سایر خبرها
زندگی پر فراز و نشیب طناز/ در 19 سالگی سرکرده باند زورگیری شدم
مادرم هردو با افراد دیگری ازدواج کردندو پی زندگی خود رفتند. من با پدرخوانده ام اختلافی نداشتم. چون خودش بچه داشت و مادرم با آنها رابطه خوبی داشت. با پدرم و نامادری ام ارتباط خوبی نداشتم. مدتی با آنها و مدتی با مادرم زندگی کردم. هزینه زندگی ات را چطور تامین می کردی ؟ اوایل خانواده ام هزینه هایم را می دادند، اما زمانی که 13 ساله شدم به خاطر مشکلاتی که با پدر و مادرم داشتم، مجبور ...
عشق نباشد چرخ این 40 تُن نمی چرخد
که به تماشای قطار می ایستادم و برای مسافران دست تکان می دادم، در رویاهایم خودم را به جای لکوموتیوران تصور می کردم که سوت قطار را می کشد و با سرعت حرکت می کند. پدرم راننده تریلی بود و وقتی چشم باز کردم، او را پشت فرمان ماشین های بزرگ دیدم. از همان کودکی به این کار علاقه مند شدم و بین 5 خواهر و 2 برادر تنها کسی بودم که این کار پدر را خیلی دوست داشتم. فرزند دوم خانواده بودم و همه خواهرانم فرهنگی و ...
دلخوش به پشتوانه ها
ریخته شود؟ شاهین : اوایل زندگی مان بله. وقتی من از سرامیک و سفال به ساخت وسایل روشنایی تغییر کار دادم و ازدواج هم کردیم. اما همان موقع خانواده ها حمایتمان می کردند . هیچ وقت به این فکر نکردید که برای درآمد بیشتر تغییر شغل دهید؟ هر دو: نه اصلا . شاهین : ما کارمان را خیلی دوست داریم. ایده ها و طرح های جدیددادن، ساختن و در کارگاه بودن خیلی جذاب است. صددرصد مشکل مالی پیش می آید ...
دنیا به پایان نرسیده
خودم پشتکار داشتم و کار می کردم و آنها هم لذت می بردند، خیلی زود نظرشان عوض شد . مرتضی : یکی از دلایلی که خانواده ها بعدا خیلی هم مشتاق شدند این بود که دیدند فرزندشان در حوزه مطرح شدن و فروش کار و غیره موفق بوده است. پدر من در دوران هنرستان کمکم می کرد. ولی از دانشگاه و از ترم2 من و لیلی نقاشی هایمان را می فروختیم و به نسبت، هزینه هایمان را تامین می کردیم. هیچ وقت هم از پدرم کمکی به این ...
با پدر شوهرم بیرون رفته بودم / او بلایی سرم آورد که آن صحنه شوم هیچ وقت فراموشم نمی شود + عکس
؟ من سال 81 ازدواج کردم و سال 87 بر اثر یک سری از اتفاق های زیادی که بین من و همسرم بود، از همدیگر جدا شدیم. پسر ما، آرین، متولد سال 85 است. یک سال و نیم پس از جدایی، به دلیل حق ملاقات خانواده همسرم، ما دو هفته یکبار، با همدیگر رو به رو می شدیم. ما معمولا پسرم را در این ملاقات ها به گردش می بردیم و شاید این موضوع، برای خانواده شوهرم، علی الخصوص پدرشوهرم، فرصتی بود که به گونه ای از من انتقام ...
چند روز بعد از عروسی مارال کاری کرد که شوکه شدم / دیگر به او اعتماد ندارم و ...
گرفتم و با هم یک زندگی را آغاز کردیم. تا این که بعد از گذشت یک سال با رزیتا آشنا شدم. رزیتا زن آرام و مهربانی بود و ظاهرا رفتار خوبی با پسرم داشت. من هم وقتی دیدم که پسرم را دوست دارد، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. از همان روز اول هم به رزیتا گفتم که چقدر روی پسرم حساسم و دوست ندارم کسی او را ناراحت کند. شش ماه از ازدواجمان گذشت تا این که من به خاطر یک بیماری در بیمارستان بستری شدم و یک هفته به خانه ...
ارتباط کثیف پسرشیطان صفت با نامادری اش در اسلامشهر
بااعتراف به جرمش و در خصوص قتل پدرش گفت: 7 ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و پدرم با بهاره ازدواج کرد.او بعد از ازدواج رابطه بین من و پدرم را خراب کرد. او معتاد به مصرف شیشه بود و پدرم از این موضوع اطلاعی نداشت. مدتی گذشت تا اینکه بهاره از من خواست پدرم را به قتل برسانم تا با این کار با ارثیه پدریزندگی راحتی داشته باشیم. او برای این کار حتی پیشنهاد داد با هم رابطه داشته باشیم و مدام مرا ...
روایت یک شاهد عینی از حادثه تروریستی مجلس
من تماس می گرفتند و همان موقع به اقوام می گفتم جایم امن است. همان موقع صدای تیراندازی می آمد، می گفتند این چه جای امنی است که اینقدر صدای تفنگ ها نزدیک است؟ از ساعت یک ربع به یازده تا یه ربع به دو صدای تیراندازی بود اما سینوسی بود. در موقع تیراندازی شدت آتش به این حدی بود که من بعضی وقت ها از زیر در آتش را نگاه می کردم. شدت تیراندازی خیلی زیاد بود و هرلحظه احساس می کردم که تیر ممکن است ...
مرگ مرموز دختران نوجوانی که در بزم های شبانه از ساختمان سقوط می کنند/ جنایت در شب خواستگاری
شبانه از ساختمان سقوط می کنند/ جنایت در شب خواستگاری ازدواج به خاطر ثروت پدرزن همسرم بیکار است و توقع دارد پدر ثروتمندم خرج و مخارج زندگی مان را بدهد. بارها از خانواده ام به بهانه های مختلف پول قرض گرفتم اما وقاحتش از حد گذشته و علنی می گوید: پدرت موظف است خرج زندگی ما را هم بدهد و گرنه... ایجاد رعب و وحشت توسط ارازل در شرق تهران شهروندخبرنگار ما فیلمی از لحظه درگیری چند ارازل و اوباش با شمشیر در منطقه حکیمیه پایتخت را فرستاده است. ...
سرگذشت نشر؛ از فروش قسطی تا کتاب تستی
را از زمان کودکی که همراه پدرش به کتاب فروشی می رفت شروع کرده و می گوید: مادرم، فیروزه صدر طهوری، در خانه مثل یک صحاف به پدرم کمک می کرد. طهوری پدر اما از خیابان شاه آباد (جمهوری) کارش را آغاز کرد و آن طور که حدادی می گوید از نخستین کتاب فروشی هایی بود که به مقابل دانشگاه تهران کوچ کرد. عبدالغفار طهوری وقتی خیلی جوان بود کتاب فروشی را از دستفروشی کتاب شروع کرد و آن طور که پسرش ...
روایتی از اسارت شهید فرهنگی حبیب شریفی و همسرش در سوسنگرد
شخصیت و ویژگی های اخلاقی این شهید فرهنگی آگاه شویم. برادر این شهید با اشاره به وضعیت زندگی شهید شریفی، اظهار داشت: شهید حبیب شریفی متولد سال 1334 شهر سوسنگرد استان خوزستان است . وی ادامه داد: ساختار خانوادگی ما از 4 برادر و دو خواهر تشکیل شده است که بنده و سه برادر دیگرم، همگی فرهنگی بودیم و برادر شهیدمان دومین فرزند پسر خانواده بود. برادر شهید شریفی یادآور شد: برادر ...
هرگز حس نکردم باید در دیدگاه اکثریت جای بگیرم
نبوده است. اما این به این معنی نیست که او نیش تبعیض جنسیتی را هم حس نکرده است. دختر یک نام بزرگ بودن به همان اندازه ای که مزیت دارد، معایب هم دارد. او می گوید: وقتی که اول کارم را شروع کردم، مردم چیزهایی مثل این می گفتند که اوه، انتخاب بازیگرت واقعا خوب انجام شده بود. پدر یا شوهرت به تو کمک کردند؟ (آن موقع، کاپولا با اسپایک جونز کارگردان ازدواج کرده بود). و مسلما این خیلی توهین آمیز بود ...
خواب های شیرین زن مامور پلیس که وقتی باردار بود، شوهرش شهید شد +.تصاویر
میهمان ویژه این مراسم همسر شهید مجید خدابنده لو است که روز یازدهم فروردین ماه امسال در تعقیب و گریز مجرمان در تهران به درجه رفیع شهادت نایل شد. زن جوان که دست دختر چهارساله اش ،سوگند کوچولو را گرفته بود گفت: سال 1389با مجید ازدواج کردم. اولین فرزندمان سوگند عزیز بود که همسرم بیشتر از جانش او را دوست داشت و نازش را می خرید. دومین فرزندمان را هم باردار شدم که او به آسمان پرکشید. گاهی دلتنگی های سوگند ...
روحانی و خاتمی پس از انتخابات با هم دیدار داشتند
بتوان گفت با اشاره امام خمینی راه افتاد و بعد با حمایت امام به راه خود ادامه داد و اعضای بیت امام در آن حضور داشتند. بنده از ابتدای در شورای مرکزی مجمع روحانیون و هیئت موسس بودم اما بعد از 88 اتفاقاتی افتاد که ظاهرا قرار نیست تمام شود و مهم ترین موضوعی که می توان در این راستا به آن اشاره کرد این است که رئیس مجمع ما ممنوع التصویر است و ما نمی توانیم بدون رئیس مان کنگره تشکیل دهیم و یا کنگره تشکیل ...
گفت و گو با سید امیر بدخشان، عضو اسبق هیات مدیره شرکت ملی نفت
، در صورتی که پزشکی در خانواده ما یک چیز جا افتاده است. خلاصه تمام تابستان دنبال ما افتاد که با هم نفت بخوانیم. آن زمان در دبیرستان معرفت تهران درس می خواندم . ما با پدرمان خیلی رسمی بودیم. یک روز به پدرم گفتم، پدر من می خواهم با شما صحبت کنم. گفت فلان ساعت بیا اتاقم صحبت کنیم. پدرم حقوق دان بود و در خانه اتاقی داشت با میز و صندلی و .. خلاصه وقتی به او گفتم می خواهم بروم نفت بخوانم، کمی ...
باند باز نیستم باند پیچم!
محمدجواد معنوی نژاد در رقابت های جوانان جهان در سال 2015 به درخشش خود ادامه داد و امتیازآورترین بازیکن رقابت ها لقب گرفت. اسلوبودان کواچ نخستین کسی بود که این جوان بلندبالا را به تیم ملی دعوت کرد و او اینک روند باثبات پیشرفت در تیم ملی را طی می کند. موفقیت با تیم های رده های سنی، درخشش در لیگ برتر به همراه پیکان و سپس حضور در لیگ جهانی، معنوی نژاد را به عنوان یکی از خوب های والیبال ایران در عر ...
تمجید محمد اصفهانی از استاد شجریان در تلویزیون
وارد کار بازاریابی شبکه ای شده ام، می فهمم پدرم چقدر درست حرف می زده و چه انسان بزرگی است. آرزو می کنم صدایش جاودان باشد. مهدیس نیز گفت: هر پیشرفتی داشته ام به خاطر پدرم بوده و آرزو دارم هر آرزویی دارد برآورده شود چون اگر نبود من به این پیشرفت ها نمی رسیدم. مریم دختر بزرگ اصفهانی بیان کرد: آرزو می کنم سایه پدر تا 60، 70 سال آینده بالای سر ما باشد و همانطور که همیشه ما به او ...
قتل پدرزن در روز تعیین تاریخ عروسی
دست داشت فرار کرد. با کسب این سرنخ، داماد 25 ساله خانواده به نام رحیم در کمتر از چند ساعت دستگیر شد و در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد. او گفت: دو سال پیش با دختر مقتول نامزد کردم. پدرش از همان ابتدا مخالف ازدواج ما بود اما به مرور راضی شد. امروز برای تعیین تاریخ عروسی به خانه اش رفتم اما ناگهان گفت به هیچ وجه راضی به این وصلت نیست. مرا به کوچه برد. آنجا با هم بحثمان شد و چاقویی ...
می خواستم داماد شوم، ناخواسته قاتل شدم
.... پسر مقتول به مأموران گفت: ساعتی پیش نامزد خواهرم برای حرف زدن درباره مراسم عروسی به خانه مان آمد. او داشت با پدرم حرف می زد که مشاجره شان شد. به درخواست پدرم آنها برای حرف زدن از خانه بیرون رفتند که حادثه خارج از خانه اتفاق افتاد. با توضیحات پسر مقتول، داماد خانواده که مردی 25 ساله به نام خالد بود، بازداشت شد. او گفت: دو سال از عقد من وکریمه می گذشت اما به خاطر مشکلات ...
دام مرد هزارچهره برای زنان جوان!
، ازدواج کرده. او به دلیل فشارهای موجود در زندگی ما ازدواج کرد و رفت تا از این وضعیت خلاص شود. یک سال بعد از این که من به دنیا آمدم، پدرم ازدواج دوم کرد. ای کاش من به دنیا نمی آمدم. شاید قدم من بود که باعث شد این همه مشکلات و بدبختی به زندگی مان سرازیر شود. دانشگاه رفتی ؟ نه. شرایط زندگی ما طوری نبود که بتوانم به ادامه تحصیل فکر کنم. فقط تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم. پدرم وقتی ...
مریم امیرجلالی و پاسخ به شایعات
مریم امیرجلالی 68 ساله است؛4 خواهر و 4 برادر دارد و او فرزند یکی مانده به آخر خانواده است. فوق دیپلم حسابداری دارد. پدر او بازنشسته ارتش بود. مریم امیرجلالی دارای یک فرزند دختر و دو نوه است و از وقتی که در سریال های طنز شروع به بازی کرد، به شهرت فراوانی رسید. بخصوص در سریال های ماه رمضان رضا عطاران . مریم امیر جلالی از سال 73 وارد دنیای بازیگری شد که اولین مجموعه همکاری اش با خانم مینا جعفر زاده ...
زن آواره ای که از ترس خواستگارها و حفظ جان کودکش به گلستان پناهنده شد
...> حدود 50 سال پیش وقتی 21 ساله بودم، شوهرم، من و پسر سه ماهه اش را گذاشت و برای امرار معاش به مرز افغانستان رفت و دیگر بر نگشت. وفات شوهرم همان و هجوم خواستگارها به خانه ام همان، آن زمان در "نصرت آبادِ بلوچستان" زندگی می کردم. هر چه با ذهنم کلنجار رفتم، عقلم به ازدواج دوباره قد نداد، چیزی به دلم می گفت: این مردها تنها یادگار شوهرت را از تو خواهند گرفت! همین چیز سبب شد تا برای ...
دورهمی های مرگبار
خورده بودیم، متوجه شدم مهسا در تماس تلفنی مادرش با هم دچار اختلاف شده اند که سپس من به اتاق رفتم و خوابیدم و مهسا نیز درحالی که با مادرش جر و بحث می کرد، در سالن پذیرایی روی کاناپه خوابید. صبح وقتی بیدار شدیم، متوجه ناپدیدشدن مهسا شدیم که با سر و صدای همسایه ها فهمیدیم دختر جوان به زندگی خودش پایان داده و احتمال می دهم که مهسا به خاطر اختلافی که با خانواده اش داشت، دست به خودکشی زده است. ...
پول تو جیبی را از چه سنی باید به کودک بدهیم؟
پول توجیبی داد؛ اما به مقدار اندک و برای خرید چیزهایی که با اجازه پدر و مادر باشد؛ مثلا اولین پولی که به فرزندتان می دهید می تواند برای خرید بستنی باشد. شما دقیقا همان مبلغ را به فرزندتان می دهید و همراه او برای خرید به مغازه می روید. اجازه می دهید پول را به فروشنده بدهد و بستنی را تحویل بگیرد. وقتی که کودک بزرگ تر شد؛ مثلا در سن 8 سالگی می توانید مخارج کودک را برای مدتی محاسبه کنید و مبلغی را به ...
شهید تقوی دل از دنیا کنده بود/ حسرت سفر به سوریه در دلش ماند
... در مسائل مربوط به امور شرعی چه تاکیداتی داشتند؟ در موضوع حجاب خیلی حساس بود و تاکید بسیاری داشتند. به خواهرانم در این رابطه خیلی توصیه می کردند. همچنین پس از ازدواج نسبت به حجاب همسرشان خیلی حساس بودند. ما خانواده متدینی داشتیم و این موضوعات برای ما جا افتاده بود، ولی ایشان در این باره خیلی حساسیت به خرج می داد. در راستای ازدواج خواهرانم نیز ایشان واسطه بود و دامادهای ما دو نفر از ...
تصویری از نشانه های انحطاط در شرق آسیا
برمی گردد تا آنجا آنقدر کار و کسب درآمد کند تا بتواند با آن یک خانه بزرگ تر بخرد و تمامی اعضای خانواده را در آن، جای بدهد و پدر و مادرش را از این سرگردانی در سال های آخر عمرشان نجات بدهد. بدیهی است که او از طریق ادامه کار در همان کارخانه محل کار قبلی اش به پول لازم برای خرید چنان خانه ای دست نمی یابد و در نتیجه، وی به سمت مرد خلافکاری به نام زین مین کشیده می شود و یک همکار او در کارخانه به نام لی ...
شعر باید بگوید انقلاب ما ادامه ی کربلا است
دبیرستان بودم و یک استاد خوب ادبیات داشتم . علاقه خودم را به حوزه ی شعر به ایشان ابراز داشتم و جرقه ی اول حضور من در دنیای شعر از آنجا کلید خورد . باید توجه کرد ، حضور الگو برای هر شخصی بسیار مهم و تاثیر گذار است و در آن زمان معلم ادبیاتم برایم یک نمونه و الگو بود . همان سال بود ، با وجود اینکه شعر هم کم می خواندم و در کل یک دیوان حافظ و سعدی هم بیشتر نداشتم اما تقلا و تلاش نمودم و توانستم 114 بیت ...
آیت الله بروجردی منادی وحدت و تقریب
علمی همت گمارد.(2) یک روز که مثل همیشه سرگرم درس و تحقیق بود، نامه ای از پدر به دستش رسید که او را به بروجرد فرا خوانده بود. سید حسین طباطبایی به ناچار راهی وطن شد. پس از دیدار پدر و بستگان فهمید که هدف از احضار وی به بروجرد این است که مقدمات ازدواج او فراهم شده وقراراست تشکیل خانواده دهد. او نخست از بیم آن که ازدواج مانع ادامه تحصیل شود، از این امر امتناع ورزید اما پس از مشاوره با پدر و اصرار او، با ...
می پرسند: سوخته ای؟ می گویم: نه، جوشیده ام !
کرده بود، ادامه داد: آن قدر بی پول بودیم که همسایه ها و مردم خیرخواه محل برای همسرم مراسم ختم برگزار کردند و تا مدتی بعد از خاکسپاری اش، از باقیمانده مواد غذایی شکم بچه ها را سیر می کردم اما مدتی بعد که خوراکی ها تمام شد دوباره همان آش و همان کاسه. چاره ای نبود جز این که در خانه این و آن کار کنم و با کمک هایی که از کمیته امداد می گرفتم زندگی بخور و نمیر مان را پیش ببرم. کمی بعدتر دختر بزرگ ...
کارکردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار، تمام چرخه زندگی یک معتاد
اطرافش فراوانی آن را دیده است. احمد در خصوص تجربه هایش گفت: مصرف مواد هم یه دوره طلایی دارد، آنهم زمانی که از مصرف آن لذت می بری و وقتی دوره لذت تمام می شود به این می اندیشی که آیا راه خلاصی هست. وی گفت: زندانی بودن پدرم به مدت 18 سال، افتادن مسئولیت سرپرستی خانواده به دوشم، تعامل داشتن با فروشنده ها و مصرف کننده ها و.. شاید توجیهاتی باشد که بتوانم راجع به گرفتار شدنم بگویم. اما ...