشدنی ترین جایزه ای که به خاطر فعالیت هایم گرفتم همان چند گرم کشکی بود که این خانم ها به من دادند. در تهران هم چند سال پیش در خیابان عباس آباد سوار ماشین ...
خریداران خودرو، فروشنده جوان را کشتند
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، دو مرد جوان که در جریان سرقت خودروی گرانقیمت، پسر جوانی را ربوده و پس از قتل جسد او را با بنزین به آتش کشیده بودند، صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده و با حضور ملکی و غفاری –مستشاران دادگاه- محاکمه شدند. بعداز ظهر سوم مرداد سال 93 صاحب یک نمایشگاه خودرو در خیابان جمهوری با مراجعه به کلانتری از ربوده شدن پسرش ...
سرنخ جدید در پرونده قتل زن جوان
شد و به افسر تحقیق گفت: من در محل کارم بودم. زمانی که به خانه بازگشتم متوجه شدم همسرم به قتل رسیده و دست و پا بسته در اتاق افتاده است. بشدت شوکه شده بودم و نمی دانستم باید چه کنم. فریاد زدم و به خانه همسایه ها رفتم و از آنها کمک خواستم. من و همسرم اختلاف و درگیری نداشتیم. نمی دانم چه کسی او را کشته است. جست وجوها برای یافتن عامل یا عاملان احتمالی این جنایت ادامه داشت تا این که با گذشت ...
بلایی که مادر و دایی بر سر دختر نوجوان آوردند!
دختر نوجوانم باید قصاص شوند.من چند سال قبل از این ماجرا از شوهرم جدا شدم و قرار شد دخترم پیش پدرش بماند، اما نامادری اش او را کتک می زد و تحت آزار و شکنجه قرارش می داد. سپس نامادری به عنوان متهم ردیف اول در قتل دختر نوجوان در برابر قضات دادگاه ایستاد. قاضی قربانزاده نخست به بیان اتهام او پرداخت و پرسید. آیا اتهامت را قبول داری؟ نامادری گفت: نه من روز حادثه خوابیده بودم و از مرگ منصوره ...
آن شب شوم گریه کردم و التماس کردم تا بچه های پارک رهایم کنند و ...
نشینم پیوستم. از آن شب به بعد برای تهیه پول موادمخدر دست به سرقت می زدم و در حالی که به یک سارق حرفه ای تبدیل شده بودم توسط دستگیر و شدم. طی چند ماهی که در بودم را هم ترک کردم. بعد از آزادی، پدرم به دنبالم آمد و مرا به خانه برد اما باز هم سر ناسازگاری گذاشتم. احساس می کردم چون مدتی را در حبس بوده ام پس حالا مرد شده ام. چند روز بعد دوباره از خانه کردم و به پاتوق پارک نشین ها رفتم. باز هم روزگارم ...
همسر شهید: هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند کنند تا به آقا سلام دهد/ به قبر شهید صدرزاده اشاره کرد و ...
نمرات خوبی می گرفت. درسش را در همان مدرسه می گرفت چون در خانه وقت درس خواندن نداشت. بیشتر وقتش در بسیج بود. در کانتینرهایی که پایگاه بچه ها بود کلاس قرآن دایر می کردند. شیطانی های سجاد شیرین بود. مثل تنها دخترش که عین پدرش است. شیطان و شر به معنایی که در ذهن عموم است نه، ولی برای ضد انقلاب و اشرار می توانم بگویم عیناً شر بود، یعنی از هیچ چیزی نمی ترسید. سجاد یک بار تصادف کرد. یک بار در ...
تکرار حادثه تلخ آتش سوزی این بار در محله خلیج فارس تهران
...، بچه های برادرم و دخترخاله ام دراین حادثه کشته شدند. خواهر و پدرم هم مصدوم شدند. البته آنها چهارشنبه صبح از بیمارستان مرخص شدند. حال ما اصلا خوب نیست. زن برادر من سنی نداشت. 30سالش بود، پسر برادرم هم کلاس سوم دبستان بود، یک طفل شیرخوار هم زیر آوار از بین رفت. غم از دست دادن مادر هم که سنگین ترین غم دنیاست. او ادامه می دهد: کل خانواده ما الان داغدار هستند، زن برادرم دختر آقای مهدوی بود، او عضو ...
افشاگری آشا محرابی درباره جزئیات جدایی پدرش از خانواده!
نوجوان بودم او از ما جدا شد و ترجیح داد زندگی تازه ای را تجربه کند. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم تا وقتی که در تئاتری بازی می کردم و او برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی دانستم که بازیگر شده ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می رفتم بسیار زودتر از این می توانستم به مقصودم برسم. زمانی که او رفت تمام برنامه هایی که برای ...
از سرقت خودروی حمل پول تا هتک حرمت در فضای مجازی
پاسارگاد صبح امروز در بزرگراه حقانی به سرقت رفت. در ساعت 7:47 صبح امروز یکی از خودروهای حمل پول متعلق به بانک پاسارگاد در حال حرکت در بزرگراه حقانی بود که ناگهان دو دستگاه پراید با حرکت در مجاورت این خودرو سعی در متوقف کردن آن کردند. با متوقف کردن خودروی حامل پول، سارقان از خودرو پیاده شده و در زمانی کوتاه خودروی حمل پول را سرقت کرده و متواری شدند. به دنبال سرقت این خودرو ماموران پلیس ...
بنیاد در آینه مطبوعات
حرم آقا به خانه برگشتم و موضوع را به پدر و مادرم گفتم. پدرم وقتی موضوع را شنید گفت که پسرم من خودم 32 سال خادم آقا ابا عبدا... بودم. تو هم اگر فکر می کنی راهی که انتخاب کرده ا ی راه اهل بیت (ع) است، برو. اوایل سال 94 بود که با دوستم برای ثبت نام اقدام کردیم، زمانی که از ما دو نفر تست جسمانی می گرفتند به دوستم به خاطر این که چشمانش ضعیف بود اجازه اعزام ندادند، به من هم چون جثه ضعیفی داشتم اعلام شد که ...
گوشی را مخفیانه برداشتم / مطلبی را دیدم که شوکه شدم و از خانه فرار کردم!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، پدرم شب ها تا دیروقت سرش توی گوشی تلفن همراهش بود. رمز ورود گوشی را زیرچشمی یاد گرفته بودم. از سر کنجکاوی، گوشی را مخفیانه برمی داشتم و سوراخ سنبه های آن را زیر و رو می کردم. متوجه شدم پدرم در شبکه های اجتماعی با چند زن در ارتباط است و آن ها مطالب و عکس های زشت برای همدیگر ارسال می کردند. نسبت به او که تا آن موقع قهرمان زندگی ام بود احساس بسیار بدی پیدا کردم. منتظر ...
راز وحشتناک زنی در مورد شوهرش که قصد نداشت افشا کند!
، هروئین بود. چند روزی هم کراک زدم. اما گفتند بدنت کرم می گذارد، برای همین گذاشتم کنار و بی خیالش شدم. بعد دوباره رفتم سراغ هروئین. ولی دیگر از وضعیتی که برای خودم درست کرده بودم، حسابی خسته شده بودم. من هم کارتن خوابی کردم، اما فرقش این بود که در خانه خودم کارتن خواب بودم و کارم به خیابان نکشید. بالاخره از طریق خانمی که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، با سرای مهر طلوع آشنا شدم و اعتیادم را برای ...
فریبا نادری و ساناز سماواتی با چادر های خاص و جالب! +تصاویر
برایم خاطره انگیز بود و تا همین چند ماه پیش با دختر او در یک خانه زندگی می کردیم. من همیشه در زندگی ام آدم محافظه کاری بودم و دنبال این بودم که بی دلیل خودم را در معرض قضاوت دیگران یا مشکل قرار ندهم اما دوست داشتن و عشق آنقدر قوی است که محافظه کاری نمی شناسد. مسعود رسام از کودکی برایم بت بود و وقتی نام او و برادرش در تیتراژ می آمد لذت می بردم. چهارشنبه شب ها این اجازه را داشتم که بیدار بمانم و ...
با دکتر غلامحسین شاهچراغی بعد از 40 سال تدریس و عمل به وصیت والدین
. ورزش کردن را خیلی دوست داشتم. به نظرم بچه آرامی بودید؟ خواهرها و برادرهایم که می گویند خیلی شیطان و بازیگوش بودم. چند خواهر و برادر دارید؟ سه برادر و سه خواهر. پدرتان چه شغلی داشتند؟ ایشان کارمند بانک مرکزی بودند و جزو افراد برجسته بانک بودند. یادم می آید که در کودکی اول من را به مدرسه می گذاشتند و بعد سر کار می رفتند. منزل ما نزدیک شاهچراغ بود و علت اینکه نام ...
با ناظم و مدیر مدرسه مشکل داشتم؛ حرف زور می زدند! / جز دریبل و گل زدن هنر دیگری ندارم
، زنگ ورزش است می خواهم بازی کنم! خلاصه مشکل سر همین بود. اخراج شدم! بعد هم که دیگر مدرسه نرفتم! به همین راحتی قید درس خواندن را زدید؟ بله. من کم طاقت هستم و دوست ندارم حرف زور بشنوم. البته آن زمان هنوز فوتسال را به طور حرفه ای شروع نکرده بودم و والیبال هم بازی می کردم. چه شد به سمت فوتسال کشیده شدید؟ خب من از همان اول با برادرهایم فوتسال بازی می ...
این دو خواهر وقتی پدرشان در زندان بود سه ماه اسیر پسر همسایه بودند!
چند روز قبل دختر 15ساله ای همراه با پدرش به پلیس آگاهی رفت و مدعی شد که از 3 ماه قبل پسر همسایه شان او و خواهر بزرگ ترش را ربوده و در خانه ای متروکه مورد آزار و اذیت قرار داده است. به دنبال اظهارات دختر نوجوان پرونده روی میز قضات شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت و آنها حکم جلب متهم را صادر کردند. در این شرایط مأموران توانستند از طریق دختر همسایه مخفیگاه برادرش را در ...
مستند خونه فیلمی در ستایش نگاه ، تفکر و منش تهرانی های قدیم تهرانی که فروختند
از خانه های قدیمی تهران کردم. نه لزوما خانه هایی با معماری های عجیب و غریب. خانه هایی که آدم های شاخصی در آن زندگی کرده بودند. با این تمرکز که آدم های فرهنگی و هنرمند در این خانه ها زیست داشته اند. در این گشت وگذارها با عمارت مستوفی برخورد کرده بودم. آن زمان هنوز نمی دانستم لوکیشن فیلم هم بوده. یکی از همکاران مطبوعاتی من که روزنامه نگار درجه یکی هم هست و بسیار در حوزه ورزش مشهور است، محمدرضا مدنی ...
گزارشی از یک اتفاق دردناک در زندان اراک!
و پدرم از هم جدا شدند. یک تصاویر مبهمی از آن زمان ها در ذهنم بود. اما 24 سال از آن روزها می گذشت و تصور چهره مادرم خیلی سخت بود هشت سال انتظار برای اجرای حکم قصاص. قصاص برای جنایتی که خودش می گوید به خاطر ندانم کاری مرتکب آن شده است. هشت سال شمردن روز، ماه و سال بدون هیچ امیدی برای رهایی. زندگی در ناامیدی مطلق برای پسری که در هشت سالگی مادر ترکش کرد و در 30 سالگی همسرش او را با یک دختر ...
کریستف رضاعی: پارسال بیشتر انتظار دریافت سیمرغ را داشتم
. مثلاً من پارسال بیشتر انتظار دریافت سیمرغ را داشتم. چون ساخت موسیقی فیلم نگار خیلی دیر انجام شد. * گفته بودید در مدت یک ماه و نیم این موسیقی را ساختید. بله. آن زمان مشغول کار روی یک مستند با نام Forgotten Childhood بودم که کارگردان آن هم خیلی به حضورش در بخش مستند امید داشت، اما خب انتخاب نشد. مستندی بود که داستان مهاجرین سوریه ای، فلسطینی و لبنانی را روایت می کرد که بزرگ ترها دخالتی در آن ...
فیلمسازان بزرگ عاشق چه فیلم هایی هستد؟
...: من عاشق فیلم های فرانسوی هستم و در همه این سال ها نسبت به آنها تعصب وحشتناکی داشته ام. تعداد زیادی از محبوب ترین کارگردان های زندگی ام فرانسوی هستند و در بین آنها فرانسوا تروفو، ژان رنوآر و لویی مال جایگاه ویژه ای دارند. زمزمه قلب فیلم محبوب وس اندرسون است. فیلمی از لویی مال، درباره رابطه یک مادر و پسر که در سال 4591 روایت می شود. وس اندرسون چنان عاشق مال و فیلمش بوده که چند سال ...
ادعای دختر 15 ساله: قربانی تعرض پسر همسایه شدیم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دختری که مدعی است به دلیل زندانی بودن پدرش تنها شده و به همراه خواهرش از سوی جوانی ربوده و روزها در خانه ای زندانی شده و مورد آزار قرار گرفته اند به دادگاه شکایت کردند. به گزارش شرق، چهارم بهمن ماه سال جاری دختر 15ساله ای به همراه پدرش به مأموران پلیس مراجعه کرد و مدعی شد از سوی جوانی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است و درحال حاضر خواهرش هم ...
انگشتانی که قطع می شوند تا قم دومین قطب تولیدات چوبی کشور شود
معتقد است که قریب به اتفاق درودگران سازوکار استفاده از دستگاه های مدرن را هم نمی دانند باید ابتدا آموزش های لازم را فراگیرند زیرا اگر به هر شخص 100 میلیون هم وام دهند به دلیل این که آموزش ندیده پول را از بین می برد و وظیفه اتحادیه است که آموزش های به روز را به اعضا بدهد زیرا با چند ماه شاگردی نمی توان در این شغل آسیب ندید. وی افزود: همان گونه که برای رانندگی، گواهی نامه اجباری است در ...
فردوسی علم پزشکی
می کرد. من بارها برق عشق به طبابت و نجات انسان ها را در چشمان پدر دیده ام و از همان کودکی علاقه زیادی داشتم که راه پدر را ادامه بدهم و با علاقه خودم پزشکی را انتخاب کردم. با وجود آنکه دوران تحصیل دور از خانواده بودم اما آخر هفته ها وقتی به خانه می آمدم سعی می کردم مسائل و سؤالات مربوط به بیمارانم را با پدر در میان بگذارم و از او مشورت بگیرم؛ زیرا راهنمایی های پدر بسیار راهگشاست. پدر تدریس و تربیت ...
پسر ناخلف از مرگ فاصله گرفت
...> متهم در بازجویی ها با اظهار پشیمانی به قتل پدرش اعتراف کرد . وی گفت : من در یک کارگاه خیاطی کار می کردم و با پول خودم خودروی پژو 296 خریدم تا اینکه مدتی قبل با دختر جوانی آشنا شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما خانواده ام مخالفت کردند . من تلاش زیادی کردم تا پدرم را راضی کنم اما فایده ای نداشت . من عاشق دختر مورد علاقه ام بودم و پدرم متوجه شده بود که من با او ازدواج می کنم به همین خاطر چند روز ...
فرار دختر 15 ساله از دخمه شیطانی در کرج / خواهرم مینا هنوز گرفتار است نجاتش دهید!
و ما را کتک زدند. آنها سه ماه ما را در یک خانه زندانی Prisoner کردند و آزار دادند تا اینکه دو هفته قبل توانستم از خانه متروکه در جاده کرج فرار Escape کنم. دختر نوجوان ادامه داد: چون پدرم در زندان بود و جایی نداشتم در خیابان ها آواره شدم تا اینکه یک پیرزن مرا به خانه اش دعوت کرد. من چند روز را آنجا ماندم و در تماس تلفنی با زندان پدرم را در جریان ماجرا قرار دادم. به محض اینکه پدرم از ...