صدرعاملی: در محله مطب غلامحسین ساعدی بزرگ شدم/برومند: وقتی متوجه شدم گروه ...
سایر منابع:
سایر خبرها
ایرانی ها چقدر رستوران می روند؟
سال 2013 امریکای شمالی بزرگترین بازار فست فود جهان به شمارمی رفت و بعد از آن نیز منطقه آسیا پاسیفیک قرار گرفته بود. در امریکا، سبک زندگی شلوغ و فرد گرا زمان کافی بلرای خرید غذاهای تازه باقی نمی گذارد و به همین دلیل وابستگی به رستوران ها ایجاد می کند. این دو منطقه، 64 درصد از سهم کل بازار فست فود جهانی را در اختیار خود داشته اند. بزرگترین بازیگران در این بازارجهانی، برگر کینگ ومک دونالد ...
پریناز ایزدیار: کار خوب، آدم را سختگیر می کند
در جشنواره فیلم فجر در سال پیش شروع کنیم. بعد از گرفتن آن سیمرغ، مسیر و پیشنهادهای کاری تان چه تغییراتی کرد؟ - گرفتن سیمرغ اتفاق خوبی بود برایم اما من از قبلش تصمیم گرفته بودم که سختگیرتر باشم و موقع پذیرفتن نقش ها و پروژه ها،تعارف را بگذارم کنار و در کارهایی بازی کنم که می دانم از آنها لذت می برم. یعنی حتی اگر سیمرغ هم نمی گرفتم، بعد از بازی در ابد و یک روز تصمیم می گرفتم درباره کارم و ...
شب عروسی احادیث معصومین را بین میهمان ها توزیع کردیم/ ماجرای چمدانی که مرتضی با آن به سوریه رفت / هارپی ...
بودند و از این طریق مقدمات آشنایی و ازدواجمان فراهم شد. عید غدیر سال 1392 به خواستگاری آمدند. آقا مرتضی معادلات آدم های این دوره و زمان را به هم ریخته بود. آنقدر ساده و راحت صحبت می کرد که حرف هایش عجیب به دل می نشست. آقا مرتضی در جلسه خواستگاری گفت: من به این علت به سپاه رفتم چون دوست دارم شهید شوم. گفت: دوست دارم با کسی ازدواج کنم که شرایط من را درک کند. آن زمان تازه از مبارزه با گروه پژاک برگشته ...
خانم منشی شوهر دار فریب وعده های پسر جوان را خورد و .. + عکس
کنند و من از سرقتی بودن آنها بی اطلاع بودم. در این مرحله مشخص شد که زن جوان و همدستش پس از فروش وسایل سرقتی به کشور ترکیه سفر کرده اند. تجسس های پلیسی ادامه داشت تا اینکه روز شنبه 6 خرداد ماه امسال ماموران با تحت نظر قراردادن خانواده منشی جوان پی بردند که زن جوان در یک پانسیون خصوصی در پایتخت زندگی پنهانی دارد که همین کافی بود تا عملیات دستگیری این زن آغاز شود و روز گذشته منشی ...
گاهی برنج درو می کنم گاهی طلا
؟ از بچگی علاقه داشتم. مسابقه های وزنه برداری را از تلویزیون می دیدم تا این که یک روز به اتفاق دوستم رفتیم سالن وزنه برداری. 14 سالم بود و همان روز خیلی تشویق شدم. اولین مربی؟ شادروان حاج خلیل ضمیریان بود که تا مرا دید گفت؛ پسر تو برای وزنه برداری ساخته شده ای. نظر خانواده؟ همه مخالف بودند. می گفتند آسیب می بینی یا وقتی پا به سن گذاشتی ستون ...
مژده لواسانی از چندسالگی وارد کار در تلویزیون شد؟
...، بگوید. شما در نظرسنجی بهترین مجری زن تلویزیون در برنامه سه ستاره، بهترین مجری سال 95 شدید. از این که مخاطبان، شما را که جوانی 27 ساله اید از میان مجریان کارکشته ای که شاید به اندازه سن شما، سابقه داشته باشند، انتخاب کرده اند، چه حسی دارید؟ همان شبی که به برنامه سه ستاره رفتم و بین نامزدها بودم گفتم، همین که به عنوان نماینده نسل جوان در این فهرست حضور دارم احساس خوشحالی می کنم ...
مرد جوان کرجی با ربودن دختری هفت ساله بدون توجه به التماس هایش او را ..
. پدر این کودک به بازپرس ایوب ابراهیمیان گفت: چند هفته ای بود که دخترم گوشه گیر شده بود و زیاد حرف نمی زد. وقتی درباره علت تغییر رفتارش پرسیدم، پاسخ درستی نداد و فقط گریه کرد. چند روز پیش مادر یکی از همکلاسی هایش به خانه مان آمد و به ما اطلاع داد دخترم از سوی مردی جوان تهدید شده و احتمال می دهد او بلایی بر سر دخترمان آورده باشد. زمانی که با این زن حرف زدم، متوجه شدم دخترم به ...
خاطرات رمضانی
کس قصد روزه گرفتن دارد صدا را شنیده و از جای بلندشده. یک نفر مسئولیت داشت همه افراد محله را از خواب بلند کند و کارش را هم بخوبی انجام می داد. این کار رسمی بود که در آنجا انجام می شد. من بار اول که این صدا را شنیدم تعجب کردم، از جا بلندشدم و کنار خانواده دایی ام سحری خوردم. بعدها متوجه شدم این سنت آنجاست. الان که به گذشته نگاه می کنم لذت می برم از این که می بینم برخی افراد از مناطق مختلف ...
ترانه علیدوستی: ترجمه می کنم تا خیال پردازی ام فروکش کند
وبلاگ نویسی بر می شمارد: حذف نوشته های وبلاگ بعد از مطلب مربوط به حواشی پیش آمده برای فیلم جدایی ، دلسردم نکرد؛ تمام نوشته ها را برگرداندم و روی سایتی شخصی گذاشتم که هنوز هم هست. منتها به مرور و با شهرتی که وبلاگ به دست آورده بود از آن راحتی که در نوشتن داشتم مرحوم شدم. خواه ناخواه وقت نوشتن خودم را در حال احتیاط و حسابگری می دیدم، چون هرچه را می نوشتم بعضی از روزنامه ها مستقیم در ستون ...
حاشیه ای بر دیدار شب خاطره
عملیات بدر گفت و از لحظه ی جان دادن آن نوجوان بسیجی که دستش را به پای او گره زد و از خدا خواست که خداوند هیچ گاه این خاطره را از او نگیرد. راوی نهم؛ فرمانده تیپ نوهد از ارتش جمهوری اسلامی بود. با ذکر این خاطره ی کوتاه و معنوی: زمانی که داشتم می رفتم بالا، بچه ها گفتند نرو؛ یک تانک توی شیار قرار گرفته بود که هر کسی می خواست رد بشود، می زدش. با موتور رد شدم و تانک شلیک کرد؛ بوی خاک را ...
چرا انسان با خدا قهر می کند؟
زد در صورتش، گفت وای این سن نود سال نود و پنج سال، در حالی که من بسیار کهنسال و عجوزه شدم من بچه دار می شوم، فرشتگان گفتند پروردگار این رقم را برایت زده و بله بچه دار می شوی، اسم بچه ات هم اسحاق است آن بچه ات هم بچه دار می شود اسمش یعقوب است آینده را هم به این خانم خبر دادند گفتند این یک کار است. کار دوممان هم این است که امشب ماموریت داریم نزدیکی های صبح شهر لوط را پایینش را بیاوریم بالایش را ...
مردی که عجیب ترین سماورهای دنیا را می سازد
...، یک باره در یکی از کارگاه ها، مرد سالخورده یی را دیدم که تنها مشغول کوبیدن ظروف مسی بود. نزدیک تر که شدم بیشتر متوجه موهای سفیدش شدم و چند قدم که پیش تر رفتم، فهمیدم که سماورساز عجیب و غریبی را که فقط عکسش را دیده بودم، پیدا کرده ام. سوال خاصی آماده نکرده بودم و دوست داشتم فقط یک گفت وگوی ساده و صمیمی داشته باشیم. برعکس تمام مصاحبه های رنگین، دوست داشتم یک گفت وگوی سنگین داشته باشیم. درباره ...
مصاحبه با یک ترانس سکشوال
هویت زنانه دارند، مشکلشان بیشتر است. بله. مشکلاتشان بیشتر است؛ چون جامعه مردسالار است. البته نه فقط در ایران بلکه در اروپا و آمریکا هم همین طور است. تجربه خودتان چطور بود؟ سال 67 بود که با دکتر محرابی آشنا شدم. آن زمان 22 ساله بودم. نظرم عوض شد و سال 71 دیگر روند جراحی را پیگیری نکردم؛ چون تصمیم گرفتم برای خودم پایگاه اجتماعی بسازم. مثلا کار و سوادم را ارتقا دهم ...
خاطره خواندنی آقازاده به دور از حاشیه!
.... خیلی آرام گفت هرطور صلاح می دانید و خداحافظی کرد. سال ها گذشت و من بارها به دیدار آیت الله طاهری به اصفهان رفتم. بعد از آن آشکارا از من دلخور بود. اما من فارغ از آن ماجرا، همچنان برای ایشان احترام قائل بودم و هستم و کیست که بتواند تلاش های بی وقفه آن مجاهد نستوه در اصفهان و نقش مهمی را که در شکل گیری مبارزات آن دیار ایفا کرد فراموش کند؟ خدایش رحمت کناد. افسوس که اینک پس از گذشت ...
آقای وزیر بابت برخورد با خبرنگار عذرخواهی کنید
پرسیدم جناب وزیر کی تشریف می آورند؟ گفتند:اطلاع نداریم،بنشینید تا نوبت تان شود. راستش خیلی ناراحت شدم و به همکارانم گفتم این رفتار بی احترامی به ما و مجموعه ای است که در آن کار می کنیم. بعد هم خواهش کردم هرچه زودتر از دفتر وزیر خارج شویم.عذرخواهی کردیم و خارج شدیم. آن روز اگر خبرنگار روزنامه قدس هم که منتظر نشسته بود،احترام خودش را حفظ می کرد و معطل نمی ماند، امروز احتمالا وزیر بی نظم و ...
پیدا و پنهان نوشته های اسد ا... علم
به این دفتر خیلی وابسته بود و حساب ها کرده بود. به هر صورت زندگی این مصائب را دارد و هنگامی که انسان به کسی زیادی بستگی پیدا بکند این ناراحتی به دنبال است. تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق هردم از نو غمی آید به مبارک بادم بعد اداره رفتم؛ به کارهای جاری رسیدم و سفیر ژاپن به دیدنم آمد و در خصوص تجارت بین دو کشور گزارش داد. ما همیشه به آنها ایراد داریم که صادرات ما به آنجا کم است آنها نفت ...
مسیح مهاجری:امام (س ) می گفتند چرا این قدر مطالب من را تیتر و عکس می کنید/امام خمینی(س) برای رسانه ها ...
عرضه کنیم و ببینیم که آن را قبول دارند یا خیر.قصد کردم خدمت امام(س) بروم و در صدد بودم که با حاج احمد آقا تماس بگیرم و بگویم که قراری مشخص کنند تا من خدمت ایشان برسم؛ در همان روزها بود که حاج احمد آقا تلفن زد و گفت، امام(س) می خواهند شما را ببینند. چون گفته بودندکه ایشان می خواهد من و آقای دعایی روزنامه اطلاعات و رییس دولت اصلاحات که آن وقت سرپرست روزنامه کیهان بودند را ببینند، من به حاج احمد آقا ...
از پنالتی روی خداداد عزیزی تا اخراج فرانچسکو توتی
...، دوست داشتم در جام جهانی داور کنم و بازی ایران و آمریکا اولین تجربه من در جام جهانی بود. اینقدر هیجان زده بودم که حتی گریه کردم. واقعا؟ بله! شاید باور نکنی اما از وقتی قرعه کشی جام جهانی را دیدم، با خودم گفتم که بازی ایران و آمریکا را من سوت می زنم. در تمام طول مدتی که برای جام جهانی آماده می شدم، توی ذهنم فقط یک چیز بود "ایران-آمریکا". می دانستم که این یک بازی تاریخی ...
تعامل امام خمینی با رسانه ها
رساندیم و امام فرمودند کار روزنامه کار درستی است و آن را ادامه دهید. ما هم ادامه دادیم و خیلی خوب بود و ثمرات زیادی داشت چون آن راه بسته شد و جلوی این تجاوزها به حقوق مردم آن زمان گرفته شد. این هم یکی از خاطرات است که امام خیلی به جبهه اهمیت می دادند. استدلال امام این بود که بچه ها احساس می کنند کسانی هستند که از حقوق ما پشت جبهه دفاع می کنند. بنابر این ما در جبهه با دلگرمی بجنگیم. این ...
طنز؛ پاسخ تتلو به نامه استاد رائفی پور
شما را خیلی نمی شناختم!! اما بعد رفتم تحقیق کردم و دیدم حال و فازِ من و شما آن قدر به هم شبیه است که اصلا لازم نیست باهم حرف بزنیم!! حرف های ما در قلب مان است و قلب های ما دایرکت به همدیگر وصل است!! در نامه تان گفته بودید به حال من غبطه می خورید!! این چیزی که گفتید را دقیقا نمی دانم چیست، ولی امیدوارم خوشمزه باشد!! شما از اینکه به من فحش دادند ناراحت بودید، اما نگران نباشید من قبلا هم گفتم منفی در ...
روایتی از 8 سال جنگ تحمیلی
خانواده اش دادم اما این شهید در هنگام شهادت مقداری پول نیز در جیبش بود که به واسطه اصابت پول ها سوخته بود و کامل و سالم نبود من همه آنها را جمع کردم بردم بانک اندیمشک که گفتند باید ببری تهران برای تعویض، بعد از مرخصی یک راست رفتم تهران بانک مرکزی در خیابان فردوسی گفتند ما به ازای کسر مبلغی پول ها را تعویض می کنیم. من که کمی عصبانی شده بودم با صدای بلند گفتم جوانی مانند یک دسته گل جانش را برای این مملکت ...
به دنبال کتاب از پارک تا پارکینگ
است که صبح های جمعه کتاب هایم را بار می کنم و به اینجا میآیم. خودم کلوب فروش محصولات فرهنگی دارم و به خاطر اینکه از قدیم می آمده ام، هنوز هم به این کار ادامه می دهم و تا آنجا که یادم می آید تا حالا سه یا چهار بار این بازار جابه جا شده است. اولین جایی که من می رفتم، همین جا پشت شهرداری مرکزی و در هوای آزاد بود، اما بعد از چندسال، اواخر دهه 70، به دلایلی که نمی دانم، محل بازار دوباره تغییر کرد و این ...
من و کره ای ها/ داستان سفر به سرزمین سکوت و پیشرفت
پارسال کف خیابان و هنگام تظاهرات علیه رئیس جمهور وقت، خانم پارک دیده بودم که چگونه درحالی که برف می آمد، در سکوت وسط خیابان نشسته بودند. بخشی از ماجرا مربوط به پرداخت 3 میلیون دلاری یکی از نزدیکان خانم پارک بود که وارد جزییات نمی شوم اما واقعاً 3 میلیون دلار باعث شد تا دولت خانم پارک محاکمه و رفتنی شود. نکته بعدی که متوجه شدم اینکه کره ای ها وقتی عصبانی می شوند، سکوت می کنند و کظم غیظ می کنند ...
شوکه شدن همسر داماد ماه عسل ! +عکس
اما خانواده همسرش قبول نکرده بودند. علیخانی روز گذشته دوباره علت قبول نکردن خانواده عروس خانم را جویا شد و علیرضا گفت: یکی از دلایل آنها نداشتن کار رسمی من بود از طرفی ما رابطه فامیلی نداشتیم و آنها شناختی روی من نداشتند. خدارو شکر بعد از برنامه دید خانواده نسبت به من تغییر کرد. وی افزود: من خودم را داماد ماه عسل می دانم امیدوارم بتوانم همسرم را خوشبخت کنم و شرمنده ماه عسل ...
شهادت آرزوی من است
، دیدم که جوانی آنجا نشسته با پاسداری از خانه مان. بعد پاسدار بیرون رفت و آن جوان بود. من گفتم چون کار دارم زودتر نامه تان را بدهید ببینم چه کار دارید تا وقت تلف نشود. وی بلند شد و جلوی صندلی که من نشسته بودم با نیم متر فاصله ایستاد. چیزی از داخل جیبش درآورد و گفت: متأسفانه اشتباهی آوردم. نامه را که رنگ ورقه هایش نشان می داد همان اعلامیه هایی بود که آورده بود بعد از اقدام پخش کند- ضمن اینکه این ...
اختلاف استقلال و العین 6 گل نیست
مطمئن باشید اگر کسی حق و ناحق کرده باشد چوبش را می خورد. من به این موضوع اعتقاد دارم. خدایی آن بالاست و کارهای ما را زیر نظر دارد. من شخصا هیچ وقت دنبال موفقیت ناجوانمردانه غیراخلاقی نبودم. همیشه سعی کردم روی پای خودم بایستم و هر جایی هم که رفتم این موضوع را به بازیکنان انتقال داده ام. سالم کار کردم و تا روزی که در این فوتبال باشم به همین رویه ادامه می دهم. من درباره بازی خودمان حرف زدم و باز هم ...
گریه برای شهادتش را قدغن کرده بود
شهید حسن محمدی یکی از جوانان شجاع لشکر فاطمیون بود که در اوج جوانی، خانواده اش را رها کرد و به جبهه دفاع از حرم رفت. حسن حتی دوست نداشت اشک مادرش برای شهادت او جاری شود. او که متولد سال 62 در یکی از محله های کاشان بود، 11 سال همراه خانواده اش در افغانستان زندگی کرد. اما در تقدیرش این طور آمده بود که دوباره به ایران بیاید و با اعزام به جبهه مقاومت اسلامی در همین جبهه به شهادت برسد. برای آشنایی با ...
بولتن سینما و تلویزیون:ویلایی ها قربانی حسادت و جهالت/ فیلمهای مطرح امسال سینمای ایران کدامند؟
پیش خانواده ماندم. در آن زمان من لیسانس هنرم را گرفته بودم ولی بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، اصلا راضی نبودم و این همان وقتی بود که گاتی از ما خواست تا با او کار کنیم. این همان جایی بود که ما دوباره به هم پیوستیم و با هم کار کردیم. بعد از آن به آلمان رفتیم و مدتی آنجا ماندیم ولی کار چندانی نمی کردیم. در سال های 1973 یا 74 بود که اولین دوربین های ویدئویی به بازار آمدند و تصمیم گرفتیم از آدم ها ...
بولتن موسیقی و تئاتر: پاپ سبک نیست/ تئاتر ایران گلریز می شود؟!
سونات که قبلا با آن می رقصیدند، متعلق به دروه اشرافیت و کلاسیک است؛ اما چون نمی خواهد چیزی را بشکند، ساده باوری به وجود می آورد و بعدها این فرم پیچیده تر می شوند و به دوتایی و سه تایی و روندو می رسد. اینها بازی کردن با باورها و پذیرش مردم بوده است. در موسیقی ایران خودمان، در دوره قاجار، بعد از درویش خان و پیش درآمد و تکمیل شدن ردیف موسیقی توسط استادان، بر اثر تکرار و مرور زمان و تجربه موسیقی نواحی ...
در جست وجوی سبک باشید به مرگ می رسید/ گفت وگو با برادران داردِن
بروکسل رفت، من پیش خانواده ماندم. در آن زمان من لیسانس هنرم را گرفته بودم ولی بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، اصلا راضی نبودم و این همان وقتی بود که گاتی از ما خواست تا با او کار کنیم. این همان جایی بود که ما دوباره به هم پیوستیم و با هم کار کردیم. بعد از آن به آلمان رفتیم و مدتی آنجا ماندیم ولی کار چندانی نمی کردیم. در سال های 1973 یا 74 بود که اولین دوربین های ویدئویی به بازار آمدند و تصمیم گرفتیم از ...