سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل آتنا:وجدانم راحت است/به آتنا تجاوز نکردم و نه او را نکشتم
.... _ تو قبلاً توی زندان نبودی؟ چرا بودم؛ یه بار به خاطر زنا. _ سابقه دیگه ای هم داشتی؟ ضرب و جرح، قتل و آدم ربایی که در آن تبرئه شدم. _ اطرافیانت می گن آدم شروری هستی.. نه! اصلاً _ خب! معمولاً به آدمی که سابقه زنا داره؛ سابقه ضرب و جرح داره؛ سابقه آدم ربایی و قتل داره می گن شرور. (سکوت) _ توضیح می دی ...
انتقام عجیب از خواننده رپ +عکس
جوان دست بردار نبود و همچنان به من ابراز علاقه مندی می کرد. خواننده رپ ادامه داد: او با من تماس گرفت و خواست برای آخرین بار مرا در یکی از محله های غرب تهران ملاقات کند و بعد از آن دیگر مزاحم من نمی شود. فریب حرف او را خورده و به محل قرار رفتم. زمانی که در آنجا حاضر شدم او با دو پسر جوان که چاقو به دست داشتند به سمت من آمدند. کتکم زدند و با تهدید چاقو 200 هزار تومان پول، ساعت گران قیمتم و ...
میهن صنعت و مسئولین
داشتم از همسرم طلاق بگیرم. وی ادامه داد: حوالی ساعت 14 روز حادثه زنگ خانه خاله ام را زدم که وی به جلوی در آمد و من اسید را به روی بدنش پاشیدم، بعد از اسیدپاشی نیز به منزل خودمان رفتم و قصد داشتم با بلیطی که از قبل برای کانادا خریده بودم به آنجا فرار کنم که جلوی در ساختمان توسط مأموران دستگیر شدم همچنین اسید را خیابان ناصرخسرو تهیه کرده و با پرداخت پنج هزار تومان اسید خریدم اما از نوع ...
قاتل آتنا تمام اعترافاتش را منکر شد
دادم گفت که من یک دختربچه 9 ساله رو برده بودم حموم. _ برادرت مصاحبه کرده و گفته چند وقت پیش وقتی دختر همسایه تون اومده بوده از تو ابریشم قالی بگیره، گریه کنان برگشته بوده خانه شان و برادرهایش هم به خاطر کاری که تو با خواهرشان کرده بودی و او گریان برگشته بود خانه، با تو درگیر شدن ... نه این دروغه؛ من با برادرهای اون به خاطر مسائل مالی درگیر شدم. همه این حرفا دروغه؛ همه چی توی ...
امان از پرگویی
؛ انگار برای او هم عادی شده بود که مردم درباره پسرمان چه می گویند. صبح می رفت سر کار شب می آمد و حتی فکر این را نمی کرد که من و رضا تنهایی در خانه چه می کنیم. فکر نمی کرد که رضا چقدر حوصله اش در خانه سر می رود و با اینکه نمی تواند با بچه ها بازی کند، حداقل او همدم تنهایی اش شود و در خانه با او بازی کند. رضا حالا شده بود یک پسر 9 ساله. من همیشه برای او علاوه بر مادر دوست هم بودم. یک روز که دو نفری ...
مادر حمید صفت: پسرم قاتل نیست
هم گفت چرا روی مادرم دست بلند کردی که حاج آقا در جواب گفت: بازم می زنم. حمید هم میز روبه روی کاناپه را برگرداند. از همین جا درگیری بین آنها بالا گرفت. موقع درگیری شما کجا بودید؟ من بلافاصله خودم را بین حمید و حاج آقا قرار دادم. همسرم به طرف آشپزخانه رفت من چندبار به حمید تشر زدم که حلالت نمی کنم، اگر با هوشنگ دعوا کنی، همسایه ها هم آمدند. یکی از آنها به حمید گفت بیا بریم خانه ما تا ...
گشت چند ساعته در پاتوق های فروش مواد
: نه این خودش آشپرخونه داره. دکتر داره . از مأمورها نمی ترسی؟ ببین اونور پل ناامن شده همه میان اینور. ده روز پیش یکی رو کشتن . مواد فروش های اصلی شب میان. همشون مسلحن. پل شیخ فضل الله پاتوق خطرناکیه . زیاد مأمور اینجا میاد . فروشت چطوره؟ مشتری های شیشه مثل سابق هستند؟ غروب بیایین اینجا ببینین چه خبره. دخترای 16 ساله میان و شیشه می خرن. من میگم 16 ساله. آبجی ...
کاش روزی بگویند موسیقی نیازی به مجوز ندارد
قبل از انقلاب من برای خانه گرفتن پول نداشتم، شما به من پول قرض دادید ولی باز یادشان نیامد و گفتند: اگر مربوط به سال های دور است که شامل مرور زمان شده و من از یادم رفته است و بالاخره 10 هزار تومان را نگرفتند. وقتی این خاطرات را مرور می کنم متوجه می شوم که ایشان به خاطر موسیقی چه گذشت هایی می کرد. به این اعتقاد داشت هرکس خوب موسیقی کار می کند، باید او را کمک و حمایت کرد که در آینده موفق شود. ...
چند نکته از سبک زندگی شهید حججی
قضیه بارها به من ثابت شد. به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانه های مردم سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که می شد شهید حججی از ساختمان بیرون می رفت یا در حیاط به اقامه نمازش می پرداخت تا مبادا نمازش شبهه ای داشته باشد. در بحث حرام و حلال و رعایت شرعیات نیز بسیار انسان مقیدی بود. محسن خیلی علاقه مند به حضرت زینب (س) و اباعبدالله الحسین (ع) بود و برای ...
از آواز خواندن در اتاق عمل تا اجرا در تلویزیون
تم مذهبی داشت. در روزهای اوج انقلاب هم بعنوان اقامتگاه حضرت امام خمینی (ره) تا قبل از رفتن شان به قم و جماران انتخاب شده بود و حضرت امام ملاقات های زیادی در همین محل با اقشار مختلف مردم داشتند. آن موقع چند ساله بودید؟ حدودا هشت ، نه ساله. انقلاب که شد من کلاس سوم دبستان بودم. یادم است که همان سال ها ، ضلع جنوب غربی مدرسه ما ، خانه ای بود که منزل حضرت آیت الله خامنه ای بود و ...
نوه الویس پریسلی سخن می گوید
استفاده از کودکان شده بود. این ازدواج دو سال دوام داشت که در آن بازه کیئو درست در سنی بود که می توانست از مزرعه نورلند لذت ببرد. بعد از آن، زندگی اش بین دنی و لیسا ماری پخش شد. بزرگ شده در ناز و نعمت مادر و زندگی هیپی وار پدر او می گوید: من در ناز و نعمت با مادرم بزرگ شدم. اما پدرم آنطور زندگی نمی کرد و به نظرم تجربه کردن هر دو طرف به من کمک کرده است. پدرم روی زمین آپارتمان هایش تشک داشت ...
مادر استعدادم را زیرنظر داشت/ چون درس می خواندم محفل دعوت نمی شدم/ چفیه دوم آقا را هم گرفتم
مجید هستند. شخص دیگری از اعضای خانواده نیز فعالیت قرآنی دارد؟ تنها یک برادر دارم که چهار سال از من کوچک تر است، زمانی که در خانه به تلاوت می پرداختم به قرآن علاقه مند شد، اما این که بخواهد به صورت حرفه ای آموزش را دنبال کند خیر. چه کسی متوجه استعداد شما در زمینه قرائت قرآن شد؟ مادرم؛ در واقع اگر پای صحبت های ایشان بنشینید به شما خواهد گفت که همیشه و در هنگام اذان وقتی ...
آنگاه که روح مقاوم، هویت مرزنشین ایلامی را تعریف کرد
وحشتی که وجودم را فرا گرفته بود با صدایی لرزان مادرم را صدا زدم، پدر و مادرم با نگرانی مرا به خانه بهداشت روستایمان رساندند ولی دکتر با دیدن حال و روز من گفت امکانات اینجا محدود است و باید به شهر برای معالجه بروم و همان روز به همراه مادر و پدرم راهی ایلام شدیم. درست یادم هست که اطراف بیمارستان امام خمینی(ره) مردم تظاهرات براه انداخته بودند، من در آغوش پدرم از شدت تب بی حال شده بودم تا اینکه به ...
عروس 22 ساله وقتی بادار شد تازه فهمید هوو دارد و ...
گرفت و با حرف هایش مرا به آینده دلگرم می کرد. او می گفت دیگران به خاطر حسادت و دشمنی با خانواده ما این حرف ها را می زنند. حتی به دفتر پدرم رفت ولی باز هم پدر من نه تنها به این ازدواج راضی نشد بلکه مرا در منزل محدود کرد و تلفن همراهم را نیز گرفت من هم که دیگر ترک تحصیل کرده بودم تحمل این وضعیت را نداشتم تا این که دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه مادرم متوجه موضوع شد و من از مرگ حتمی نجات یافتم در این ...
قصور پزشکی شده پسرم قاتل نیست
به فرودگاه ببرم ولی چون ماشین نداشتم، گفتم نمی توانم او را به فرودگاه ببرم، به همین خاطر مادرم خودش مهمانش را به فرودگاه رساند. حمید صفت در ادامه اظهارات خود گفت: ساعت 6 صبح 24 مرداد با مادرم تماس گرفتم و او گفت که هنوز به خانه نرسیده است، از او خواستم زمانی که به خانه رسید به من خبر بدهد تا به خانه بروم و لوازم خود را که آنجا گذاشته بودم، بردارم. صبح روز حادثه برادرم از آمریکا با من تماس ...
دکتر یحیی یثربی: قرآن را با عنوان ترجمه، تفسیر نکنیم
، یعنی تفسیر را از ترجمه جدا کنیم. بگوییم پاورقی بحث های تفسیری است ولی خیلی مختصر است. ابنا: شما در اوایل مؤخرۀ خودتان که گویا قرار بوده مقدمه باشد و صفحه شمار هم داشته باشد، نوشته اید که: قرآن، عقلانی و پیام محور است . در مواردی عقلانی بودن به نظریۀ پیام محور بودن شما اشکال وارد می کند. در واقع انگار شما آیات متشابه و مشکله را قبول ندارید و می گویید همۀ قرآن روشن است. اگر همه جای قرآن ...
آنچه از زندگی خصوصی و فعالیت های خیرخواهانه خان عمو مجری برنامه کودک نمی دانستیم!
شکرآباد حضور پیدا کردم. اما از آنجایی که اشتیاقم بیشتر برای کار اجرا بود بازیگری را رها کردم و پس از آن مجری جشنواره تابستانی کیش شدم, برنامه زنده ای که از شبکه شما هر شب پخش می شد. پس از آن دیگر برنامه تلویزیونی ثابتی نداشتم, ولی گاهی در برنامه های شهرستان ها حضور پیدا می کردم, در مناسبت های خاص. تا آنکه برنامه نسیم کودک را برای شبکه نسیم اجرا نمودم. اما به خاطر کمبود بودجه سازمان پخش برنامه نسیم کودک ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی/مامور ساواک در انگلیس بودم
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: یک ماه پیش پلیس پایتخت با معمای پیچیده دو سر بریده و سوخته در خرابه ای روبه رو شد که سؤالات زیادی را برای شهروندان به وجود آورده بود. یک هفته قبل مأموران در اقدامی پلیسی موفق شدند راز سرهای سوخته را کشف کنند. همایون، مرد 75 ساله ای که در اقدامی جنون آمیز پسر ناتنی و عروسش را کشته و سر از تنشان جدا کرده است، ناگفته هایی از زندگی خود و ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی
قبل از قتل بود که کارمان به کلانتری کشید و آنجا او فحاشی می کرد. مأموران به صورتش اسپری فلفل زدند و من از آنها خواهش کردم این کار را نکنند؛ جگرگوشه ام است. اگر شما برای قتل تصمیم قبلی نداشتید، چرا همسرتان را به خانه خواهرش فرستادید؟ من همسرم را دوست دارم. این کار را کردم که کمتر اذیت شود. صورتش به خاطر کتک های شهرام و نرگس کبود شده بود. یعنی او را به خانه خواهرش نفرستادید ...
سرنوشت متفاوت متهمان 4 پرونده جنایی
حادثه متوجه ارتباط پیامکی همسرم با یکی از بستگان مقتول شدم اما نتوانستم او را پیدا کنم. روز حادثه، 20 آبان 92، پسرم کامران را از آموزشگاه زبان سوار خودرو کردم و به سمت خانه راه افتادم. وقتی به دسته عزاداری مقتول و دوستانش در پاکدشت رسیدم، قصد عبور از میان آنها را داشتم که برادر مقتول جلوی ما را گرفت. تعدادشان زیاد بود و درگیر شدیم. یک قمه داخل خودرو داشتم. آن را برای تسویه حساب با مرد مزاحم خریده ...
روایتی دخترانه از 12217 روز انتظار و گمنامی
یک مراسمی برایش برگزار کردم و سنگ یادبودی هم برایش گرفتم. 10 کیلومتری پاکستان زادگاه ایشان است که حالا هم همانجا تدفین می شود. 12 هزار و 217 روز بود که هیچ خبری از پدر نداشتیم/زیباتر و پاک تر از لباس احرامم لباسی نداشتم آقاجانی در ادامه با شنیدن خبر بازگشت پدر می گوید: 28 مرداد بود که خبردار شدیم، پیکر پدرم در تفحص پیدا شده و مشخص شده هویت پیکر مربوط به پدرم است. ما روز از 15 ...
همه چیز باید در خدمت نمایش باشد
...> این خطر وجود داشت که شما باتوجه به زمان اندکی که برای آماده سازی دوباره نمایش داشتید، به سمت شبیه کردن بازی آیلار نوشهری و خاطره حاتمی بروید. بهزاد صدیقی: چون میزانسن ها مشخص بود و در تمرین ها، حرکت بندی و موقعیت های حسی این نقش آماده شده بود، تمرینات فشرده ما هم به سرعت انجام شد؛ اما ازنظر حسی، بازی آیلار نوشهری هیچ شباهتی به خاطره حاتمی ندارد. من اصلا نمی خواستم که این دو بازی به هم شبیه ...
صدای بابا گفتن فرزندش را هیچ وقت نشنید
مراسم تشییع جنازه، یکی از همرزمانش گفت هر مکانی را که در سوریه فتح می کردیم، احمد با جبروت خاصی اذان می گفت و همه اذان های هنگام نماز را نیز احمد می خوانده. من ناخودآگاه به یاد همین خواب افتادم. ناموسم، فدای ناموس حسین آخرین تماس را به خاطر دارید؟ آخرین مرتبه ای که برادرم تماس گرفت، به او گفتم خواهش می کنم یک مرتبه برگرد و دوباره برو که گفت الان نمی توانم برگردم. گفتم ...
آنهایی که می گویند نویسنده ایرانی مخاطب ندارد، بی سوادند
تو را نمی خواند وگرنه زنم از من جدا می شد یا هزار چیز دیگر که من منتسب به شخصیت هایم کرده بودم. برای همین است که می گویم داستان مثل انسان سه دوره جوانی، میانسالی و پیری دارد. شما باید راوی واقعیات زندگی خود در همان دوره باشید. از نظر من شعر و داستان یک پرنده بی قرار است. این پرنده بی قرار در یک شاخه نمی نشیند. از نظر من سه چیز برای نویسنده به عنوان ابزارش محسوب می شود. یکی واقعیت است، یکی مشاهده ...
زمانی عکاسی حریم و حرمت داشت/ 12 بهمن 57 و عکاسی از امام راحل(ره) در بهشت زهرا
برایم شیرین و خاطره انگیز شد. یک عکس از بالای کوه گرفتم. اما خاطره تلخ برمی گردد به سال 76٫ آقای دکتر ولایتی برای بازدید می آمد کاشان. با من تماس گرفتند که برای عکاسی بیایم. داشتم در مسیر به طرف آستان می رفتم که یک موتورسوار به من زد و با سر به زمین خوردم. فقط یادم هست که در همان لحظه تصادف، صدای آقا علی بن محمد باقر(ع) زدم و کمک خواستم. دیگر نفهمیدم. مسئول بهداری مشهد اردهال ...
چه کسانی نگذاشتند شبکه بانکی در خدمت مردم باشد؟/پشت پرده رانت ثبت سفارش
گفته است. این نویسنده اسرائیلی نوشت: جنگ با داعش در عراق باعث ورود هزاران جنگجوی شیعی به این کشور ازطریق پیوستن به گروه الحشدالشعبی شد. وی ادامه داد: اگر حمایت ایران از بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نبود، اسد سال ها قبل از قدرت کنار رفته بود. امروز در مناطق مختلف سوریه 60 هزار جنگجوی شیعه حضور دارند. چه کسانی نگذاشتند شبکه بانکی در خدمت مردم باشد؟ مشاور رئیس جمهور ...
قرارهایم بی قرار شدند!
هوشنگ مادرم را کتک زده بود. قبل از آن نیز مادرم با من تماس گرفته و گفته بود که بیا و زری خانم را ببر فرودگاه می خواهد برود آلمان. زری خانم و خانم دیگری از یکی دو روز پیش در خانه ما مهمان بودند. من هم ماشین نداشتم و گفتم من ماشین ندارم خودت ببر. او هم چیزی نگفت و خودش این کار را انجام داد. من با تماس برادرم تصمیم گرفتم دوباره به او زنگ بزنم و گفتم که می خواهم بیایم لباس هایم را ببرم که او ...
راز عروسک های قصه گوی خدیجه
ایران آنلاین / او با عروسک های مزرعه اش زندگی می کند، شبها که هوا تاریک می شود به آنها قول می دهد خیلی زود نزد شان برگردد و با طلوع خورشید و روشن شدن هوا اول به سراغ عروسک هایش که حالا دیگر بخشی از زندگی او شده اند می رود و سلام می گوید، برایشان درد دل می کند و به آنها قول می دهد خیلی زود عروسک دیگری را به جمع شان اضافه کند 25 کیلومتری که در مسیر جاده چوپانان از اردکان یزد فاصله بگیری، به مزرعه می رسی ...
یک خط تولید جوان
مشکلی وجود داشته باشد، گاز دوباره به خط تولید برمی گردد تا مشکل آن برطرف شود و این روند مجددا ادامه پیدا می کند و وقتی گاز موفق به عبور از این مرحله شد، مانند گازی که در خانه قرار گرفته، شعله هایش را روشن می کنند تا عملکرد آن را به دقت بررسی و کنترل کنند. این روند چند ساعته هر روز تکرار می شود و حاصل آن تولید روزانه حدود 200گاز آشپزخانه است. بعد از اینجا مرحله جدیدی در پیش روی ...
جزئیات اتهام یک قتل به روایت حمید صفت
عصرخبر - پدر و مادرم زمانیکه کودک بودم از هم جدا شدند و مادرم حدود 12 سال قبل با هوشنگ ازدواج کرد. هوشنگ فرد تُندخویی بود و مدام مادرم را کتک می زد حتی یک بار به روی مادرم چاقو کشیده بود. در تاریخ 24 مرداد ماه جاری برادرم که ساکن امریکا است با من تماس گرفت و گفت هوشنگ مادرم را مورد ضرب و شتم قرار داده است؛ به خانه رفتم زمانیکه هوشنگ به سمت من هجوم آورد مادرم مابین من و او قرار گرفت، در ...