سایر منابع:
سایر خبرها
ناکامی مرد همسرکش در خودکشی با مرگ موش
فرار کردم. متهم به قتل ادامه داد: چند روز سرگردان بودم. زمانی که متوجه شدم پلیس در جست وجوی من است، رفتم و از مردی مرگ موش خریده و خوردم تا شاید پیش از دستگیری بتوانم به زندگی ام پایان دهم که نشد و زنده ماندم. کمی که حالم بهتر شد و همه راه های فرار را بر روی خود بسته دیدم، تصمیم گرفتم تسلیم پلیس شوم. عامل جنایت بعد از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد. ...
راز قتل مالک لامبورگینی و باشگاه یوونتوس چیست؟+تصاویر
برگزار کردیم به عنوان رایزن مطبوعاتی سفارت ایران، یک روز یک شنبه در حالی که من در اقامت گاه سفارت بودم، دربان سفارت گفت که یک جوان ایتالیایی آمده و می خواهد شما را ببیند. من هم گفتم اگر می شود به او بگویید فردا برای ملاقات بیایند. ولی بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان می گوید خدا هر در بسته ای را می گشاید. من هم گفتم در را باز کنند و خودم هم رفتم به استقبالش. جوان قد بلند لاغری بود ...
اشک ندامت متهم، دل اولیای دم را به رحم آورد
با من بهم بزند. وقتی این حرف ها را شنیدم عصبانی شدم. نمی دانم چطور شد اما نانچیکویی که داشتم را دور گلوی او انداختم. وقتی به خودم آمدم فهمیدم که او نفس نمی کشد. تا صبح کنار جسدش اشک ریختم و بعد با پدرش تماس گرفتم و همه چیز را گفتم. وقتی حرفهای متهم به اینجا رسید او رو به پدر و مادر مقتول کرد و گفت: من ناخواسته و از سر عصبانیت دست به این کار زدم. حالا التماس می کنم که من را ببخشید. با ...
هجمه به مدافعان حرم منبعی واحد دارد
کنید خیلی جالب است، اما اینها را به افرادی می گویید که خودشان سیمشان وصل است، منظورم بچه های سپاه یا بسیجی است. بهتر نیست اینها را در دانشگاه ها هم مطرح کنید؟ البته بنده این مباحث را نه فقط در کلاس های آموزشی ام بلکه در هیئات محلی، پایگاه های بسیج، یادواره شهدا و حتی در دانشگاه ها مطرح می سازم. همین 9 دی سال گذشته در دانشگاه های آزاد شهر رضا، زواره، خود اصفهان و در چند دانشگاه در استان هایی ...
با اشک روضه شفا گرفتم / اگر دین مردم کمرنگ تر می شود ما اهل منبر مقصریم
دوست داشتنی را برگزینم. افتخار می کنم که بگویم هیچ موقع از پیمودن این مسیر و راه پشیمان نشدم. بعضی از هم لباسی های ما در داخل ماشین عمامه برمی دارند ولی من هیچ وقت این کار را انجام ندادم چون به این لباس مقدس افتخار می کنم. حتی به آمریکا برای منبر می رفتیم ما دو روحانی و مداح بودیم. آن روحانی با لباس شخصی آمد و من با همین لباس طلبگی بودم و حتی چفیه را هم برنداشتم. گفتم اگر می خواهند راه بدهند برای چه ...
ترامپ با نمک پاشی بر زخم های ایران راه به جایی نخواهد برد
حرا- پایگاه اینترنتی فارن پالسی در گزارشی تحت عنوان ترامپ با نمک پاشی بر زخم های ایران راه به جایی نخواهد برد نوشت: آمریکایی ها روز چهارشنبه هفته گذشته را با شنیدن اخباری دال بر حمله تروریست های داعش به مردم ایران و ساختمان مجلس و مرقد آیت الله خمینی (ره) بنیانگذار انقلاب ایران در تهران آغاز کردند. در این حملات دست کم 17 تن جان خود را از دست دادند. در ادامه این مطلب با اشاره به اظهارات ...
کامبیز دیرباز از نقش خلیل کبابی می گوید/ برای نزدیک شدن به خلیل از پدرم وام گرفتم
ندارید؟ - از زمانی که مشغول بازی در سریال میکائیل شدم وضعیت آموزشگاه بازیگری ام به حالت تعلیق درآمد به این دلیل که نتوانستم فردی را به عنوان جایگزین خود انتخاب کنم. مسئولیتی از سمت وزارت ارشاد بر دوشم بود و وظیفه داشتم تا بالای سر کار حضور داشته باشم و زمانیکه دیدم نمی توانم به صورت فیزیکی در آنجا حضور داشته و این احتمال وجود دارد تا خدای نکرده وقت جوانها تلف شود، آموزشگاه را دست فرد دیگری نسپردم. انشاله در اولین فرصتی که بتوانم چند ماه فراغ بال داشته باشم دوباره آموزشگاه را راه اندازی می کنم و یا اینکه فردی را پیدا می کنم که دلش برای آموزش بازیگری بتپد. ...
اگر آمریکا وجود ندارد
و به این نتیجه رسیده بودم که جامعه آمریکا مرحله پوپولیسم را پشت سر گذاشته و بعد از جنگ های پی درپی سده اخیر نهایتا به یک عقلانیت در انتخاب و تصمیم گیری رسیده. بنابر این به همان اندازه که از صعود اوباما به آینده جهان امیدوار شدم حالا از انتخاب ترامپ نسبت به این آینده بدبینم، علت مواجه شدن با این حقیقت است که درک درستی از جامعه ای که در آن زندگی می کنم، نداشته ام چون جامعه آمریکا را براساس مناسبات ...
عملیات رمضان | آفتاب
حرکت می کردند؛ مسافران خسته ای که مرد اینگونه هنگام پخش شیرینی که افطار آن روزشان بود، توصیف شان می کرد: روزه تون قبول باشه، زحمتکش ها، باشرف ها، باغیرت ها، خسته نباشید روزه دارها . پیرمردی آن جلو، پشت سر راننده، دست مرد را گرفت و گفت: بشین باباجان. بشین خودت هم روزه تو وا کن . مرد نشست. مرد گفت: شما کجا کار می کنی؟ پیرمرد گفت: من سرایدار یه کارخونه سمت جاده قدیم قم هستم. امروز تعطیلیمه ...
از نزدیک با ترویست های داعش زیر هرم پارلمان
پیشانی خیس از عرق! چند لحظه سکوت اما چیزی منفجر نمی شود. همکارم هم مطمئن می شود که بچه های حفاظت مجلس است. خنده اش، عصبی می ترکد. مامور سفیدپوش هنوز حرفی نمی زند. منتظر است تا جلسه تمام شود که راه را برای خبرنگارها باز کند برای خروج. لاریجانی تازه رسیده داخل صحن. یک بار آمد، با پزشکیان صحبت کرد اما ننشست و برگشت بیرون صحن . پنج دقیقه بعد دوباره آمده بود و نشست بجای پزشکیان. از همان 9 ...
روشنفکر ما همیشه مضطرب بوده است
. اینجا مسئله اصلی این است که اشراف به این مسائل سخت است. مثلا من اگر درمورد زندگی خودم در کوچه پس کوچه های ذهنم بگردم به چیزهایی می رسم که باعث می شود چیزهای دیگر را از دست بدهم؛ مثل تأثیر سنت خانواده روی این جنس از تفکر، اینکه چنین تأثیری چقدر اهمیت دارد؛ به ویژه در موردی که خود خانواده هم متأثر از فقر و فقر متأثر از طبقه بوده و طبقه متأثر از جامعه است و اینها همین طور جلو می آید و می رسد به یک آدم ...
نامه روحانی به محمدرضا گلزار
حملات تروریستی و نقض برجام و تحریم دوباره ربط دهند، که صد البته بی ربط است. به مردم بگو که به من چه گفتی، بگو که گفتی من چقدر شجاع هستم، بگو که گفتی یک ایرانی را نمی توان تهدید کرد، بگو که تو با این حرفت از برجام حمایت کردی و توی دلت گفتمان جهانی من را دوست داشتی. از این به بعد هر مشکلی، کاری، چیزی داشتی به خودم بگو تا سریعاً دستور بدهم وزیر فرهنگ و ارشاد برای تو انجام دهد ...
حمله تروریستی به مجلس جان 17 تن را ربود اما به عماد جان داد!
شده بود که ثمربخش نبود و مجابشان کرد بار دیگر راهی بهارستان شوند. تکراری که در مواجهه با تروریست های مسلح به کار این مادر آمد و به کمک آشنایی وی با ساختمان مجلس بود که توانست از مرگ توسط تروریست ها خلاصی فرار کند. از پشت سر صدای تیراندازی می شنیدم. یک لحظه عقب را نگاه کردم، چند نفر با لباس های سیاه و اسلحه در دست در حال تیراندازی بودند. بلافاصله از ترس عماد را در آغوش کشیدم و به سمت پله ...
فوت و فن لایه کردن
و بسته می کرد. بازی اش گرفته بود. سالار یک زوری به بازوهای اصغر آورد که یعنی بجنگ تا بجنگیم. ناگهان فریبرز دست هایش را باز کرد و پاها تقریبا از وسط شکفته شد. اصغر از همان زیر به زحمت سرش را چرخاند و نگاه متعجبی به پاهایش انداخت. یک لحظه بغضش گرفت و بعد شروع کرد به جیغ کشیدن؛ داشت پاره می شد. سرم را بردم پایین، گوش اصغر را کشیدم دم دهانم و گفتم: بگو اصغر... باور کن ما نمی خوایم این قدر اذیت ...
دختری به اسم ماریانا پالتوانی...
ابراز صمیمیت، کره خر صدایم زدند! موتوری بود که اوائل من سوارش شدم و بعد از دو سه سال خسته شد؛ او سوارم شد! وقتی به پت پت افتاده بود و روغن سوز شده بود، وقتی فرمان را می گرفتم تا او را به بیمارستان موتورها برسانم، وقتی تابلوی مغازه مکانیکی را از دور دیدم، ناگهان به ذهنی خلوت و رام فکر کردم. نویسندگی را جهانی شکوهمند و آرام دیدم. جهانی که می توانستی روی بومی سفید آن را قلم بزنی، از دور نگاهش کنی ...
فلکه اول
| سید جواد قضایی| مامانم در نزده وارد شد. حوله حمام توی دستش بود. رفتم گوشه اتاق، بین تخت و دیوار نشستم و گفتم: نمی خوام. چند تا شپش پوستم را گاز گرفتند، ولی جرأت نمی کردم سرم را بخارانم. تمام ریشه های موهایم را خورده بودند نامردها و اگر دست می زدم، جلوی چشم مامان، کلّه ام مثل ماهیتابه نسوز دولوکس که روغن داغ تویش ریخته اند، صاف می شد. فقط به پوست و مو علاقه دارند، باور کنید، هر چیزی را امتحان ...
بعد از جنگ با سلاح فرهنگی می جنگید + عکس
.... حاج سعید 10 شب خانه آمد. لب ها و صورتش سفید شده بودند. گفتم: حاجی! افطار نکردی؟ گفت: یک چای به من بده. بعداً تعریف می کنم. گفت: در خیابان دیدم یک نفر تصادف کرده و همه از کنارش عبور می کنند. ما هم او را به بیمارستان رساندیم. وقت نشد افطار کنم. می دانستم حاجی این کار را خودش تنهایی انجام داده است. هیچ وقت نشنیدم برای کارهایش از من استفاده کند. مخالف بودم، گفت رضایت می دهی وقتی ...
پسرک دو ساله چطور از دست تروریست های داعشی فرار کرد+عکس
از پشت سر صدای تیراندازی می شنود، یک لحظه عقب را نگاه می کند، چند نفر با لباس های سیاه و اسلحه در دست در حال تیراندازی هستند، بلافاصله از ترس کودک دو ساله اش را در آغوش می کشد و به سمت پله ها فرار Escape می کند. صدای شلیک ها تمامی ندارد و جرقه های برخورد گلوله ها را در اطرافش به وضوح می بیند. چندین تیر از کنار گوشش سوت می کشد و به دیوار مقابل برخورد می کند. تمام بدنش می لرزد اما هرطور که هست خود ...
رهبر انقلاب فرمودند این سرکشی های شما در سفرهای استانی به خانه محرومان نباید ترک شود
را گرفت، چشم هایش پر از اشک شد. گفت: به آقا روح الله بگو والله قسم غذایی نداشتم بخورم. امام این را می دانست و برای همین حتی در آن لحظه ی سخت و پرالتهاب که بچه اش را کشته بودند هم از یاد محرومان غافل نشده بود. این ماجرا برای قبل از انقلاب است. پس از انقلاب هم پیام امام راحل این بود که اساس نظام اسلامی برای خدمت به محرومین و اقشار آسیب پذیر است. نکته ی دوم اسم خود کمیته ی امداد است، تنها ...
سریاس تروریست انتحاری در حرم امام ، ده روز قبل همسر و فرزند 2 ساله اش را رها کرده بود
انجام عملیات تروریستی در تهران ده روز قبل همسر و فرزند 2 ساله اش را رها کرده بود. اما مرد تروریست دیگر چه شد؟ مردی هم که همراه آن زن و سریاس بود بعد از اینکه از پشت شمشادهای فضای سبز بیرون می آید مورد هدف نیروهای انتظامی قرار گرفته و از پای در می آید و بعد از آن بلافاصله زن هدایت کننده تروریست ها دستگیر می شود. چند نفر معلوم الحال و این همه مهمات در مجلس ...
حاشیه های خواندنی دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب
و به سمت برخی پیشکسوتان رفتند برای خوشامدگویی و احوال پرسی. پس از صرف افطار، دقایقی قبل از اینکه ساعت به ده شب برسد مراسم با تلاوت قرآن، رسمی شد. شاعر عزیز و مهربان انقلاب، علیرضا قزوه بار دیگر مجری جلسه بود. بر اساس رسم مألوف و معهود چند بیت مختصر از سروده های خودش را که مناسبت موضوعی خوبی هم داشت خواند، این بیت ها حضرت آقا را در آغاز جلسه به وجد آورد: اول سلام و بعد سلام و سپس ...
جزئیات جدید از انتحار تروریست 130 کیلویی
آید مورد هدف نیروهای انتظامی قرار گرفته و از پای در می آید و بعد از آن بلافاصله زن هدایت کننده تروریست ها دستگیر می شود. چند نفر معلوم الحال و این همه مهمات در مجلس تروریست هایی که با هدف ورود به صحن مجلس شورای اسلامی به بهارستان حمله کردند ساک هایی در دست داشتند که پر از خشاب و نارنجک و تله های انفجاری بود یعنی آنها برای کشتن تمام نمایندگان مهیا شده بودند. یک ...
یگان اصلی عمل کننده در حادثه مجلس سپاه حفاظت انصارالمهدی بود/ برای ما سلامت بودن مردم در صحنه مهم بود/ ...
هم استفاده کردیم. * ساختمان مراجعات مردمی مجلس، مملو از جمعیت است که برخی اوقات آمار چندصد نفر مهمان داریم اما با مدیرت خوب کمترین تعداد مجروحان و شهدا را داشته باشیم. * آنها هم که مجروح شدند از بالا و داخل ساختمان مورد هدف قرار گرفتند. * اگر سیاست مدبرانه بچه های عملیاتی سپاه انصار نبود ممکن بود ده ها شهید و مجروح دیگر اضافه شود. * حدود 150 نفر را از آن ...
از نفسشان گذشتند تا نفس های ما به شماره نیفتد
علیرضا محمدی دوست داشتم وقتی که باز می گفتی دهدی جون پیشت بودم، ولی چاره ای نیست. من و دوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید. دوستت دارم نفسم. این جملات بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم مهدی علیدوست به فرزندش است. یا شاید به همه فرزندان ایران اسلامی که شرق و غرب کشورشان مدت هاست شاهد حضور گروه های تروریستی است. گرگ های گرسنه ای که زوزه کشان در انتظار یافتن فرصتی هستند تا به آرامش ...
هیچ گزارشی بی طرف نیست | لوییس والاس
، از کارم در سِمت روزنامه نگار سراسری برای برنامه رادیویی عمومی مارکت پلِیس اخراج شدم. توی خبرها آمد و شما هم شاید درباره اش شنیده باشید. اما اگر بخواهم این داستان طولانی را کوتاه کنم، باید بگویم اخراج شدم به علت مطلبی که توی وبلاگم درباره بی طرفی نوشتم. فقط چند روز بعد از شروع به کار ترامپ بود. خلاصه آن مطلب این بود که گفته بودم برخی استدلال می کنند که اگر بی طرفی را رها کنیم، به جناح پسا واقعیت ...
متجاوز فراری از زندان جنایت خود را تکرار کرد
زن جوان 7روز پس از اتفاقی که برایش رخ داده بود راهی اداره پلیس شد تا از مردی شکایت کند که در این مدت کابوس شب هایش شده بود. او گفت: یک هفته پیش در خیابانی در غرب تهران منتظر تاکسی بودم که خودروی سمندی مقابلم ترمز کرد. به خیال اینکه مسافرکش است سوار ماشین شدم. اما راننده که مردی جوان بود ناگهان به سمت حاشیه شهر تغییر مسیر داد و وقتی اعتراض کردم درها را قفل کرده و با سرعت سرسام آوری شروع به ...
انتقال رسمی: شایان مصلح، شاگرد جدید برانکو
قرارداد میبنده. اینم خبر جدید بعد از خبر قرارداد مصلح که چند روز قبل گفتم. کیسه کشا حالا بسوزید ایول دادا پیش بینیات خوب بوده انشالله همینطور پیش بری :) علی داداش پیش بینی نست منبع موثق دارم شایان تقریبا ده روز پیش رو پنچشنبه 11 خرداد با پرسپولیس قرارداد بست کیسه کشا 10 روزه الکی دنبالش بودن.خخخخخخخخخخخخخخ انشاءلله داشعلی قهوه ای ضایع شد رفت ...
برانکو برای فصل بعد پرسپولیس روی من حساب کرده/ قطعا در دربی به استقلال گل می زنم
...> برانکو گفت روی تو خیلی حساب کردم قبل از حضورم در پرسپولیس با آقای برانکو حرف زدم. ایشان به من گفت دوست دارم با تو کار کنم و در تمام نقاط خط میانی روی تو حساب کرده ام. من هم در پاسخ به سرمربی پرسپولیس گفتم که چقدر دوست دارم زیر نظر ایشان تمرین، بازی و پیشرفت کنم. واقعاً از بچگی عاشق پرسپولیس بودم/ از تمامی تیم های خوب لیگ برتری پیشنهاد داشتم با عشق و علاقه فراوان ...
از چپ و راست به من حمله می کردند
تنگ است. ایشان کمی چاق شده بود و ما همان لباس قدیمی را بر تن ایشان می کردیم. سال 85 لباس دوخته شده بود و مثلاً سال 88 ایشان جلوی دوربین رفته بود، آن هم در یک نمای لانگ شات. بعد آقایان هم یادشان می رود که پول چه جوری می دهند، با چه وضعی می دهند و تهیه کننده در چه فشارهایی قرار دارد. ما را صدا و برای همین جریمه کردند. گفتم اولاً من متوجه نشدم چون آن طوری نگاه نمی کنم. گفتم اگر خیلی بد بود خب چرا ...