سایر منابع:
سایر خبرها
امضاء حضرت زینب(س) پای نامه رفتن به سوریه
به خوبی صحنه هایی را که از رزمندگان آن دوران شنیده در سوریه درک کرده است با این تفاوت که جنگ سوریه از نظر تاکتیکی متفاوت از دفاع مقدس است در فیلم های دفاع مقدس دیده بودم که شب عملیات چطور رزمنده ها باهم وداع می کنند و دوستی آن ها در جبهه شنیده بودم، واقعا جبهه سوریه هم همینطور است حسن اعرابی بهمن ماه سال 94 در جریان عملیات خان طومان که منجر به شهادت تعدادی از نیروهای فاتحین شد مجروح شد ...
مصطفی هاشمی طبا: لیست اموال قالیباف را باور نکردم/ با تبلیغاتش این همه دیوارهای تهران را کثیف کرد و آخرش ...
فرامرز قریبیان هم بازی بودم که در سینما و تلویزیون هم نمایش داده شد. چرا بازیگری را ادامه ندادید؟ من بازیگری بلد نیستم و استعدادم در این زمینه خیلی کم است. البته آن موقع در کنار بازیگری کارهای صنعتی هم انجام می دادم. بعد از انقلاب هم به صداوسیما آمدم و بعد هم وارد کارهای دیگر شدم. در مناظره ها هم چند بار شعر خواندید. شعر و هنر ابزار خیلی خوبی است. مثلا ...
چوپانی که دست فروش کتاب های خودش است! +تصاویر
. چندسالتان است؟ بنده متولد دوم بهمن 1321 هستم، به عبارتی می شود 74 سال و سه ماه و 23 روز . چقدردقیق! آدم باید حساب و کتاب همه چیز را در زندگی اش داشته باشد، اگر نداشته باشد سررشته زندگی از دستش درمی رود. هنوز هم در همان روستای خورق زندگی می کنید؟ بله خانه من آنجاست. دوتا دختر دارم و دوتا پسر که همه را در همین خانه عروس وداماد کردم ...
افزایش برکت زندگی در نگاه استاد قرائتی
الآن از اساتید مهم دانشگاه است. اما می گفت: بچه بودم این مرا نجات داد. این مهم است. چند شب پیش یک خلبانی گفت: من با شما کار دارم. منزل ما آمد و گفت: من بچه فلان شهر هستم. تو در فلان شهر زمان شاه یک روز کفتر پران ها را دعوت کردی و برایشان قصه بگویی. راست می گوید من یادم آمد. من به یکی از تجار گفتم: آقا ما هرچه حرف می زنیم مذهبی ها می آیند، خیلی از ...
ماجرای کمک چاوشی به یک اعدامی از زبان روحانی کلیه فروش/ ترفند هاشمی برای فرار از جریمه پلیس +عکس
. ما هر شب چند تا پیامک تا اذان صبح برای هم می فرستادیم. یک هفته اتفاقی عکس کاور آهنگی را دیدم و او همان آدمی هست که من دیده بودم. او محسن چاوشی بود و بعد از آن هم آهنگ گلدون را خواند و جان یک نفر دیگر را هم نجات داد. فرمول یک شنبه تا چهارشنبه ها با اجرای سیدعلی ضیاء به تهیه کنندگی افشین حسین خانی ساعت 7 صبح روی آنتن می رود./ مهر 115 ...
نگاه به آسمان آدم را از منیّت دور می کند
مدتی آن را مجددا راه انداختم. شما در هلند و همچنین در آمریکا دوره هایی را گذرانده بودید. چطور شد به ایران بازگشتید؟ بورسیه یکساله دولت ایران بود که برای نقشه برداری هوایی از جنگل های ایران یعنی تبدیل عکس هوایی به نقشه به هلند رفتم. بعد از آن از طرف سازمان حافظت محیط زیست بورسیه دیگری برای آمریکا گرفتم و عازم آنجا شدم. من در سازمان جنگل ها و مراتع کار اداری داشتم و این بورسیه ...
ناگفته های رضا محمدی از روابط عجیب در فوتبال ایران
. چون شما می دونید همه کارهای دروازه بان با دستاشه، بعد نظر خانواده ام هم تاثیر داشت، مخصوصا یه بار رفتیم دکتر، دکتر گفت شما می تونی از برج چهار شروع کنی اما بعدش تقریبا آخرای برج سه بود رفتیم گفت یک سال بازی نکنی بهتره تا کامل جوش بخوره این شکستگی.. پشیمون نیستی؟ هیچ موقع به خودت نگفتی که چرا از اول وارد بازار نشدم اصلا چرا رفتم تو فوتبال؟ رضا محمدی – فوتبال همه چیز من بود ...
توانایی انجام کارهای کثیفی که شوهرم از من می خواست را نداشتم او میگفت..
جاساز برمی داشتم و می رفتم و در دستشویی یا پشت بام می زدم و برمی گشتم. آن موقع بچه مدرسه ای بودم و وقتی درگیر مواد شدم، صبح قبل از مدرسه رفتن موادم را می کشیدم. یک ماه از مصرفم می گذشت که یک روز طبق معمول رفتم سرجاسازشان تا مواد بردارم. اما نبود. از مادرم پرسیدم مواد را کجا گذاشته ای تو را به خدا به من هم بدهید چند تا دود بگیرم، درد دارم. پدرم که فهمیده بود مواد می کشم سیلی محکمی به گوشم زد ...
سر زنم و مرد غریبه را در اتاق پشتی خانه بریدم / وقتی از خواب بیدار شدم زنم کنارم نبود و ...
نامشروع را انجام بدهد که از طرف نعمت الله مورد شناسایی قرار می گیرد و نعمت هر دوشان بعد از اینکه با ضرب چاقو به می رساند، سرشان آن دو را از بدن جدا می کند. مجرم فعلا بازداشت شده است به جرم خود اعتراف کرده است و تحقیقات از چگونگی موضوع ادامه دارد. نعمت الله در اعترافات خود گفت: ساعت 9 بعد از نماز ردر اتاق همرای خانمم خواب بودم و خوابم برده بود لحظاتی نگذشته بود که دوباره بیدار شدم دیدم ...
خانواده ای که همه پسرانش وقف قرآن هستند+تصاویر
واقعه و یاسین را از حفظ قرائت می کردند. این زمزمه ها در خانه بر روی فرزندان خیلی تاثیرگذار بود. به همین دلیل فعالیت قرآنی ما قبل از دوران دبستان آغاز شد. با ورود من(محمدمهدی) به مدرسه، رسما وارد معقوله قرائت قرآن شدم. فکر کنم کلاس دوم یا سوم ابتدایی بود که در ابتدای آغاز کار مدرسه برای بچه ها و به قول معروف سر صف قرآن را قرائت می کردم. چون در کلاس خوب قرآن می خواندم، به من توصیه کردند که سر صف ...
این گزارش را بخوانند
و صورتی آفتاب سوز دارد. جعفر می گوید: رسیدگی شان خوب نیست. من سه شب است که اینجا هستم. اما شب اول تخت خالی نبود و من مجبور شدم تا صبح در راهرو بخوابم. خیلی اذیت شدم. اما فردا صبحش به سرعت من را روی یکی از تخت های اتاق ها خواباندند. دیروز هم گفتند که باید ناشتا باشی. تا ساعت 2 بعد از ظهر ناشتا بودم. آخر گفتم خانم من از دیشب تا حالا هیچ چیزی نخوردم. حالم دارد به هم می خورد. تازه آن موقع بود که ...
رای قم به کدام روحانی است؟/ بررسی پایگاه رای روحانی و رئیسی در قم
از چهار سال قبل است. اینکه حال وهوای سیاسی شهر قم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چگونه است، سوالی بود که موجب شد این گزارش از عدم به وجود آید. رای می دهم تا سر حسین بالای نی نرود در شب نیمه شعبان، قاعدتا حرم حضرت معصومه(س) تا خود صبح شلوغ است. جمعیت انبوه و مغازه های باز و چراغ های روشن، تو را با شهری شب زنده دار و دلپذیر مواجه می کند. وقتی از تهران به قم می روی، گویی از شهر دنیا ...
باید اعتراف کنم که از کودکی پرسپولیسی بودیم - من و دایی و برانکو پرچم پرسپولیس را بالا بردیم
آقا آن را در دست من دید گفت این چیه پسر این ها به درد فوتبالیست نمی خورد و همان آویزه گوش من شد. حضور در پرسپولیس آنهم اولین سال سخت نبود؟ چرا اتفاقا خیلی سخت بود. آن موقع که من رفتم پرسپولیس هافبک هایی چون حمید استیلی، کریم باقری، کاویانپور، اسماعیل حلالی حضور داشتند که همه فیکس بودند. اما با تمام این اوصاف در چهار سالی که در پرسپولیس حضور داشتم در بیشتر از نیمی از بازی ها به ...
نجات جان یک اعدامی توسط محسن چاوشی
گفته ام آقا من کلی شهید شده ام، او هم گفته مراقب باش و جریمه ام نکرده است! گاهی هم در صف بانک که قرار گرفته ام، طوری می ایستم که یکی مرا ببیند و بگوید چرا توی صف ایستاده ای؟! شاید چون شلوارک نمی پوشیدم برای برزیل انتخاب شدم! وی در پاسخ به ضیاء درباره حواشی سفر به برزیل توضیح داد: درباره سفر به برزیل من تعهدی به سرمایه گذار داشتم که مجبور بودم به آن عمل کنم، من تهیه کننده صوری این ...
روح شب
هواپیما بزکش کرده بودند، هنگامی که در طول جاده از پنجره اتوبوس به شهرهای بین راه نگاه می کردم و حتی در همان لحظه ای که خیریه خانم در توری را گشود و با شادمانی ای تصنعی مرا بغل کرد، دنبال آن جمله لعنتی بودم. اما نتوانستم پیدایش کنم. تازه آن وقت بود که احساس کردم همه عمر چنان به زندگی خود نگریسته ام که انگار دارم به ویترین گرد و غبارگرفته یک مغازه سمساری نگاه می کنم! راوی تفریحگاه خانوادگی ، مزین ...
مادرانه های دنیای پرزرق و برق مهاجرت
تا برای برنامه پیک نیکی که قرار بود با مدرسه برود، نان فری (Fairy Bread) آماده کنم. وقتی با چهره گیج من مواجه شد با ناراحتی گفت: تو هیچ چیز نمی دونی. تو حتی نمی دونی اون چیه، درسته؟ بعد از یک جست و جوی ساده اینترنتی، دستور درست کردن نان فری را پیدا کردم. نان تست ساده ای که با دانه های رنگی خوراکی پوشیده شده بود؛ ولی تمام آن شب به این فکر می کردم که آیا این انتظار زیادی نیست که بچه های ...
من شنیده ام آقای روحانی اهل موسیقی است
کاری بکند که به نفع من نوعی باشد. از این زاویه است که من به عنوان موزیسین دوست دارم انتخابات را برنده شود زیرا در این چهار سال نشان داده اگر هم نتواند بار زیادی از دوش هنرمندان کم کند، حداقل باری هم به بار روی شانه مان نخواهد افزود. واقعا می توانید تصور چنین چیزی را داشته باشید؟ قطعا نه. برای همین هم اولش تکلیف را روشن کردم و گفتم دوست دارم روحانی برنده شود. رئیسی را به این دلیل مثال ...
آزادمرد باشید و واقعیت ها را بگویید
حسن روحانی در جمع هزاران نفر از هواداران خود در مجموعه ورزشی انقلاب زنجان به ایراد سخنرانی پرداخت. روحانی با بیان اینکه با بیان اینکه زنان و جوانان ما برای یک تصمیم بزرگ ملی در این هفته آماده شده ایم، اظهار داشت: در روز جمعه باید میان دو راه، یکی را انتخاب کنیم. یا به سمت قله برویم و پرچم ایران را به اهتزار درآوریم یا خدای ناکرده به سمت دره برویم و عزت خود را از دست بدهیم. کدام را انتخاب می کنید ...
استقبال داغ در یک روز گرم اردیبهشت
نیز در ورزشگاه تختی اهواز به جمع هواداران خود رفت و بیشتر محور سخنان خود را به بحث ریزگردها اختصاص داد. روحانی در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه حضور شکوهمند و بزرگ شما در اهواز را مشاهده می کنیم، اظهار کرد: شما برای آینده خود اینجا آمدید. ما در سال 92 با یکدیگر عهدی بستیم. در برخی موارد موفق بودیم و در برخی موارد در نیمه راه ماندیم. ما همه دست به دست هم دادیم تا تحریم ایران را ببندیم و حصر ایران ...
اعترافات زن جوان که هولناک ترین جنایت پایتخت را رقم زد
برسانم و بعد خودکشی کنم. روز حادثه، ساعت 9صبح از خواب بیدار شدم. شوهرم هنوز خواب بود و من به آشپزخانه رفتم و چای دم کردم. بچه هایم یکی پس از دیگری بیدار شدند. می خواستم صبحانه آماده کنم اما شوهرم هنوز خواب بود. ساعت 10صبح به اتاق رفتم. فکر و خیال دست از سرم برنمی داشت. چاقو دستم بود و وقتی بالای سر شوهرم حاضر شدم یک ضربه به او زدم. به شدت ترسید و از خواب پرید. از او خواستم رمز موبایلش ...
آخرین میتینگ های انتخاباتی کاندیدا ها در جمع هواداران
و رایزنی با جناب آقای دکتر روحانی در آخرین لحظه های ثبت نام، نامزد ریاست جمهوری شوم و همان گونه که در آن زمان اعلام کردم برای تبیین وضعیت کشور در آغاز راه و مسیری که طی کردیم و راهی که پیمودیم و ارائه چشم انداز پیش رو، وارد عرصه رقابت ها شدم. اکنون که دوره تبلیغات رو به پایان است و بحمدالله جناب آقای دکتر روحانی با عبور از میان همه بداخلاقی ها و بی انصافی ها توانسته است در معرض اقبال چشمگیر ...
شهیدی که حجله شهدا را می ساخت/ تنها یک گلدان از او به یادگار ماند
نگاهش موج می زند، از گذشته می گوید، از روزی که حمیدرضا عکسی با لباس مشکی می اندازد و می گوید: اگر شهید شدم، در مراسم ختم از این عکس برای حجله ام استفاده کنید. کارت پایان خدمت ضامن حضورش در جبهه شد مادر شهید در حالی که با سینی چای به سمتم می آید، می گوید: یک روز مسئول بسیج مسجد چیذر زنگ زد و گفت: حمیدرضا شنبه عازم جبهه است؛ همسرم باور نمی کرد و می گفت: پسرم که هنوز خدمت سربازیش ...
رفتار وحشیانه و شیطانی 4 پسر نوجوان شیطان صفت با شقایق 29 ساله در خانه مجردی / 5 شب اسیر این ابلیس ها ...
رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک دختر 29 ساله به نام شقایق در دستور کار پلیس Police قرار گرفت. این دختر بخت برگشته به ماموران گفت: ساعت 11 شب از محل کارم با تاکسی به حوالی خانه مان در تهرانپارس رفتم اما به محض اینکه از تاکسی پیاده شدم چهار پسر موتور سوار سر رسیدند و مرا به زور سوار موتور کردند و با خود به دخمه شیطانی شان بردند. آنها مرا آزار دادند و سه شبانه روز در خانه شان به ...
پای چوبه دار بودم که مادرم سکته کرد و ... + عکس
Murder به سرم زده بود. وقتی بازداشت شدم همسرم باردار بود و دو ماه بعد پسرم به دنیا آمد. حالات پسرم نزدیک به 8 سال دارد و همسرم به سختی زندگی او را تامین می کند. اولین باری که پای چوبه دار رفتم مادرم سکته کرد و فلج شد. همان موقع توانستم از اولیای دم مهلت چند روزه بگیرم اما آنها حاضر به گذشت نبودند. چهار بار پای چوبه دار رفتم و مرگ را به چشمانم دیدم. آخرین بار وقتی پای چوبه دار رفتم امیدی به بازگشت ...
یک روز بدون اطلاع قبلی در نبود شوهرم به خانه برگشتم که با صحنه ای باورنکردنی روبرو شدم
قدر برایم سخت و زجرآور شده بود که قصد داشتم از همسرم شکایت کنم ولی باز به عشق فرزندان بی گناهم منصرف می شدم، از سوی دیگر هم دیگر نمی دانستم این وضعیت تا کی ادامه دارد و آینده فرزندانم چه خواهد شد. تا این که نیمه های یک شب، وقتی همسرم به منزل بازگشت با یک بهانه واهی، مرا کتک زد و از منزل بیرون انداخت. او همچنین تهدید کرد که دیگر فرزندانم را هیچ وقت نمی توانم ببینم! همان نیمه شب به خانه ...
مرد همسرکش صحنه جنایت را بازسازی کرد
خانه فرار کرد. در همان وضعیت به سمت تلفن رفتم و شماره اورژانس را گرفتم و کمک خواستم. پسر نوجوان نمی دانست پدر و نامادری اش چرا با هم درگیر شده اند. او گفت: من دوماهه بودم که پدرم از مادرم جدا شد و بعد دوباره ازدواج کرد. نامادری ام مرا مثل بچه های خودش دوست داشت و من هم او را دوست داشتم اما نمی دانم چرا پدرم او را به قتل رسانده و از خانه فرار کرد. با این اطلاعات دستور بازداشت مرد همسرکش ...
بخشش قاتل 73 ساله 14 سال پس از جنایت
قضات دادگاه به زودی در این باره تصمیم گیری کنند. بخشش پسری که قاتل 3عضو خانواده اش بود پسر جوان که در اقدامی جنون آمیز خانه شان را به آتش کشیده و موجب مرگ پدر، خواهر و برادرش شده بود، با بخشش اولیای دم از مجازات نجات یافت و قرار است به زودی آزاد شود. این حادثه ساعت 3 بامداد روز 17فروردین ماه سال 87 در آپارتمانی واقع در فاز 3 مارلیک اتفاق افتاد. هنگام وقوع حادثه ساکنان این واحد ...
مسافر دبی در دام ارابه ران هوسران
فراری نداشت به اجرای سناریوی سیاهش اقرار کرد. بعد از اعتراف متهم بود که او روز گذشته به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل قاضی ایردموسی مورد بازجویی قرار گرفت. متهم با اعتراف به جرمش توضیح داد: من و همدستم سارق گوشی های تلفن همراه هستیم و تاکنون سرقت های زیادی انجام داده ایم. شب حادثه بعد از کشیدن شیشه سوار ماشین شدم تا در خیابان گشتی بزنم. البته آن شب تنها بودم. وقتی به ...
شنیدن دردهایمان کار سختی نیست!
بودم و بعد یک ماه در بیمارستان مردم یا بهادری قدیم بستری شدم. آن زمان متوجه نبودم که دچار مجروحیت شیمیایی هم شده ام. دو سال بعد از اینکه از منطقه برگشتم متوجه شدم شیمیایی هستم. چون موج انفجار مرا گرفته بود از محل کارم در شرکت دستمال حریر بیرونم کردند. بعد از اتمام جنگ چون جوان بودم خیلی دنبال مسائل جانبازی و گرفتن درصد نرفتم. مثل الان نبودم که نتوانم راه بروم. گفتم کار می کنم و فکر این روزها ...