سایر منابع:
سایر خبرها
من و مهدی مثل خواهر و برادر بودیم / مرا به سمت اتاق خواب پرت کرد و
نو رفته بودیم و می خواستیم خانه را برای یک عمر خوشبخت بودن آماده کنیم، اما باز هم بحث های همیشگی پیش آمد. دعوا بالا گرفت. بیشتر از همیشه. خسته شدم. خیلی اذیت شده بودم. آن قدر از حرف هایش ناراحت بودم که گفتم دیگر نمی خواهم با او ازدواج کنم و لازم نیست خانه را آماده کند، چون قرار نیست دیگر کسی در آن زندگی کند. خواستم بروم دستی از پشت لباسم را گرفت و کشید. هم زمین و هم جا خوردم. سال ها عشق ...
وقتی شوهرم را با دوست صمیمی ام در قرار عاشقانه دیدم خشکم زد و
حاضر نبود از همسرش جدا شود. بهرام مستاصل مانده بود. انگار دنیا برسرش آوار شده بود. شاید هیچ وقت فکر نمی کرد این همه عشق و علاقه میان آن دو یکباره رنگ ببازد. زیر لب می گفت این چه اشتباهی بود که من مرتکب شدم. با دستان خودم تیشه به ریشه زندگی ام زدم. آهی از عمق وجودش کشید، اما چه فایده. منشی دادگاه چند بار نام هردویشان را صدا زد. انگار هیچ کدام پای رفتن به اتاق قاضی Judge را نداشتند. دقایقی فقط نظاره ...
دشمن برای خم کردن قامت بابا 14 گلوله شلیک کرد
درست کرده، بتواند ازدواج کند. البته من از فعالیت های همسرم خبر نداشتم. یادم است یکبار شب به خانه نیامد. صبحش با نگرانی رفتم محل کارش، دیدم آنجا هم نیست. برادر شوهرم محمد آقا آنجا بود. از ایشان سراغ شهید را گرفتم که ابراز بی اطلاعی کرد. بعد از سه روز همسرم به خانه آمد و گفت مأموریت داشتم، رفتم قزوین. منظورش مأموریت انقلابی بود. من تازه آن زمان ها فهمیدم همسرم از سال 42 که نهضت حضرت امام شروع شد، وارد ...
می خواستم با فروش خانه مقتول مرفه شوم، بیچاره شدم
آخرین دفاع متهم هیئت قضایی بعد از شور متهم را به قصاص محکوم کرد. حکم دادگاه بعد از تأیید در دیوان عالی کشور در آستانه اجرا قرار داشت که اولیای دم با دریافت 400 میلیون تومان دیه از متهم اعلام گذشت کردند. بعد از جلب رضایت اولیای دم بود که متهم این بار برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم به میز محاکمه برگشت. آرمین به هیئت قضایی گفت: من با فروش خانه مقتول می خواستم زندگی مرفهی برای خودم و خانواده ام تشکیل دهم ...
قاتل، جسد مقتول را در فریزر مخفی کرده بود
مدارک خانه اش را سرقت کنم و مدتی بعد خانه را فروختم. اما روز حادثه وقتی برای دیدنش به خانه اش رفته بودم او همه چیز را فهمید و شروع به داد و فریاد کرد. من هم با او درگیر شدم و وی را به قتل رساندم. چند روز جسد همانجا مانده بود اما چون باید خانه تخلیه می شد فکری به ذهنم رسید. ابتدا یک فریزر خریدم و در انباری خانه ام گذاشتم. سپس جسد را به انباری خانه خودم بردم و در فریزر قرار دادم. فکر نمی کردم هیچ کس از ...
دختر سه ساله ای که به دست منافقین کوردل در آتش سوخت+عکس
بمانم چون هر جا می رفتم یاد فاطمه می افتادم، آخر او توی همه کارها همراهمان بود. دیگر نتوانستم آنجا بمانم و برگشتم. گاهی احساس عذاب وجدان داشتم. آنجا که می رفتیم نتوانسته بودیم وسایل زیادی با خود ببریم. شرایط زندگی سخت بود. به خودم می گفتم که ما برای رفتن به آنجا هدفی داشتیم اما این بچه چه؟ چیزی که همیشه ذهنم را می خورد این بود که فاطمه می گفت من ماهشهر را دوست ندارم. آخرین بار ...
فرمانده تیم اقتصادی دولت مشخص نیست/ زنگنه وزارت نفت را از نیروی انسانی تهی می کند/ نظارت در سازمان ...
شما با خانواده چیست؟ همین سر زدن ها، بیرون رفتن، البته دیگر به ندرت اتفاق افتاده است، مسافرت سالی یکی دو بار را سعی می کنم حتماً برویم حالا یا زیارت آقا امام رضا (ع)، یا مسیر شهرستانی و توقفی در جایی سعی می کنم برویم. مجری: چطور دکتری رفتید بلژیک، بورسیه شدید؟ نخیر، قراردادی خواندم، یعنی بعد از اینکه از سازمان برنامه بیرون رفتم من هیات علمی موسسه آموزش عالی و ...
قرار بود با زنان قلعه چه کنند؟
محتاج یک پیاله چای است و اما درباره خودم، به زور شوهرم دادند. به کسی که یکپارچه نکبت بود. زدم به چاک و رسیدیم به اینجا که می بینید. اگر من گناهکارم، پدرم هم بی گناه نیست. حالا، تریاکی ام، پولم نمی رسد دود کنم چند حبه می خورم. فقط از خدا می خواهم که ما را ببرند جایی مثل مهدکودک، منتها برای بزرگترها... نان و خوراکمان را بدهند. کاری هم پیش دستمان بگذارند. آرزوی محالی است؛ اما حالا که وضع فرق کرده ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدر از اعدام
افتاد و من خانه را ترک کردم. بعد از 10 دقیقه برگشتم و دیدم که همسرم فوت کرده است. آن موقع خیلی ترسیده بودم، برای همین به هر زحمتی بود در چاه فاضلابی را که در اتاق خانه بود، باز کردم و جسد را داخل آن انداختم. بعد هم به خانه مادرم که دخترم آنجا بود، زنگ زدم و گفتم همسرم به زاهدان رفته و همان موقع چند تماس از گوشی همسرم با خودم گرفتم و یک اس ام اس هم به گوشی خواهرش دادم. بعد از مدتی هم رفتم خانه ...
با دیدن آن دو 2 دختر جوان در خانه ام شوکه شدم! + عکس
صیغه شدم تازه فهمیدم از شوهر سابقم باردارم / بند ناف بچه را مخفیانه خودم بریدم و ... یک ایرانی، صاحب گران قیمت ترین ماشین دنیا اقدام باورنکردنی این زن، شوهرش را غافلگیر کرد+ عکس و گفتگو قاتل 6 زن و مرد اراکی در ملاعام اعدام شد / فیلم و عکس از صبح امروز اعدام جوانی زن استاد دانشگاه را به خاطر عروسی دزدید و به جاجرود برد/ کورس شبانه در فرحزاد راز شوم را لو داد+عکس شوک تازه داماد تهرانی از دیدن لپ تاپ همسرش/این زن بازیگر فیلم های غیراخلاقی بود دختر حسود همکلاسی 16 ساله اش را به خاطر یک پسر کشت سنگین ترین دختر بچه 8 ماهه را ببیند+ فیلم و عکس ...
روستایی که نامش دوقوزآباد است
برای کار ندارد. حالا او، همسرش و 5 فرزندشان 9 سال است که در تورقوزآباد سکونت دارند. دختر بزرگش کلاس هفتم است و کوچکترین دختر، اسما، 6 ماه دارد. می گوید: بعد از این دخترم، عمل کردم که دیگر بچه دار نشوم. تازه از شما چه پنهان همین را هم می خواستم بدهم به کسی ولی شوهرم قبول نکرد. ناخودآگاه نگاهم برمی گردد به صورت شیرین و خندان اسما که مدام می خندد و آستینش را می خورد. ظاهرا اوضاع معیشتی و ...
مرد مریخ اندیش
بعد از امتناع اولیه ماسک کارم را ادامه داده بودم و به نظر می رسید که او از این کار خوشش آمده بوده است. شام ما با مکالمه لذت بخشی پایان یافت و ماسک رژیم کم کربنش را خراب کرد. پیشخدمت دسر آورد و ماسک کلی شیرینی و دسر پرشکر خورد. توافق حاصل شده بود. ماسک وعده دسترسی به مدیران شرکت ها، دوستانش و خانواده اش را به من داد. هر یک ماه یک بار با من شام می خورد تا وقتی که کار طول بکشد. برای اولین ...
هم زمان با هفته سلامت به مدت 4 شب برگزار می شود جشنواره فرهنگی اجتماعی شب های سلامت
زندگی بیشتر از 3 بار عصبانی نشویم که هر دلیل یا عاملی باعث این عصبانیت ما شود به عنوان مثال اگر کودک ما استکان چای شیرین را بر روی مبل جدید خانه ریخت اگر ما به شدت عصبانی شویم یا داد بزنیم یا کودک را تنبیه کنیم می توان از ابتدای این عمل با خود کنار آمد که باعث اصلی این کار خود من بودم چراکه اگر یک سینی کوچک زیر آن استکان قرار می دادم یا با کمک کردن خودم این چای را به کودک می دادم هرگز باعث این عمل ...
مصاحبه با همسر شهید حسن احمدی + تصاویر
روی و سالم بر می گردی، اما اگر شهادت نصیبت شد، شفاعت من و بچه ها یادت نرود. و در جوابم گفت: تو فقط دعا کن تا شهید بشوم، ثواب شهادتم مال شما و ثواب جهادم مال خودم. منتظرتان می مانم و به من قول داد که شفاعت ما را هم بکند. قبل از خداحافظی هم رو به من کرد و گفت: اگر شهید شدم برای شهادتم گریه نکنید. تا زمانی که سوریه بود دو بار تماس گرفت، آن هم در دو روز پشت سرهم. وقتی یک روز شد، دو روز و زنگ نزد ...
کفشگری: چشمان قرمز هانی را دیدم؛دوست داشتم بمیرم /مگر کسی شناسنامه می خواست؟
هواداران پرسپولیس را تلخ کرد. وی افزود: من بعد از بازی کنار زمین رفتم و دنبال هانی می گشتم. فکر می کردم به رختکن می رود تا لباس قهرمانی بپوشد و همراه بازیکنان به زمین بیاید. وقتی به رختکن رفتم، دیدم که کسی از او خبر ندارد. به مادر هانی زنگ زدم و گفتم که این بچه کجاست که گفت نمی گذارند در جشن شرکت کند. من هم بالاخره او را پیدا کردم و دیدم که چشمانش قرمز است. به خاطر همین دست هانی را گرفتم و ...
یک هفته مانده به عروسی به تلفن های مشکوک گوشی شاهین زنگ زدم همه خانم بودند و...
دلیل مشخصی داشته باشم، به شوهرم شک کردم که مبادا با دختر دیگری رابطه دارد. گوشی اش را زیر و رو کردم و به چند شماره که مشکوک شده بودم، زنگ زدم که همگی خانم بودند و برای همین دعوا راه انداختم که اینها کی هستند. اول سعی کرد قانعم کند که جز رابطه کاری هیچ رابطه دیگری بین او و همکارانش وجود ندارد، اما بعد از مدتی که گیردادن هایم زیاد شد، بی تفاوت شد و گفت دیگر برایم مهم نیست چه فکری در موردم می کنی. ...
کثیف ترین پرونده قتل در تهران / مردی با معشوقه اش زن بیمار سرطانی اش را ذره ذره کشت
دخترشان خودکشی کرده و عملاً پرونده بسته می شد اما چون ذهن من درگیر شده بود، دست بردار پرونده نبودم. چون بحث مرگ انسانی مطرح بود و به نظر می رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات ...
اسیر پسری به نام فردین شدم/ او مرا به گرداب کثیف نابودی کشاند!
شد و آثار دستم را روی صورت مادرم دید فقط گفت از خانه برو بیرون! دیگر آواره شده بودم. با فردین تماس گرفتم، مرا به خانه اش برد، از آن روز به بعد در سرقت های شبانه خودرو با او همراه شدم تا هزینه های اعتیادم را تامین کنم اما شب گذشته بالاخره دستگیر شدم و فردین گریخت... در همین لحظه زنی با اضطراب وارد اتاق شد و پسر خلافکار با دیدن مادرش دستان خود را مقابل صورتش گرفت و در حالی که با صدای بلند گریه می کرد، گفت: مادر! همان سیلی که به صورت تو زدم مرا با خاک یکسان کرد و... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی خراسان 110 ...
مردی برای اثبات عشقش به همسرش گوش زنی را برید! + عکس
من بدهکار بود. سوم مرداد 93 وقتی از او خواستم پولم را بدهد به درخواست خودش به اطراف اتوبان خلیج فارس رفتیم. اما آنجا با هم درگیر شدیم و او به من ناسزا گفت، من که بشدت عصبانی بودم با چاقویی که همراهم بود ضربه ای به گردنش زدم و با سرقت ضبط خودرویش، گوشی و پولی که همراهش بود از آنجا فرار کردم. چند ماه بعد با یکی دیگر از دوستانم به اطراف اتوبان خلیج فارس رفتیم. او که شیشه مصرف کرده بود به من ...
راز قتل سارا کوچولو توسط گروگانگیران دو ماه پس از جنایت در کرمان فاش شد
، متهم جوان لب به اعتراف گشود؛ اعترافی که راز یک آدم ربایی و را برملا کرد. قتل سارا توسط برادر بزرگ تر پسر جوان حدود دو ماه بعد از ناپدید شدن سارا و کشف جسد او، به قتل اعتراف کرد. او گفت: من و برادرم به غیر از سرقت، یک نفر را کشته ایم. می خواهم اعتراف کنم چون عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کند. تا الان اگر حرفی نزدم، چون تصور نمی کردم دستگیر شوم. اما حالا که به دام افتادم و خودم را ...
جوان شانزده ساله هموطنمان که یک شبه دو تا زن گرفت!
اینکه دو سال بعد فاطمه نیز صاحب پسر شد. مشکلات از روزی آغاز شد که بچه ها در بازی های کودکانه شان با هم دعوا می کردند و دعوای آنها باعث اختلاف بین من و فاطمه می شد. من و فاطمه با هم قالی می بافتیم و مثل یک خواهر با هم رفتار می کردیم. اما اختلافاتی که خانواده ام قبل از ازدواج آن را پیش بینی می کردند کم کم ما را از هم جدا کرد و همسرم او را در خانه کناری اسکان داد و به این ترتیب بعد از 5 ...
صدایی به من گفت خواهرم را بکشم
. فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. شوهر مقتول نیز به عنوان وارث فرزند فوت شده اش درخواست قصاص کرد و گفت: شب حادثه من در خانه نبودم من همیشه در خانه ام هستم و آن یک شب خانواده ام را تنها گذاشته بودم که این اتفاق افتاد. من و زنم زندگی خوبی با هم داشتیم و سه فرزند داشتیم، بعد از مرگ همسرم یکی از فرزندانم هم فوت کرد و به خاطر مصیبتی که به زندگی مان وارد شده است، گذشت ...
گفتگوی جذاب با تنها زن استخوان شناس ایران
که نمراتم را بعد از امتحان حساب کنم و با حساب کردن معدلم ببینم که شاگرد چندم می شوم. یک بار با توجه به نمره هایم فکر می کردم شاگرد دوم می شوم اما شاگرد سوم شدم. آن شب تا صبح به قدری گریه کردم که صبح تمام بالشم خیس بود و پدرم با دیدن بالش خیس من کلی غصه خورد. با اینکه رشته ام علوم تجربی بود و شاگرد ممتازی هم بودم اما کنکور علوم انسانی دادم و اولین رشته انتخابی ام هم باستان شناسی بود. در ...
آخرین ساعات زندگی مرحوم عارف لرستانی از زبان همسرش
ناصری بعد از چند لحظه مکث ادامه داد: من به خاطر کارم هیچ وقت عادت نداشتم شنبه ها صبح زود از خواب بیدار شوم اما آن روز ساعت 6.30 انگار کسی تکونم داد و از خواب بیدار شدم. آگاه بودم که روز تعطیلم هست. عین آدم کوکی ها از تخت اومدم پایین و رفتم بالای سر عارف. دیدم چرا همان مدلی است که دیشب او را در تخت گذاشته بودم و اصلا تکان نخورده. نفس نمی کشید. به صورتش زدم و با صدای بلند صداش کردم. تنش را هم تکان ...
همسر شهید: به او گفتم من را هم با خودت ببر گفت می رویم تا راه باز شود تا با هم برای زیارت برویم / زهرا ...
می روی و سالم بر می گردی، اما اگر شهادت نصیبت شد، شفاعت من و بچه ها یادت نرود. و در جوابم گفت: تو فقط دعا کن تا شهید بشوم، ثواب شهادتم مال شما و ثواب جهادم مال خودم. منتظرتان می مانم و به من قول داد که شفاعت ما را هم بکند. قبل از خداحافظی هم رو به من کرد و گفت: اگر شهید شدم برای شهادتم گریه نکنید. تا زمانی که سوریه بود دو بار تماس گرفت، آن هم در دو روز پشت سرهم. وقتی یک روز شد، دو روز و زنگ نزد ...
قتل به خاطر یک پیچ
و خرده شیشه ها روی من و زن و بچه ام ریخت. فهمیدم که امیر به انتقام دعوای چند دقیقه قبل شیشه را شکسته است. دوباره دعوایمان شد و امیر به سمت در خروجی ساختمان رفت که با هم درگیر شدیم. چاقویی که به مرد نصاب داده بودم تا پیچ را ببندد هنوز دستش بود، او را هل دادم که ناگهان چاقو وارد رانش شد. پشیمان هستی؟ به خدا لحظه ای آرامش ندارم. یک انسان جانش را از دست داده و عاملش من هستم ...
ابد و یک روز
به خاطر این است که خودشان را بالاتر از آدم های فیلم می بینند و همین باعث خنده جمعی می شود. – سعید روستایی در خصوص اینکه چطور این همه جزئیات دقیق در خصوص یک خانواده درگیر اعتیاد را برای ساخت فیلمش به دست آورده، گفته: مستندی را می خواستم بسازم که دو سال درگیر آن بودم و هنوز هم تمام نشده است. در آن مستند زن و شوهر معتادی را پیدا کردم که می خواستند بچه شان را بفروشند وقتی برای همکاری با من ...
جانباز افغانستانی که از روزهای جانبازی اش می گوید+عکس
شده اند، هر بار که عکس و فیلمی از آن ها می بینم غبطه می خورم، می گویم شاید لیاقتش را نداشتم که شهید شوم. خوشا به حال آن ها که رفتند، امیدوارم من هم زودتر خوب شوم و به آرزوی دیرینه ام(شهادت) برسم. یک آیه، مانع شهادتم شد قرار بود بعد این بار که از سوریه برگشت مراسم عروسی بگیرد که قناصه زن دشمن سینه اش را نشانه رفت، چند دقیقه بعد از اصابت گلوله چشمانش را باز کرد و خود را در آغوش ...
روحانی می خواهد کشور را به زمان شاه بازگرداند / کاهش تورم از دید دولتمردان یعنی کاهش قیمت پورشه و ...
ریزه کاری های مهندسی آشنا هستم و از آن طرف مدیریت خوانده ام. بنابر این یک علم مدیریتی دارم و بعد از آن توسعه اقتصادی خوانده ام و یک علمی هم از آنجا دارم. اما فقط علم نیست من از کشاورزی تا مدیریت، از برنامه ریزی و توسعه، تجربه ی کاری و عملی دارم. به عنوان یک مهندس کشاورزی از خانواده ای کشاورز، با کشاورزی از نزدیک آشنا هستم. سال ها - حداقل شش سال- سر همین جریان کشاورزی در کشور کار کرده ام ...
واکنش هنرمندان و ورزشکاران به اشک های هانی نوروزی
به حال این فوتبال. شیرینی جشن امشب با اشکهای یادگار هادی به کاممان تلخ شد. متاسفم برای آقایانی که برنامه ریزی چنین مراسم بزرگی را میکنند بدون اینکه نظر تیم قهرمان را در اجرای این مراسم مد نظر قرار دهند . من در پست قبلی فقط و فقط با اندوهی که در دل داشتم خواستم قهرمانی رو به هواداران و کادر مدیریت و کادر فنی و تمام بازیکنان که واقعا همه از جون و دل مایه گذاشتن تبریک بگم که واقعا کاری سخت ...