سایر منابع:
سایر خبرها
جلد سوم وقتی بابام کوچک بود در نمایشگاه کتاب
و غش کرد وسط سالن. بابام بلند شد و روی صندلی ایستاد و با اخم زل زد به فرمانده پادگان. فرمانده پادگان گفت:" تو دیگه کی هستی آقا کوچولو" بابام که حالا فکر می کرد یک سرباز واقعی شده است از روی صندلی پرید پایین و دست هایش را مشت کرد و با اخم رفت جلو گفت:" آقا جونم گفته اول سلام... بعدشم من سربازم... شما کی هستی... چرا این مردم رو اذیت کردی... اگه بیشتر اذیت کنی منم تانک می ...
گزارش کامل برنامه نود 11 اردیبهشت/گفتگوی جنجالی با هادی عقیلی
، گادوین منشا و امید نورافکن بهترین گل ماه را انتخاب کنند. * خلاصه مسابقه دو نماینده از ایران در لیگ قهرمانان آسیا، استقلال با الاهلی و الفتح عربستان با استقلال خوزستان پخش شد. *اردلان آشتیانی پسر ابراهیم آشتیانی پیشکسوت فوتبال پس از نمایش بازی استقلال پدیده روی خط آمد و از اوضاع احوال پدرش صحبت کرد، او گفت: حال پدرم روز به روز بهتر می شود و تنها دو دست چپ و راستش آسیب دیده است ...
رد کردن ابد و یک روز اشتباه بزرگی بود!
...، عاطفه تهرانی و شبنم دولتشاهی هم دوره بودم. ما به همراه یکدیگر یک گروه تشکیل دادیم و از همان جا حامد محمدطاهری نمایش "آنتیگونه" اثر سوفوکل را در سالن شماره 2 تئاتر شهر به روی صحنه برد. در اجرای آن نمایش آقایان رشیدی و پاکدل ما را حمایت کردند. البته من قبل از آن در سال 75 همراه با مجید بهرامی در نمایش "عشق آباد" آقای میرباقری هم حضور پیدا کردم. آقای میرباقری به همراه گروه شان به کلاس آقای ...
محاکمه 2 برادر به خاطر نگهداری مواد مخدر
اسلحه و مواد مخدر است. عصبانی شدم و سیلی محکمی به احمد زدم. او هم از دستم ناراحت شد و خانه را ترک کرد. چند روز بعد مأموران پلیس من را بازداشت کردند. او در پاسخ به این سؤال که چرا ابتدا به مأموران گفتی اسلحه و مواد مخدر برای توست، گفت: دروغ گفتم چون نمی خواستم احمد که 13 سال داشت، پایش به زندان باز شود. او درحالی که اشک صورتش را تر کرده بود، ادامه داد: سال هاست پدرم به دلیل ...
حضور در حج از دیدگاه شهید مطهری +تصاویر
...: [اما بعد، مراسم حج را برای مردم بپا دار، و ایام الله (عبرت های تاریخ) را به یادشان آر، و هر صبح و شام برای مراجعة آنان در مجلس عمومی بنشین، به پرسش پرستش کننده پاسخ ده، و نادان را علم بیاموز، و با عالم مذاکره کن، و نباید میان تو و مردم پیامرسانی جز زبانت و دربانی جز چهره ات باشد... و به اموال الهی که نزد تو جمع می گردد بنگر و آن را به عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند به مصرف رسان ...
بیرانوند: باید بازارگرمی و ظاهرسازی می کردم / با دست شکسته برای پرسپولیس بازی کردم
...> حالا شدی پسر خوب همیشه یادت باشه طرفداران تو هرجای جهان جزء سرمایه اصلی باشگاه محسوب می شوند و اگه بخوای بی احترامی کنی قضیه جور دیگری می شود کسی هم منکر ارزش های فنی جنابعالی نیست باید اخلاقت هم درست کنی تا موفق باشی . نقل قول +24 #41 سعید.م 2017-05-02 11:58 خواهش میکنم این بحث مضخرف و احساسیه شبهه عمدی گل خوردن بیرانوند رو جمع کنید. کدوم آدم عاقلی به مغزش خطور میکنه شماره 1 ...
بسته شعری ویژه ولادت امام سجاد (ع)
داشت عرش نمازت ستاره می بارید - جقدر حجم حضورت وسیع و ناپیدا که لحظه لحظه در آن جز خدا نمی گنجید همان شب از نفس سجده های پرنورت که داشت قامت ابلیس روح می لرزید به شکل افعی خشمی در آمد و آمد به گرد پای حضور تو داشت می چرخید و نیش هم زد و تا از حضور درآیی ولی چگونه شود نور منفک از خورشید تو هم علی خدایی ...
مسی را ببینم بهش می گم چطوری رضا! / مسی خیلی محبوب تر از رونالدوست
، کودکان سرطانی، مدرسه ها و کلا این انرژی رو از مردم می گیرم و خیلی خوب است. پدر هم که مقابل شماست، فن رئال هست؟ بدجور پر و پا قرص دعواتون نمی شه؟ چرا دیگه من بازی های رئال بارسا این طرف خونه می شینم، پدرم اون طرف(می خندد) تک فرزند که نیستی؟ نه یک برادر هم دارم 16 ساله است شکل و شمایل برادرت چجوری ست؟ اون چهره اش ...
شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین (ع) +ویدیو
ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) در باره ی حسین (ع) ابراز می داشت، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی روایت کرده است: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی،تو امام و ...
رفیق توفیق یا اخلاق شهریار و وزیر از دوره صفوی
اطفال و نسوان و بندگان و چاکران مردم و بازاریان و فرومایگان، و جمعی که از تو بیم و امیدی نداشته باشند، شوخی و هزّالی و تندی و تلخ گویی منما که این طایفه قدردان عزیزان نمی باشند و توصیه هایی از این دست که بسیار عالی است. ضمن این که تا پول نداری، مهمانی راه مینداز، در معاشرت هم تا لفظی را که خوب یاد نگرفته باشی، در محاورات استعمال مکن، و تا قابلیّت تمام به هم نرسانیده باشی، خود را مهذّب مگردان. با ...
اخلاق و رفتار و صفات امام زین العابدین(ع)
بین برد. امام در حالی که غلام در اضطراب سختی قرار داشت فرمودند: برو در راه خدا آزادی، تو در این برنامه عمدی نداشتی! 22 – اسوه فضیلت امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم خادمش را دنبال کاری فرستاد و او در آن کار، کندی به خرج داد؛ حضرت یک تازیانه به غلام زد، غلام گفت: اللَّه، ای پسر حسین! به من در کار رجوع می کنی، تازیانه هم می زنی! حضرت گریه کرد و فرمود:: ...
امام زین العابدین سید عابدان
خانه سر می زد و به دست مبارک خود به درماندگان و مستمندانی که بخاطر آبرو و نجابت اظهار فقر نمی کردند، انفاق می کرد. ایشان خود به تنهایی و بدون کمک هیچ کس دیگر انبان غذا را بر پشت مبارک حمل می کرد و بین نیازمندان تقسیم می کرد تا مبادا کسی بجز خود وی از راز مردم محتاج و نیازمند با خبر شود و آبروی آنها به خطر افتد. ذلت ناپذیری در نزد انسان های بزرگ منش دستیابی به رفاه، اگر بر بهای ...
چرا امیرالمومنین(ع) حضرت ابوالفضل (ع) را عباس نام گذاشت؟
السّلام ) داده شد، به خانه شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت نخستین کلمات ، بانگ روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است ، در اعماق جان ...
مشروح برنامه 11 اردیبهشت نود / جشن صعود به لیگ برتر از شمال تا جنوب
. اردلان آشتیانی پسر ابراهیم آشتیانی پیشکسوت فوتبال ایران روی خط تلفنی آمد و خبر از بهبود حال پدرش داد و گفت: حال پدرم روز به روز بهتر می شود و فقط دست چپش و پای راستش دچار آسیب شده است. پدرم در ابتدا 12 ساعت به کما رفته بود و شرایط خیلی سختی داشتیم و با دعای خیر مردم و لطف خدا از کما درآمد و روز به روز بهتر می شود. محمد فنایی کارشناس این هفته به برنامه آمد و داوری مسابقه ماشین سازی ...
نگاهی به کیفیت نماز امام سجاد (ع)
خبر دادند. در روایت دیگر آمده: آن حضرت در اطاقی به سجده افتاده بود، آن اطاق آتش گرفت، حاضران می گفتند: "ای پسر رسول خدا! آتش، آتش! ”. آن حضرت، سرش را از سجده بلند نکرد، تا اینکه آتش خاموش شد، پس از آنکه نشست، از او پرسیدند: "چه چیز تو را از وجود آتش غافل و بازداشت؟ ”، در پاسخ فرمود: الهتنی عن ها النّار الکبری: "آتش بزرگ (دوزخ) مرا از این آتش، بازداشت”. حضور قلب آن بزرگمرد ...
پدر نامرد طوری دخترش را کتک زد که مرگ مغزی شد+ عکس
من است. به دلیل اعتیاد همسر و دخالت های خانواده ام، از پدر رقیه جدا شدم و چند ماه بعد با مردی ازدواج کردم که به شدت عصبی بود. مادر رقیه ادامه داد: مهریه ام را بخشیدم و حضانت فرزندم را برعهده گرفتم. قرار بود رقیه با من و علی که ناپدری اش می شد، زندگی کند اما پذیرش این کودک برای همسر دوم من دشوار بود. به شدت با حضور او در زندگی مان مخالفت می کرد و بارها به من گفته بود که باید رقیه را به ...
خودم را به مردن زدم ولی خواهرم چشمانش باز بود که کشته شد و برادرم هی می گفت غلط کردم و ...+عکس
آتش دلم ریخته می شود. این ماه کمیسیون پزشکی فرزندانم برگزار می شود و اگر ثابت بشود که او دیوانه نیست درخواست ما تنها قصاص خواهد بود." در ادامه باز هم پای صحبت های مهیا می نشینیم. از پدرت بگو؟ پدرم خیلی مهربان بود. او به حرف مادرم خیلی گوش می کرد. شاید باورتان نشود اما پدر و مادرم عاشق هم بودند. به حرف مادرم بود که حدودا سه ماه به آن خانه رفته بودیم و یکدفعه آن اتفاق افتاد. قبل ...
سنگینی درد روی شانه های کارگران باربری منازل
رساندند پای برج آزادی و همان، اولین و آخرین بار بود که گردن کشیدند سمت سقف آسمان. از آن روز به بعد، چشم های شان فقط موزاییک و کاشی کفِ خانه ها را رج زد و گردن و شانه و قامت خم شد زیر سنگینی وزن مبل و کمد و یخچال و قالی مردم که توهم برِشان داشته بود اینها خلق شده اند برای حمالی . - اولین بار... یک یخچال کولم بسته بودم و با زانو خوردم روی پله. تا دو ماه نتونستم کار کنم. همه مون باید یخچال ...
آثار اجتماعی عواطف مثبت بر رشد
اُولو العزم صبر کردند﴾ (الأحقاف/ 35). 212) برخورداری از فضائل اخلاقی فضائل اخلاقی موجود در حضرت یوسف(ع) باعث شد تا وی استعداد زیادی در رهبری و شایستگی بر مردم کسب کند؛ برخی فضائل همچون ادب در برابر پدر و مادر: ﴿إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِِ...: نگامی را که یوسف به پدرش گفت پدرم!... ﴾ (یوسف/4)؛ ﴿وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ...: و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند ...
عشق زمینی ام را با عشق اهل بیت (س) معامله کردم/فرزندانم با تعالیم پدر شیفتهٔ ولایتند
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم ، نوشیدن شهد شیرین شهادت، بهره ای نیست که نصیب و قسمت هر انسانی شود، شهادت پلی است به سمت محبوب ازلی، که شرط اول آن عشق و دلدادگی است، با وجود راه ها و پل هایی که در مسیر رسیدن به کمال عشق الهی هستند انتخاب این پل برای کسانی میسر خواهد بود، که عزمی راسخ، سعی وافر، و دیدی عمیق داشته باشند. آری شهادت واژه ای است که با خود دین و دیانت، عشق و ...
گزارش کامل برنامه نود
، استقلال با الاهلی و الفتح عربستان با استقلال خوزستان پخش شد. *اردلان آشتیانی پسر ابراهیم آشتیانی پیشکسوت فوتبال پس از نمایش بازی استقلال پدیده روی خط آمد و از اوضاع احوال پدرش صحبت کرد، او گفت: حال پدرم روز به روز بهتر می شود و تنها دو دست چپ و راستش آسیب دیده است. پدرم 12 ساعت در کما بود و شرایط ما بسیار سخت بود، با دعای مردم و لطف خداوند از کمابیرون آمده است و روز به روز بهتر می شود ...
حکایتِ دولت بی خونِ دل
.... تئاتر یا دقیق تر تماشاخانه او، در خیابان لاله زار جنوبی بود. مهرتاش که با پدرم دوست بود، نوع خاصی از تئاتر ادبی - موسیقایی ایرانی را به وجود آورده که مخصوص خودش بود. اما در همان سالن نمایش های کمدی مردم پسند، بومی-سنتی هم اجرا می شد که من از تماشای آن خیلی می خندیدم. یادم هست در یکی از آن کمدی ها که طنزی درباره دکترها و خدمات بیمارستانی در ایران بود، آن قدر خندیدم که دل درد گرفتم. پدرم گفت اگر ...
تا پنالتی گیرترین تیم های لیگ برتر؛ در برنامه نود چه گذشت؟ +تصاویر
آسیب دیده است. پدرم 12 ساعت در کما بود و شرایط ما بسیار سخت بود، با دعای مردم و لطف خداوند از کمابیرون آمده است و روز به روز بهتر می شود. آشتیانی:پدرم علی پروین را که دید از کما در آمد اردلان آشتیانی در برنامه 90 از شرایط جسمی پدرش گفت. او از مردم خوب کشورمان تشکر کرد. از بازیکنان ، از پیشکسوتان و از وزیر ورزش و دیگر مسئولان. او درباره شرایط پدر هم گفت: شکر خدا حالا خیلی بهتر ...
تارِ پدر، تارِ برادر، تارِ او!
| صادق رضازاده| باران بی وقفه می بارید. سَرِ بند آمدن نداشت. از شب قبل شروع به باریدن کرده بود، در اردیبهشت، در آن خنکایِ بهاری شمال. خانه شان نزدیکِ خانه پدربزرگ بود و بعضی وقت ها می رفت در حیاط و با سروصدایی که به راه می انداخت به آنها می فهماند که چه کاری دارد. پدر و مادرش هر دو معلم بودند. وقتی که وبا در خلخال شیوع پیدا کرد و دیگر جایِ ماندن نبود، پدرش تصمیم گرفت به گرگان برود. وبا ...
رئیس جمهوری که می خواست علیه خود کودتا کند+ عکس و فیلم
" یکی بر سر شاخ بن می برید بود، چرا که بنی صدر در همین مجلس سوگند خورد، نخست وزیر خود را به همین مجلس معرفی کرد و برای کابینه دولتش از همین مجلس رای گرفت. به بیان دیگر، او با زدن اعتبار مجلس، در واقع اعتبار خود را بیش از پیش زیر سوال برد. همه این ها در حالی بود که او خود را یک اسلام شناس و مکتب شناس راستین می دانست و رقبای خود را به بی اطلاعی از اسلام متهم می کرد: " امروز نیز ...
شکسپیر در ناخودآگاه من است
که انگار دارد یک فیلم روی پرده سینما به نمایش درمی آید و همه آن را تماشا می کنند و اتفاقا کلادیوس که نمایش برای مچ گیری از او طراحی شده، اصلا چیزی متوجه نمی شود و واکنشی نشان نمی دهد که هملت باور کند که او پدرش را کشته است. اما این اتفاق در جای دیگری می افتد، یعنی انگار که شما قصد کرده اید تماشاگر را یک جای دیگر غافلگیر کنید. این طور نیست؟ صحنه تله موش یکی از صحنه های جذاب نمایشنامه هملت ...
تصاویر/ شعله های عشق به خدمت در زندگی یک زن
.... شروع می کنیم و من لذت می برم از حضور بانویی که عشق به تعلیم و آموزش از نگاهش شعله می کشد. شما را به خواندن مصاحبه اتحاد جنوب با این معلم مهربان دعوت می کنیم: *ا ز خودتان بگویید. من در 16 آبان سال 1338 در برازجان متولد شدم. دوران کودکی با حضور پدر و مادر بزرگوارم بهترین دوران بود. پدرم، حاج باقر کیانی برازجانی یکی از افراد سرشناس شهر بود که اولین کارخانه گچ را در برازجان با ...
افشای رازهای دختر تاجر پس از جنایت
از دوستان پدرم ما را به عراق دعوت کرد. در این سفر من نیز همراه پدرم بودم. همانجا نیز با اسحاق آشنا شدم. اوهم به من علاقه مند شد و با ما به ایران آمد. چندی بعد به خواستگاری ام آمد اما پدرم با این ازدواج بشدت مخالفت کرد. اما او دست بردار نبود وچند بارمقابل خودم دست به خودکشی زد. به همین خاطر دلم برایش سوخت و با اینکه می دانستم زن و چند فرزند دارد با او ازدواج کردم. آیا پدرت نمی داند تو ...
راز ازدواج پنهانی دختر تاجر خودرو با شلیک های خیابان دولت گره خورد / ناگفته های رویا را بخوانید +عکس
خودروی تویوتا است. چند سال قبل از طریق یکی از دوستانش در اربیل عراق مهمانی دعوت بود که مرا همراه خودش به عراق برد. در آن مهمانی موسی مرا دیده بود و به گفته خودش عاشق من شده بود. او در آن مهمانی خودش را به من و پدرم نزدیک کرد تا اینکه به ایران آمد و اصرار داشت با او ازدواج کنم. پدرت با ازدواج شما مخالفت نکرد؟ واقعیتش پدر و مادرم 20 سال قبل از هم جدا شدند. پدرم در ترکیه به ...
وقتی شرور 25 ساله عاشق نیلوفر دختر محله شد / خواستگار چه آتشی به پا کرد!
او را به عنوان داماد خانواده بپذیریم. نیما وقتی از ازدواج با نیلوفر ناامید شد روز حادثه Incident با قمه و یک شیشه پر از بنزین به خانه ما آمد و شروع به سر و صدا کرد. پسر مقتول در ادامه گفت: در اتاق استراحت می کردم که با فریادهای نیما همراه پدر و برادرم جلوی در رفتیم و با او درگیر شدیم. در آن درگیری نیما قمه را روی زمین انداخت و شیشه پر از بنزین را آتش زد و به طرف ما پرتاب کرد. در این حادثه من و ...