سایر منابع:
سایر خبرها
دوستانم راز نامزدم را در هنگام سربازی به من گفتند! / با آن کار من هم آیدا شوکه شد!
درخواست اولیای دم به اتفاق آرا متهم را به قصاص نفس-اعدام- محکوم کردند. ایران 110 راز رفتار کثیف مرد شیطان صفت با پسر 14 ساله تهرانی قبل از ازدواج لو رفت! + عکس خانه فساد احمد و یاسمن و ارتباط های کثیف با دو دختر دیگر لو رفت! + عکس دختر 13 ساله راز کثیف خود و مادرش با مردان غریبه به اجبار پدرش بر ملا کرد! انهدام گروهک انصارالفرقان توسط سپاه / عکس + 16 اخبار داغ روز: روی تخت مهران بدن دختر جوان را در آن شب کذایی پیدا کردند + عکس دختر جوان راضی شده بود به خاطر جراحی بینی دست به هر کار کثیفی بزند حتی.. ...
ترانه علیدوستی،بازیگری که ترجمه می کند
علیدوستی تاکنون درباره نویسندگی و ترجمه هایش گفت و گو نکرده بود و حالا انتشار تاریخ عشق فرصت مناسبی بود که سراغش برویم تا از علاقه اش به نوشتن و ترجمه بگوید؛ علاقه ای که از سال های دور همراهش بوده و آن طور که خود می گوید می خواهند به صورت جدی آن را ادامه دهد. ترجمه می کنم تا خیال پردازی ام فروکش کند گفت و گو با ترانه علیدوستی از همین علاقه اش به نوشتن آغاز شد. دلبستگی ای که آن ...
قهر لیلی و مجنونی
بیان مشکلات و ناراحتی را نشان می دهد. باج می گیرم چون می توانم کاملا به یاد دارم، هر وقت مادرم نمی توانست پدرم را متقاعد به انجام کاری کند، چند روزی قهر می کرد و بعد پدرم گوش به فرمانش می شد. حالا من هم اگر چند روزی محلش نگذارم، بی تردید به خودش می آید و به انجام خواسته های من رضایت می دهد. بسیاری از افراد، عادت به باجگیری عاطفی دارند، به این معنا که با توسل آگاهانه ...
نیت پاک
که مهرداد، برادر مهرنوش که مدیرعامل شرکت ما بود، لطفش شامل حال همه همکاران می شد، الا من. این مساله باعث شد که محل کارم را عوض کنم. چون از صبح تا شب زحمت می کشیدم و در مقابل زحماتم، حقوق ناچیزی دریافت می کردم. بدتر از آن این بود که همه تصور می کردند برادر همسرم زندگی ما را می چرخاند. خوشبختانه، چون به کارم وارد بودم، توانستم در مدت کوتاهی در اداره ای دولتی استخدام و مشغول به کار شوم ...
قهر تا ابد
دنیا بود، ولی دلم می خواست کمی جوان تر بود تا جلو دوستانم خجالت نکشم. برای همین، وقتی دبیرستانی شدم شروع کردم به دروغ گفتن به دوستانم. به همه گفتم پدر و مادرم برای تحصیل به خارج از کشور رفته اند و چون من خیلی کوچک بودم نتوانسته اند مرا ببرند و من با پرستارم زندگی می کنم. از اینکه چنین دروغی می گفتم ناراحت بودم، ولی فکر می کردم چاره ای ندارم، چون نمی خواهم به خاطر مرگ مادرم و اینکه پدرم مرا رها ...
روایت پناهنده ای که 2 سال اسیر طالبان بود/ خاک و ریشه گیاهان را می خوردیم
می شدند. بعد اتاقی 20متری بود که نمی شد در آن ایستاد. نه پنجره ای بود، نه نوری. فقط یک دریچه به اندازه لوله بخاری بود که نوبتی می رفتند کنارش و هوا می گرفتند. 50 مرد اسیر آن 20 متر بودند. دو سال روشنی ندیدم. به لباس هایم که دست می زدم پودر می شد و می ریخت. دو روز غذا می دادند و یک هفته غذا نمی دادند. خاک می خوردیم، اگر گیاهی پیدا می کردیم می خوردیم و وقت هایی هم پیش آمد که... سکوت می کند. کلام در ...
دختر 19 ساله آرایشگر، پشیمان از رفتار کثیف خود | والدین مقصر بودند
زندگی سیاهش پرداخت و گفت: طبق آن چه که اطرافیانم نقل کرده اند پدرم فرزند اول خانواده 13 نفره اش بود اما وقتی به سن 18 سالگی رسید به خاطر دختر مورد علاقه اش با پدربزرگم درگیر شد و از خانه فرار کرد. پدرم خیلی زود به سوی خلاف کشیده شد و به مصرف مواد مخدر روی آورد. پس از آن هم با مادر من ازدواج کرد ولی دست از خلافکاری هایش برنداشت تا این که 16سال قبل زمانی که من 2 ساله بودم طی یک درگیری در مجلس ...
تنها جمله دختر مریوانی که چهار ماه در کما بود: "من در بهشت هستم"
ماند و می گوید این عکس چه کسی است؟ بیان چیزی به خاطر نمی آورد و همچنان به پدرش خیره مانده، گوشی موبایل را به گوشه تخت پرت می کند و می گوید این عکس من نیستم من تا قبل از این در جهنم بودم و الان در بهشت هستم. پدر بیان هنوز با گذشت 9 ماه ناامید نشده است و از وعده ای که مشاور پروفسور سمیعی برای دیدن بیان در زمان حضور این پزشک توانمند کشورمان در ایران داده است، یک خوشحالی در دل ...
عشق و ثروت
نمی خوان نگار جان، همین آقای رشیدی که این هایپرمارکت رو زده یک پسر داره که بیست و دو سالشه، یعنی ورث همه دارایی رشیدی این بچه است، منم قراره ده درصد در این هایپرمارکت شریک بشم، البته رشیدی ناکس به هیچ کس راه نمی ده و الان هم توی رودربایستی ده درصد شراکت مرا قبول کرده. این را نیز خبر دارم که رشیدی می خواد زودتر پسرش را داماد کنه، حالا اگر تو عروسش بشی می دونی یعنی چی؟ انگار کلید یک گنج را بهت هدیه ...
جزئیات زندگی بازیگر زن ایرانی +تصاویر
ام اس نگرفتم و واکنش عجیب و غریبی نداشتم که بگویم ای داد، ای هوار! آن را پذیرفتم و برای درمان اقدام کردم. رسیدن به قله، امکان پذیر اما آهسته تر بهناز جعفری: تا قبل از این، آنچه از ام اس در ذهنم داشتم، آدم هایی بودند که ویلچرنشین و واکر به دست و ناتوان هستند. اما اولین کسی که بعد از شنیدن ابتلایم به ام اس به ذهنم خطور کرد، آقای علیرضا کوشک جلالی بود که می دانم سال هاست با ام اس ...
شش ماه از شهید فهمیده بزرگ تر بودم
سال ها نقش زیادی در همراهی شما داشته اند. نقش ایشان را در طول این سال ها چگونه می بینید؟ همسرم دختر عمویم است و در خواب دیده بود که همسر جانباز می شود. زمان جانبازی من وضعیت جسمانی ام خیلی خراب بود با این حال زمانی که خواستگاری کردم به من جواب مثبت دادند. دورانی که ترکش خوردم نامزد هم کردم. خیلی زحمت مرا کشیدند و تا همین الان من به این سن و سال رسیدم زمان های زیادی در بیمارستان بستری شدم و ...
با من از کویر بگو...
جای جای خراسان به دیدار او می آمدند و ما تعجب می کردیم چگونه این ها خبردار شده اند. شما به عنوان کسی که با ایشان بزرگ شده اید، ویژگی بارز شخصیت دکتر شریعتی را چه می دانید؟ عفت شریعتی: من دو سال و نیم از ایشان کوچک تر بودم. واقعاً همه همّ و تلاشش این بود که اگر نیازمند و ناتوانی هست به او کمک کند. همواره دکتر از ما می پرسید کدام یک از دانش آموزان درسشان بهتر است. یک شب گفتم که ...
روزی که خانه ملت مشهد ایرانیان شد
بعد می خواهد بلند شود که مجدداً دو، سه تیر خلاص دیگر به ایشان می زنند. من از اینجا می خواهم از مردم تشکر کنم که در مراسم تشییع برادرم سنگ تمام گذاشتند و دست همه مسئولان استان درد نکند. برای ما مایه افتخار است به خاطر شهادتی که در این وانفسای زندگی نصیب برادرمان شده است. ان شاءالله با شهدای کربلا محشور شود. جمیل احمد بیگی، پسردایی شهید علی قلی زاده: از شقاوت داعشی ها به هم می ریخت ...
اضطراب و بحران دنیای امروز به روایت مهرجویی
پرسه می زدیم. یک شب مرا به محله معروفی در جنوب شهر برد. تا آن وقت در آن جا نبودم و برایم همه چیز جالب بود؛ از چراغانی ها و خانه های درباز و آدم هایی که به تو تعارف می کردند داخل شو و صف منتظرانی که ردیف روی صندلی های آهنی نشسته بودند... و مردم فقیر معتاد بی خانمان که ساعت ها سیگار به دست کنار جوی خشک و خالی می ایستادند و خیره به نقطه ای در جوی... دکتر ترکیبی از دو صفت بارز شخصیت یونانی بود، یعنی ...
روایت زندگی ساده دو معلول هنرمند/ ماهی 400هزارتومان درآمد داریم
برایش بسیار سخت است: بیماران ام اس به گرما و آفتاب بسیار حساسند و خیلی اذیت می شوند. به همین خاطر تابستان ها و روزهای گرم نمی توانم کار کنم. سفارش نمی توانم بگیرم. برای همین زمستان ها کار می کنم. حسین ابتدا بعد از عود کردن بیماری اش دست به عصا شد و بعد از مدتی مجبورشد روی ویلچر دستی بنشیند. اما دیگر ویلچر دستی جواب نمی دهد حالا باید برای بیرون رفتن از خانه و فروش کارهایش روی ویلچر برقی ...
رضا صادقی: گفتند می خواهد با - وایسا دنیا - تبلیغ خودکشی کند
انجام دهم اعلام می کنم. * فکر نکردی که با این آلبوم به سیاه نمایی متهم شوی؟ اکثر مواقع در جامعه مورد اتهام بودم. از زمانی که مشکی رنگ عشقه را با یک ریتم شاد و شش و هشت خواندم و به من گفتند این آدم به دنبال افسردگی است و می خواهد افسردگی را در جامعه همه گیر کند. یک بار هم متهم به خودکشی شدم و گفتند می خواهد با وایسا دنیا تبلیغ خودکشی کند. یک بار هم فکر می کنم یک خانم حدود پنج سال پیش در کنسرت ...
تقاضاهای عجیب و بسیار زننده شوهر از زن جوانش
خارج بود. بارها سعی کردم با حرف مجابش کنم اما کوتاه نمی آمد به همین دلیل تصمیم به طلاق گرفتم. راستش طلاق در خانه ما تعبیر وحشتناکی داشت. به همین خاطر خانواده ام به شدت مخالفت کردند. آنها حتی به تهدید خودکشی من توجه نکردند و چون دیدم هیچ راهی ندارم قرص خریدم و با حل کردن آنها در آب اقدام خودکشی کردم اما مادرم فهمید و زود به دادم رسید. بعد از این اتفاق مجوز طلاقم از سوی پدرم صادر شد. اما از وقتی جدا ...
همسر شهید: دوست داشتم برای بار آخر دست هایش را لمس کنم، اما دست هایش سوخته بود/ به مادرش گفته بود امتحان ...
خواند و با حسرتی که در چشم هایش موج می زد از جهاد و شهادت حرف می زد . مهر ماه سال 90 بود که خدا مرضیه خانم را به ما هدیه داد. محسن عجیب ذوق دخترش را داشت. می گفت: خدا هر پاسداری را که دوست داشته باشد، به او دختر می دهد. وقتی برای زایمان مرا به بیمارستان برد تا صبح پشت در بیمارستان مانده بود و دعا می کرد. دخترمان که به دنیا آمد، اولین کسی که دیدم محسن بود، آمد و پیشانی من را بوسید . ما چند تا اسم مد ...
پاراگراف کتاب (123)
.... شوپنهاور می گوید: "اغلب آنچه ما داریم شروع می کند به داشتن ما." درمان شوپنهاور | اروین د یالوم 8_ با بی صبری و حالتی شدیداً عصبی پشت میله های جایگاه اعتراف کلیسا برای کشیش درباره عشق، ازدواج، مسئولیت و دوست داشتن صحبت می کند . سر انجام کشیش که شکی در اعتقاد و ایمان وی ندارد می پرسد : دخترم شما چه کمبودی دارید، چه مسئله ای شما را آزار می دهد ؟ ...
مشکلات ناباروری در مردان، یکی دوتا نیست!
"به نظر من مردها وقتی می فهمند بچه دار نمی شوند غرورشان جریحه دار می شود و حس ناتوانی بدی به آن ها دست می دهد چون بالاخره این مسأله با قدرتشان ارتباط دارد. وقتی با شوهرم سر موضوعی بحثمان می شود بیشتر وقت ها مشکل ناباروری خودش ربط می دهد و طوری وانمود می کند که گویی من به خاطر این مسأله دنبال بهانه می گردم". تا همین چند سال پیش اگر مدتی از ازدواج زن و مردی گذشته بود و آن ها هنوز بچه دار ...
عروسک هایی که به سلیقه بچه ها محجبه می شوند/ آموزش عفاف و حجاب در قالب هنر
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، روژان زندیه - غرفه ساده ای است، اما پر رونق، رونق آن بچه های هستند که با اشتیاق فراوان دور میزها حلقه زده اند و عروسک ها را با سلیقه خود محجبه می کنند. تعدادی دیگر مدادرنگی به دست دارند و با رنگ های زیبا طرح هایی که موضوع عفاف و حجاب در آن بخوبی دیده می شود ، رنگ می کنند. وقتی به نقاشی ها نگاه می کنم، سلیقه بچه ها را تحسین برانگیز می بینم، چادرهای ...
21 آبان 94 روزی که زمان ایستاد
در آبان ماه سال92 مراسم ازدواج مان را برگزار کردیم. بعدها ایشان به من گفتند که این علاقه مندی از سال ها پیش به وجود آمده بود. اما رفتار ایشان آنچنان متین و همراه با حجب و حیا بود که من پیش از خواستگاری هرگز متوجه این علاقه نشده بودم. البته باید بگویم که بعد از خواستگاری این احساس در وجود من هم جوانه زد و شاید بعد از عقد، این علاقه در وجود من پررنگ تر از حمید آقا شد . از همان ابتدا می ...
بهناز شفیعی: ترامپ هم نتوانست مانع پیشرفتم شود !/آمریکایی ها پیشنهاد دادند بمانم/یک خیابان را بستند تا ...
انگیزه را به شما داد؟ سیزده به در سال 83 به دهی سمت قیدار رفته بودیم که من آنجا اولین خانمی را دیدم که موتورسوار بود. من قبل از آن عشق موتور بودم اما در این حد که وقتی دامادمان می آمد سوار ترک موتورش شوم و دور بزنیم نه اینکه به ذهنم برسد خودم سوار موتور شوم. دیدن این خانم برای من الهام بخش بود و خیلی خوشحالم من هم توانستم برای تمام زنان دنیا الهام بخش باشم. خانم ها از سراسر اروپا و آمریکا به ...
فرزند شهیدم ثمره قرآن و نان حلال دست های آبله بسته ام بود
را عمل می کنیم، بعد از 40 روز خانم دکتر از آمریکا آمد و بدن پدرم را گچ گرفت. قلب شکسته پدر و اجابت ضامن آهو در خواب قبل از اینکه من و مادرم به مشهد بیاییم، در زمانی ک پدرم دو ماه تنها در بیمارستان بود، وقتی هم اتاقی های پدرم ملاقاتی زیادی داشتند، یک نفر به پدرم می گوید شما غریبه هستید که کسی به دیدار شما نمی آید، در همین حال قلب پدرم می شکند، شب امام رضا(ع) در خواب به او می ...
قدم به قدم تا زندگی دوباره
آمدم برای ترک. دو سال و پنج ماه است پاکم. می روم سرکار و برمی گردم. من برای مکان خواب و غذا هیچ هزینه ای نمی دهم. به گفته آقاجون، مرد خوزستانی را چند نفر از همدردان خودش آوردند. پول هایش را جمع می کند که بروند برایش خواستگاری و حالا صدای قاه قاه خنده است که در اردوگاه می پیچد. لباسی زرد بر تن دارد. جوانکی با دندان هایی خاکستری و ته سبیلی که پشت لب هایش را سبز کرده. موهای پر کلاغی چتری ریخته بر روی ...
7 روز از عقدم نگذشته بود که شوهرم از قرار من و محسن در آن روز باخبر شد!
، تحقیقات در این خصوص ادامه یافت تا اینکه مرد جوان دستگیر شد. اوضمن اعتراف به قتل گفت: من عاشق همسرم بودم اما پی برده بودم که با مرد دیگری در ارتباط است.به همین خاطر همسرم را تعقیب کردم تا اینکه او را به همراه مرد جوان دیدم. آنان در پژو سرگرم صحبت بودند که به طرف شان رفتم و یک تیر شلیک کردم با اعتراف های عامل جنایت، او در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و با درخواست اولیای دم به قصاص ...
راز قرار ملاقات کثیف مرد جوان با همسر باجناقش لو رفت! + عکس
در خواب بوده به قتل رسیده است. همسر مقتول که تنها شاهد جنایت بود، به کارآگاهان گفت: 10 روز قبل شوهر خواهرم پرویز به خانه ما آمد و گفت با خواهرم مشکل پیدا کرده و چون بیکار بود از شوهرم شایان خواست تا برایش کاری دست و پا کند. چند روزی در خانه ما بود تا اینکه صبح امروز با صدای فریاد همسرم از خواب پریدم. همان موقع پرویز را دیدم که با چاقویی خون آلود در دستش روی سینه شوهرم نشسته است. وقتی مرا دید به ...
پایان خونین عشق پسر 23 ساله به زن شوهردار
...! اقدام شنیع و زشت تازه داماد قبل از مراسم عروسی با برادر زنش! اخبار داغ روز: عملیات گسترده انهدام تیم داعشی آل سعود در ایران ارابه ای شیطانی برای آزار زن مقیم دوبی در حوالی پارک چیتگر! زوج پزشک متخصص معروفی که با قتل هولناکی روبرو شدند! + عکس آشناییم با سهیلا در آزمایشگاه رخ داد / او ار من خواست که او را با خودم ببرم! ...
سؤالی که خدا از بندگانش می پرسد
امشب در راهت است بنده من که با من آشتی کنی چه دلیلی داری با من اشتی نکنی چه دلیلی داری خانمم، دخترم به حجاب قرآن برنگردی چه دلیلی داری او که می گوید من در خانه ام را به روی کسی تا حالا نبستم دست گدا را برنگرداندم این دست دست عجیبی است، اصلا انگار برای گدایی خلق کردند. دو کلمه هم از زینب کبری بشنوید من به همه شما مرد و زن یقین قطعی بدهم دلیل هم دارم وقت ندارم بگویم گریه بر زینب مرگ را ...
سرگذشت زنی که قربانی خون بس شد
جارو کنم ... دیگر نمی توانستم این کارهایش را تحمل کنم. می ترسیدم انگی به من بزند و یا دامنم را لکه دار کند. از او بعید نبود. رفتم در اتاقم و همه وسایلم را جمع کردم. کلش به زور یک بقچه می شد. حیاط را پاییدم و وقت کسی نبود به سرعت راهی آبادی مان شدم. یک راست رفتم پیش پدر و همه چیز را برایش گفتم. گفت: برگرد دختر. دوباره آتش به پا نکن. برو سر زندگی ات. پدر مرا از خانه اش پس زد. من هم جایی ...