سایر منابع:
سایر خبرها
بیکاری و مهاجرت پلی به سوی آسیب های اجتماعی
شود تا بلکه تحولی در زندگی اش رخ دهد. اگر او نتواند خودش را با هنجارهای شهرنشینی تطبیق دهد، احتمال این که به سمت جرم کشیده شود بالا می رود. یک فرد روستایی ممکن است در خانه اش را باز بگذارد، بدون این که احساس خطر کند. یا این که زمین های کشاورزی اش را بدون حصار آنچنانی اداره کند. اما این مسائل در شهرها وجود ندارد. این تفاوت هنجارها می تواند تاثیر مستقیم در وقوع جرایم علیه اموال داشته باشد. ...
شما بگویید چرا بمانیم؟
هزینه دانشگاهم را بپردازند، اما در هر رشته ای که بتوانم پذیرش بگیرم می روم. چون شما غریبه هستید می توانم حرفم را راحت تر بزنم، مهم برای من ادامه تحصیل نیست، مهم این است که اینجا نباشم. هر کسی این را درک نمی کند که هرطور شده می خواهی بروی، ولی وقتی پای درس و دانشگاه باز شد، همه موافقت می کنند. کتابش را ورق می زند و انگار چیزی یادش افتاده باشد: من یک خواهر بزرگ مجرد دارم، هر روز باید حرف و ...
گفت طوری می جنگم که تشییع پیکرم هم بی زحمت باشد!
می دهیم. در تابستان و تعطیلات با هم پارک و کوه می رفتیم و خودم با پسرم بازی های مختلف مثل پینگ پنگ، بدمینتون، فوتبال و شنا انجام می دادیم. غیر از ایشان دو پسر دیگر دارم که آنها هم روحانی هستند. سعی می کردم خودم همبازی شان باشم و در اوقات فراغت بعضی اشعار کوتاه، رباعیات، آیات و احادیث کوتاه را برایشان می خواندم، توضیح می دادم و می خواستم آنها را حفظ کنند. خودشان هم مطالب راهگشا را حفظ می کردند ...
لاغری به قیمت آبرو
زندگی متفاوت با گذشته دوستان مناسبی را انتخاب نکرده که همین امر باعث بزه دیدگی او شده است. از طرفی او توانایی های خود را باور نداشته و اضافه وزنش باعث حقارتش شده است. همین موضوع هم او را در دام شیادان انداخته و طعمه اخاذی آنها کرده است. فرهنگ نادرست استفاده از فضای مجازی این کارشناس مشاوره و مسائل خانواده ادامه داد: همان طور که در این پرونده مشاهده شد این زن به دلیل نداشتن ...
فرهنگ + شهروندی
پایینشان کند و دوباره آرام دستش را بیرون بکشد. همین کارها بود که صدای مادرش را بلند می کرد. چون دوباره داد زد: دست نکن لای شن ها! نمی تونی آروم بشینی همون جا؟ ولی باز هم صدایش را نشنید. دستانش را دوباره لای ماسه ها فرو برد و چند صدف ریز بیرون آورد. یکی یکی چیدشان کنار هم و فکر کرد که با آن ها چیزی بسازد. مثل همان پیرزنی که مادر کنارش ایستاده بود. فکر کرد او هم می تواند با همین چهار پنج صدفی که پیدا ...
ابهامات تازه در پرونده قتل زنی که جانش را بر سر مراجعه به رمال گذاشت
حادثه به بهانه رفتن پیش رمال با لیلا قرار گذاشتم. اما چون مواد مصرف کرده بودم قرار آن شب را به هم زدم . روزبعد-15 اسفند - لیلا با من تماس گرفت و... آن روز هم مواد مصرف کردم و مشروبات الکلی خوردم و به محل قرار که رمپ بزرگراه باکری بود رفتم. آنجا را انتخاب کردم چون هم نزدیک خانه پدرم بود و هم محل مواد کشیدنم. همیشه آنجا می رفتم و مواد مصرف می کردم. ساعت 11 شب لیلا به محل قرار آمد تا به ...
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه
می افتاد، افتاد و داعشی ها مرا گرفتند و سه روز و سه شب به حالت ایستاده و با دست ها و چشم های بسته و بدون آب و غذا رو به یک دیوار نگه داشتند. هر بار که کوشیدم برای رفع خستگی دقیقه ای روی زمین بنشینم، شلاق داعشی ها را روی بدنم یافتم. با همین روش جان چند نفر را گرفتند. من جان سخت بودم که زنده ماندم. بله مرا به یک سلول انفرادی تاریک بردندو 7 روز هم در آنجا نگه داشتند و بازجوها از چند کشور ...
نقش ویتامین ها در سلامت چشم
نمونه سخاوتمندی از این مجموعه است. علاوه بر مرکبات، سبزیجات برگ دار سبز (جعفری، اسفناج و غیره) و کلم ها نیز ویتامین C دارند. پیشگیری از ابتلا به آب مروارید ماکولا، بخش مرکزی شبکیه و دیدن جزئیات است. وجود این بخش برای خواندن، نوشتن، رانندگی، تشخیص چهره ها و مواردی از این دست ضرورت دارد. این ناحیه سرشار از رنگدانه های لوتئین و زآگزانتین است که از ماکولا در مقابل اشعه های نور ...
خودکشی برای دست یافتن به طلاق
پیش ما بمانی؟! دیگر نگاه های فامیل برایم آزاردهنده شده بود. تا اینکه سروکله پسری برای خواستگاریم پیدا شد، با اصرارهای پدر و التماس های مادرم، با شاهین در حالی که هیچ شناختی از او نداشتم عقد کردم. اما هنوز شش روز از ازدواجمان نگذشته بود که متوجه شدم چه اشتباهی کرده ام . شاهین اصلاً آن آدمی که من دنبال او بودم نبود، افکار و عقایدش زمین تا آسمان با من فرق می کرد او می خواست من مثل زن های ...
نشستی به سبک احمدی نژاد/ مردی که در چشمان خبرنگاران زل می زند و دروغ می گوید
.... 48 هزار سند میراث فرهنگی هم گم نشده است. همه این ها اتهام است، زمانی به من می گفتند دیکتاتور. من دست خالی بودم. من یک معلم بودم که رییس جمهور شدم. احمدی نژاد بدون توجه به فیلترینگ شدید در دولتش گفت: بیشترین توسعه فضای مجازی در دولت ما اتفاق افتاد. به من می گویند ضد علم. اما همان دانشگاهی که بشما لیسانس داد به من دکتری داد و امروز عضو هیات علمی هستم. من به کسانی که داشتند مردم را می ...
وقتی صیغه شدم تازه فهمیدم از شوهر سابقم باردارم / بند ناف بچه را مخفیانه خودم بریدم
زندگی مشترکمان شروع شد، فهمیدم که از همسر اولم باردارم. ماجرا را از او پنهان کردم و ابتدا به او می گفتم که به یک بیماری مبتلا هستم و وضعیت ظاهری ام به خاطر کیستی است که در بدنم است. اما در نهایت او در جریان ماجرا قرار گرفت و سر ناسازگاری گذاشت. تا اینکه زمان به دنیا آمدن فرزندم رسید. از آنجا که تصور می کردم به دنیا آمدن او مانع خوشبختی من و شوهرم است، به بیمارستان نرفتم و خودم در سرویس بهداشتی ...
عشق نهفته در این نامه را بلند بخوان
، در دوران ابتدایی و راهنمایی. بعد از آن رشته حسابداری را انتخاب کردم و چندسالی بین علاقه اصلی و شیوه زندگی ام وقفه افتاد. اما از 27 سالگی به سراغ سینمای جوان رفتم و مجدداً جذب تئاتر شدم. ایده قرار دادن سه سرباز در یک مقر دیده بانی، سربازانی که سهمی در این جنگ ندارند، از کجا آمد؟ بعد از اینکه چندکار در مورد جنگ نوشتم به این فکر کردم که چقدر خوب است نمایشنامه ای بنویسم که بتواند ...
ارتباط شوم و شیطانی زن شوهردار با خدمه در بیمارستان / این زن به کلانتری مشهد رفت
متخصص مذکور وقت بگیرم. با این کار او خیلی خوشحال شدم و روز بعد با همان شماره تماس گرفتم. آن جوان به راحتی برای همان روز نوبت ویزیت گرفت و من موفق شدم با این کار مادرم را نزد پزشک ببرم. آن روز از خوشحالی نمی دانستم چگونه از آن جوان قدردانی کنم. بعد از این ماجرا هر وقت برای درمان مادرم قرار بود او را نزد پزشک ببرم با همان جوان در بیمارستان تماس می گرفتم و او هم بلافاصله برایم نوبت ویزیت می گرفت. این ...
منوچهر آشتیانی: تحت تأثیر هدایت، فردید و نیما بودم
به ایران برگشتم حلقه های شعر و بحث با شاعرانی همچون اخوان ثالث ادامه داشت. پیش از آلمان، ابتدا می خواهیم بدانیم چطور شد رفتید فرانسه؟ اول به فرانسه رفتم چرا که به کشوری حق رفتن داشتیم که زبانش را در دانشگاه خوانده بودیم. وقتی خواستم بروم همه اساتیدم گفتند تو که شاگرد اول فلسفه شدی جایت آلمان است. من دو سه ماهی آلمانی خواندم دیدم اصلاً به این راحتی نیست. چون شاگرد اول بودم ...
درخواست شرم آور پیرمرد ثروتمند از زن آرایشگر / بلایی که سر شوهر این زن آمد
شود چرا که زندگیام را سیاه کرده است. همین سرنخ کافی بود تا ماموران به ردیابی های مخابراتی دست بزنند و به یک زن برسند که پرستار بیمارستان بود و اطلاعی از مزاحمت نداشت. کارآگاهان در تحقیق از این پرستار شنیدند نیمه شب یکی از روزها پیرمرد بیماری که در بیمارستان بستری بود از وی موبایلیش را به امانت گرفته تا تماس با خانه اش بگیرد. پلیس به یک قدمی پیرمرد بیمار رسید و وی را ...
کار کثیف پسر افغانی با مادرش! / فرهاد از من خواست که مادرش را به بیرون از منزل ببریم! + عکس
تهران منتقل شد در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: مدتی بود که مادرم به نحوه خرج کردن پول و رفت وآمدهای من مته به خشخاش می گذاشت تا اینکه روز وقوع قتل در حالیکه از دستش عصبی شده بودم، با چاقو ضربه ای به پهلویش زدم و پس از اینکه مادرم روی زمین افتاد به بیرون از خانه رفتم و سیگار کشیدم، بعد مجدداً به خانه برگشتم و متوجه شدم مادرم جان باخته است بعد نیز با ابراهیم تماس گرفتم و با کمک وی جسد مادرم را به ...
حرف های زهرا تازه عروس را به خانه مادر شوهرش کشاند / دست و پای پیرزن را بست و...
نمی خواهد بگوید شاید هم نمی تواند دل من را با حرف هایش بشکند. آنقدر اصرار کردم تا بالاخره حرف زد. گفت چند بار علی را در کوچه و خیابان با یک زن دیده است. این را که گفت دیگر نفهمیدم چطور لباس پوشیدم و از خانه بیرون رفتم. فقط صدای ناله های زهرا را از پشت سرم می شنیدم که می گفت شاید اشتباه باشد. شاید آن زن یکی از اقوام علی بوده که من نشناختمش. حداقل در خانه را قفل کن. زهرا می گفت و ...
تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
ستاره های آسمان آشکارند، مثلِ اشک های هویدای من در تاریکی پیچِ دستانم. کم خواب شده ام مثلِ همه بهارهای زندگی با ام اس . کلافه ام. دلم می خواهد زمان بایستد و این آخرین روزهای خُنک و خلوتِ تهران را با همه وجودم دریابم، اما همین سکوت و فراغت آزارم می دهد. هنوز سال نو را باور نکرده ام. در پیچِ تلخی ها مانده ام. ترس از گرما سراغم آمده است. اگر روند کاهش قرص ها ادامه پیدا نکند، نمی دانم چه بر سرم خواهد ...
30 ثانیه وحشت در مشهد
. 30 ثانیه تا 40 ثانیه طول کشید. بعد از زلزله بود که همه ساختمان را تخلیه کردیم. با همسر و خانواده ام تماس گرفتم و جویای حالشان شدم. بسیار ترسیده بودند. حالا قرار است شب را بیرون از خانه سپری کنیم. شعله هم در خانه مشغول آشپزی بوده که زلزله 6 ریشتری غافلگیرش کرده است. او می گوید: همراه 3 خواهر و مادرم در آشپزخانه بودیم. بستگانم که برای تعطیلات نوروز به مشهد آمده اند هنوز برنگشته بودند که این ...
سقوط مرموز مرد معلول در مهمانی آشتی کنان
شده بود. خیلی ترسیده بودیم و بلافاصله به پلیس زنگ زدیم. نمی دانیم او چطور سقوط کرده و جسدش زیر آن خودرو رفته است. در ادامه دختر این زن نیز به افسر تحقیق گفت: گفته های مادرم صحت دارد. آن شب زمانی که شوهر مادرم به خانه مان آمد، آن دو دوباره مشاجره کردند. شوهرش به قهر خانه مان را ترک کرد. چون مهمان بود طاقت نیاوردم و به خیابان رفتم و با اصرار او را به خانه آوردم. آن شب مادرم و ...
میهمانی شیطانی در باغ / دانشجوهای دختر و پسر چه می کردند؟
درسی برادرم نیز باید به او کمک می کردم. در این شرایط بود که پدرم با زن جوان دیگری ازدواج کرد تا به قول خودش ما را از این وضعیت نجات بدهد اما هیچ وقت این گونه نشد. هنوز مقطع راهنمایی را به پایان نرسانده بودم که 2 برادر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد. نامادری ام هیچ گاه تلاش نکرد جای خالی مادرم را پر کند این در حالی بود که من نیز نمی توانستم او را به جای مادرم ببینم و فقط ترس از هیبت پدر بود که ...
مرد بی غیرت زن و دخترش را سر قرار با مردان غریبه می فرستاد تا اینکه...
نمی کردم در نقش یک با شوهرم همدستی کنم، اما وسوسه پول، طلا، تفریح و خانه مناسب من را فریب داد و پشیمانم. دختر 13 ساله که گریه می کرد، گفت: من بیشتر مراقب پدر و مادرم بودم و وجود من در امنیت مادرم لازم بود. هر شب با گریه می خوابیدم و افسوس می خوردم چرا پدر و مادرم نباید سالم زندگی کنند. کارآگاهان که می دیدند این زوج و دختر نوجوان شان مردان زیادی را به دام خود کشانده اند، به ...
وقتی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه خواننده می شود
کشوری بدست آوردیم. یعنی فضایی که وارد شدم قرآن و عترت بود. سال هایی که دانشگاه بودم به شدت فاز بسیج دانشجویی داشتم و فعال بودم. مدتی هم مسئول بسیج دانشکده و مدت کوتاه تری هم بسیج دانشگاه شدم. چند ماهی هم در قرارگاه شهید باقری با بچه های خوب دانشگاه های تهران همکاری داشتم. من اصلاً در فضای هنری نبودم تا اینکه سال 91 اتفاق جالبی برای من افتاد. مبلغی پول نیاز داشتم که نمی خواستم به پدرم ...
رد خاطرات در سرزمین های نور/ مرور گذشته پرافتخار در وادی حماسه
. باز هم یاد گذشته می افتد یاد آن روزها که دوم راهنمایی بود اما از درس جا مانده بود. فقط و فقط برای پیدا کردن ردی از برادر بزرگترش. بیان می کند: خیلی ها نمی دانند از دست دادن این شهیدان چه عوارضی برای خانواده هایشان دارد. چقدر آدم صدمه می بیند. آن موقع راهنمایی بودم. مرتب می رفتیم هلال احمر و صلیب سرخ خبر بگیریم و من نمی رفتم سر جلسه امتحان. پل های آهنی که در یادمان علقمه ساخته ...
داستان زندگی فردی که بعد از 30 سال موفق به تغییر جنسیت شد
...؛ اما به هیچ عنوان حاضر نبودم از دنیای دلخواه دخترانه ام دور شوم. پنجمین پسر و آخرین فرزند خانواده ای مذهبی بودم و هرچه بزرگتر می شدم، بیشتر باورم می شد که متعلق به دنیای مردها نیستم و هیچ نسبتی با آنها ندارم. حسرت پوشیدن لباس های دخترانه و اسمی چون پروانه را داشتم و نام پویا آزارم می داد. آن روزها تنها حامی من در خانه مادرم بود. خوب خاطرم هست که حدود 10 سالم بود که پدرم رو به من کرد و با تغیر ...
جوان 19ساله مکثی کرد و آهی کشید
کس حتی من حاضر نبودیم به صورتش نگاه کنیم. در این شرایط پای من به خانه مرد همسایه باز شد و بعد هم به دام اعتیاد افتادم. آن زمان دنبال راهی می گشتم تا به خودم آرامش بدم واین راه خطا را انتخاب کردم. سعید در پایان گفت:خدا را شکر می کنم تنها هستم خواهر وبرادری ندارم وگرنه باید غصه آنها را هم می خوردم. بنابه این گزارش سعید با این اقرارها به اتهام سرقت تحویل دادسرای مشهد شد تا دادیار تصمیم قضایی را بگیرد. ...
زنم به خاطر بیکار شدنم حرف های نامربوط می زد
اختلافات شدید خانوادگی بین من و همسرم شد او همواره مرا به خاطر بیکاری و ندادن نفقه سرزنش می کرد تا جایی که مادر زنم مجبور بود هزینه های ما را تامین کند. شب قبل از حادثه نیز مرا تهدید کرد که اگر سرکار نروی دیگر تو را به خانه راه نمی دهم و با دخترم به خانه مادرم می روم! از سویی هم خانه مال همسرم بود و من نمی توانستم چیزی بگویم. آن شب در سکوت خوابیدم ولی صبح زود که بیدار شدم حرف های همسرم در ...
وقتی همه میهمان ها رفتند، آقا داماد از راز تلخ عروس خانم به او گفت و ...
باز هم دست از دله دزدی هام بر نداشته بودم. بعضی وقت ها جیب آقا حمید و بعضی وقت ها کیف های خواهرشوهرام و مادرشوهرم رو خالی می کردم. 6 ماهی اینجوری گذشت و انگار نه انگار که چیزی توی خونه مادرشوهرم گم می شه! تا اینکه شب عروسی و بادا بادا مبارک بادا رو برامون خوندند، اون شب همه مهمونای آشنا و غریبه آرزو می کردن زندگی خوبی داشته باشیم، یه دلهره عجیبی توی دلم بود و غریبی خاصی توی چشم های حمید ...
عشق”محمدحسین” به حضرت زینب(س) بیشتر از عشق به فرزندانش بود/درخواست شهادت از فرزندان
. تا الان خلا و نبودش را احساس نکردم و هر کمکی ازش خواستم برام برآورده کرده است وجود فیزیکی ندارد اما در خانه احساسش می کنم و کاری می کنم که بچه ها نبودش را کمتر احساس کنند. مرآت- واکنش فرزندانتان در نبود پدر چگونه است؟ زینب باورش نمی شد که پدرش به شهادت رسیده است و فکر می کرد که مثل همیشه با اتوبوس برمی گردد و وقتی پیکر پدرش را دید باور کرد و آرام شد. ...
مرگ؛نتیجه رمالی دخترک عاشق/تبعید و شلاق حکم پسر تجاوزکار
خارج شده و پس از آن مراجعتی به خانه نداشته که پرونده مقدماتی با موضوع فقدان تشکیل شده و برای رسیدگی در اختیار پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته بود. در تحقیقات از خانواده لیلا، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که چندی پیش لیلا از طریق شبکه های مجازی با جوانی به نام حسن. ب آشنا شد، با وجود مخالفت خانواده اش در مرداد ماه 1395 با وی ازدواج کرد اما پس از گذشت مدت کوتاهی مشخص می شود که حسن او ...