سایر منابع:
سایر خبرها
دلم می خواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم
نخوابیدم و صبح که آقامهدی از من تلفنی در این باره پرسید، برای اینکه ناراحت نشود به او نگفتم که ترسیده بودم. چندشب بعد آقامهدی پیش ما آمد و گفت شب اول برایتان صلوات فرستادم تا احساس آرامش کنید. محرم با بچه ها به ایران بازگشتیم، اما زمان بازگشت به دلیل انجام عملیات هایی ما را همراه خود نبرد، چراکه می گفت ممکن است در این سفر در تنهایی و دوری از من به شما سخت بگذرد. 18 آذر رفت و ما نیز 28 آذر ...
روایت جزئیات دیدار با تروریست دستگیر شده در زندان اوین
ناراحت بودم با خودم می گفتم مبادا کسب رتبه در جشنواره و اهدای جایزه به همسرم در زندگی و سرنوشت ما تأثیر بدی گذارد. در آن مقطع من لیسانس روان شناسی داشتم. من نگرانی خودم را در همان شب به مسعود ابراز کردم گفتم از این به بعد تو خواهی گفت که این زن دیگر به درد من نمی خورد و رتبه من بالا رفته!! و اگر روند جایزه دادن ها شروع شود این وسط زحمات من پایمال خواهد شد. واکنش آقای دکتر نسبت ...
گفت وگو با زنان خارجی که دور دریاچه آزادی دویدند
مسابقه متوجه شدم که دو ماراتن نیست. حتی نمی دانستم ساعت 4 بعد از ظهر جمعه است، چون شب پرواز دارم و نمی توانستم زیاد بمانم. سوسن، قبلا در هاف ماراتن که 21 کیلومتر است، شرکت کرده و این بار به همین امید به ایران آمده: کاش این جا هم دو ماراتن برگزار می شد. اما با همه اینها می گوید که: اتفاق خوبی افتاده، باید تلاش کنند که مسابقه بهتری برگزار کنند. بگذارید زنان بدوند شرکت کننده ها ...
مصاحبه با تهیه کنندگان مجموعه روایت فتح
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: تا آخر آن سال را کلاً در خوزستان بودم و حدود دو ماه بعدش هم تا اواخر اردیبهشت یا اوایل خرداد 60 رفتم منطقه ی غرب و یک بررسی وسیع در کلّ منطقه کردم، برای اطّلاعات و چیزهایی که لازم بود؛ تا بعد بیاییم و باز مشغول کارهای خودمان شویم. که حوادث تهران پیش آمد و مانع از رفتن من به آن جا شد. این مدت، غالباً در اهواز بودم. از روزهای اوّل قصد داشتم بروم خرمشهر و آبادان؛ لکن نمیشد. علت هم این بود که در اهواز، از بس کار زیاد بود، اصلاً از آن محلّی که بودیم، تکان نمیتوانستم بخورم. زیرا کسانی هم که در خرمشهر میجنگیدند، ...
اوزیل: من مسلمانم و باید به حج می رفتم
دوچرخه سواری باید قادر به راضی کردن مالک بودند. اما این وظیفه به شکل گروهی انجام می گرفت. اوزیل در رابطه با آن روزها می گوید: "من کوچک ترین عضو گروه بودم و زمانی که به آن انباری راه پیدا می کردیم، سیستم روشنایی به شکلی بود که هر 300 ثانیه یک بار خاموش می شد و باید دوباره کلید روشنایی را فشار می دادیم. فضای اتاق به یکباره تاریک می شد و بسیاری از اوقات اصواتی می شنیدم و یک موش ...
4 جوان شیطان صفت زنان و دختران مشهدی را به ساختمان متروکه می بردند
.... پس از آن که لوازم موردنیاز را خریداری کردم، کنار خیابان منتظر وسیله نقلیه ماندم که راننده یک دستگاه پراید سفیدرنگ مقابلم توقف کرد. من هم با گفتن مسیرم سوار خودرو شدم. چند متر بالاتر، جوان دیگری نیز سوار پراید شد و در صندلی جلو نشست اما هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که ناگهان راننده خودرو را متوقف کرد و جوان مذکور از صندلی جلو به صندلی عقب آمد و کنارم نشست. من که با این حرکت احساس ترس کرده ...
راز هولناکی که زنم 20 سال آن را پنهان کرده بود
به گزارش نمی توانستم حرف های آن زن غریبه را قبول کنم، سرم درد گرفته بود و چشمانم همه چیز را تار می دید. او بعد از گذشت 30 سال از زندگی سراسر خوشبختی من، رازی را افشا می کرد که تحمل آن برای هر مردی بسیار سخت است. با شنیدن این حرف ها پاهایم سست شد. ساعتی را در کنار خیابان نشستم و به آن چه شنیده بودم می اندیشیدم، آیا امکان دارد زنی 20 سال همسرش را فریب بدهد و با یک دروغ بزرگ سال ها در کنار او زندگی ...
شهلا گوشت تکه تکه شده سپیده را به جای گوشت شتر برای برادرش در شیراز فرستاد
سارق وارد خانه شوند و بعد از سرقت مقداری از لوازم خانه، طلاهای سپیده را با تهدید از او بدزدند. لحظاتی بعد از خروج من از خانه، لیلا و برادرشوهرش وارد شدند و من منتظر بودم که آنها خبر انجام سرقت را به من بدهند تا وارد خانه ام شوم که زنگ زدند و گفتند اتفاق بدی افتاده است، فوراً خودم را به خانه رساندم. وقتی هراسان وارد منزل شدم جسد سپیده را دیدم که در پذیرایی افتاده بود. آنها به من گفتند زمانی که قصد ...
بلایی عجیبی که زن بدبین بر سر شوهرش آورد
زد و آتش کینه را بیش از پیش در دل همسرش می افروخت. مرد جوان که دیگر از بدبینی ها خسته شده بود با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران از وی به دلیل اینکه نقشه قتلش را طراحی کرده است شکایت کرد. یوسف که رفتارهای همسرش را در ذهنش مرور می کرد به بازپرس پرونده گفت: مدتی است که همسرم ادعا می کند با زن دیگری ارتباط دارم، با توجه به اینکه رفتارهایم نیز نشان می دهد که من به غیر از وی به ...
نقشه شیطانی برای عمه با نصب دوربین مخفی در خانه اش
دختر جوان برای انتقام جویی از عمه اش در خانه آنها دوربین مخفی نصب کرد تا تصاویر خصوصی او را به دست آورد و در اینترنت منتشر کند. به گزارش ، تحقیقات در این پرونده با شکایت زن میانسالی در پلیس فتای خراسان رضوی شروع شد. شاکی زن میانسالی بود که می گفت فرد ناشناسی با انتشار تصاویر کاملا خصوصی اش، آبرویش را برده و زندگی اش را به خطر انداخته است.این زن گفت: مدتی قبل از طریق بستگانم متوجه شدم ...
درددل های سپرده گذاران مالباخته کاسپین/ به مجوز بانک مرکزی اعتماد کردیم
را شکسته است. *همچنین یکی دیگر از گرفتاران کاسپین به می گوید: بنده سال 94 می خواستم بعد از اتفاقی که برای موسسه ثامن الحجج افتاد پولم را بردارم ولی وقتی دیدم که موسسه کاسپین از بانک مرکزی مجوز دریافت کرده خیالم راحت شد و منصرف شدم ولی حالا بانک مرکزی پاسخگو نیست و پول مردمی که ثمره یک عمر تلاش و زحمتشان را اندوخته کرده بودند را نمی دهند. وی ادامه داد: بنده شب عید شرمنده زن و ...
ارتباط پنهانی ام با حلیمه چندسال ادامه داشت تا اینکه شوهرش از خارج برگشت
در اعترافات خود گفت: وقتی با زن جوان دوست شدم او از وضعیت زندگی خود گلایه می کرد و مدام از این که همسرش او را کتک می زند ناله می کرد من هم که تحت تاثیر حرف های او قرار گرفته بودم چند بار با همدستی او تصمیم به قتل شوهرش گرفتم ولی هر بار عواملی موجب می شد تا نتوانیم تصمیم خود را عملی کنیم تا این که روز هفدهم اسفند با شوهر این زن که آشپز بود تماس گرفتم و او را به بهانه برآورد هزینه های آشپزی یک مجلس ...
حرف های ناگفته شهرام ناظری در باره موسیقی ایران
، بدون تحلیل آنچه از روی کارآمدن صفویه تا به امروز بر این ملک رفته است، هر نظری ارائه بدهیم از مقصد و مقصود دور است. من درباره بخش های دیگر صحبتی نمی کنم و دغدغه خودم را درباره موضوعات و معضلات هنری مطرح می کنم. هنرمند عرصه موسیقی علاوه بر آنکه نیازمند به آموزش و تربیت موسیقایی و هنری است، در حوزه اخلاقی هم باید تربیت شود. اگر این طور نباشد، شما با شخصی مواجه می شوید که او را هنرمند می نامند و در حوزه ...
بررسی اچ تی سی U Ultra: فقط خوب بودن کافی نیست!
کیفیت فیلم برداری در حد رضایت بخشی قرار دارد و صدا و تصویر هر دو در حدی ستودنی ضبط می شوند. چه چیزی را در دوربین اچ تی سی یو اولترا دوست داشتم؟ عکاسی با یو اولترا برایم جذاب بود. از همان لحظه ثبت نخستین عکس متوجه شدم که به این اسمارت فون می شود اعتماد کرد! به خصوص اگر نور کافی وجود داشته باشد، همه چیز در حد عالی ثبت شده و شما به دوربین گوشی تان می بالید! رابط کاربری دستگاه هم ...
آنقدر شیشه کشیده بودم که نفهمیدم چطوری لیلا را کشتم
نگرفته بودم. موضوع خیلی پیچیده است باید از اول همه چیز را تعریف کنم *خب بگو چه اتفاقی بین تو و لیلا افتاده بود؟ با نسیم که نامزد کردم یک روز قرار گذاشت و لیلا را به عنوان دوست صمیمی و خواهر خوانده اش معرفی کرد. لیلا دختر خوب و مهربانی بود که با یک پسر به نام حسن نامزد بود. نمی دانم چه اتفاقی افتاده بود که حسن لیلا را ول کرده بود و رفته بود با دختر یکی از فامیل های مادریش ازدواج ...
اصرارهای همسرم باعث شد تا خواننده شوم/ خوانندگی در ستاد نماینده مجلس بزرگترین اشتباهم بود
نکرده بودم. تا سال 88 هیچ آوازی بلد نبودم و حتی با اصلاحات و موسیقی و ابزارهای آن اشنا نبودم. چه شد که احساس کردید می توانید بخوانید؟ در جمعی از دوستان نشسته بودیم که همسرم ازم خواست بخوانم اولش قبول نکردم گفتم نه اما اصرار کردن همسرم باعث شد بخوانم بعد از آن نیز چند باری در برخی از جلسات و جمع ها می خواندم بعد ازتشویق های اطرافیانم و دوستی که در اصفهان داشتم تصمیم ...
حجت الاسلام عالی: دینی داریم که سنگ را زیر و رو می کند+گزارش تصویری
خانومم با شما کار خصوصی دارد من هم میرم کناری می ایستم تا کارش را به شما بگوید. خانم پوشیه زده بود. کمی کنار زد پوشیه را هق هق گریه می کرد. می گفت من همان زن لاله زارم. شما آن شب رفتی و من تا ده دقیقه گریه کردم و عهد بستم دست از کارم بکشم و محجبه شدم و خدا همسری به من عطا کرد و حال به کربلا آمده ایم. تو زندگی مرا عوض کردی . اخلاق دینی خیلی انسان ها را زیرو رو می کند حتی اگر سنگ باشد . در ...
انتظار برای اکران کاناپه به منزله کار نکردن نیست
و سمت و سوی سینمایی داشتم. اما بعد از انقلاب دنبال فرصتی بودم که فیلم سینمایی بسازم. بالاخره بعد از دوندگی های چند ساله، سال 1363، به یمن وجود بنیاد سینمایی فارابی فیلم تنوره دیو کلید خورد. تازه نفس ها را هم سال 58 ساختید، آن را حساب نمی کنید؟ آن فیلم مستند 45 دقیقه ای بود که با سرمایه تلویزیون دقیقا بهار سال 58 فیلمبرداری شد. دهه 60 فعالیت تان کمی بیشتر شد. با ...
قیصریه: شرمنده برخواه شدیم/ مویدی: به زودی جبران می کنم/ طاهری:باید جواب زحمات برخواه را با مدال می دادیم
. من برای نقره و برنز یک ضرب روی تخته رفته بودم؛ قبلا در تمرینات 141 را زده بودم اگر این بار هم این کار را انجام می دادم مدال نقره ام قطعی بود که متاسفانه این اتفاق نیفتاد. طاهری ادامه داد: شرایط مسابقه نزدیک بود و همه وزنه برداران پا به پای هم پیش می رفتند. واقعا شرایط سنگین بود، من فقط یک چیز را بگویم که شرمنده برخواه شدم. او زحمات زیادی برای من کشیده است و حقش بود که جواب زحمات او را ...
دوکوهه و والمر
گذشت و گذشت.شهدا اینجا پیدا شدند و من تماشاگر بودم.با خودم گفتم ببین که بعد از سالها پیدا شدند و تو همچنان اینجا مانده ای.تنهایی عذابم میداد اما نمیدانستم آن طور پیداشوم.چه پیداشدنی بود؟کاش تا ابد پنهان می ماندم . تمام تنم لرزید.تمام تنم لرزید.نفهمیدم چه شد . دوکوهه:آمدم اینجا که از تو بپرسم، از او خبر نداری؟ والمر:از چه کسی؟ دوکوهه:از همان صدا که از ...
افشاگری عجیب بازیگران زن از زندگیشان
محمدی به مدیری او در مورد ورود خود به دنیای بازیگری گفت: مادرم نمی گذاشت وارد فضای بازیگری شوم، مگر اینکه بتوانم به دانشگاه بروم. خوشبختانه در رشته پرستاری وارد دانشگاه شدم و از همان ترم اول در کلاس های بازیگری شرکت کرد. محمدی در پاسخ به این سئوال مدیری که این بازیگر تا چه حد، خود را بازیگری موفق می داند، چنین پاسخ داد: خودم به خودم در بازیگری از 100، نمره 100 را می دهم. حالا ...
مجید مجیدی از فیلم جدیدش می گوید
دارید؟ از زمانی که بسیار جوان بودم فیلم های هندی را تماشا می کردم. در طول سالیان نسبت به فیلم های رای و شخصیت او به عنوان یک انسان احساس نزدیکی کردم. من همچنین با شیام بنگال نیز آشنا شدم و فیلم هایش و خودش را دیدم. همچنین با مرینال سن نیز ملاقات داشته ام. * در مصاحبه ای گفته بودید که فرهنگ های ما مشابه یکدیگر است. روش کار سینمای هند و ایران چقدر تفاوت دارد؟ سینما، سینماست و ...
چگونه با ورشکستگی و بیکاری همسرمان برخورد کنیم؟
خانه بود بدون آن که سرکار برود یا حرفی از اخراجش بزند تا این که روز ششم بغض گلویش ترکید و گفت: نمی دانم چه کنم؟ از این به بعد چگونه باید هزینه های زندگی را تامین کنم و از همه مهم تر چطور از پس مخارج فرزند تازه متولد شده مان برآیم؟! همسرم به هر دری زد، به هر آشنا و ناآشنایی پیشنهاد کار داد و ماه ها تلاش کرد، اما کاری مناسب نیافت، گاهی سعی می کرد بی آن که من متوجه شوم به کارگری برود و ...
جنایت وحشتناک زنی در ایرانشهر
زن جنایتکار در رابطه با این جنایت گفت: از مدتها قبل سپیده(همسایه مان) را می شناختم و از وضع مالی خوبی که داشت با خبر بودم . وضع مالی من به شدت بد بود. هر بار که طلاهای سپیده را می دیدم وسوسه می شدم با سرقت آنها به فقر خودم پایان بدهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با نقشه ای طلاهای سپیده را بدزدم. اما برای انجام این نقشه نیاز به کسی داشتم تا کمکم کند به همین دلیل موضوع را به یکی از دوستانم به نام لیلا ...
از خدمت به زائران حسینی تا شهادت در دفاع از حرم حضرت زینب(س)
که علاء من را از پدرم خواستگاری کرد. او هفت ماه از من بزرگتر بود. هر دو هم سن بودیم و من هم پذیرفتم که با او ازدواج کنم. دوران نامزدی و ازدواج ما یک سال به طول انجامید. وی ادامه داد: چند ماه بعد از ازدواج مان، علاء بدون اینکه به من بگوید به سوریه رفت و از آنجا به من زنگ زد و گفت که سوریه است. من حرفش را باور نکردم که با تاکیدات علاء و عکسی که از آنجا برای من فرستاد، باور کردم که همسرم ...
تاریخ معاصر را یا تقدیس یا نفرین کرده ایم
. ما روزهای آخر تمرین بارها و بارها درباره فینال کار صحبت کردیم و اتود زدیم. همه ما درگیر پایان بندی نمایش بودیم و همه نگران بودیم. در آن زمان من هم که در صحنه پایانی کاری نداشتم نگران بودم و همه هم همین حس من را داشتند. همه ما مانند یک زنجیر پیوسته بودیم. شاید در برخی گروه ها سال ها همکاری و با هم بودن باعث رسیدن به چنین نقطه و ژن مشترکی بشود و من خیلی خوشحالم که در این مدت زمان محدود ما به ...
وقتی لاغر شدن به قیمت آبرو تمام می شود!
آشنا شدم و ارتباطم با آنها بیشتر شد. راستش همیشه در رفت و آمدها خجالت می کشیدم چون نمی توانستم مثل بقیه اندامی مناسب داشته باشم و لباس های مورد علاقه ام را بپوشم و این موضوع هر روز اعتماد به نفسم را کمتر می کرد. نمی خواستم بیش از این از آنها کم بیاورم به همین دلیل شوهرم را مجبور کردم گوشی مدل بالا برایم بخرد تا بتوانم مثل دوستانم در گروه های تلگرامی عضو شوم که ای کاش هرگز این کار را نکرده بودم ...
کلاهبرداری در پوشش کاروان زیارتی
... شاکی این پرونده نیز به بازپرس شعبه206 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: او (متهم) به جملاتش مسلط بود و می دانست که چگونه باید نظر شما را جلب کند. من هم که عاشق سفر زیارتی، آن هم به عنوان مداح یک کاروان، بودم، خام حرف هایش شدم و به او اعتماد کردم؛ البته این همه ماجرا نبود و برای اینکه به این مرد شیاد لطفی کرده باشم، موضوع را با چند نفر از دوستانم مطرح و پس از موافقت آنان مبالغی را برای او ...
زورگیری از دختران جوان با بنز و BMW
ماشین به من ملحق شود ؛ در لحظه آخر، به پیشنهاد وحید بسته حاوی پول را داخل ماشین گذاشتم تا وحید آنرا با خودش بیاورد؛ هنوز به در ورودی نمایشگاه نرسیده بودم که ناگهان وحید با ماشین از محل دور شد و دیگر خبری از او نشد! داخل نمایشگاه شدم و در آنجا با صاحب واقعی نمایشگاه روبرو شدم؛ پس از چندین تماس ناموفق، تلفن همراه وحید خاموش شد و آن زمان بود که متوجه نیت واقعی وحید شدم. با انجام اقدامات پلیسی ...
طنز؛ ماجرای عشق در بی آر تی
بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون - پویان فراستی: بنده در این شهر به دنیا آمده و در همین شهر مدرسه و دانشگاه رفتم و اگر از نظر شما خواننده عزیز موردی نداشته باشد، در همین شهر عاشق شدم و در همین شهر ازدواج کردم. در حقیقت هدفم از ذکر نکته بالا این است که من تمام سوراخ سمبه های این شهر را می شناسم و ریه ای را در دود این شهر عزیز و آلاینده های آن سیاه کرده ام. اگر می گویم تمام سوراخ سمبه ...