سایر منابع:
سایر خبرها
خانم بازیگر: بخاطر نقشم تیپ خود را تغییر دادم +عکس
حاتمی بازی کرده است و نمایش پالت هنوز هم ادامه دارد. این نمایش به کارگردانی و نویسندگی محمد حاتمی و بازی سوسن پرور، یزدان جیریایی، مهران رنج بر، بهنام شرفی، سمیرا کریمی، محمد نادری، محمد حاتمی این روزها به صحنه ایرانشهر می رود. درباره حضور سوسن پرور در این نمایش با او صحبت کردیم: چطور در پروژه پالت آقای حاتمی شرکت کردید؟ خیلی اتفاقی و شانسی. دو هفته قبل از اجرا ...
پیرزن چشم ما بود
سینه صیقلی و لاجوردی آسمان کویر قرار بود در دل دالان های تو در تو و تاریک و سرد معدن نخلک به رقص درآید و زندگی توام با رنج و مشقتی را برایش رقم بزند. برای عصمت بقایی، کار در معدن سرب نخلک که 200 متر زیر زمین، جاخوش کرده، سخت دلکش بود. آن قدر دلکش که بعد از سیزده سال، تداعی آن روزها، هنوز برایش لذت بخش و نشاط آور است. چشمانش از پشت لنز شیشه ای، همانند تالار آیینه ای است که خاطرات گذشته در آن، تکرار ...
وقتی یوسا سرانجام از مارکز می گوید
اینکه می دانست خیلی چیزها در کوبا اشتباه است، به این فکر می کرد که آمریکای لاتین باید آینده ای سوسیال داشته باشد. من به منتقد کوبا بدل شدم و گابو به این نتیجه رسید که بهتر است برخلاف همه نویسندگان آمریکای لاتینی منتقد کوبا، در کنار این کشور بماند. برنده نوبل ادبیات سال 2010 سپس نظرش را درباره شاهکار گابو این گونه بیان کرد: صدسال تنهایی من را نابینا کرده بود. من کارهای قبلی او را خیلی ...
شما بخشی از یک آزمایش بودید
انجام شود. سپس، این حزب در سال 2011 وارد دولت شد، و در این موضوع سکوت اختیار کرد. تیستن می گوید که این آزمایش، نتایج مثبتی هم داشته است. او می گوید: با وجود این به خاطر عصبانیتم از استعمارگری دانمارک، قسم خورده بودم، هرگز با یک دانمارکی ازدواج نکنم، آخر سر شوهری دانمارکی نصیبم شد. من در کنار او و بچه هایم، زندگی شادی در دانمارک داشته ایم. ضمن اینکه دانمارکیم خوب شد، و مدرک ...
ناگفته های هم سلولی متوسلیان از روزهای اسارت حاج احمد
ویژه است. قبل از بازداشتم یکی از مسئولان حزب قومی عربی سوریه در شمال لبنان بودم. این گروه یک گروه مقاومت ضد اسرائیلی است که بعد از آزادی هم مسئول دفتر سیاسی همین گروه شدم. کافی است پیگیری کنید مسئول سیستم اطلاعات سوریه در حوزه شمال لبنان چه کسی بوده برخی می پرسند این همه سال از دیدار شما با این چهار نفر می گذرد؛ پس چرا حالا به فکر انتشار خاطرات تان افتاده اید؟ باید بگویم زمانی که من ...
گپ وگفتی با محمود دولت آبادی درباره این روزها: آزادی قانونی تمام حرف من است/ آقای روحانی؛ آرای انبوه ...
دیده ام. یعنی سه سال قبل تم داستان را خواب دیده بودم. این همان نقطه ی بار برداشتن است که اشاره کردم و یکی از اتفاقات عجیب در روانشناسی . مرا به بیمارستانی در تجریش دعوت کردند که رفتم و آن ماجراها را توضیح دادم اما هیچ یک از پزشکان مغز و اعصاب هیچ پاسخی نداشتند. کارمند وزارتخانه ی مربوطه این احوال را متوجه می شود؟ چه ربطی دارد؟ .... باور کن می خواستم تن به همین مصاحبه هم ندهم. فکر کردم چه فایده ای ...
ترور زندگی مشترک چند ماهه ام را نابود کرد
مهربانی را طی می کردیم. من از کودکی پدرم را از دست داده بودم و مادر و برادرهایم حسابی هوایم را داشتند. طوری که لوس بار آمده بودم. یادم است یکبار می خواستم آش درست کنم. پدر سبقت الله قد و قواره ام را نگاهی کرد و از سر شوخی گفت: دختر جان مگر تو بلدی آش درست کنی؟ با جسارت گفتم: بله که بلدم. ایشان هم خندید و گفت: آفرین تو حتماً عروس من می شوی. نمی دانم چرا حرفش به من بر خورد. در دلم گفتم هیچ وقت ...
این صفات عجیب فقط به این کتاب می چسبد
... شاید باورتان نشود، چون خودم هم کم کم دارم شک می کنم به خودم، ولی حقیقت این است که دومین ویژگی این کتاب حیاست... نه این که صرفا کاراکتر قصه انسان باآزرمی باشد... فقط این نیست... زبان داستان هم چنین است... فرض بگیرید دارید به روایت ساده یک روستایی گوش می کنید؛ به نظر من این روایت چند ویژگی دارد... یکی اینکه شیرین است، دیگر اینکه ساده است و سوم اینکه نوعی آزرم در روایت و گفتارش است... و خب ...
ما 6 برادر همه جای جبهه ها بودیم
از آمدن مهمان هایی خبر داده و خواسته بود همگی در منزل مادرشان جمع شوند! به همین خاطر همه اعضای خانواده منتظر آمدنمان بودند. با یک تماس و هماهنگی اولیه راهی خانه شهید شدیم. خانه ای در یکی از خیابان های رجایی شهر کرج و تابلویی با نام شهید اصغر قرهی قهی که راهنمایمان شد. در داخل خانه همه برادرها و خواهر ها جمع بودند تا در فقدان پدر و مادرشان راوی گوشه هایی از زندگی شهید باشند. شهیدی که 36 سال پیش در ...
حتی پاسپورت آمریکایی ام مرا نجات نداد/ جنگ روانشناختی ابزار قدرتمند اشغال
هستید؟" جواب دادم: "نه". "آیا هر یک از اعضای خانواده یا دوستان شما از طرفداران حزب الله هستند؟" دوباره پاسخ دادم: "نه". 9 ساعت پرسش های پراکنده و تک و توک فقط به خاطر اینکه من به جای "اورشلیم" گفتم آمده بودم تا یکی از دوستانم را در "رام الله" ملاقات کنم. گذرنامه آمریکایی من برایم کاری نکرد. گمانی که من در اولین و تنها سفر به میهنم داشتم این بود که پوست سفیدم، فرمان ...
پسر همسایه که از تراس وارد اتاقم شد و ...
مادرم را خوشحال کنم چرا که او به سختی مخارج تحصیلم را فراهم می کرد. در این میان با یکی از همسایگان همان محله که تبعه خارجی بودند رفت و آمد پیدا کردیم تا این که سال گذشته پسر 22 ساله همان همسایه به خواستگاری ام آمد ولی من بلافاصله پاسخ منفی دادم چرا که دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم. از سوی دیگر هم او نه تنها تبعه خارجی بود بلکه بی سواد و بیکار نیز بود. با این همه، او در مسیر مدرسه سر راهم قرار می گرفت ...
نمایش آناکارنینا ؛ آرزوهای سرکوب شده انسان معاصر
داشته باشم. در همین مترو مدام در حال قصه ساختنم. دست فروش های مترو هر کدام ساعت ها ذهنم را مشغول می کنند؛ اینکه از کجا آمده اند، چه می کنند و قرار است به کجا برسند. گوش هایم تیز است و چشم هایم مدام در حال چرخیدن و اسکن کردن از آدم هاست. طبیعی است که ذهنم را آزاد بگذارم تا از هر چیزی که می بیند استفاده کند. درباره سؤال شما باید بگویم به طور دقیق نه؛ از الگوی خاصی استفاده نکردم اگرچه نمونه هایی وجود ...
11 هزار پرونده را رسیدگی کرده ام/ در جریان رسیدگی به برخی پرونده ها تهدید جانی و مالی شدم
...> کرمی: در طول 4 سال فعالیتم در دادسرای قزوین، با توجه به پست مدیریتی که دارم در خصوص چگونگی فرآیند دادرسی پرونده هایی که توسط قضات در سایر شعب مورد رسیدگی قرار می گرفت؛ اظهار نظر می کنم اما در طول 3 سالی که در بوبین زهرا بودم حدود 11 هزار پرونده را رسیدگی کردم. صبح قزوین: معیار شما در اجرای عدالت چیست؟ کرمی: قانون، ملاک اصلی قضات جهت رسیدگی به پرونده هاست؛ اما باید توجه داشت که در ...
محمود دولت آبادی : آزادی قانونی تمام حرف من است/ آقای روحانی؛ آرای انبوه مردم بسیارسنگین اند!
در تمام مدتی که کتاب این گفت و سخن ها را می خواندم، حسرتی همراهم بود و مدام به این فکر می کردم که ای کاش شما زندگی نامه تان را می نوشتید. در همین کتاب اشاره هایی هم در همین مورد دیدم. مثلا در جایی می گویید اگر حوصله کنم و زندگی ام را بنویسم... و حالا پرسش من این است شما که حوصله دارید برای نوشتن رمان هایتان ده، پانزده سال زمان بگذارید، چگونه است که برای نوشتن زندگی نامه خودتان حوصله ندارید؟ واقعا اگر جواب درست را بدهم، نه شما باور می کنید و نه خوانندگان. برای نوشتن درباره هر کسی فرقی نمی کند من باشم یا دیگری نیاز است که آدم دوستدار آن شخصیت باشد. در آثار و مواردی که نوشته ام، دوستدار شخصیت های آثارم بوده ام ولی در مورد خودم، نه تنها عاشق خودم نیستم، بلکه آنقدر از دست خودم خسته و عصبی هستم که هیچ رغبتی به بازنویسی خودم ندارم. بعید است دیگران باور کنند شخصی خودش را دوست نداشته باشد ولی به واقع خودم را در معانی معرفی کردن به دیگران دوست ندارم. چرا از دست خودتان خسته و عصبی هستید؟ کلی گفتم از باب قیاس. آخر من همیشه با دیگران و به عشق دیگران زندگی کرده ام و لازمه اش همین بوده که بتوانم سلامت و تندرست و بدون روان پریشی باقی بمانم که بتوانم کاری انجام دهم اما هر بار که سراغ نوشتن اتوبیوگرافی خودم رفته ام حس کرده ام چه اهمیتی دارد؟! باور کنید چند بار به این سمت رفته ام و صفحاتی هم نوشته ام ولی زود پشیمان شده ام. ببینید! داشتم چنین چیزی می نوشتم که ناگهان داستان اول بنی آدم پیدا شد! اولش این بود که بعد از ساعت سه صبح این آدم قوزی ناگهان پیدایش شد و به محض اینکه پیدا شد، هر کاری که داشتم، رها کردم و فکر کردم اصل این است. شاید یک علتش هم این باشد که من در نوشتن تخیل را مهم می دانم تا مستند ساختن را. حتی در آثار مستندی هم که نوشته ام، اگر توجه کنید، داستان گونه است و با تخیل توام شده . در دیدار بلوچ عناصری پیدا کردم که داستان گونه است؛ دو زنی که ازآن سوی کشور می آیند دنبال مردهای خود که برای کار آمده اند و آن ها را نمی یابند ؛ وقتی به ناداری محض دچار و ناچار می شوند برای کرایه بازگشت پولی تهیه کنند به طرف کسانی دست دراز می کنند که بالای چهل سال ...
آثار قلمی شهدا را منتشر کنید تا جامعه با اندیشه شهیدان آشنا شود
شهادت اوست. * هفت سفر شهید ایمانی، هفت سفر عشق بود وی افزود: شهید از روز اول دست به قلم بوده نه اینکه بعدا خاطرات را نوشته باشد؛ از روز اول طرح و برنامه داشته تا با زبانی ساده و قابل فهم حرف هایش را بیان کند. آیت الله ایمانی درباره روند انتشار کتاب گفت: روز اول بنیاد شهید این دست نوشته ها را منتشر کرد. بعدا حوزه ی هنری مرکز این کتاب را مجددا انتشار داد تا اینکه ...
نیم نگاهی به مکاشفات معصومین وغیرمعصومین
: خدمت امام هادی(ع)رسیدم و او به زبان هندی با من سخن گفت که خوب نتوانستم به او پاسخ بگویم و مقابلش سطلی پر از سنگریزه بود. یک سنگریزه برداشت و آن را در دهانش گذاشت و مدتی آن را مکید و بعد به طرف من انداخت. من نیز آن را در دهانم گذاشتم. به خدا سوگند! هنوز از جای خویش برنخاسته بودم که به 73 زبان که نخستین آن، زبان هندی بود، سخن گفتم. * تصرف ولایی حضرت هادی (ع) مدتی حضرت (ع) را در ...
مردی که پایش را جا گذاشت اما پایمردی اش را نه!
آب شیرین مثل ماهی می شویم و می توانیم با قدرت بسیار بیشتری شنا کنیم. بعد از شنای عرض دریاچه ارومیه این بار می خواستم رکورد شنای استقامتی را به نام کشور و جانبازان ثبت کنم. کار بسیار سختی بود اما باید آن را انجام می دادم. روز 22 اسفند سال 94 که روز بزرگداشت شهدا است در استخر جانبازان مجموعه فرهنگی ورزشی ولایت ارومیه شنای خودم را آغاز کردم و 22 ساعت بدون وقفه و حتی بدون آب و غذا شنا کردم تا به همه ...
فقر، بیکاری و اعتیاد دومینوی معضلات اجتماعی در قطب اقتصاد کشور
بحران این معضل در هرمزگان دارد. زهرا، ح بانوی جوان هرمزگانی است که سال ها همسرش در دام اعتیاد گرفتار شده و بنیان زندگی او راکه مادر یک دختر مظلوم است به نابودی کشیده است. وی از زندگی اش می گوید از فقر و مهاجرتی که منشا اعتیاد همسرش شد؛زهرا می گوید:در یکی از روستاهای هرمزگان به دنیا آمدم که مادر را در بدو تولد از دست دادم هنوز بابا گفتن را یاد نگرفته بودم که پدرم را هم در حادثه ...
زندگی پر فراز و نشیب طناز - در 19 سالگی سرکرده باند زورگیری شدم
می کنی؟ من فروشنده بودم و نباید خودم مصرف می کردم. برای این که حال و روزم خوب باشد، چهار سال ورزش بوکس انجام می دادم. چرا بوکس ؟ برای این که به این رشته ورزشی علاقه مند بودم. همچنین برای این که در جریان فروش موادمخدر و مشروبات الکلی رقبا یا مشتریان اذیتم نکنند، سراغ این ورزش رفتم تا بتوانم از خودم دفاع کنم. تا به حال کسی را کتک زدی ؟ بله. چند ...
از تب تند قبولی در دانشگاه های برتر تا فرصت طلبی مؤسسات آموزشی
... او می گوید: من در صورتی که دانشگاه خوبی قبول نشوم، قطعا سال دیگر مجددا در کنکور شرکت می کنم و هر دانشگاهی نمی روم. چون در حال حاضر آنقدر ظرفیت ها افزایش پیدا کرده است که قطعا در یک دانشگاه قبول می شوم، اما قبول شدن در دانشگاه خوب برای من خیلی مهم است. این داوطلب آزمون سراسری اظهار می کند: من از تیر ماه در این کلاس ها شرکت کرده ام، روزی حدودا 14 ساعت درس خواندم و از ابتدا هم با مشاور ...
عشق نباشد چرخ این 40 تُن نمی چرخد
که به تماشای قطار می ایستادم و برای مسافران دست تکان می دادم، در رویاهایم خودم را به جای لکوموتیوران تصور می کردم که سوت قطار را می کشد و با سرعت حرکت می کند. پدرم راننده تریلی بود و وقتی چشم باز کردم، او را پشت فرمان ماشین های بزرگ دیدم. از همان کودکی به این کار علاقه مند شدم و بین 5 خواهر و 2 برادر تنها کسی بودم که این کار پدر را خیلی دوست داشتم. فرزند دوم خانواده بودم و همه خواهرانم فرهنگی و ...
منتقد ظلم به هنرمندم
کنکور درس می دادم. خانمی که الان همسر من است در آن زمان شاگردم بود و سال56 در دانشگاه، رشته نقاشی پذیرفته شد. قبل از این از سال 1357 تا 58 یک سال برای ادامه تحصیل به پاریس رفتم. دانشگاه بوزار فرانسه قبول شده بودم. چون در ایران انقلاب شده بود و فضا ملتهب بود با دوستانم که عضو انجمن اسلامی در پاریس بودند، تصمیم گرفتیم به ایران برگردیم و خدمت کنیم. من تازه دانشجو شده بودم ولی با این فکر به ایران ...
چشمانم دیگر نور ندارد
انفجار مین را شنیدم. گله ات داشت به خاک عراق می رفت؛ خیلی صدایت زدم، جواب ندادی. نگران شدم به سوی صدای انفجار آمدم. گفتم وقت این حرفا نیست؛ کاری بکن، دارم می میرم. گفت: بیا روی دوشم اصلا نای راه رفتن نداشت. یادم افتاد که کاوه از خون می ترسد. می گفتم نترس! چیزی نیست حالم خوب است. دیدم که قادر به رفتن نیست. گفتم من این جا می مانم تو برو اهل آبادی را صدا کن. گفت حتما. نگران نباش؛ الان برمی ...
گفتگویی خودمانی با بانو روشندل دکتر سیما رئیسی
آموزشی در کمک به شما چقدر بوده است؟ بعد از دبیرستان که مشکلات بینایی برایم پیش آمد دچار تحقیراتی از طرف خانواده واطرافیان بوده ام و کنار آمده ام که البته خانواده همکاری لازم را داشته اند که مشکلی آنچنانی نبوده است. سه سال اول ابتدائی را در مدرسه استثنائی بودم و در سال چهارم مشکلاتی در پذیرش بنده پیش آمد که به کمک یکی ازمعلمان بنده بنام آقای هوشنگ آبیار که بنده قدردان ایشان هستم، توانستم در مدارس ...
روایت آیت الله یزدی از جلسات فقهی رهبر انقلاب با فقها
.... گاه می شد در حال مطالعه بودم و به من اطلاع می دادند کاری پیش آمده است. کتاب یا نوشته را علامت می زدم و می رفتم و کار را انجام می دادم و بازمی گشتم و مطالب را دنبال می کردم . یزدی از تسلط رهبری حتی بر قضایای علم رجال می گوید: یادم هست یکی دو قضیه رجالی پیش آمد و دیدم ایشان در این زمینه، قوی تر از خیلی ها هستند. واقعاً تعجب کردم؛ چون فکر می کردم ایشان اشتغال رجالی ندارند. با این همه ...
دردسرهای مرد مرده در شهرزاد
...> بوشهری با اشاره به این نکته که طنز بخشی از زندگی ماست گفت: همه ما به اندازه کافی درگیر مشکلات شخصی خودمان هستیم، با انتخاب یک متن طنز به این فکر کردم که تماشاچی را برای ساعاتی خوشحال کنم. کارگردان این نمایش در پایان افزود: امیدوارم با توجه به متن خوب نمایشنامه، تمرینات بازیگران و تلاش همه عوامل گروه، مورد استقبال مخاطبان قرار بگیریم. نمایش دردسرهای مرد مرده از 27 تیر تا 27 مرداد، هر شب ساعت 19 در پردیس تئاتر شهرزاد به روی صحنه خواهد رفت. ...
رازهای زندگی و تصاویر“ لعیا زنگنه ”
یا زندگی خصوصی فیلمی به کارگردانی محمدحسین فرح بخش، نویسندگی اصغر نعیمی و تهیه کنندگی عبدالله علیخانی ساخته سال 1390 است. این فیلم روایت فردی به نام ابراهیم است که در ابتدا فردی تندرو بوده و پس از اخراج از مقام های دولتی خود به عنوان اپوزیسیون در روزنامه اش آغاز به انتشار مطالب جنجالی می کند. فیلم زندگی خصوصی لعیا زنگنه در فیلم خیابان های آرام لعیا زنگنه در فیلم ...
شهرام میرجلالی: مخاطبان موسیقی سنتی هم در ماشین های خود موسیقی پاپ گوش می کنند!
...> * موسیقی پاپ را یواشکی گوش می کردی؟! از کلاس موسیقی سنتی که بیرون می آمدم آهنگ پاپ گوش می دادم و فکر می کنم نگاه باز نسبت به هر دو سبک باعث شد که بتوانم تجربیات خوبی از این دو سبک به دست بیاورم. خیلی از خواننده های موسیقی سنتی نسبت به ورود به موسیقی پاپ اینِرسی نشان می دهند ولی من اینطور نبودم چون همه کارهای خوب هر سبک از موسیقی را به وقت خودش می شنیدم و زمزمه می کردم. * با توجه به ...
مردم در کنسرت ها چیزی از موسیقی ایرانی نمی شنوند!
اجرای کنسرت داشته باشیم بنابراین بعد از یکی – دوسال گروه ماه تشکیل شد که تقریباً همان گروه کوچکتر خورشید است که در شهرستان ها اجرای برنامه داریم. گروه شهناز هم به سفارش استاد شجریان تشکیل شد و فقط با استاد همکاری داشت و تعدادی از نوازنده های خوب خورشید هم دراین گروه حضور داشتند. امروز که استاد شجریان در بستر بیماری است خواننده دیگری چون همایون بااین گروه همکاری خواهد داشت؟ ...
شما ما را آدم حساب می کردید!
این یادداشت ها در وهله اول برای استادان دانشگاهها نوشته شده اند. هرچند امید است مطالعه آنها برای اهل علم و خرد و یا همه کسانی که با فرهنگ این مرز و بوم سروکار دارند، نیز خالی از فایده نباشد. فرض بر این است که عده ای استاد از دانشگاههای گوناگون با طرز تفکرهای مختلف در یک نشست هم اندیشی مجازی حاضر شده و به بحث و گفتگو می پردازند؛ و حاصل همه این بحث ها می شود نیوشیدن کلی حرف خوب؛ .... ...