سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات تشییع پیکر حضرت امام (ره) به روایت ناطق نوری
دست گرفتند، گاهی جنازه در داخل مردم گم می شد. من خیلی عصبانی شدم پاسدارها را صدا زدم و گفتم: شماها خیلی بی عرضه هستید، سعی کنید و جنازه را از دست مردم بگیرید دیدم اصلاً این بچه ها هم خودشان را باخته اند. خلاصه خودم دست به کار شدم، عبا را به سمتی پرت کردم. محافظین و اخویم و فرزندم مصطفی ممانعت می کردند که آخر با این همه جمعیت، از دست تو کاری ساخته نیست. خلاصه رفتم جلوی یک ماشین ...
خاطره ای جذاب از امام خمینی درباره شیخ عباس قمی
چند لحظه ای نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشک آلود گفت: فلانی این طور که تو می گویی و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانی است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش من همین الآن پیش تو مسلمان می شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایی که از من حرف شنوی دارند مسلمان می کنم. بعد هم گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا ...
اثری دیگر از تنسی ویلیامز چاپ شد
.... از یک سال قبلش با تنسی ویلیامز و نمایشنامه ی باغ وحش شیشه ای مواجه شده بودم. برخوردی که با سرعت و علاقه ای ویژه مرا درگیر کارهایش کرده بود. با گروهی دانشجویی تصمیم بر این شد که بعد از اجرای دانشجویی باغ وحش شیشه ای برای اجرای اثر دیگر ویلیامز، یعنی همین تراموا تمرینات شروع شود. مشکلی که بچه سر باغ وحش شیشه ای داشتند غیرقابل اعتماد بودن ترجمه هایی بود که تا آن زمان انجام شده بود. هم این و هم ...
ماجرای شورانگیز یک بانوی جانباز با امام رضا(ع)
دبیرستانمان هستیم. من، با تعدادی از دانش آموزان، دور هم ایستاده بودیم اما روی من به طرف درب مدرسه بود که یک در میله میله بزرگی داشت. در همین حین، یک آقایی با دوچرخه را دیدم که وارد حیاط مدرسه شد. همین که چشمش به من افتاد، مرا به سمت خودش فرامی خواند. با خوشحالی به سمتش راه افتادم. چند قدمی نرفته بودم که ناگهان با فریادی از سر شوق به دوستانم گفتم: بچه ها، من پا دارم. من پا دارم. آن مرد دوچرخه ای ...
چرا نگاه امام (ره) به زن با علمای هم عصرشان متفاوت بود؟
من فکر نمی کنم ازدواج امام با خانم ثقفی تأثیری در این دید امام نداشته است. زیرا آنطور که من از خانم امام شنیدم، ایشان در یک خانواده کاملاً بسته ای بودند. خانم ثقفی می گفتند که ما حتی جلوی پدرمان با چادر حاضر می شدیم. وقتی پدرم من را خواست تا خواستگاری حاج آقا روح الله را مطرح کند، من چادر سرم کردم و پیش پدرم رفتم. یعنی این طور نبود که خانم شان از یک خانواده باز و روشن فکری باشند و روی امام (ره) تأثیر گذاشته باشند. ...
طلبه ای که برای بچه ها قصه می خواند
...، ساکن شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد،علاوه بر تحصیلات حوزوی، لیسانس جامعه شناسی و ارشد عرفان دارد، مدرس و معاون فرهنگی حوزه است و بیشتر از همه یک انسان دغدغه مند.انسانی که بچه ها به لحن کلامش که با اشتیاق برایشان قصه می خواند آشنا هستند، می گوید: پدر و مادرم بی سواد بودند، اما شوهرعمه ام در کتابخوان شدن من تاثیر زیادی داشت.من دانش آموز راهنمایی بودم و ایشان معلمی با بیست سال سابقه تدریس ...
بازخوانی سبک زندگی امام خمینی(ره)
جلو نشسته بودند و خانم ها پشت سرشان. وقتی امام می خواستند تشریف ببرند، خانم ها به ایشان گفتند آقایان جلو نشسته بودند و ما نتوانستیم سؤالاتمان را طرح کنیم. امام به اتاق عقبی رفتند و فرمودند: من چند دقیقه اینجا می نشینم تا شماها بیایید و سؤالاتتان را طرح کنید . بعد خانم ها آمدند و سؤالاتشان را مطرح کردند. یکی از آن ها گفت می خواهد ادامه تحصیل بدهد، ولی بچه و شوهر دارد و آن ها مایل هستند ...
ایجاد خمینیونِ آذربایجان در پی انقلاب اسلامی/ ایران را دوست داریم چون مقابل آمریکا ایستاده است
ها بعد یک نماینده از دفتر آقا آمد و فعالیتی را شروع کرد ولی اولین جرقه را حاج علی اکرام زد. ایشان گفته بودند بعضی افراد از ایران به نام زیارت می آمدند و وقایع ایران را از آن ها جویا می شدم. اوضاع ایران را انقدر بد نشان دادند که تصمیم گرفتم یک جفت پوتین سربازی ام را به ارتش ایران هدیه کنم زمانی که در روسیه بودم این طور در مورد ایران تبلیغ شده بود که فکر می کردم همه حزب اللهی ...
85 فتوا از آیت الله فیاض درباره روزه داری
افطار کنید وگرنه جایز نیست. 9-سئوال: اگر کسی در شب های رمضان از راه حرام (زنا) جنب شود، اما از روی جهل تنها تیمم کند و در همین حال تا صبح باقی بماند و روز را روزه بگیرد و بعد از چند سال پشیمان شود و توبه کند و در پی جبران تمام خطاهایش باشد و از مرتکب شدن فعل شنیع از خداوند طلب عفو نماید، در مورد روزه اش چند مسئله وجود دارد: 1٫آیا روزه اش صحیح است؟ 2٫در صورت صحیح نبودن، آیا تنها قضا واجب است ...
قهرمان ماه عسل تا مرز نابینایی پیش رفت/ فصل تازه زندگی خواهران منصوریان با حضور پدر!
، خیلی خوشحال بودم فکر نمی کردم آنها بیایند که شهربانو گفت: همسر من تصمیم گرفت که برای استقبال الهه به فرودگاه برویم. الهه ادامه داد: پس از آن مسابقات سهیلا هم تصمیم گرفت در رشته ووشو فعالیت کند و من تصمیم گرفتم آموخته هایم را به آنها آموزش دهم. اما یک بار که از اردو برگشتم فهمیدم باید به دلیل بدهکاری های پدرم خانه را بفروشیم، اما من به مادرم قول دادم که به زودی برای او و خواهرانم خانه ...
الهه منصوریان: انقدر خانواده را دوست داشتیم که ایستادیم و کم نیاوردیم /آرزوهایمان را نقاشی می کنیم
...> الهه منصوریان در باره اولین مسابقه اش چنین گفت: وقتی از مسابقات بازگشتم تمام اعضای خانواده ام را دیدم که برای استقبال از من به فرودگاه آمده بودند و من اصلا فکرش را نمیکردم پس از آن سهیلا اعلام کرد که دوست دارد در رشته ووشو فعالیت کند و من تصمیم گرفتم آموخته هایم را به او آموزش بدهم. وی در ادامه :به دلیل بدهکاری های پدرم ما مجبور بودیم خانه را بفروشیم، اما من به مادرم قول داده بودم که به زودی ...
روایت راز زندگی قهرمانان ووشو در برنامه ماه عسل
رشته ورزشی ووشو را انتخاب می کنند، آنان در این راه آنقدر تلاش می کنند که به عنوان قهرمان در آسیا و دنیا شناخته می شوند اما غم دوری پدر آنان را می آزارد. این قهرمانان میهمان برنامه ماه عسل شدند از قهرمانی های خود و غم بزرگی که در دل دارند سخن گفتند. سهیلا کوچکترین فرزند خانواده است. او در قسمت ششم از وابستگی های که پدر دارد می گوید و خطاب به احسان علیخانی می گوید: در برنامه ...
سید آزادگان علی اکبر ابوترابی در گذر یک زندگی پر ماجرا
داشتیم و چند ماه طول کشید تا رابطه پدر فرزندی بین ما شکل بگیرد. مسئولیت جدید پدرتان چه تأثیری روی خانواده داشت؟ بسیاری از همسران آزادگان از مادرم در باره مسائل خانوادگی ما سؤال می کردند و مادر می گفتند: دلیل ندارد همه مثل هم رفتار کنند، مهم این است که اصول صحیح در زندگی رعایت شوند. خانواده های آزادگان به وسیله تلفن خاصی، همیشه می توانستند با حاج آقا در تماس مستقیم باشند. نحوه رفتارشان ...
من هم کتاب می خواهم
.... با این سخنان او را بجا آوردم، او سپس ما را به خانه اش برد، خانه ای کوچک و ساده ولی امروزی و دیدنی؛ همه جا را به دست خود رنگ کرده بود. اندیشیدم آمیختن با فرهنگ، کتاب و کتابخوانی می تواند چه تاثیر شگفتی بر رفتار و گفتار و شیوه زندگی کودکان داشته باشد. مادح از کودکی، گرایش به موسیقی داشت و همان روز همه را در کتابخانه روستا گرد آورد و برای ما برنامه موسیقی اجرا کرد. همان گونه که گفتم ...
مهمترین اخبار سیاسی 24 ساعت گذشته / از واکنش به سند 2030 تا پاسخ ستاد رئیسی به منتجب نیا
...، ایشان را معاف کنند، ادامه داد: البته از ابتدا هم که آیت الله مجتهد شبستری به تبریز تشریف آمدند بعد از عزیمت آیت الله مرحوم ملکوتی به قم صحبت چند ماه بیشتر نبود، چون ایشان گرفتاری های زیادی در تهران داشته و دارند. رئیس دفتر مقام معظم رهبری با بیان اینکه همین چند ماه به چند سال و بعد به 22 سال طول کشید، گفت: اخیرا آیت الله مجتهد شبستری بعداز 22 سال خدمت در تبریز و استان از مقام معظم رهبری ...
سخنان محقق، آموزگار، خرمشاهی و فانی در بزرگداشت نوش آفرین انصاری
، ازدواج کرده است. اما من از یک خانواده روحانی بودم. وی افزود: تحصیلات آغازین من تحصیلات حوزوی بوده است که دو دوره دکتری الهیات و فلسفه را خواندم و خانم انصاری اصلاً در ایران درس نخوانده بودند و یا در ژنو بوده یا انگلستان و از زمانی که ما ازدواج کردیم، در کانادا بوده است. اما یک رشته پیوند دهنده این دو فرهنگ متفاوت خانوادگی بوده است که زندگی ما را همراه با خوشبختی پایدار ساخته و آن علاقه به ...
ایزدیار: کار خوب، آدم را سختگیر می کند
بازیگری را کنار نمی گذارد. به پیشنهاد دوستش پیش احمد نجفی برای بازی در فیلم بازی خطرناک حسن هدایت تست بازیگری می دهد و قبول می شود و برای فیلمبرداری می رود آبادان. برای فیلمی که هیچ وقت اکران نشد اما باعث شد پریناز ایزدیار بازیگری را جدی بگیرد و بدون مربی، با دوستانش تمرین بازیگری کنند تا بالاخره در تله فیلمی از علیرضا امینی بازی می کند و همه چیز جدی شود. آن قدر جدی که چند سال بعد برای ...
قصه متأثر کننده خواهران منصوریان در ماه عسل
کشاورزی بود. نه به این معنا که باغ و زمین داشته باشیم بلکه پدرم همراه با مادر و سه تن از خواهران روی مزارع دیگران کار می کردند. همه دست به دست داده بودیم و زندگی که زیر خط فقر را ادامه می دادیم. پدرم به خاطر فرزند اول بودن احترام خاصی برای من قائل بود و من به خاطر مدرسه رفتن روی زمین کار نمی کردم. البته یک غروری هم داشتم. حتی اگر کسی درباره کار کردن خانواده من صحبت می کرد، من دوست نداشتم کسی ...
سخنرانی منشر نشده آیت الله خامنه ای در سال 64 به مناسبت 15 خرداد
.... البته در جلسه عده ای از چهره های معروفی که می شناسید بودند. یادم می آید که در همان روزها زلزله ای در فردوس شده بود که ما با عده ای به آنجا رفتیم و مدتی در آنجا ماندیم و گروه امدادی تشکیل دادیم، و 2 ماه بود که من از فردوس مشهد برگشته بودم. آ قای آل احمد می گفتند که مثلا زلزله فردوس که پیش آمد چرا روحانیون به آنجا نرفتند و همه در جواب گفتند که اتفاقا روحانیت نیز نقشی در کمک رسانی به مردم داشت ...
به خاطر یک جفت کفش زنانه!
بی سرو صدا یک جفت صندل را که بچه هایم برای روز پدر خریده بودند، زیر لباسم پنهان کردم و از خانه بیرون زدم. به چند مغازۀ کفش فروشی رفتم. هیچ کس حاضر نشد صندل ها را با یک جفت کفش زنانه عوض کند . حتی می گفتند معلوم نیست صندل ها را از کجا دزدید ه ای و... ناامید شده بودم. نزدیک حرم وارد مغازه ای شدم. پسر کم سن وسالی فروشنده بود. به دور از چشم او صندل ها را گوشه ای گذاشتم و یک جفت کفش زنانه ...
آن قدر عاشق صمد بودم که حرف هایش را چشم و گوش بسته قبول می کردم!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، آن قدر عاشق صمد بودم که حرف هایش را چشم و گوش بسته قبول می کردم. هر کاری از من می خواست بدون چون و چرا انجام می دادم چرا که او جوان مغروری بود و من می ترسیدم مرا رها کند و با دختران دیگر دوست شود. با آن که به یقین رسیده بودم که پس از اتفاقات تلخ و رسوایی که در پی دوستی با او به بار آمد، دیگر قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها از من سوءاستفاده می کند ولی چاره ای نداشتم ...
من هیچ ارتباطی با سوسن نداشتم و او بود که مدام مزاحم من می شد!
با مهرزاد نداشتم. این در حالی است که پسر بزرگ تر سوسن که در زمان حادثه 9 سال داشت، در جلسه قبلی دادگاه شهادت داده بود: شب حادثه می خواستم از غذای پدرم بخورم که مادرم اجازه نداد. ساعت 3 نصف شب از خواب بیدار شدم که پیش پدرم بخوابم اما مادرم نگذاشت. من صداهایی از اتاق پدرم می شنیدم و مادرم هم مدام در پذیرایی راه می رفت و دستانش را به هم می مالید. یک بار هم دیده بودم که مهرزاد با مادرم ...
هندی ها راج کاپور را با عکس امام تاخت زدند/چند خاطره جالب و مقداری نقد صریح از وضعیت فعلی انقلاب +فیلم
را از اینجا خارج کن به سختی توانستم عبور کنم، یک خانمی از آن وسط فریاد زد الله یا رُسل، ترکی که خدا یار شما باشد، من آنجا را ترک کردم آمدم هتل، فردا صبح برای خبرنگاران در هتل جلسه مصاحبه داشتم، به من گفتند چرا 5/8 صبح جلسه را گذاشتید کسی نمی آید باید ساعت 11 بگذارید گفتم نه من ساعت 5/8 گذاشتم تا 10 صبح تمام شود و بعد بروم، حدود صد خبرنگار آمده بود، 98 کشور شرکت کرده بود با دوربین آمده بودند، گفتند ...
برپایی میتینگ عاشورایی سال 1340 و چگونگی معرفی حاج آقا روح الله در اصفهان
بودیم که اعمالمون زیر نظر او باشه که خطایی از نظر شرعی نداشته باشیم. لذا به قم رفتیم و تحقیقاتی کردیم و از اون زمان ما رهبری امام را به جان و دل پذیرفتیم؛ بعداً در جلساتی که خوب ما اینجا مطرح می کردیم و داشتیم، ایشان را معرفی می کردیم و بچه ها یعنی افراد جلساتمون آشنایی کامل پیدا کردند این جریان ادامه داشت تا حدود سال 1340 که ما برای اینکه امام رو به مردم بشناسونیم در جلسه ای که با آیت ...
نظریات امام خمینی به داد سینما بعد از انقلاب رسید
؛ با دلشوره تکرار آتش سوزیِ سالن های سینما را دنبال می کردم و فکر می کردم مبادا واقعا با پیروزی انقلاب تولید و نمایش فیلم در ایران به طور کلی تعطیل شود؟ مخصوصا که تازه پا به دنیای تهیه کنندگی گذاشته بودم و صاحب دو فیلم اکران نشده بودم که همه دار و ندارم بود و بابت تهیه آنها زیر بار بدهکاری هم رفته بودم. شاید به همین دلیل بود که علیرغم نگرانی ها سعی می کردم به دل خود بد راه ندهم و از انقلاب و اینده ...
واقعا دعوا سر سربند یا فاطمه(س) بود
باره توضیح دهید؟ در پایگاه بسیج مالک اشتر واقع در خیابان خاوران عضو بودم. آن موقع منزل ما در میدان خراسان بود. ما پنج برادر و یک خواهر بودیم که یکی از برادران من به نام عباس در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید. همه برادرانم در جنگ بودند اما من و عباس بیشتر حضور داشتیم. شش سالی رزمندگی کردم تا پایان جنگ؛ البته مقداری هم بعد از جنگ هم در صحنه های مختلف جهادی و سازندگی حضور فعال داشتم. ...
سناریوهای مرگ برای جویندگان گنج +عکس
و بچه هایش را به قتل رساندم و سپس با پول هایی که از آنها سرقت کرده بودم یک خودرو خریدم. جسد قربانیان را نیز در باغ و مزارع گندم جاده بیجار به همدان رها کردیم. قتل بادیگارد تاجر عتیقه وسوسه پول هایی که از معامله خرید زیر خاکی به جان بادیگارد جوان افتاده بود باعث شد مرد جوان دست به جنایت بزند. پرونده این جنایت شامگاه 21فروردین امسال با پیدا شدن جسد مردی میانسال داخل یک خودروی ...
تصنیفی از شبانه ی آغاز
، کودکی را پرهوس می کرد . اینها آن کرد با دلم که کمی بی عار و ننگ ، سنگ جوانی پیشانی ام را بوسید . شاعر بد نگفته که با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام. در ایام نوجوانی دانستم که مادری رضاعی دارم ، ننه کشور نام. زنی بس مهربان و عطوف، و خواهری شیری، که فسوسا در همین سال ها از خاک کوچید . گاه مرا به دیدارش دلخوش بود ، خاصه وقت نوروز، که چند روزی به خانه شان مقیم بودم. برق نبود. روستای پدری ی ...
درخواست طلاق به خاطر زندگی در کنار مادر
پیش که پدرم فوت کرد، من و مادرم همیشه در کنار هم بودیم. از آنجا که خواهر و برادر دیگری ندارم، من و مادرم جز همدیگر کس دیگری را نداشتیم. برای همین وابستگی مان به هم چند برابر شد. مادرم در این سال ها سختی زیادی کشید و خیلی تنها بود. برای همین دوست داشتم همیشه کنارش باشم. روزی که با مجید آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم، از این که مادرم را تنها می گذارم خیلی ناراحت بودم. برای همین از مجید قول گرفتم ...
سهیلا منصوریان: هر مسابقه 12 هزار نفر به سالن ووشو می آیند!
چین هستی بیش از هرچیز دلت برای چه چیزی در ایران تنگ می شود؟ ایران که کلا یک چیز دیگر است. من ایران را خیلی دوست دارم و خیلی دلم برای کشورم تنگ می شود. یک بار در بانک یک ایرانی دیدم انگار دنیا را به من دادند. او برای درس به چین آمده بود و حتی یک بار برای دیدن مسابقه مان به سالن آمد. اما در کل بیش از هرچیزی دلم برای مادرم و خانواده ام تنگ می شود. البته از آنجایی که در چین رژیم بودم و خیلی ...