سایر منابع:
سایر خبرها
غافلگیری باورنکردنی مرد فیلمبردار توسط ارواح سرگردان + تصاویر
خردسال در داخل تونل ها گرفتار شده بود. در لحظه وقوع حادثه ناگهان این مرد فیلمبردار به هوا پرید و بلند فریاد زد : " چیزی مرا لمس کرد ." در حالی که دستیاران وی شروع به خندیدن کردند وی ادامه داد : " واقعا چیزی مرا لمس کرد. دقیقا پشت مرا و در حالی که وی می لرزید گفت : " درد زیادی داره. دارم می لرزم." در حالی که هنوز همکاران وی، ادعای مدیر خود را شوخی می انگاشتند، پس از دیدن ...
ملیکا 18 ماهه؛ دختر مشهدی را زن و مرد پراید سوار ربودند | درخواست کمک خانواده ملیکا +عکس
بیشتر بخوانید: جزئیات گم شدن آتنا دختر پارس آبادی . بیشتر بخوانید: ماجرای گم شدن بنیتا 8 ماهه . شهروند نوشت: با گفتن اسم ملیکا بغض می کند و اشک هایش سرازیر می شود. محمدعلی احمدی 7 روزی است که دختر یک و نیم ساله اش را ندیده؛ ساعت 2 ظهر یکشنبه نخستین روز مردادماه سال جاری آخرین روزی بود که این مرد جوان دخترش را دید. از آن روز به بعد دختربچه ناپدید شد و هیچ سرنخی از او به دست ...
خوشخوان: بیشتر داوران زمان ما پرسپولیسی بودند/ دستمزد داورهای ایرانی تحقیرکننده است
که در چیدمان داوری ها شایستگی ها را کمتر ببینند و بیشتر طبق سلیقه عمل کنند. همچنین به داوران جوانی که قرار است بازی های بزرگ را قضاوت کنند، اعتماد به نفس داده نمی شود و این باعث می شود که آن داور از قضاوت ترس داشته باشد که این هم به نحوه چیدمان داوران برمی گردد. نکته مهم دیگر این است که همان طور که گفتم در پنج، شش سال اخیر، دستمزد داوران تغیر نکرده است. * عملکرد داوری و مدیریت آن را در ...
متهم پرونده بنیتا : شب سرقت موضوع را به کلانتری اطلاع دادم!
چه احساسی داری؟ دلم می خواهد هر چه زودتر قصاص شوم. من باعث سرافکندگی خودم وخانواده ام شده ام. کاری کرده ام که هیچ جای جبرانی ندارد. دوست دارم هر چه زودتر به مجازاتم برسم تا ازعذاب وجدان نجات یابم. دوبار با پلیس تماس گرفتم اما... مهدی، دومین متهم پرونده، مرد جوانی است که ادعا می کند پس ازسرقت خودرو، دوبار با پلیس تماس گرفته وآنها را درجریان قرار داده است. مرد جوان که متأهل است و ...
رگبار شعار سیاسی نمی دهد
تکه گرفته و سرهم شد تا محله ای یکپارچه را نشان بدهد و در این محله به محله کشیدن ها بود که من تازه و دوباره درمی یافتم شهر دست کسانی است غیر از آنها که ما فکر می کنیم. گاهی با مجوز رسمی در بغل کار نمی شد و کلانتری محل می گفت دست ما نیست. گویا عوامل تهیه، پشت نام و حضور من گاه ارباب محل را قانع می کردند تا سرانجام یکی، دو باری رو در رو به پرس و جو خانه ارباب محل خوانده شدم و به اعتبار چند نوشته چاپ ...
مردی با دغدغه های فرهنگ ملی/ نکوداشت استاد دکتر محمدجعفر محمدزاده
دکتر کاظم نیا / میرملاس : از پله های پیاده رو که آمدم پایین به یک در شیشه ای نیمه باز رسیدم. بالای در تابلوی آبی نفتی بزرگی بود که روی آن با خط برجسته سفید نوشته شده بود “کانون فرهنگی-ادبی نور.” از در که رفتم تو وارد یک [...] دکتر کاظم نیا / میرملاس : از پله های پیاده رو که آمدم پایین به یک در شیشه ای نیمه باز رسیدم. بالای در تابلوی آبی نفتی بزرگی بود که روی آن با خط برجسته سفید نوشته شده بود “کانون فرهنگی-ادبی نور.” از در که رفتم تو وارد یک سالن کوچک و تاریک شدم. از راه پله روبرو بالا رفتم .پاگرد را پیچیدم و پله های بعدی را هم پشت سر گذاشتم.به آخرین پله که رسیدم روبرویش اتاقِ در بازی بود با یک میز فلزی که مرد جوانی پشت آن نشسته بود. مرد جوان را می شناختم .از پایه های ثابت مسجد بود. تا من را دید لبخندی زد و مهربانی صورتش دو چندان شد. معلوم بود که او هم مرا می شناسد. به خودم که آمدم توی اتاقش بودم و داشتم برایش تعریف می کردم: – دبیر هنرمان گفته سر کلاس خوشنویسی هفته دیگه حتما” دوات و مُرَکب و لِیقه با خودمان ببریم. همه جای شهر را زیر پا گذاشتم اما نتوانستم گیر بیاورم... حرف هایم که به اینجا رسید مردِ آشنا بی هیچ کلامی کشوی میزش را کشید یک دَوات جگری رنگ از کشو بیرون آورد و گذاشت روی میز. با طمأنینه درش را باز کرد، رشته های ابریشمی سفیدی داخل آن گذاشت بعد در یک جوهر پِلیکان را باز کرد و آرام آرام روی نخ ها جوهر ریخت همه نخ ها که سیاه شد. در دوات را محتاطانه بست و آن را جلوی من گذاشت. دوات را از روی میز برداشتم و گفتم: -ببخشید لیقه هم می خواستم. خنده ی صدا داری کرد و گفت: -اون نخ های ابریشمی که گذاشتم توی دوات لیقه بود. ازنادانی خودم خجالت کشیدم. سرخ شدم و سرم را انداختم پایین. بدجوری گند زده بودم.باید می زدم به چاک برای همین زود خداحافظی کردم. موقع خداحافظی،دوست تازه ام یک تیکه کاغذ کوچک به من داد و توضیح داد که این بلیت فیلم گلنار است؛ساعت چهار عصر امروز همین جا . بعد دوباره شروع به خندیدن کرد و باقی مانده لیقه استفاده نشده را هم به طرفم دراز کرد.شوق دیدن فیلم آن هم توی سالن حالم را خوب کرد و با خنده ریزی لیقه را از دست آقای محمدزاده گرفتم و اولین ملاقات ما با مِهر و خنده تمام شد. از هیجان تماشای فیلم سر از پا نمی شناختم قبل از ساعت چهار پشت در سالن نمایش بودم. بالاخره فیلم شروع شد خدای من فیلم موزیکال بود و از اول تا آخر پُر بود از ترانه. فیلم که تمام شد سبک شده بودم. پر بودم از شعر و موسیقی و دنیای رنگینی که دوست داشتم.آن شب در سکوت و تنهایی خودم سور و ساتی راه انداختم و تا نیمه های شب ضرباهنگ ترانه های گلنار دلم را غنج می زد. از آن شبِ شادی 26 سال می گذرد. آن روز پاییزی نقطه عطفی بود در زندگی من؛دنیای سیاه و سفید کودکانه ام مُزین شد به رنگ های دوست داشتنی و اغواگر شعر و فیلم و موسیقی. آقای محمدزاده کار خودش را کرده و ولوله ای در جانم انداخته بود؛همه عشق،همه شور. هر روز صبح دنبال بهانه ای بودم برای رفتن به کانون و عصر که می شد لحظه ها را تا مغرب می شمردم به امید مسجد و دیدن مردی که زندگیم را رنگ داد. . سه سال بعد دبیرستانی شدم و طبق قانون دبیرستان همه سال اول های تجربی به صورت ثابت شیفت عصر بودند. از شیفت عصر و مَنگیِ خواب آورش بدم می آمد،آنهم برای یک سال آزگار. اما معجزه ای شد و اتفاقی افتاد که توی خواب هم نمی دیدم؛برنامه هفتگی کلاس ما با درس قرآن شروع می شد و با ناباوری کامل ساعت اول روز اول دبیرستانم آقای محمدزاده سرکلاس ما حاضر شد، چه شانس بزرگی! بهتر از این نمی شد.مردی که رویاهای رنگی و شاعرانه در تخیلات من کاشته بود حالا معلمم بود؛چه سال نکویی! تمام هفته را با شوق رسیدن به شنبه و تک زنگ قرآن می شمردم. آقای محمدزاده با متد خاص خود و به دور از روخوانی های مرسوم آن سال ها اولین جلسه درس را با تفسیر سوره “الرحمن” شروع کرد و از مهربانی گفت و بخشایش و ما را مرتب به تحقیق و حفظ و اُنس با “الرحمن” تشویق می کرد.معرفی کتاب های جدید و توصیه به کتابخوانی حٌسن خِتام کلاس بود.شیوه معلمیش دوست داشتنی بود و زنگ قرآن برایمان جذاب تر از هر سال. کلاس ما طبقه دوم بود. ظهر شنبه به محض اینکه وارد کلاس می شدیم از پنجره،حیاط دبیرستان را دید می زدیم و از لحظه ایی که آقای معلم با پیکانِ یخچالیش وارد حیاط دبیرستان می شد و بعد با یک بغل کتاب از ماشین پیاده می شد روحمان پر می گرفت و جان مان به طَرب می افتاد برای کلام گرمش و آن همه رحمانیتی که با چشمان مهربانش برایمان می گفت و رویدادهای فرهنگی که تحلیل می کرد و افق های تازه ای که نشان مان می داد در آن روزهای کم رسانه و بی شبکه ! آقای معلم آن سال کاری کرد کارستان و آنچنان پایه ای از عقلانیت،تَساهل و مِهر در جانم نهاد که سال های بعد در تمام تنگناها و مشکلات ریز و درشت بهترین دستاویز من بود برای رهایی از بُن بست. صمیمیت آقای معلم دوست داشتنی بود و همین دوستیِ صمیمی و بی تَکلفش همیشه قوّت قلب من بوده در طول همه این سالیان دور و دراز و البته به روز بودن و اشراف کاملش بر مسایل حتا آموزش پزشکی پشتیبان محکمی بود بری همه روزهای بلاتکلیفی ام. عالی ترین مناصب دولتی چه در نهاد ریاست جمهوری چه معاونت مطبوعات وزارت ارشاد هم هیچ خِللی در دلسوزی و همراهیش وارد نکرد و هیچ سرمست قدرت نشد.اخلاقش برتر از تمام معادلات سیاسی است و مرامش جز مهربانی نیست. در یکی از بُن بست های تاریک زندگیم عزم دیدار آقای معلم کردم و چاره کار از او طلب کردم. به یاد دارم آن روزِ ورشکستگیِ من هم زمان بود با یکی از جلسات مهم ایشان برای یک تصمیم ملی با این که بدون هماهنگی قبلی رفته بودم در خِلال تنفسِ جلسه یکراست آمد سراغ من. غروب بود و آقای معلم خسته، این را موهای پریشانش می گفت و لباس های نه چندان مرتبش برخلاف شیک بودن،که قاعده همیشگی اش بود. شرمنده مزاحمت شدم اما مثل همیشه گرم و مهربان دلم را خواند و در آن تنفس چند دقیقه ای آنچنان زیر و زبرم کرد و انرژی در جسم و جانِ به گِل نشسته ام دمید که بی هیچ اغراقی مسیر زندگی ام عوض شد و ناملایمات بُغرنجم رنگ امید گرفت و تلاش برای طلوعی دیگر. علاوه بر همه این ها آقای معلم دغدغه بزرگی دارد؛دغدغه فرهنگ و کتاب و رسانه! در شلوغ ترین روزهای سیاسیش هم راه فرهنگ گم نکرد و و از سلامت جانش برای تالیف و نشر کتاب مایه گذاشت. این را در ملاقات آخرم در دفتر دانشنامه مطبوعات بیشتر حس کردم. عصر یک روز گرم در دفتر دانشنامه. با اینکه نزدیک افطار بود اما برای رتق و فتق امور دانشنامه مستقیم از وزراتخانه آمده بود دفتر . از دانشنامه که حرف می زد برقی در چشمانش بود و لحنش پر از امید می شد برای به انجام رساندن اولین دایره المعارف ملی مطبوعات. می گفت برای گردآوری دو جلد اولش بیشتر از هفت سال وقت گذاشته آن هم با یک تیم 50 نفره از اساتید دانشگاه. می گفت این مجموعه ده جلدی می شود و نگران عمرکوتاهم و دل من گرفت از این نگرانیش. آن روز هم مثل همیشه سرشار از انرژی بود و با حوصله همه سؤال هایم را جواب می داد با این که یکی از یمین می پرسیدم و دیگری از یسار! حرف که می زد بال می گرفتم و تا حواسش پرت می شد یک دل سیر نگاهش می کردم و همین که می خواست بفهمد از نگاهش فرار می کردم. آن جلسه تا نیمه های شب به طول انجامید و من سبک و رها در آسمان شاگردیش معلق بودم و پر بودم از عشق،مهربانی و امید درس های همیشگی آقای معلم. از هم که جدا شدیم با خودم می اندیشیدم که چقدر خوشبختم من که دوستم معلمم است و معلمم هم استاد صبر و عقلانیت و عشق .آرزویم جز سلامتش نیست و سعادت شاگردی دوباره اش از نزدیک و برای همیشه! درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
مجازات پدری که به خاطر دخترش آدم کشت
گروه حوادث: معصومه مرادپور/حکم قصاص مرد جوانی که با طرح دسیسه ای هولناک، پسرجوانی را به بهانه آزار دختر خردسالش به قتل رسانده بود ازسوی قضات دیوانعالی کشور تأیید شد و عامل جنایت دریک قدمی چوبه دار قرار گرفت.به گزارش خبرنگار حوادث ایران ، رسیدگی به این پرونده ازشهریور سال 93 وهمزمان با ناپدید شدن پسرجوانی به نام مجتبی دردستورکار مأموران آگاهی تهران قرارگرفت تا اینکه پس از چند روز جست و جو، جنازه ...
کاهش آمار قتل و جرایم خشن در تهران
مشیریه نیز گفت: شب سه شنبه سرنخ هایی درباره متهم به دست آورده بودیم که تا پاسی از شب تلاش همکارانم ادامه داشت. در زمینه این پرونده به توفیقات خوبی رسیده ایم که امیدواریم بزودی درباره آن اطلاع رسانی کنیم. سرقت فرش های نفیس با حضور کارشناس دو مرد جوان با همدستی پدر میانسال شان برای سرقت فرش های نفیس، باند خانوادگی تشکیل داده بودند. آنها طعمه هایشان را در مناطق شمال تهران ...
ذره بین
قاتل آتنا به مرکز استان انتقال داده شده و طی این هفته دادگاه وی برگزار خواهد شد. مرگ دختر جوان بر اثر نیش زنبور بر اثر نیش زنبورهای سیاه، یک دختر 19ساله از اهالی بخش ایرندگان شهرستان خاش جان خود را از دست داد. محسن دادکانی رئیس شورای بخش ایرندگان شهرستان خاش با بیان این مطلب و با اشاره به این که در دست ها، صورت و برخی دیگر از نواحی بدن این بیمار جای نیش زنبور سیاه دیده می شد، گفت ...
محاکمه دو پسر جوان که دختری را به یک باغ کشاندند
یکی از دو جوان بود.مأموران با ردیابی این شماره تلفن موفق به شناسایی آنها شدند که پس از دستگیری شان و صدور کیفرخواست، هر دو روانه زندان شدند و سرانجام در شعبه پنجم دادگاه کیفری تهران برای محاکمه در برابر قضات قرار گرفتند. یکی از متهمان -حمید 20 ساله- در دفاع از خود گفت: ادعای این دختر کذب محض است و نه تنها ماجرای آزار واذیت وجود نداشته بلکه این دختر با رضایت خود به باغ پدرم در دماوند آمد و ...
ناگفته های وحشتناک یک دختر از خانه مجردی5 مرد / مرا در برابر دوربین بردند و ...
چندی پیش دختری با حضور در آگاهی شکایت کرد که توسط اعضای باندی اغفال شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته است. همزمان با شکایت این دختر جوان و ادامه تحقیقات معلوم شد او در تلگرام با پسری آشنا شده و پس از دوستی اینترنتی، پسر جوان از او می خواهد در یکی از محله های شهر یکدیگر را ببینند. در مرحله بعدی تحقیقات مشخص شد پسر جوان، او را فریب داده و پس از جلب اعتمادش، به خانه مجردی خود دعوت کرده وطبق ...
کاشت برنج در اطراف تهران با استفاده از فاضلاب/ برنج تهران کنار کیلویی چند؟
مرغ و خروس هایی که لا به لای ماشین ها دنبال دانه می گردند. چند مرد هم در سایه یک ماشین نشسته اند. علی با لباس های سرتا پا خاکی جلو می آید. از او آدرس زمین های برنجکاری شده را می پرسم اما به جای آدرس دادن می پرسد: برای زمین خریدن آمده ای؟ و بعد با دست آدرسی فرضی از زمین های برنجکاری شده را در هوا ترسیم می کند و شروع می کند به گفتن افسانه هایی درباره شالیزارهای این منطقه: برنج می دهد این هوا. برنج ...
جزئیات 5 جنایت در آخرهفته پایتخت
...: لحظاتی قبل به خانه پسرم آمدم تا سری به او بزنم اما ناباورانه با جسد نوه ام روبه رو شدم. پسرم بالای جسدش نشسته بود و گریه می کرد و من تازه متوجه شدم که او در درگیری نوه ام را به قتل رسانده است. بررسی های پلیسی در این زمینه ادامه یافت. دور گردن قربانی پارچه ای پیچیده شده بود و نشان می داد که بر اثر خفگی جانش را از دست داده است. قاضی جنایی دستور بازداشت قاتل را صادر کرد و مرد میانسال ...
تنها موضوعی که بابا را سربلند می کند...!
، خوابی که همان شبِ منتشر شدن خبر شهادتش می بیند. خواب بابا را دیدم که آمده بود و می گفت عاطفه بیا با هم برویم شهدا را نگاه کنیم. من هم جزو آنها هستم. تو از این به بعد باید به پدرت افتخار کنی و راه مرا با حجابت ادامه بدهی. عاطفه با دیدن این خواب هم در مورد شهادت بابا به یقین می رسد و هم از تکلیف سنگینی که پدر بر دوش او گذاشته، باخبر می شود! او حالا با حفظ چادرش می خواهد راه بابا را ادامه ...
پیرزن 64 ساله از کاسبی شیشه می گوید!
کودکان و نوجوانان را به دلیل کم تجربگی و کنجکاوی که دارند بیشتر مورد آسیب قرار داده است. او از زیاد شدن تعداد خانه هایی که صاحبخانه شان جزو مواد فروشان هستند گله می کند و می گوید: تا همین چند سال پیش، از موادفروش های خانگی و خانه ای که در آن مواد مخدر بفروشند خبری نبود. مشیریه محله آرامی بود و ما خیالمان از زندگی در آن راحت بود. نه غصه رفت و آمد فرزندانمان را داشتیم و نه دل نگران دیوار به ...
اسلام در قرقیزستان+تصاویر
سوی جنوب با روسیه متحد شد. سپس روسیه کوکندها را از میان برداشت و بر قرقیزستان به عنوان بخشی از ترکستان روسیه حکمفرمایی کرد. قرقیزها در سال 1916 بر ضد سرازیر شدن روستاییان روسی به منطقه و از دست دادن چراگاه های خود شورش کردند. پس از به قدرت رسیدن کمونیستها جنبشهای گروههایی همچون "باسمه چی" به مبارزه برای دستیابی به استقلال همچنان ادامه داد. ایجاد کشتزارهای جمعی توسط استالین باعث شد اعتراضاتی به شکل ...
تجهیزات منافقین با مجوز بنی صدر وارد می شد
گفتم رئیس کل بانک مرکزی شد و بعد هم از ایران فرار کرد، آنها هم برای او چنین چیزی هایی می ساختند که در حقیقت او را در مقابل امام قرار بدهند. * این اتفاق ها در چه زمانی بود؟ غفوری فرد: همان سال های 50 یا 51 و بعد از آن بود. * در آن مقطع آقای بنی صدر کتاب اقتصاد توحیدی را نوشته بود؟ غفوری فرد: بله. خب آقای بنی صدر هم پانزده- شانزده سال قبل از انقلاب فرانسه ...
مازندران، سبز از سرطان و نه سبز از سلامتی
شاه زید می رسد، آنجا دیگر باغ ها نمی رویند، خانه ای اگر بوده از سکنه خالی شده و رودخانه هراز هم مسمومِ شیرابه ای است که جان همه ماهی ها را گرفته. کارگران میان کوه های زباله نشسته و مشغول کارند. سفیدی چشم ها در میان زردی زباله ها هارمونی غم انگیزی ساخته. سفیدی چشم مردان جوان و نوجوانی که با گونی های سیاه و سفید، میان کرور کرور آشغال پلاستیک ها را جدا می کنند: از ساعت هفت صبح می آییم تا ...
جولان تجرد برای دختران جوان/ تنهایی و فردگرایی ره آورد تجرد
به گزارش صاحب نیوز ؛ سیدحسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران در گفت و گویی با ایسنا گفته، بر اساس آخرین سرشماری سال 95 جمعیت کل کشور 79 میلیون و 926 هزار و 279 نفر است که از این تعداد 51 درصد مرد و 49 درصد زن هستند. این در حالی است که 4 میلیون و 423 هزار و 225 نفر دختر مجرد در سن ازدواج (15 تا 29 سال) و 5 میلیون و 372 هزار و 989 نفر پسر در سن ازدواج (20 تا 34 سال) در کشور داریم. ...
هر صبح رو به آیینه لبخند بزنیم
جای این که دنبال معنای زندگی باشیم مدام دنبال شیک کردن ظاهر هستیم. کافی است یک نفر در اقوام دماغش را جراحی کند! بقیه احساس می کنند عقب افتاده اند و همه دماغشان را عمل می کنند.وارد مسابقه ای می شویم که آخرش برنده ای ندارد. برای تامین بَرج زندگی، زن و مرد چهار جا کار می کنند. اگر کمی از تجملات و خرج های بیهوده کم کنیم شاید لازم نباشد شبانه روز کار کنیم و حتی فرصت چند ساعت با هم بودن را هم از دست بدهیم ...
سرانجام تلخ "بی غیرتی" یک مرد نسبت به "همسرش "!
همان جا بود که با چند دوست نا اهل و معتاد آشنا شده و سرانجام پس از نشست و بر خواست های فر اوان با آنان، خودش نیز معتاد به هیروئین شد. وی با اشاره به اینکه دوستان حمید در بیشتر اوقات، شب ها به منزل ما آمده و در آنجا بساط مصرف مواد و قمار را به پا کرده و تا نیمه های شب به خوش گذرانی ها بیهوده می پرداختند، افزود:گویی به راستی همسرم هیچ بویی ازغیرت نبرده بود، چون به اجبار من را به نزد دوستان ...
راهنمای گردشگری و مسافرت به مکزیک
...> اطلاعات ضروری سفر به مکزیک اختلاف ساعت با تهران مکزیک در منطقه ی زمانی UTC/GMT -5 قرار دارد و 9 و نیم ساعت از تهران عقب تر است. زبان رسمی: اسپانیایی واحد پول: پزو (MXN) نوع برق شهری برق شهری در مکزیک 127 ولت و 60 هرتز است. دوشاخه ها و پریزها از نوع A و B است که در ادامه تصویر آن را مشاهده می کنید: کد کشور: +52 شماره ...
ضرورت اقدامات ریشه ای برای مقابله با برنامه های فرهنگی دشمن
دینی جست وجو کرد. در حاشیه نشست منطقه ای شناخت آسیب ها و تهدیدات حوزه زنان که به میزبانی سپاه کربلا مازندران در ساری برگزار شده بود، به طور مختصر از نظرات تنی چند از بانوان در حوزه عفاف و حجاب استفاده کردیم که در ادامه می خوانید: مدیر حوزه علمیه حضرت نرجس ساری و عضو بسیج جامعه زنان مازندران می گوید: براساس آیه 30 سوره نور، خداوند ابتدا حجاب و عفت را از مردان خواسته است و در قرآن ...
5پرونده خونین تهران زیر نظربازپرسان جنایی
دشمن من هستند واقعیت را نمی گویند و شما می توانید همه دوربین مداربسته محل حادثه را بازبینی کنید. من هیچ دخالتی در مرگ او نداشتم. باتوجه به اظهارات مرد افغان بازپرس جنایی دستور بازداشت سایر متهمان فراری این جنایت و همچنین بازبینی دوربین های مداربسته محل حادثه را به منظور بررسی اظهارات متهم افغان صادر کرد. حمله خونین زورگیران جوان به مکانیک خودرو حمله با چاقو دو زورگیر ...
اخبار حوادث
، پسرخردسال شان را برده است. همان موقع زن و مرد، هراسان دست از کار کشیدند و در حالی که پدر با در دست گرفتن یک داس به سوی بیشه زار می دوید، همسرش هراسان رو به روستا رفت تا از مردم کمک بخواهد. ساکنان روستا هم با چوبدستی، داس و بیل هیاهو کنان رو به بیشه زار دویدند. دقایقی بعد گرگ گرسنه در میان یک بوته زار طعمه اش را بر زمین گذاشت و برای خوردن پسربچه شروع به دریدن او کرد که با هیاهوی روستاییان، متوجه ...
تورا چون من غلامان بی شمار است/ ولی من جز تو اربابی ندارم
...: دومین شب از مراسم 8شب عاشقی در حسینیه جوانان حسینی شرق تهران با سخنرانی حجت الاسلام دارستانی و مدیحه سرایی حاج سید مجید بنی فاطمه برگزار شد. در ادامه خبر متن سخنرانی را می خوانید: زیارت یک حق است هر سلامی علیکی دارد حدیثی از سیدالشهدا علیه السلام : " مَنْ زارَنِی بَعْدَ موتی زرْتُهُ یَوم القیامة وَلَوْ لَمْ یَکُنْ إلاّ فی النار لأخرجته " 1 ؛ کسی که مرا بعد ...
تصاویر: دیدنی های امروز یکشنبه 8 مردادماه
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یک دختر با جارو برای تمیز کردن اطراف مجسمه های کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل رهبران سابق کره شمالی مرحله نهایی دوچرخه سواری توردفرانس در پاریس یکی از نیروهای کُرد دموکراتیک سوریه در یک خانه مسکونی تخریب شده در رقه یک مرد فلسطینی با تلفن همراه خود در مقابل نیروهای نظامی اسرائیلی در قدس اشغالی لحظه انفجار ...
آزاده نامداری؛ خانمی که دوست دارد نامدار باشد
این مطلب، نگاهی دارد به زندگی او از زاویه سه مصاحبه، یکی با زندگی ایده آل، دیگری در همشهری جوان و البته یکی هم در وطن امروز. ترجیح مان این بود که خودش درباره خودش حرف بزند. 1. مصاحبه با زندگی ایده آل. آنچه از این مصاحبه برایتان انتخاب کردیم، ماجرای آشنایی و ازدواج نامداری با حسنی است و البته طلاقشان. قبل از آن ها البته دو مورد دیگر هم هست. یکی وقتی نامداری در مورد پیشرو بودنش می گوید و یکی آن یکه درباره خانواده و مذهبی بودنش گفته. * پیشرو بوده ام. ظاهرم با بقیه مجری ها فرق دارد. من اولین مجری تلویزیون بودم ...
همه چیز درباره رابطه جنسی از پشت
باشد نه برای دخول جسم خارجی، در نتیجه رابطه جنسی از پشت کاملا غیر طبیعی است؛ عضلات اسفنگتر اطراف مقعد که کارکرد آنها بستن مجرا می باشد بگونه ای شکل گرفته اند که در اثر ورود آلت و با فشاری که مرد با آلت خود بر مقعد می آورد بنا به طبیعت خود منقبض می گردند تا از ورود جلوگیری کنند، این عمل کاملا غیر ارادی می باشد و موجب ایجاد زخم های بسیار ریز در دیواره داخلی می گردد( حتی اگر این کار به آرامی صورت گیرد ...
دانشجویان علوم پزشکی بورسیه هیات علمی می شوند
ترکیه هستیم؟ انتخاب سردبیر ملیکا گمشده کجاست؟ | ادامه جستجو؛ از کانال آب تا دوربین ها برای پیدا شدن ملیکا علی احمدی درگیری شدید نماینده مجلس با مامور پلیس در فرودگاه مهرآباد! | سر مامور شکست! ملیکا 18 ماهه؛ دختر مشهدی را زن و مرد پراید سوار ربودند | درخواست کمک خانواده ملیکا +عکس جانشین آزاده نامداری +عکس | انتقاد خانم مجری از آزاده نامداری: اطلاعات جامعی نداشت، کم تجربه بود آخرین ...