سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 13 ساله راز کثیف خود و مادرش با مردان غریبه به اجبار پدرش بر ملا کرد!
با دختر نوجوانش میهمان خانه ام بوده اند. از آنجایی که به خودم مطمئن بودم، به وی ناسزا گفتم و خواستم دست از باجگیری بردارد و گفتم که می دانم مادر و دختر اجیر شده بوده اند، اما وقتی شنیدم می خواهد فیلم آن میهمانی را نزد همسرم و حتی بین همکاران پخش کند، با وجود اینکه می توانستم رفتارم را توجیه کنم، ترسیدم و پذیرفتم به آن مرد نزدیک 10 میلیون تومان بدهم تا دست از سرم بردارند. این ...
حرفهای زنی که به همراه همسر موقتش به بانک دستبرد زد/ یک نفر با میله آهنی توی سرم زد و بیهوش شدم
روی دستم گذاشت پای مرا به زندان هم باز کرد. با اینکه می دانستی زن دارد چرا ازدواج کردی؟ برای اینکه از دست مردم خسته شده بودم. هر جا می رفتم خانه اجاره کنم وقتی می فهمیدند که مطلقه هستم نگاهشان یکدفعه تغییر می کرد. به صاحبخانه ام می گفتم اجاره خانه را کم کن، می گفت باشه به شرط اینکه با من مهربان تر باشی. باور کنید یک زن مطلقه با شرایط من هیچ جایگاهی ندارد و من برای اینکه بتوانم زندگی ...
ماجرای دیدار 26 مرداد 32 کاشانی با طیب حاج رضایی!
، باید بگویم که پدرم هیچوقت ما را نبرد. از اینکه بخواهد قلم و خودکار دست ما بدهد، هیچ موقع این کار را نکرد ولی در طول همان مدت زمانی که با هم بودیم چون مادر ما وسواس عجیبی داشت که همه ما درس خوان شویم و به قول ایشان خودکار به دست شویم، پدرم در این زمینه تربیتی دخالتی نمی کرد. مادرم همیشه به پدرم می گفت آمدن تو با خودت است و رفتنت با خداست. تو از این خانه که رفتی، معلوم نیست که اصلا برمی ...
راز تلخ آیدا و عشق دبیرستانی اش که میان 4 درخت در بیابان هشتگرد ماند! + عکس
خودرویم کردم و راهی بیابان های هشتگرد شدم. وقتی به محلی خلوت رسیدیم از او خواستم تا چشم هایش را ببندد تا گردنبندی که برایش خریده بودم را به گردنش بیندازم. وقتی چشم هایش را بست نوار تسمه ای که داخل خودرویم بود را دور گردنش انداخته و خفه اش کردم بعد هم جسدش را در چاله ای کنار 4 درخت سرو انداختم و به خانه برگشتم. با اعترافات تلخ مرد 30 ساله کارآگاهان ویژه قتل هشتگرد به همراه بازپرس و کارشناسان تشخیص هویت ...
شب عروسی واقعیت تلخی را از زن چند ساعته ام شنیدم که خشکم زد و ...
بسته می دیدم و به یک بیمار روانی تبدیل شده بودم به همین خاطر به سوی رفتم و به شیشه آلوده شدم. آن شب هم وقتی در حالت توهم سوار بر موتورسیکلت شدم با دختر بچه ای تصادف کردم و با دیدن خون از صحنه گریختم. حالا هم که روی صندلی های سرد کلانتری نشسته ام به یاد حرف پدرم می افتم که مرد هیچ گاه گریه نمی کند اما گاهی تنها اشک است که ... اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
زیباکلام: فعالیت تبلیغاتی ام در انتخابات به خاطر روحانی نبود، به خاطر آلترناتیو رئیسی و قالیباف بود
در تکیه بزرگ وسط شهر سخنرانی می کردم هواداران اصولگرایان با 40، 50 موتور، اطراف آنجا حرکت می کردند و گاز می دادند. هیچ وقت دچار این ناامیدی می شدید که ممکن است آقای روحانی رأی نیاورد و آقای رئیسی انتخاب شوند یا مجددا حوادث برخی انتخابات گذشته تکرار شود؟ اگر بگویم نه، دروغ گفته ام. توضیح می فرمایید؟ توضیح آن مقداری پیچیده است. ببینید یکی از موضوعاتی که تقریبا در ...
ترانه علیدوستی،بازیگری که ترجمه می کند
مربوط به حواشی پیش آمده برای فیلم جدایی ، دلسردم نکرد؛ تمام نوشته ها را برگرداندم و روی سایتی شخصی گذاشتم که هنوز هم هست. منتها به مرور و با شهرتی که وبلاگ به دست آورده بود از آن راحتی که در نوشتن داشتم مرحوم شدم. خواه ناخواه وقت نوشتن خودم را در حال احتیاط و حسابگری می دیدم، چون هرچه را می نوشتم بعضی از روزنامه ها مستقیم در ستون های شان کار می کردند. بدون این که بخواهم انگار ستون نویس ...
درب های حرم عبدالعظیم(ع) جرقه گرایش به هنر معرق را در من ایجاد کرد
کارگاه شاه عبدالعظیم حسنی(ع) بردم و از فردای آن روز در بخش نجاری کارگاه مشغول به کار شدم و پس از گذراندن شش ماه وارد حرفه معرق کاری شدم. ساخت درب های حرم در مدت سه سال کوشکی افزود: سه سال مشغول ساختن درب های حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بودم و این همان شغلی بود که در آن عشق و شوق را یافتم که آینده شغلی مرا ساخت و پس از سه سال درب ها را به پیمانکار تحویل حرم داد و مجددا بیکار شدم، اما ...
با مادر شوهر زورگو چه کنم؟
به گزارش جام نیوز ، دختری 16 ساله ام، خانواده ام سطح اقتصادی متوسط و فرهنگ بالایی دارند. 4 ماه است که با پسری 19ساله دارای خانواده و فرهنگی متوسط عقد کرده ام، از روز بعد از عقد مدام خانواده ها بر سر موضوعات الکی با هم مشکل داشتند. مادر همسرم در خانه و حتی زندگی ما ریاست می کند، دیگر خسته شده ام، همسرم فقط به حرف مادرش می کند، تا چیزی می شود، می گویند، زن دیگری برای پسرشان می گیرند! همسرم سرباز ...
چه خرمایی بخریم؟
عمده فروشی های آن را هم بیابید. دکان هایی نه چندان بزرگ که بیشتر به انبار انواع خرما می مانند تا مغازه. راستش را بخواهید یکی از همین عمده فروشی ها بود که پای مرا به دنیای شیرین این میوه محبوب باز کرد و کلی داده های جدید به مخزن معلوماتم افزود. تا پیش از این تعریف من از خرما در سه چیز خلاصه می شد: آن هایی که در جعبه های بسته بندی هستند، خرماهای خشک زرد رنگ و همچنین مدل پیارم . اما صاحب مغازه که خودش ...
قهر لیلی و مجنونی
به خودش بیاید و این قدر مرا آزار ندهد. اگر چه این روش گاهی موثر است، اما من چاره ای جز این ندارم... آیا تا به حال با خود اندیشیده اید که چرا وقتی از همسرتان دلگیر و ناراحت می شوید، از او دوری می کنید یا نسبت به او بی توجه می شوید؟ به نظرتان قهر کردن و حرف نزدن، شیوه مناسبی برای حل مشکلات و تنبیه همسرتان است یا این که این روش بیش از پیش، بر رابطه تان آسیب می رساند؟ محل نگذاشتن ...
نیت پاک
، مدام نصیحتم می کرد که دست از این بچه بازی بردار، چون ممکن است خشم خدا ما را بگیرد و زندگیمان از این که هست بدتر و بدتر شود. خانواده همسرم که از ابتدا مخالف این ازدواج بودند، کمتر به خانه ما رفت و آمد می کردند، البته مهرنوش توجیه می کرد که معمولا از شهرستان بیرون نمی روند، اما من می دانستم و باخبر می شدم که گهگاه به خانه مهرداد رفت و آمد دارند. ته دل البته دلم می خواست به خاطر مهرنوش به ...
قهر تا ابد
راهنمای سفر من به نقل از بولتن نیوز به نقل از مجله روزهای زندگی، وقتی سه ساله بودم پدرم ازدواج کرد و مدتی مرا برد پیش خودش، ولی همسرش تحمل مرا نداشت و مامان اکرم هم نمی خواست از او جدا شوم، به همین دلیل شش ماه بعد پدرم مرا برگرداند به خانه مامان اکرم و من دیگر هرگز پایم را به خانه پدرم نگذاشتم. پدری که هر وقت فرصت می کرد به من زنگ می زد و کم کم هم فراموشم کرد. هر قدر بزرگتر می شدم بیشتر می ...
10 دلیل قانع کننده برای سفر به افغانستان
را خانه ی خود می دانند و این شهر با روند غیر قابل باوری در حال رشد است. 2. تونل سالنگ (Salang)، مرتفع ترین تونل دنیا تونل سالنگ، کابل را به بخش شمالی افغانستان متصل می کند. این تونل که در ارتفاع 4000 متری از سطح دریا و در دل کوه های پر برف هندوکش قرار دارد، یکی از زیباترین و پر ماجراترین راه هایی است که تا کنون از آن عبور کرده ام. پیش از ورود به تونل می توان از دیدن مناظر چشم ...
روایت پناهنده ای که 2 سال اسیر طالبان بود/ خاک و ریشه گیاهان را می خوردیم
. آواره ولایت دیگر شدند. نه فقط پروان که کابل هم در اشغال طالبان بود. آن قدر آتش زیاد شد که مردان پروان هم مجبور شدند به جبهه متحد افغانستان بپیوندند. تفنگ بر دست بگیرند تا خانه و زندگی شان را از دست طالبان نجات دهند و رفیق که هنوز پشت لب هایش سبز نشده بود هم تفنگ بر دست شد، با 75 مرد هم ولایتی اش تا غوربند را آزاد کنند. تا باز باد در دره های (کوه بابا) آزاد بچرخد. از جایی که ما در پروان ...
کیهان و خوانندگان
برخی سیاسیون کوتاه فکر به فکر مذاکره با سلطنت افتاده بودند. بعد از گذشت 38 سال از عمر انقلاب درست در شرایطی که آمریکایی ها در حال دست وپا زدن هستند، عده ای مرعوب به آمریکا یعنی شیطان بزرگ اعتماد می کنند. 6273—0912 * آقای رئیس جمهور! دشمن، دشمن است پس سکوت در برابر وضع تحریم های جدید یعنی رضایت و پاسخی که درحد یک توییت داده می شود یعنی ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی. شیخی * اگر ...
دیوانه وارترین فیلم های ترسناک دهه هشتادی که باید تماشا کنید
کله ترین آثار اسلشر دهه ی هشتاد یاد می کنند. این از آن فیلم هایی است که انگار بدون هیچ نظارتی ساخته و عرضه شده باشد. از آن فیلم های بحث برانگیزی که اگر در این دوره و زمانه روی پرده ی سینماها می رفت، جنجال های بزرگی به راه می انداخت، اما ما داریم درباره ی فضای سینمای وحشتِ دهه ی هشتاد حرف می زنیم و در آن فضا، عرضه ی چنین فیلمی خیلی عادی بوده است. حتما می پرسید خب، مگه این فیلم چه کار کرده؟ در ...
دختر 19 ساله آرایشگر، پشیمان از رفتار کثیف خود | والدین مقصر بودند
گرفتم و به خانه پدربزرگم رفتم ولی آن ها مرا نپذیرفتند. حیران و سرگردان راهی منزل عمویم شدم تا این که دوباره همسر سابقم به سراغم آمد و از من خواست دوباره با هم زندگی کنیم. با آن که می دانستم او تغییری نکرده است ولی برای رهایی از سرگردانی به پیشنهادش پاسخ مثبت دادم با این تفاوت که این بار حرفه آرایشگری آموخته بودم و مخارج خودم را تامین می کردم. هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که او را با زن دیگری ...
تنها جمله دختر مریوانی که چهار ماه در کما بود: "من در بهشت هستم"
می شود بیان مرتب با انگشتان دستش ور می رود و به صورت کاملا نامحسوس و زیر لب همزمان با حرکت دادن دستانش کلماتی را ادا می کند. می پرسم چه می گویی؟ می گوید: "الان در بهشت هستم"! و باز هم سکوت مادرش رشته کلام را در دست می گیرد و می گوید دخترم کدبانویی به تمام معنا بود داشتم راهی خانه بختش می کردم که دست تقدیر او را به این حال روز انداخت نامزدش هم رهایش کرد و رفت! ...
همیاری هنر ها در بازخوانی شاهنامه
به من پیشنهاد شد، خودم را به داستان های شاهنامه نزدیک احساس نمی کردم اما در پروسه شکل گیری اثر دغدغه مندتر کنار گروه قرار گرفتم. دولتشاهی یادآور شد: پروسه تمرین ها تا امروز تحلیلی بوده و سعی کردیم به نگاه مشترکی در کار برسیم اما نمی توانم در این مرحله با اطمینان بگویم که این اثر چه فرقی با تجربه های قبلی ام در تئاتر خواهد داشت. مهدی پاکدل (دیگر بازیگر کار) نیز گفت: خوشحالم چنین پروژه ای ...
موشک های کُرد
طریق تلگرام و اینستاگرام به خانه های مردم آمد. بلافاصله پس از شلیک این موشک ها و هم زمان با انتشار بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فیلمی از شلیک دو موشک از منطقه نظامی تنگه کنشت و قزانچی واقع در شمال شهر کرمانشاه در فضای مجازی منتشر و دست به دست شد که در آن دو مرد به زبان کردی با تعجب ماجرا را از روی پشت بام خانه شان دنبال و مسیر حرکت موشکی که از پشت کوه بیرون می آید را فیلم برداری می کردند ...
کشف رمز از اسطوره شریعتی
زبان مردم فاصله عمیقی دارد. روشنفکری دهه 40 و 50 این مشکل را حل کرده بود. جلال آل احمد را بخوانید، او در جایی می گوید به مکانی که کارگر و عمله و فعله حضور داشته اند رفته و او را به خاطر نوع پوشش عمله خوانده اند و جلال این را افتخار خود می دانست. جنبش چریکی هم همین نگاه را داشت و یکی از راه های نزدیکی به مردم را هم زیستی واقعی و کار واقعی مثلا در کوره پز خانه ها می دانست. امروز زیست جهان و ...
میهمان سفره گوهر ی از بهشت
مانده خنده ام را گوهر می دزدد. نانی به دستم می دهد و می نشاند. تازه سالگرد فوت شوهرش گذشته است. دو پسرش به شهر رفته اند. یکی داماد شده و دیگری هم فکر دامادی است. جورابم را عقب می زنم. سنگ های تیز راه بی رحمانه پاهایم را دریده اند. برای همه عادی است جز من. آب رودخانه راه حل تشنگی من نیست. سرم را بالا می آورم. نگاهم در چشمان سبز دخترک همسایه گم می شود. گوهر نان تعارف می کند. به دستان پر از نان او خیره می شوم. تکه ای می شکنم. در دهان خیس می کنم. با بغضم آن را می بلعم؛ به نیت شفا از دست مادر یتیمانی که امشب میهمان سفره دلشان هم شده ام. ...
خاطره یک دیدار
چشم هایش پایین سرید. به لب لرزه افتاد و بریده بریده گفت: یکی از همسایه های ما بچه کوچکی داشت که مدت ها مریض بود و او را دوا دکتر می کردند. یک شب دیروقت بود و من تازه خوابیده بودم. بین خواب و بیداری صدای گریه شنیدم. دلم برای بچه سوخت. گفتم تمام کرده و پدر مادرش نصفه شبی عزا گرفته اند. مانده بودم بروم خانه آنها یا نه. دیدم این وقت شب چه کار می توانم بکنم. خوابیدم اما فکر کودک از سرم بیرون نمی رفت ...
روز خوبی نخواهد آمد
توفان ، اجرای مازیار سیدی از کمدی مشهور ویلیام شکسپیر در تالار خورشیدی دانشکده سینماتئاتر، نمایش جست وجو است؛ بیش از آنکه بخواهد نگاه و نظریه ای مشخص را بازتاب دهد، تلاش برای یافتن تکنیک ها و تفسیرهایی است که بین ذهنیت دراماتورژ و کارگردانش با متن شکسپیر پل بزند و از گذر اجرا، متن را تبدیل کند به اثری درباره امروز و اینجا. وقتی نشستیم درباره اش حرف بزنیم، برای من هم فارغ از موفقیت یا شکست این ...
عشق و ثروت
و سعی می کردند مرا راضی کنند. آخر سر هم با حرف شیرین زن داداش کوچکترم قانع شدم که گفت: نگار، کمی سیاست داشته باش، چرا الکی با آقاجون لج می کنی؟ فوقش به پسره روی خوش نشان نمی دی، اصلاً شاید او از تو خوشش نیاد، پس لجبازی نکن و بیا. این طوری بود که سرانجام آن ها راضی ام کردند و از صبح روز سه شنبه همه دست به کار شدند تا من نگین مجلس باشم. بهترین آرایشگر به خانه مان آمد و گرانقیمت ترین لباس را خریدم ...
شکنجه و مرگ به جای ترک
این اتفاق در عین ناباوری در مراکز ترک اعتیاد زیادی رخ می دهد؛ مراکزی که بیشتر و شاید همه آنها هیچ مجوزی برای فعالیت هم ندارند. بخش قابل توجهی از این بیماران معتاد با رضایت خود یا اجبار خانواده و دادگاه به رفتن به کمپ های ترک اعتیاد تن می دهند. نکته دیگر این که کمپ های مجاز در معرض بازدید و نظارت هستند و چون برخی خانواده ها دوست ندارند دیگران وحتی مسئولان از معتاد بودن عضو این خانواده مطلع شوند، به کمپ های غیرمجاز روی می آورند. برخی گزارش ها از برخورد با معتادان، تکان ده ...
تلاش برای بازسازی هویت ملی
هستم و برایم باعث افتخار است که در این پروژه حضور دارم. مهدی پاکدل هم گفت: بنده بیشتر از اینکه خوشحال باشم که به عنوان بازیگر در کنار گروه هستم، بیشتر خوشحال هستم که بالاخره چنین پروژه ای در کشور ما اجرا می شود. کاری که از بزرگ ترین گنجینه ادبیات ایران استفاده می کند، درحالی که ما مدت ها از این گنجینه غافل بودیم. امیر جدیدی سپس گفت: فکر می کنم اتفاق بزرگی است که در آن همه مردم یعنی آنهایی ...
نمی دانم چه زمانی قرار است قدیمی شوم
کارهای پژوهشی خودشان برسند و صرفا مجبورند همین رویه را ادامه دهند. الان خیلی از بزرگان نوازندگی به خاطر مسائل مالی نمی توانند فعالیت کنند و وقتشان را روی کارهایی می گذارند که در اصطلاح با آن بتوان خرج زن و بچه را داد. اگر امروز به 27 سال پیش بازمی گشتید، دوباره همین راه را طی می کردید؟ من اگر 60 سال پیش به دنیا می آمدم و 30 سال بعد از آن نوازنده می شدم، این مسیر را هموارتر طی می کردم و ...
جزئیات زندگی بازیگر زن ایرانی +تصاویر
آن قدر نمی ارزد که تا این حد مرا به هم بریزد. من چنگک هایی روی دست و پاهایم دارم که نمی توانم استرس داشته باشم و آلارمی از بدنم نگیرم. به خودم می گویم این بدن خیلی با تو راه آمد و تو را بخشید، اما الان وقت آن رسیده که تو به فکر بدنت باشی. الان باید با یک دوست عزیز به نام ام اس به یک تفاهم برسیم که فلان کار را می توانم انجام دهم یا نه. بهناز جعفری، با همه توانش تلاش می کند در این عرصه ...