سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای اعدام های دهه 60 از زبان رازینی / اعدام های منافقین عادلانه و قانونی بود
! الان شما اینجا هستید خوب است که آن بحث شکستن فک ها را مطرح کنید تا ببینیم موضوع چه بوده است". آقای منتظری گفتند که بعد از زمان آقای لاجوردی می گویند وضع زندان ها بدتر شده و300 تا فک شکسته شدهو من همین جور با تعجب ماندم که در پاسخ به این ادعای بی اساس چه بگویم. من به آقای منتظری گفتم کسانی که این حرف ها را زدند معنی این حرف را نمی دانند، چیست! من به شما توضیح می دهم که فک شکستن یعنی چه ...
محاکمه زن در ماجرای قتل شوهرش
بازجویی قرار گرفت و گفت: از مدتی قبل با شوهرم اختلاف داشتم. او معتاد بود و مرا مجبور می کرد با یکی از دوستانش به نام کامران ارتباط داشته باشم. کامران دیروز به خانه ام آمد و گفت هوشنگ را کشته است. مدتی بعد کامران نیز دستگیر شد و با اعتراف به قتل گفت: نقشه قتل را سمیه همسر مقتول کشید. روز حادثه، سوار نیسان هوشنگ شدم و با او به شمال رفتم. سمیه هم با ماشین دیگری پشت ما آمد. در راه بازگشت ...
عدم آگاهی علت اصلی گرایش جوانان به اعتیاد/هر شروعی تولدی دوباره است
این بود که چگونه مواد تهیه کنم برای فراهم کردن مواد دست به هر کاری می زدم گاهی اوقات هم خسته می شدم و فکر خودکشی به ذهنم خطور می کرد. خیلی روزها از خانه دور می شدم و مدتها باز نمی گشتم. کلار: آیا زمان اعتیاد کار هم می کردید؟ م.ا: مدتی کار جوشکاری می کردم بعدها به صورت قراردادی در شرکتی استخدام شدم اما پس از مدتی به دلیل اعتیاد عذرم را خواستند و از کار در شرکت اخراج شدم، من ...
کاوش درتاریخ شکوهمند علم ایران
باید سفر کرد تا دنیا را شناخت و همان قدر که کتابخوانی پدرم برای من مؤثر بود، این گفته و شیوه فکر مادرم که می گفت باید زندگی را تجربه کنی و همه چیز در کتاب نیست، در شکل گیری زندگی من اثر داشت. محصول آن هم، همین است که من به رشته تاریخ داروسازی علاقه مند شدم. تاریخ داروسازی آمیخته است با تجربه و نوشته های تاریخی داروسازی؛ گویای رابطه ای است پیوسته بین کتاب و تجربه روزانه و شخصی. من هم مدیون جنبه ...
برای رسیدن به لیلا، شوهر او را کشتم
مشترک پی برد بار دیگر لیلا تحت بازجویی قرار گرفت و پرده از رابطه پنهانی اش با یک مرد 30 ساله به نام محمد برداشت. زن جوان گفت: محمد که دوست صمیمی غلام بود دست به این جنایت زده است. محمد در حالی بازداشت شد که پاهایش شکسته و در بیمارستان بستری بود. وی گفت: لیلا به من ابراز علاقه کرده و می خواست از شوهرش جداشود اما غلام او را طلاق نمی داد. به همین خاطر نقشه قتل شوهرش را کشید. غلام و همسر و ...
بانوی بی تکرار
بانی فیلم -گروه سینمای ایران – هادی اعتمادی مجد: بازیگر 45 ساله سینمای ایران با 30 فیلم سینمایی در کارنامه اش امروز چنان با تکیه بر انتخابهای هوشمندانه اش به اعتبار و جایگاه مهمی رسیده که بی اغراق دست نیافتنی به نظر می رسد. لیلا حاتمی هر چند از دل خانواده ای هنرمند راه به سینما پیدا کرد، اما با هنر خودش و نیز شانس همکاری با کارگردانان سرشناس آرام آرام در مسیر فوق ستاره شدن پیش رفت و خود را تثبیت ...
تأیید حکم قصاص مرد همسرکش
پدرم متنفرم چون مادرم را مقابل چشمان من کشت. آخرین بار وقتی آنها با هم درگیر شدند پدرم، مادرم را هل داد و به آشپزخانه رفت. او با کارد آشپزخانه به شکم مادرم زد. سپس متهم به دفاع پرداخت و گفت: دخترم چهارساله بود که مادرش را از دست داد. او در این چهار سال با خانواده مادری اش زندگی می کند و تحت تأثیر حرف های آنها قرار گرفته است. وی ادامه داد: من بخاطر مشکلات شغلی ام ناچار شده بودم سند ماشینم ...
جزئیات ربودن زن مقابل چشم همسر
مراجعه کرد و گفت: امروز همراه شوهر و دخترم در خانه بودیم که ناگهان مردی غریبه با تهدید چاقو وارد شد و پس از ضرب و شتم شوهرم، مرا کشان کشان از خانه بیرون برد و داخل ماشینش انداخت. او مرا به خانه خودش برد و پس از مدتی آزاد کرد . پسر 28 ساله که سابقه ارتکاب قتل در پرونده دارد، در بازجویی ها به داشتن ارتباط پنهانی با پونه اعتراف کرد و گفت: از چند وقت پیش با پونه آشنا شدم. می خواستم او را با خودم ...
قصاص و زندان؛ پایان عشق ممنوعه زن و مرد!
و همان شب هنگامی که کامران خواب بود وارد خانه شدم اما نتوانستم کامران را به قتل برسانم و از خانه خارج شدم و کلیدها را به مهناز دادم. چند روز بعد از این ماجرا، مهناز باز سراغ من آمد و گفت کامران برای گرفتن انتقام، می خواهد بلایی سر دختر بزرگت بیاورد. این کلید را بگیر و امشب کار را تمام کن. روز حادثه بار دیگر وارد خانه آنها شدم اما این بار با جسد کامران روبه رو شدم که روی زمین افتاده بود ...
گفت وگو با دو قربانی اسیدپاشی : نمی توانیم ببخشیم
شاید کمتر خبرها را پیگیری کرده باشند، توضیحی درباره اتفاق تلخ اسیدپاشی که درباره تان افتاد بدهید. عطایی : بعد از جدایی از همسرم، خانواده او حق ملاقات پسرم را داشتند، تقریبا یک سال و نیم از طلاق ما گذشته بود و آنها که هنوز حاضر نبودند این جدایی را بپذیرند نسبت به من کینه داشتند. تا این که یک روز پدرشوهرم به بهانه هدیه دادن آمد منزل پدرم و جلوی در اسید را به صورتم پاشید. بعد از آن بینایی ...
حسین خامین؛ دلسوز جغرافیای انسانی اصفهان
علی تجویدی، اما الگویم استاد مهدی خالدی بود. می رفتم تا از تجویدی ساز یاد بگیرم اما سبک و سیاقم را از خالدی می گرفتم. در این دو سال با هنرمندان و موسیقی دانان مختلفی آشنا شدم؛ مجید وفادار، غلامحسین بنان، رهی معیری، مهدی خالقی، بیژن ترقی، دلکش، پروانه و ... بعد از دو سال به ما دو نفر گفتند که شما را در چاپخانه استخدام می کنیم. من هنرستان آزاد موسیقی می رفتم، با خودم گفتم که اینجا را که تمام کنم به ...
به خاطر پول پدرت!
ما را بدهد و همسرم به طور وضوح هم بیان می کند که پدرت باید برایمان خانه و ماشین بخرد و یا ما را به سفر کیش و خارج بفرستد. الآن 6 ماه است که بیژن از شغلش بیکار شده و حاضر نیست سر کاری برود و برای تامین مخارج زندگی مجبورم از پدرم پول قرض کنم اما این وضعیت تا کی باید ادامه پیدا کند من دیگر روی قرض کردن از پدرم را دیگر ندارم. وقتی در خصوص بیکاری همسرم با پدر و مادرش حرف زدم آنها ...
اعدام تروریست های منافق در سال 67 عادلانه و قانونی بود
منتظری گفتند که بعد از زمان آقای لاجوردی می گویند وضع زندان ها بدتر شده و300 تا فک شکسته شدهو من همین جور با تعجب ماندم که در پاسخ به این ادعای بی اساس چه بگویم. من به آقای منتظری گفتم کسانی که این حرف ها را زدند معنی این حرف را نمی دانند، چیست! من به شما توضیح می دهم که فک شکستن یعنی چه، کسی که فکش می شکند به قدری درد وحشتناکی دارد که یا باید از درد بمیرد یا باید او را درمانش کنی. پس از ...
سردار گمنام گیلانی/ پیکر مطهری که 14 سال در دریاچه نمک ماند
جلوی خانه ات را برایت آبیاری کنم. شاید دیگر نباشم تا تو را در آغوش بگیرم و ببوسمت. مادرم من رفتم مانده راهم و من رفتم تا دین اسلام را زنده کنم و با قطرات خونم درخت اسلام را آبیاری نمایم. شب ها می نشستم می گفتم خدایا دوستانم رفتند مانده ام تنها. گاهی می گفتنم ، سیّد! تو ادامه دهنده راه دوستانت هستی و پس از مدّتی می خندیدم، می گفتم من! من که این لیاقت را ندارم، جای عزیزانی همچون علی اکبرحسین (علیه ...
طنز؛ عامل اصلی طلاق
مادرزن ها در زندگی؛ رستوران ها هستند. پدرم تعریف می کند که اول عاشق دست پخت مادرم شد بعد که او را دید تصمیم به ازدواج گرفت. مادر من با دوتا تخم مرغ و یک نان لواش در حد رستوران های پاریس غذا درست می کرد اما در عوض همسر من در فرآیند آشپزیش سه کیلو گوشت گوسفندی را تبدیل به نیم کیلو گوشت گوساله یخ زده برزیلی می کند که هیچکس توانایی بلعش را ندارد. اوایل ازدواج فکر می کردم که کم کم یاد می گیرد اما وقتی بعد ...
ردپای معجزه را در زندگی ام می بینم
ایران آنلاین /حمید سیفی که انگار تصاویر زندگی اش جزء به جزء در برابر چشمانش رژه می روند، شروع کرد به روایت زندگی اش و پیش از هر چیز پل بست به کودکی هایش: موشک باران بود و نیروهای عراقی هم دست بردار نهاوند نبودند، به همین دلیل مادربزرگم که بزرگ فامیل بود و بنا بر فرهنگ مادرسالاری حاکم بر طایفه مان، کسی روی حرفش حرف نمی زد، حکم کرد همه فرزندانش به خانه 2 هزار متری او که اتاق های متعددی داشت نقل ...
ششمین دختر
دنیا آورد. پدرش آن دختر را گرفت و هر شب کنار میدان شهر رها می کرد. صبح که می آمد، میدید که کسی طفل را نبرده است. تا هفت روز این کار ادامه داشت و مادرش هر شب برای آن طفل دعا می کرد و او را به خدا می سپرد. خلاصه آن مرد خسته شد و کودکش را به خانه بازگرداند. مادرش خیلی خوشحال شد تا اینکه بار دیگر باردار شد و این بار خیلی نگران این بودکه مبادا باز هم دختر به دنیا بیآورد اما خواست خداوند بر ...
قتل در پی یک پیشنهاد بی شرمانه
رفته بودیم. در آنجا بود که مادرم از رفتارهای مازیار متوجه شد او به من نظر دارد و سر این موضوع با شوهرم دعوا کرد و گفت تو نباید اجازه بدهی فردی که به همسرت نظر دارد، به خانه ات رفت وآمد کند؛ بعد هم به حالت قهر به سمت تهران آمد و ما هم تصمیم گرفتیم برگردیم. وقتی رسیدیم، مازیار با شوهرم تماس گرفت و گفت می خواهد به بازار تره بار برود و آنجا باید باری را جابه جا کند اما حوصله ندارد به تنهایی برود و ...
چرخه ی تنهایی که، چرخ 15 خانوار را به چرخش درآورد
همخوانی داشت وعلاوه بر آن معتاد هم بود. ازدواج معصومه در سال 81 شکل گرفت و سال بعد صاحب فرزندی دختری شد. معصومه می گوید: تحمل تمام شرایط بد زندگی مشترکش را به خاطر دخترکوچکش تحمل می کرد، اما بیشتر مشکلاتم از آنجا شروع شد که خواهر همسرم که با عموی من ازدواج کرده بود به دلیل مشکلات روحی خود کشی کرد و به خاطر این اتفاق همسرم من را طلاق داد. او در ادامه می گوید: بعد ...
داستان زنی که برده جنسی شد
خیابان های نیویورک ناچار شدم که شب ها را در خیابان ها یا متروی نیویورک بخوابم و برای پول غذا گدایی کنم. هر وقت کسی به حرف من گوش می داد داستان زندگی ام را تعریف می کردم و می گفتم در همان نزدیکی خانه ای است که زنان در آنجا زندانی اند و احتیاج به کمک دارند. روزی مردی که می گفت نامش ادی، است برای من غذا خرید. او یک ملوان اهل اوهایو بود که در مرخصی به سر می برد. وقتی شرح حالم را به او گفتم ...
تصاویر:داستان زنی که روز ازدواجش دزدیده شد
. قرار شد یکی از دوستانم صبح اول وقت کراوات را به او برساند. صبح روز بعد از خواب بیدار شدیم و او را تا ایستگاه اتوبوس بدرقه کردم. در راه بازگشت به خانه، از کنار پسری رد شدم که روی صندوقچه ماشینش نشسته بود. ناگهان مرا از پشت گرفت و به صندلی عقب ماشین انداخت. دو مرد دیگر داخل ماشین بودند و به سرعت از آنجا دور شدند. تمام این ها تنها در چند ثانیه اتفاق افتاد. پارچه ای را در دهانم ...
وعده ای که شهید به فرزندش داد
به من توصیه می کرد به خانواده دوستانم که شهید شدند سرکشی کنید و خودش هم همیشه آرزوی شهادت داشت. البته من به او می گفتم دوست ندارم زود شهید شوی باید ابتدا برای اسلام خوب خدمت کنی و بعد شهید شوی و همین اتفاق هم افتاد. مهدی چندین سال در سنگرهای مختلف به اسلام و انقلاب خدمت کرد و دست آخر به آرزویش رسید. شهید عزیز در سنگرهای مختلفی که فعالیت داشت تلاش های بسیاری انجام داد و امیدوارم کارهایش ماندگار ...
جای من کجاست ؟
و هر چی رو که طی این مدت توی دلم جمع شده بود، ریختم بیرون. مهدی خیلی ناراحت شد. می گفت توقع نداشته این جوری تحت تاثیر دیگران قرار بگیرم. این حرفش دیگه منو آتیش زد. خیلی خیلی خودمو کنترل کردم که همون نصف شبی نرفتم خونۀ پدر و مادرم. راستش یه لحظه خواستم برم ولی به خودم گفتم نباید تصمیمی بگیرم که بعداً نتونم جمعش کنم و از پسش بربیام. این اولین قهرم شد. تا یه هفته به جز سلام و خداحافظ، چیزی به مهدی ...
مرد جوان قربانی رابطه پنهانی همسر خیانتکار
اعتراف کرد. با دستگیری ناصر – 28 ساله – مشخص شد که وی شوهر این زن را در یک تصادف ساختگی با خودرو زیر گرفته و او را به قتل رسانده است. در جریان محاکمه این زن و مرد که متهم به دست داشتن در جنایت شناخته شده بودند، مرد جوان به عنوان متهم ردیف اول به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم شد اما زن جوان از اتهام معاونت در قتل همسرش تبرئه شد. اما به خاطر رابطه نامشروع، هر دو متهم نیز با حکم قضات شعبه ...
به جبهه نیامده ام که از این راه شهرتی کسب کنم!
رجب تولد حضرت علی(ع) آمد و بلافاصله درب خانه زنگ زدند و رفتم درب را باز کردم ایشان در ماشین بود و اول متوجه نشدم. بعدها متوجه شدم هرچه در این زمینه ها از خدا خواستم به من داد. چندتا وسائل برقی گرفته بودند و مانند یک فرد مخترع کار می کردند و نظرات عجیبی می دادند و وسائل جدیدی می ساختند. همیشه می گفتند خدا کند مرگ من قبل از مرگ پدر و مادرم باشد. همین طور هم شد. اوایل ...
به شوهرم می گویم زن دیگری بگیرد اما او دست از سر دوستان من برنمی دارد!
زن 26 ساله ای که عنوان می کرد هیچ علاقه ای به همسرم ندارم و تنها به خاطر پسر کوچکم به این زندگی آشفته و توام با سوء ظن ادامه می دهم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 17 ساله بودم که با پسری در خیابان دوست شدم. آن زمان در اوج هیجانات عاطفی قرار داشتم و احساس می کردم با آن پسر خوشبخت خواهم شد ولی چند ماه بعد او مرا رها کرد و به دنبال زندگی خودش رفت این در حالی بود که پدرم متوجه این ارتباط ...
تعبیر خواب هایی که می بینید چیست؟
که از درختی آویزان است. زیر نور شوهرم را با میز و اره نجاری دیدم. همین طور که نزدیک تر می شدم، توانستم نیم تنه خونین یک زن را ببینم که اندامش روی زمین پراکنده شده بود. " متوجه شدم که همسایه مان از روی نرده ها در حال نگاه کردن است و می دانستم که می خواهد با پلیس تماس بگیرد. من هول شدم و به شوهرم گفتم که باید جسد را پنهان کنیم. به او کمک کردم که سوراخی بکند و باقی مانده جسد زن را در آن ...
تلخ وشیرین 10 سال قاضی خیّر
از اقوام باشد که در شعبه من تشکیل شده بود. از دست مادرم خیلی عصبانی شدم که چنین درخواستی از من دارد. من همان طور که با همه طرفین پرونده ها برخورد می کنم، با آن فامیل هم برخورد کردم که از این رفتارم ناراحت شد و موضوع را به مادرم بازگو کرد. سه ماه مادرم با من بدرستی حرف نزد و از دستم عصبانی شد، اما خوشحال بودم که پارتی بازی نکردم وعدالت را در آن پرونده اجرا کردم. زمانی که مادرم متوجه شد من بدرستی در آن پرونده قلم زده ام، دلخوری اش رفع شد و با من آشتی کرد. معصومه ملکی ...
باید آینده را تغییر دهیم
وقتی 14ساله بود و شهاب پسر دیگرش وقتی 15ساله بود به دنیا آمدند. همه حاملگی هایش پرخطر بودند. رفتار الاحدام بسیار تند شده بود. نورا می گوید: وقتی مرا می زد به هیچی فکر نمی کرد، حتی وقتی که حامله بودم. اگر پدرش در خانه نبود حتی بدتر هم می زد. حضور پدرش محدودیت بود، اما باز هم بدجور زخمی می شدم. بچه ها هم مورد آزار قرار می گرفتند. وقتی احلام دو ساله بود، الاحدام از پا بلندش می کند و به زمین می ...
شربت شهادت یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. یک بار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من ...
. این اولین باری بود که دلم برای رفتنش شور میزد. به من گفت: نمی دانم چرا دل خودم هم شور می زند. گفت: اگر تا ساعت 12 ظهر زنگ نزنند، یعنی کسی به جای من می رود و مأموریت من کنسل است. این طور میگفت که من خوشحال بشوم. من مخالفتی نداشتم، ولی حالم هم دست خودم نبود. وسط های حرف زدن گوشی آقا ابوالفضل زنگ خورد. با حالت شوخی گفت وای خودشه! پرسید چی جواب بدهم؟ گفتم: بگو میام! از دلش خبر داشتم. بیقرار حرم بود ...