سایر منابع:
سایر خبرها
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
عادت داشتم که نمراتم را بعد از امتحان حساب کنم و با حساب کردن معدلم ببینم که شاگرد چندم می شوم. یک بار با توجه به نمره هایم فکر می کردم شاگرد دوم می شوم اما شاگرد سوم شدم. آن شب تا صبح به قدری گریه کردم که صبح تمام بالشم خیس بود و پدرم با دیدن بالش خیس من کلی غصه خورد. با اینکه رشته ام علوم تجربی بود و شاگرد ممتازی هم بودم اما کنکور علوم انسانی دادم و اولین رشته انتخابی ام هم باستان شناسی بود. ...
وقتی فریده را دیدم از ماشین مرد غریبه پیاده شد نتوانستم چیزی بگم چون خودم هم با یک زن ارتباط پنهانی ...
او که به خاطر به همسر بازداشت شده بود، پس از همسرش را به رساند و جسدش را زیر خروارها خاک دفن کرد. جسدی در کوه دوم مرداد سال گذشته بود که مرد چوپان در حال چراندن گوسفندانش، متوجه پارس سگ گله شد، پارس هایی که حکایت از خبری هولناک داشت. مرد چوپان به دنبال پارس سگ رفت و در بالای کوه با پایی مواجه شد که از زیر خاک بیرون آمده بود. او با دیدن این صحنه بلافاصله با نیروهای انتظامی ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
سفر به مشهد را مطرح کردم و چند روز بعد با پدر و مادرم به مشهد سفر کردیم. هیچ وقت روزی را که به زیارت بارگاه امام هشتم(ع) رفتم، فرامو ش نمی کنم. مادرم نمی توانست راه برود و پدرم در حالی که مرا در کالسکه قرار داده بود به مادرم کمک می کرد. در حرم به دلیل ازدحام نتوانستم وارد بخش بانوان شوم و پدرم سعی کرد تا از قسمت آقایان مرا برای زیارت داخل حرم ببرد اما خدام حرم اجازه ندادند. دلم شکست و به ناچار پدر ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
، بعد او روی زمین افتاد و من خانه را ترک کردم. بعد از 10 دقیقه برگشتم و دیدم که همسرم فوت کرده است. آن موقع خیلی ترسیده بودم، برای همین به هر زحمتی بود در چاه فاضلابی را که در اتاق خانه بود، باز کردم و جسد را داخل آن انداختم. بعد هم به خانه مادرم که دخترم آنجا بود، زنگ زدم و گفتم همسرم به زاهدان رفته و همان موقع چند تماس از گوشی همسرم با خودم گرفتم و یک اس ام اس هم به گوشی خواهرش دادم. بعد ...
راز پنهان 2 دختر 15 ساله نیشابوری در مسافرت 2 ساعته لو رفت
مواجه می شدم چرا که مادرم نیز با مرد دیگری ازدواج کرده بود و توان نگهداری مرا نداشت. در همین شرایط رومینا هم با مشکلاتی شبیه من روبه رو بود. پدر و مادر او نیز قصد داشتند از یکدیگر طلاق بگیرند و به همین خاطر رومینا نیز هر روز شاهد درگیری ها و توهین های پدر و مادرش به یکدیگر بود.وقتی مشکلات خانوادگی مان را در مدرسه با هم مطرح کردیم به این نتیجه رسیدیم که سرنوشت رومینا نیز همانند من خواهد بود بنابراین ...
اقدام بی شرمانه یک مرد و معشوقه اش برای کشتن زنش که سرطان داشت / قاضی دادگاه تهران این راز را کشف کرد
دخترشان خودکشی کرده و عملاً پرونده بسته می شد اما چون ذهن من درگیر شده بود، دست بردار پرونده نبودم. چون بحث مرگ انسانی مطرح بود و به نظر می رسید بحث قتل در میان است و قتل نیز با آن داروساز مرتبط باشد از پلیس خواستم موضوع را از هر طریقی پیگیری کند. از این طریق روشن شد کار، کار همان زن بیوه در شرکت بوده و فهمیدیم از طریق خطوط ارتباطی آلمان وارد فضای مجازی کشورمان شده بعد شوهر مقتول نیز تمام اطلاعات ...
جُل خود از آب بیرون کشیدن!
لب آورده بود، اما به خاطر سفارش های مادرم و پدرم که می خواستند او را به خانه برگردانم، باز هم تحمل کردم، تا اینکه یکباره به عنوان پیدا کردن کار راهی تهران شد و با خبر شدم با آشنایی با یک کارمند گرفتارتر از خودش در یک شعبه بانکی توانسته یک دفترچه چک دریافت کند و به عنوان اینکه می خواهد فیلم تهیه کند چند صد میلیون بدهکاری بالا آورده و طلبکارها هم مرا تهدید می کردند تا طلب شان را بپردازم... به ناچار ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
گوید و این که چقدر او را دوست داشتم. با کم و کاستی های زندگی مان ساختم. زن جوان ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من حرف نمی زد. مدام سرش در گوشی تلفن همراهش بود. یک روز به طور اتفاقی گوشی اش را که جا گذاشته بود، نگاه کردم. از چیزی که دیده بودم، شوکه شدم. او به من ...
زندگی هایی که بر آب رفت
، مادرم، دو برادرم، دو برادرزاده به همراه همسر برادرم به یکباره همراه با خانه ای که پدرم ساخته بود، رفتند و دیگر هرگز آنها را ندیدم. شوکه شده بودم، نمی دانستم چه باید کنم؛ نمی دانستم آیا باز آنها را خواهم دید یا نه. پس از اینکه سیل فروکش کرد دو روز تمام به دنبال آنان در رودخانه گشتم، اما هرگز نتوانستم آنها را پیدا کنم. در ته دلم هیچ شکوه ای از هیچ چیز ندارم، کار خدا بود و احساس می کنم در آینده ...
قتل به خاطر یک "پیچ"!
، لحظاتی نگذشته بود که شیشه اتاق شکست و خرده شیشه ها روی من و زن و بچه ام ریخت. فهمیدم که امیر به انتقام دعوای چند دقیقه قبل شیشه را شکسته است. دوباره دعوایمان شد و امیر به سمت در خروجی ساختمان رفت که با هم درگیر شدیم. چاقویی که به مرد نصاب داده بودم تا پیچ را ببندد هنوز دستش بود، او را هل دادم که ناگهان چاقو وارد رانش شد. پشیمان هستی؟ به خدا لحظه ای آرامش ندارم. یک انسان جانش ...
انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت جوان کهگیلویه و بویراحمدی + تصاویر
برادرم خیری پیدا کنم که بتواند بهش کمک کند اما نتوانستم پدرم نیز ناراحتی قلبی دارد و تاکنون دو عمل قلب انجام داده و مخارج زندگی زیاد است و اکنون من و همسرم به همراه پدر و مادرم و سایر خواهر بردارهایم زندگی می کنیم. چهره فاضل با اینکه کمی غیر عادی بود اما معلوم بود که زجر های زیادی کشیده است در ابتدا نخواستم به صورتش نگاه کنم اما مظلومیت خاصی در نگاهش بود که نمی شد نگاهش نکرد. ...
خواهرم را کشتم چون فکر می کردم در غذایم مواد ریخته است
مرد جوان که در جنایتی جنون آمیز، خواهرش را با چاقوی آشپزخانه کشته بود صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. ایران نوشت: رسیدگی به این پرونده از 14 آذر سال 94 همزمان با کشف جسد زن 55 ساله ای در خانه اش در محله ستارخان تهران در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت. پس از حضور بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی در آپارتمان طبقه سوم و کشف جسد خونین زنی به نام مریم ...
پزشکی همه عشق من است
کردید؟ یک زمینه ذهنی داشتم، یادم می آید یک متخصص هندی در تبریز بود که در بخش جزامیان قره باغی کار می کرد، من با بچه این پزشک هم بازی بودم و با او انگلیسی حرف می زدم که این دوستی به رشد زبان انگلیسی در آن سن و سال به من کمک شایانی کرده بود. آن پزشک هندی از مشتریان پدرم بود و پیش او تا روزی که بعد از چند سال ماموریتش به پایان رسید و از تبریز رفت احترام خاصی داشت که برای من خیلی جالب بود ...
بختیار بعد از انقلاب بازداشت شد؟
ای از مردم متوجه غیبت آقای طالقانی از تهران شده بودند اما کسی سراغ ایشان را از من نگرفته بود، با اینکه چند نفر مرا در خانه حاج خلیل رضایی دیده بودند. حدود ساعت چهار بعدازظهر آقای باقری کنی- برادر آقای مهدوی کنی- تلفن کرد و گفت آقای شاه حسینی، آقای طالقانی را کجا برده ای. من منکر ماجرا شدم و گفتم همسرم شاهد است که من بیشتر شب ها را در باغم واقع در کرج می گذرانم. پاسخ داد این طور نیست و همه چیز زیر ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
می کند. صبح روز حادثه پدرم با مادرم درگیر شد، اما خیلی زود از خانه رفت تا اینکه چند ساعت بعد دوباره به خانه برگشت و با مادرم به خاطر خرید روز عید دوباره مشاجره کرد. وقتی درگیری آنها بالا گرفت پدرم مقابل چشمان من مادرم را به شدت کتک زد به طوری که مادرم از ناحیه قفسه سینه آسیب دید. در حالی که مادرم درد می کشید به اتاق رفت تا پدرم او را دوباره کتک نزند که پدرم دوباره به سمت اتاق رفت و در ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
.... به هم وابستگی عاطفی داشتیم . پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد. مرگ او ضربه سختی به من زد. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم . گمان می کردم شاید اگر من با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می ...
شهربانو وقتی خواب بود بالای سرش رفتم و ... / بعد از شام بدنم داغ شد و او خوابید به سراغش رفتم+عکس
که بهمن نام دارد، تماس گرفت و گفت از شهرستان به تهران آمده است. مادرم به دیدن او رفت و دایی ام را به خانه آورد. بعد از شام برای کاری به خانه دوستم رفته بودم که ساعتی بعد وقتی برگشتم با جسد مادرم روبه رو شدم و از دایی ام خبری نبود. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی در حالی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده بودند، از کلانتری نواب خبر رسید که مردی مدعی است خواهرش را به قتل رسانده است. با ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و
به مأموران کلانتری 118ستارخان خبر رسید زنی 55ساله در خانه اش به قتل رسیده است. دختر مقتول ساعت 10صبح وقتی به خانه رفته بود با جنازه مادرش در رختخواب روبه رو شده و حادثه Incident را به پلیس گزارش کرده بود. در چنین شرایطی مرد مظنون به قتلگاه زن میانسال منتقل و معلوم شد مقتول خواهر او است. به این ترتیب به دستور مدیرروستا، بازپرس کشیک ویژه قتل، متهم به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد و تحت ...
پشیمانی سرایدار از قتل نصاب آسانسور
، من با چوبدستی به او حمله کرده و کتکش زدم. همسایه ها سر رسیدند و با میانجیگری به دعوایمان پایان دادند. متهم به قتل افزود: من به خانه ام بازگشتم. زمان کوتاهی نگذشته بود که مرد نصاب که تخته ای به دست داشت به سمت خانه ام آمد و با آن شیشه خانه ام را شکست. شیشه های خردشده روی بچه و همسرم ریخت. عصبانی شده و بیرون آمدم. او با دیدن من فرار کرد و به سمت در ورودی ساختمان رفت که مانع فرار او شدم. او چاقو دستش بود، با هم که درگیر شدیم، او را هول دادم که چاقو به رگ پایش اصابت کرد و باعث مرگش شد. ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
. یکی از بچه هایی که پدرش جانباز اعصاب و روان بود می گفت پدرم با دیدن مستند معلم حالش خوب شد و به خانه آمد. تا آن زمان مستندی درباره سوریه پخش نشده بود. درسفر دوم سوریه به فوعه، کفریا و 30 هزار شیعه در محاصره پرداختم با عنوان در حصار و مستند تک تیراندازان حضرت زینب که قبل از عملیات سراغ رزمندگان رفتیم و وصیتنامه های آنها را گرفتیم. چند نفرشان شهید و اسیر شدند. سال 95 با ناصر نادری بودیم و مستند ...
تا ابد منتظر آمدنش خواهم ماند
. بادمجان بم من درک صحیحی از شهادت نداشتم و هرگز گمان نمی کردم که یک روزی خبر شهادت ایشان را بشنوم. دوستان و همرزمانش همواره از شجاعت و دلیری او برایم صحبت می کنند. سید روح الله اهل عمل بود. رفت و تقریباً 40 روز آنجا بود. هر روز زنگ می زد و حال من و بچه ها را می پرسید. تا اینکه چند روزی تماسی نداشت. من خیلی نگران شدم. یک روز از خط ایرانسلش تماس گرفت. با تعجب پرسیدم:مگر آمدی ایران. گفت ...
پزشک 93ساله و خانم دکتر72 ساله در دادگاه خانواده
خانوادگی اوج گرفت و دختر آقای دکتر پدرش را وادار کرد برای جدایی از همسرش دادخواست طلاق بدهد. وقتی که زن و شوهر سالخورده همراه وکلایشان وارد اتاق دادگاه شدند، دختر دکتر رضا هم قدم در دادگاه گذاشت. همگی مقابل قاضی حمیدرضا رستمی قرار گرفتند و جلسه رسیدگی به دادخواست طلاق دو پزشک آغاز شد. قاضی پس از آنکه نگاهی به پرونده انداخت رو به دکتر رضا گفت: پدر جان، چرا تصمیم گرفته اید در این سن و سال از ...
برادرکشی به خاطر انتقام مرگ پسر
علت در شب حادثه به در خانه اش رفته و زمانی که وی قصد ورود به خانه اش را داشت ، به سراغش رفتم ؛ ابتدا با او شروع به صحبت کردم و زمانیکه با او درگیر شدم ، با چاقویی که از قبل تهیه کرده بودم چند ضربه به او زده و بلافاصله با ماشین شخصی ام از محل فرار کردم. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت ، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. ...
گپ و گفت با آتوسا حجازی درباره پدرش
...> * سال نو بدون ناصرخان خیلی سخت است. مثل پنج سال گذشته که از زمان فوت پدرم می گذرد امسال هم سخت گذشت. بدون مرحوم پدرم با خانواده به شمال رفتیم. عیدهای شمال را دوست داشت و هر سال با تعدادی از خانواده ها دسته جمعی به شمال می رفتیم. از وقتی که رفت اکیپ ما تار و مار شد. یادش بخیر پدرم عیدی همیشه به همه پول می داد. به من و آتیلا بیشتر. خیلی اهل دید و بازدید بود. در خانه ما همه مراسم نوروز ...
قاتل مرد کارخانه دار به چوبه دار رسید
شدند که چند روز پیش پسری نزد پلیس رفته و خبر ناپدید شدن پدرش را به مأموران اعلام کرده بود. بررسیها نشان می داد که جسد متعلق به همان مرد گمشده است. به همین خاطر پسر وی در پزشکی قانونی حاضر شد و با دیدن جسد، آن را شناسایی کرد. وی به مأموران گفت: پدرم کارخانه دار است و آخرین تماسی که با من گرفت سه روز پیش بود. وی به من گفت که کارش تمام شده و در حال بازگشت به خانه است. بعد از آن ...
جنگ تمام شده بود، اما جنگ تحمیلی هنوز در خانه ما ادامه داشت
زمان مجروحیتش، من، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال ...
تقریبا مدت هاست که با همسرم حرف نزدیم!
سرویس اجتماعی - وقتی دخترم، تنها فرزند من و همسرم، ازدواج کرد و به خانه بخت رفت، تازه متوجه شدم چقدر از همسرم دور شده ام! از چه زمانی این اتفاق افتاده بود؟ یعنی اوایل زندگی مان هم همین قدر ساکت بودیم و هیچ حرفی برای گفتن با هم نداشتیم؟ به گزارش فانوس ، سعی می کنم به حافظه ام فشار بیاورم و روزهای گذشته را مرور کنم. هرچه فکر می کنم، می بینم همیشه فقط در مورد دخترمان، شیرین کاری هایش ...
اعتراف مرد ثروتمند به برادرکشی
همه حسابی تغییر کرد ضمن اینکه دچار مشکلات روحی شد. او درعین حال پدرم را عامل قتل پسرش می دانست به همین خاطرازمدتی قبل برایش پیامک های توهین آمیز، همراه با تهدید می فرستاد. حدود یک ساعت قبل که زنگ خانه ما به صدا درآمد پدرم متوجه شد برادرش- علی - پشت در است به همین خاطر از ما خواست در را باز نکنیم. اما او دست بردار نبود و مدام زنگ می زد. درنهایت پدرم در را باز کرد و به کوچه رفت. لحظاتی ...
شهید دکتر بهشتی به قلم خودش
یارانش به دست منافقان کوردل به شهادت رسید. دکتر بهشتی در ادامه این زندگینامه نوشته است: خانواده ام یک خانواده روحانی است و پدرم هم روحانی بود. ایشان هم در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت می پرداخت و هفته ای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم می رفت و سالی چند روز به یکی از روستاهای دور که نزدیک حسین آباد بود و به روستای دورتر از آن که حسن ...
همسرم مثل دوست با وفا در کنارم بود/ دختر دو سال و نیمه شهید هنوز منتظر پدرش است/ همسرم، حجاب چادر ...
یکماه هم آموزش دید تا اینکه در 27 مهرماه همان سال به شهادت رسید ولی پیکرش را با تاخیر از سوریه آوردند . درست سه شنبه 4 ابان ماه به ما اطلاع دادند که پیکر مطهر "محمد" وارد ایران شده و می توانیم برویم، او را ببینیم . اینطور که دوستانش می گویند: پیکرم همسرم سریع به عقب جبهه انتقال یافت ولی به خاطر رسیدن پیکر های چند شهید دیگر ایرانی، ورود پیکرش به وطن به تاخیر افتاد. البته تاریخ شهادت را روی ...