سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست رمز از شاکی راز سرقت های سریالی را برملا کرد
. بررسی ها نشان داد، شماره تلفنی که سارق با مالباخته تماس گرفته متعلق به دختر جوانی به نام مهشید است. بنابراین مأموران مهشید را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. مهشید در بازجویی ها گفت: سه ماه قبل از طریق شبکه اجتماعی تلگرام با پسر جوانی به نام فرشید آشنا شدم. او خودش را مهندس کامپیوتر معرفی کرد و مدعی شد قصد ازدواج دارد. پس از این ارتباط تلفنی ما ادامه داشت تا اینکه با هم نامزد شدیم ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
کردید؟ من 35 سال پیش زمانی که 18 ساله بودم با شوهرم آشنا شدم . او هم به من علاقه مند شده بود. تصمیم داشتیم با هم ازدواج کنیم، ماجرای علاقه مندی مان را با خانواده هایمان در میان گذاشتیم. او توانست خانواده اش را مجاب کند اما من نه . والدینم مخالف بودند که من به این زودی و در سن پایین ازدواج کنم. من تنها فرزند خانواده بودم. زمانی که با اصرارهایم روبه رو شدند به ناچار به این وصلت موافقت کردند ...
زندگی شیطانی سرباز معلم روستا با دختر جوان / او مرا زن رسمی اش اعلام کرده بود ولی
ادامه رابطه ام با امیر بودم و با خودم می گفتم" فوق فوقش 2 سال دیگه میاد خواستگاری" ... دفعه آخر امیر مرا به روستایی برد که آنجا به عنوان سرباز معلم مشغول بود، سه روز آنجا ماندم، مرا به عنوان همسرش معرفی کرد و ما مثل یک زن و شوهر زندگی کردیم . پدرم با عنوان آدم ربایی از امیر شکایت کرد و ما دستگیر شدیم. شب گذشته رفتیم بازداشتگاه تا آخرین لحظه ای که من امیر را می دیدم حرف از ...
شهربانو وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و ... / بعد از شام بدنم داغ شد و او خوابید به سراغش رفتم+عکس
مرد معتاد که دو سال قبل در توهم ناشی از مصرف شیشه خواهرش را به قتل رسانده بود، روز گذشته محاکمه شد.چهاردهم آذرماه سال 93، مأموران کلانتری 118 ستارخان از قتل زن میانسالی در خانه اش باخبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به زن 55 ساله ای به نام شهربانو بود که با ضربات چاقو کشته شده بود. دختر مقتول که با مأموران تماس گرفته بود، گفت: بعد از طلاق پدر و مادرم همراه مادرم زندگی می کردم. روز گذشته دایی ام ...
از 18سالگی توانستم فیلم ببینم!
. برای همین آن ها را از روی صدایشان و لحن حرف زدنشان از هم تشخیص می دادم. من دختر بلندپروازی بودم. تخیلم عالی بود. به یاد دارم که در آن زمان در رؤیا می دیدم که رئیس جمهور شده ام. چه جالب! اما چه شد که تصمیم گرفتید از روستا خارج شوید؟ دنبال تحقق رؤیاهایتان بودید؟ واقعیت این است که کل زندگی من از سال 2009 میلادی شروع شد. در 18سالگی به کابل رفتم تا در دانشگاه، سینما و تئاتر بخوانم ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
مرد جوان که در جنایتی جنون آمیز، خواهرش را با چاقوی آشپزخانه کشته بود صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. رسیدگی به این پرونده از 14 آذر سال 94 همزمان با کشف جسد زن 55 ساله ای در خانه اش در محله ستارخان تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت. پس از حضور بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی در آپارتمان طبقه سوم و کشف جسد خونین زنی به نام مریم کارآگاهان به ...
آزار پسر جوان در بیابان های قیامدشت/ با تهدید چاقو هر بلایی خواست سرم آورد!+ عکس
یه گزارش خبرگزاری کاسپین ، رسیدگی به این پرونده از شامگاه بیست و سوم مهرماه 94 به دنبال شکایت یک پسر دانشجو در دستور کار پلیس قرار گرفت. این پسر 20 ساله به پلیس گفت: از مدتی پیش در شبکه مجازی بی تاک با یک مرد جوان به نام امیر آشنا شدم. چون تنها و بی کار بودم بیشتر شبها با هم چت می کردیم و تا دیروقت با امیر درباره مسائل مختلف روزمره صحبت می کردم تا اینکه عصر جمعه به من گفت در خانه حوصله ...
همسر شایسته دارای چه صفاتی است
عطا کن: صالح و با محبت، کسی که صاحب فرزند شود، شاکر، قانع و باغیرت باشد، اگر به او احسان کردم شاکر باشد و اگر بدی کردم ببخشد، اگر به یاد خداوند بودم یاری ام کند و اگر خدا را فراموش کردم به یادم بیاورد، و اگر از نزد او رفتم خود را حفظ کند، اگر وارد خانه شوم شاد شود، اگر خواهش کردم اطاعت کند، اگر قسم دادم آن را تأیید کند و اگر عصبانی شدم مرا آرام سازد . برای مردان نیز صفاتی بیان شده است ...
کوه سرگردان کجاست؟
، جلال و سیمین پیوند خورده است. این دم و بازدم اگر دانشور را تهرانی کرده باشد که موجب فخر تهران است. شیرازی بی نام نام مستعاری است که سیمین دانشور برای مقالاتش در رادیو تهران و روزنامه ایران در سال 1320 برگزید و اولین مقاله اش را به نام زمستان بی شباهت به زندگانی ما نیست به طبع رسانید. حال اگر دختر شیرازی را دختر شمرون نام بگذارند جای گله نیست، زیرا خانه سیمین در شمیران خانه مادر غم ها و خواهر ...
دختر دانشجو: پدرم بعد از کتک مفصلی که به مادرم زد، او را از بالکن به حیاط پرت کرد
درحالی که بشدت نگران شده بودم چند باری در را هل دادم که در شکست و وارد اتاق شدم. وقتی پرده بالکن را کنار زدم متوجه شدم همسرم خودش را از بالکن به پایین انداخته است. ازسوی دیگر دختر دانشجوی این زن و شوهر که تنها شاهد ماجرا بود، با اظهاراتی متفاوت، رسیدگی به پرونده را وارد مرحله تازه ای کرد. او به بازپرس جنایی گفت: مادرم به خاطر من و برادرم طلاق نگرفت پدرمان همیشه ما را کتک می زد ...
گپ و گفت با آتوسا حجازی درباره پدرش
.... بعدها فکر کردم روح جوانمردی در ورزش یعنی همین. * درباره ملاقات با مرکل هم حرف می زنید؟ سفر به آلمان و ملاقات با خانم مرکل صدراعظم این کشور به طور کاملا اتفاقی در تابستان رخ داد. قرار بود یک دوره تورنمنت بین المللی زنان در آلمان برگزار شود که دوست یکی از بستگانم در آنجا مرا در جریان این بازی ها گذاشت و ما هم ناامیدانه ثبت نام کردیم اما چند وقت بعد ویزاها آمد و رفتیم آلمان ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
بود و خبر کشته شدن برادرش را شنید و دچار حمله عصبی شد. او را به درمانگاه منتقل و پزشکان نیز به او آمپول آرامبخش تزریق کردند و همین آمپول باعث شد تا من با این بیماری به دنیا بیایم. تنها دلخوشی ام کشیدن نقاشی بود که آن را هم با پشت دست می کشیدم. خیلی افسرده بودم و مادرم هر روز مرا به بالکن خانه روستایی مان می آورد و ساعت ها به دشت سرسبز و درختانی که هر فصل تغییر می کردند خیره می شدم. روزها از پی هم ...
مهمترین سکانس تلویزیون در سال گذشته کدام بود؟
هایمان با آن موافقت شد این کارگردان درباره نشان دادن دختری که از خانه فرار کرده بود و عبور از خط قرمزها بیان داشت: این موضوع یکی از خط قرمزهای ما بود که با پیگیری های مان با آن موافقت شد. آن زمان آقای سرافراز ریاست سازمان صداوسیما را برعهده داشت و اتفاقاً قرار شد دختر فراری در سریال داشته باشیم و نوع پرداخت آن هم تند باشد. در پایان قصه نقطه روشنی برای سرنوشت آن دختر در نظر گرفته بودیم اما ...
شهید دکتر بهشتی به قلم خودش
جمشید را به هر جلسه دیگری ترجیح می دهم. جمشید هر سال دوبار از روستا به شهر و به خانه ما می آمد و من بسیار به او انس داشتم. تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در سن چهارسالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم، و شاید سرعت پیشرفت در یادگیری این برداشت را در خانواده به وجود آورده بود. تا این که قرار شد به دبستان بروم. دبستان ...
ماجرای رؤیای اسیری که به واقعیت پیوست
به گزارش دولت بهار، صدای خش دار جانبازان شیمیایی هنوز در کوچه های شهر شنیده می شود. سرفه های ممتد و بی انتها که تا لحظه شهادت همراه جانبازان است. شهید محمد خمامی فر جانباز شیمیایی با درجه سرگردی در سال 1365 وارد جبهه جنگ شد و پس مجاهدت های خالصانه در نهایت سال 1377 به آرزوی شیرین خود یعنی شهادت نایل شد. از وی چهار فرزند یک دختر و سه پسر به یادگار مانده است. خبرنگار ما به سراغ همسر این ...
فرزندان شهید پس از 35 سال دوری به هم رسیدند
اصلی من کسانی که مرا بزرگ کردند نیستند و روز شهادت حضرت فاطمه (س)بود روضه خوانی یکی از دوستان اقوام دعوت بودم یکی از اقوام مادرم گفت یک رازی بین من و تو است و میخواهم برایت بازگو کنم و بهم گفت مادرت زنده است و شخصی که بزرگم کرده بود فوت شده بود و وقتی به خانه برگشتم با خاله ام تماس گرفتم و خاله ام منکر شد بعد وقتی گفتم اگر راستش رو بهم نگید پس از آزمایش D.N.A همه حقایق مشخص می شود و پس از آن همه ماجرا رو برایم تعریف کرد و پس از 35 سال خانواده ام را پیدا کردم و همه ی این جریان را میزارم پای حکمت خداوند. ...
چشم انتظار رهایی و پاسخی که پویش ارمغان به آن داده است
تومانی است که همسرش بعد ازمرگ، روی دستش گذاشته. حالا دوسالی می شود. از دو سال پیش، طلبکارها پاشنه درخانه نیره و مادرش را کنده اند، یکی می رود، دونفر برمی گردند، دونفر می روند، سه مأمور می آیند. هر روز، هر صبح، هر شب: همش می گفت مادر اینها می خواهند مرا ببرند. چه کار کنم. اینها را مادرش می گوید. مادر سالخورده ای که خسته از روزگار است و بعد از مرگ همسرش، به هر دری زده تا زندگی دخترش نیره ...
حقایقی جالب درباره حمید فرخ نژاد به بهانه سالروز تولدش
دنبال کنم. رابطه خوب با مطبوعات البته او بازیگری است که همیشه رابطه خوبی با مطبوعات داشته: درخیلی از مواقع اگر پی گیری مطبوعات نبود، بسیاری از کارهای ما به دست فراموشی سپرده می شد. چون قطعاً خیلی ها بودند که دوست داشتند خیلی از مسائل به دست فراموشی سپرده شود. حمید فرخ نژاد و ساعت خوشی ها جالب است بدانید سالها قبل حمید فرخ نژاد قرار بوده با گروه ساعت خوش ...
حکم متفاوت قاضی به متعرضان دختر نوجوان
به گزارش "توریسم آنلاین" به نقل از جام جم، 20 آبان 95، دختری 13ساله با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت گفت: پدر من اعتیاد دارد و سال ها پیش از مادرم جدا شده است. مدتی قبل در راه مدرسه با پسری 18 ساله به نام امیر آشنا شدم. ما با هم دوست شدیم تا این که او به بهانه های مختلف مرا به خانه اش کشاند و بارها مورد آزار و اذیت قرار داد. او ...
به ما آموختند چگونه گردن بزنیم!
مرغ به دانش آموزان کلاس اول ابتدایی است. اصیل متولد موصل بوده و دو مرتبه تاکنون شکنجه شده است: یک بار توسط سرویس مخفی عراق پس از سقوط صدام به اتهام دست داشتن در یک قتل و یک مرتبه هم توسط داعش به جرم شنا در رودخانه با بدنی نیمه برهنه! محمد اصیل می گوید: ما با کودکان در مورد داعش صحبت کردیم. مشکل اینجا است که والدین برخی خود پیروی داعش هستند. نمی دانیم که در خانه هایشان چه می گذرد. یکی ...
دوقوزآباد یک اصطلاح نیست؛ روستایی است با هزار مشکل
گورستان اشاره می کند. این جا خیلی قدمت دارد. این خیلی را مردمان روستا هم درباره قدمت تورقوزآباد به کار می برند، اما هیچ کس دقیقا نمی داند قدمت روستا چند سال یا چند صد سال است. یکی می گوید: قدیم ها، خیلی قدیم ها، این جا اربابی داشته که نام دخترش توران بوده و اصالتا آذری. قز در زبان آذری یعنی دختر و به همین دلیل نام اولیه روستا توران قز بوده است که به مرور و در گردش زبانی به تورقوز تغییر ...
محمدعلی کشاورز، هنرمندی از جنس مردم
: بشنو از نی چون حکایت می کند ازجدایی ها شکایت می کند کز نیستان مرا ببریده اند ازنفیرم مرد و زن نالیده اند سینه سینه خواهم شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور مانده از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش بهترین و شیرین ترین خاطره ای که در سال 95 برایتان رقم خورده، چه بوده است؟ این بود تنها فرزندم، دختر عزیزم ملی برای دیدنم ...
بیچاره دختر فراری وقتی به دو پسر جوان تهرانی پناه برد!
مرا به پشت بام خانه شان برد و به من گفت فقط در صورتی تو را پیش امیر خواهم برد که با من رابطه داشته باشی. سعی کردم مانع این کار شوم اما نشد و بهنام من را مورد آزار جنسی قرار داد و بعد از آن پیش امیر برد. امیر که می دانست من جایی برای رفتن ندارم مرا آزار میداد. تجاوز و آزار و اذیت دختر فراری تجاوز و آزار و اذیت دختر فراری ,دو پسر جوانی که متهم هستند از شرایط خانوادگی دختر ...
دردهای خاکستری
بچه بدبخت که شده بودند حاصل یه زندگی حبابی. ننه از بس غصه خورد سرطان گرفت. تو این گیر و دار آجیا و داداشا ازدواج کردند. فقط من مونده بودم. یه علف دختر 15 ساله. بابا منو به صیغه دوستش دراورد. مردی42 ساله و متاهل. می خواست هم شوهری من باشه و هم مواد بابا رو براش تهیه کنه . صدیقه دختر 15 ساله شده بود همسر صیغه ای یک مرد 42ساله. مردی که صدیقه را فقط برای عشقبازی و هوس می خواست و حتی به همسر ...
با رفتن به خانه جوان موتورسوار به آبرویم گند زدم و ... /سارا وقتی نوشیدنی را خورد ...
و از همان اول شروع به اذیت و آزار من کرد. همیشه در چشم او خار بودم، کمی که بزرگتر شدم یعنی در 12 سالگی نامادری ام برای اینکه زودتر از شر من خلاص شود ، مرا با پسری آشنا کرد .آن پسر با موتورسیکلت اطراف منزلمان بود و به من شماره داد و من هم با او تماس گرفتم و آشنایی من با او حدود چند ماهی طول کشید .اولین بار از من درخواست رابطه جنسی کرد،هر چند مقاومت کردم ولی دست آخر راضی شدم با او همراه ...
عکس آن مرد را وقتی در جیب مانتوی زنم دیدم، خشکم زد و ...
زندان مان بودم که در پنج سال اخیر، پای دار رفته اما زنده برگشته بود. مادر مقتول در اقدامی بزرگوارانه حاضر شد در ازای دریافت 350 میلیون تومان از قصاص گذشت کند. امیر خانه اش را فروخته و از دوستانش قرض گرفته، اما تاکنون فقط موفق به تامین 130 میلیون تومان از مبلغ درخواستی شده است. می گوید: من در زندان قرآن خواندم و روزه های مقتول را به جا آوردم. الان فقط 28 روز فرصت دارم. از همه کسانی که ...
99ضربه شلاق برای دو پسر جوان به خاطر 2 شبانه روز شکنجه شیطانی صدف 13 ساله در پشت بام
در خانه است. به همین خاطر مرا پنهانی به پشت بام خانه شان برد تا در فرصت مناسب با فرزین صحبت کند.من در پشت بام خانه پنهان شده بودم که مقداد سراغم آمد و مرا مجبور کرد تا با او رابطه داشته باشم. او گفت اگر به خواسته اش تن بدهم فرزین را راضی می کند تا رابطه دوستانه اش را با من تمام نکند. من دو شبانه روز در پشت بام خانه تحت آزار بودم تا اینکه دایی هایم توانستند فرزین را پیدا کنند و نشانی خانه ای را که ...
وقتی دختر جوان خواب بود برادرش که در توهم بود بالای سرش حاضر شد و ..!+ عکس
امام خوابیدم اما چون پول هایم تمام شده بود با خواهر بزرگم که در تهران زندگی می کرد تماس گرفتم. کبری که چند سال بود از شوهرش جدا شده و همراه دو دخترش زندگی می کرد دنبالم آمد و مرا به خانه اش برد. او از من پذیرایی کرد اما وقتی میوه خوردم تمام بدنم شروع به سوختن کرد.آنجا بود که فهمیدم کبری هم در غذایم مواد مخدر ریخته است. عصبانی شده بودم که کبری به رخت خواب رفت و خوابید. اما من آرام و قرار ...
اعتراف پسرجوان به قتل
...،عنوان داشت:با توجه به شواهد، دلایل و قرائن به دست آمده در طول رسیدگی به پرونده، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. پسر جوانی که در درگیری اراذل و اوباش فرد دیگری را کشته بود، پس از دستگیری اعتراف کرد که به خاطر یک دختر اقدام به قتل کرده است.ساعت 10 صبح روز 29 اسفند ماه وقوع یک فقره ...
فرجام شوم دختر فراری!
...: به گزارش ایران ، بیستم آبان سال گذشته دختر نوجوانی به نام پریسا همراه پدرش با مراجعه به اداره آگاهی، از ماجرای پرونده هولناکی پرده برداشت و به مأموران گفت: از حدود یک ماه قبل که به خاطر جدایی پدر و مادرم در خانه دایی ام زندگی می کردم، در این مدت خیلی افسرده بودم و با هیچ کس رابطه ای نداشتم تا اینکه یک روز در مسیر بازگشت از مدرسه، با پسر جوانی به نام رامین آشنا شدم. او خیلی خوب حرف می زد و ...