سایر منابع:
سایر خبرها
روایت تکان دهنده فرار دو کودک کار و خیابان از مرکز شبانه روزی بهزیستی
تحمل می کردم... یه شب خیلی حالم بد بود فقط دلم می خواست با یه نفر بشینم و حرف بزنم. حتی اگه یه آدم غریبه رو می دیدم دوست داشتم بشینم و باهاش حرف بزنم... در طول هفت تا هشت ماهی که برای بار دوم در این مرکز بودم، مریض شدم. گفتند افسردگی شدید داری. گریه می کردم و مرتب حالم بد بود. یک بار با مشاور اونجا حرف زدم ولی حتی اونم بلد نبود باهام حرف بزنه. همش تحقیر و توهین و بدو بیراه... . یه شب خیلی ...
هنوز نتوانسته اند بنویسند در سه راه مرگ شلمچه چه گذشت؟!
کرد و هوا تاریک می شد! قاطی کردم. هذیان می گفتم. کنترلم دست خودم نبود. اصلا نمی فهمیدم کجا هستم و چه می کنم. فقط به صدای جیغ آنها گوش می کردم که جلوی چشمانم داشتند می سوختند و من فقط تماشاچی بودم.رو کردم به آسمان. به هر کجا که احساس می کردم خدا آن جا نشسته و شاهد این اتفاقات است. از ته دل فریاد زدم. چشمانم را بستم، دهانم را باز کردم و ... کفر گفتم. عربده زدم و با های های گریه، گفتم: خدایا ... اگه ...
توصیه خواندنی یک "دزد" به "ایران خودرو"
جنسای سعید رو آب کنم هنر کرده بودم؛ هیچ وقت دستم رو خالی نمی ذاشت... از وقتی با سعید آشنا شدم انقدر کاسبی ام خوب شده بود که حتی دیگه اوراقچی ها هم نمی رفتم؛ ECU ها رو از سعید تحویل می گرفتم و عمده می فرستادم شهرستان. از مشهد تا اهواز. تک فروشی هم نداشتم. سعید بچه شهرری است؛ 30 ساله؛ می گوید قبل از این بار هم 10 _ 11 بار دیگر هم برای سرقت ECU دستگیر شده ولی این دفعه آمارش بالاتر است ...
در این مدرسه هر روز تنبیه می شویم
جایی نداشتیم و آمدیم. این اتاق که می بینی درواقع کلاسه، در اصلی اش هم آن طرفه. ما از اینجا برای خودمان در باز کردیم. این اتاق رو هم خودمان سفید کردیم، تخته سیاه رو می بینی؟ مدرسه اس دیگه! نه آشپزخانه داشت نه چیزی. الان هم حمام نداریم، همین جا وسط اتاق لگن می ذاریم و خودمون رو می شوییم. محمد 51 ساله همسر سمیه است. بعد از دو سال بیکاری چند هفته ای است در بازار تهران کاری برای خودش دست و پا ...
توضیحات متهم سوم قتل بنیتا درباره آن چه بر نوزاد 8 ماهه گذشت
به گزارش خبرنگار حوزه حقوقی- قضایی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، دومین جلسه دادگاه متهمان پرونده قتل بنیتا امروز(چهارشنبه) در شعبه 9 دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدی کشکولی برگزار شد. ساعت 09:40 دقیقه قاضی محمدی کشکولی به همراه مستشاران و محمد شهریاری نماینده دادستان وارد دادگاه شدند. قاضی بعد از قرائت قرآن کریم دادگاه را رسمی اعلام کرد. وی با تذکر ماده 354 ...
این زوج های دانشجو از زندگی مشترک می گویند
زدم و تو اتاق رفتیم و انگار آب سردی روم ریخته باشن بهش گفتم من زن می خوام، اینجا بود که مادرم با تعجب گفت: زن می خوای؟ تو که الان 22 سالته، زودِ. گفتم: من دختر مورد علاقه ام رو پیدا کردم و ازت می خوام که بریم به خواستگاری. از طرفی استرس داشتم و خیلی عصبی بودم چون خبر داشتم که خواستگار داره و می ترسیدم از دستش بدم. احساستون در مورد مراسم امروز چیه؟ داماد: وقتی کلیپ ...
حضور مطلع پرونده قتل بنیتا مقابل میز قاضی کشکولی/حکم عاملان قتل بنیتا هفته آینده صادر می شود
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری آنا، دومین جلسه رسیدگی به اتهامات سه متهم پرونده قتل عمدی بنیتا، دختر هشت ماهه، به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، در حالی در شعبه 9 دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد که در ابتدای این جلسه، قاضی پرونده از فردی که به عنوان متهم ردیف چهارم، به تازگی دستگیر شده، خواست تا به عنوان مطلع به سوالات دادگاه پاسخ دهد. مطابق با قانون، رسیدگی به اتهامات افراد در ...
درخواست اشد مجازات برای متهمان/ یکشنبه هفته آینده رای صادر خواهد شد
.... ش در زندان آشنا شدم ا. د پس از ادای سوگند گفت: با م. ش در زندان آشنا شدم، اما زودتر از او آزاد شدم. او شب حادثه با من تماس گرفت من در خاوران بودم و با من در میدان آقانور قرار گذاشت، مهدی به همراه محمد آمد و سوار ماشین من شدند، قرار بود چیزی را از دوستش بگیریم، در راه بهانه آورد من به مهدی گفتم که می خواهم به خانه بروم. وی افزود: من نه احتیاجی به دزدی دارم و نه مال حرام ...
متهم ردیف چهارم پرونده قتل بنیتا بعنوان مطلع در دادگاه حضور یافت
، گفت: نمی دانم چرا دوستان اکنون پشتم را خالی کردند، من نیسان دارم و شبی از سه هزار خانواده آشغال جمع می کنم تا فقط نان حلال برای خانواده ام ببرم، مواد می کشیدم اما دنبال دزدی و مال دزدی نرفته بودم. از همان روزی که بازداشت شدم زنم درخواست طلاق کرد ، پدرم در مغازه اش نرفت، مادرم سکته کرد، از اموال مسروقه تنها بند کیف دست من و در منزلم است. ساعتی که پشت سر حضار و روبروی قاضی و هیات مستشار قرار ...
جزئیات دومین دادگاه متهمان پرونده بنیتا
و من کارت را از مغازه دار به مبلغ 98800 تومان خالی کردم و یک گرم شیشه به محمد دادم و با هم مواد مصرف کردیم. قاضی: محمد شب را در منزل شما بود؟ متهم: خیر تا غروب آنجا بود. قاضی: چه زمانی متوجه دستگیری محمد شدید؟ متهم: از سوی زن صیغه ای ایشان متوجه شدم که گیر کرده است در این مدت با او تماس نداشتم و از سرقت خودرو و بچه بی اطلاع بودم. در ادامه این ...
مشروح دومین دادگاه علنی متهمان پرونده بنیتا
به منزلمان رفتیم و من کارت را از مغازه دار به مبلغ 98800 تومان خالی کردم و یک گرم شیشه به محمد دادم و با هم مواد مصرف کردیم. قاضی: محمد شب را در منزل شما بود؟ متهم: خیر تا غروب آنجا بود. قاضی: چه زمانی متوجه دستگیری محمد شدید؟ متهم: از سوی زن صیغه ای ایشان متوجه شدم که گیر کرده است در این مدت با او تماس نداشتم و از سرقت خودرو و بچه بی اطلاع بودم. ...
درخواست اشد مجازات برای متهمان/ یکشنبه هفته آینده رای صادر خواهد شد
.... ش در زندان آشنا شدم ا. د پس از ادای سوگند گفت: با م. ش در زندان آشنا شدم، اما زودتر از او آزاد شدم. او شب حادثه با من تماس گرفت من در خاوران بودم و با من در میدان آقانور قرار گذاشت، مهدی به همراه محمد آمد و سوار ماشین من شدند، قرار بود چیزی را از دوستش بگیریم، در راه بهانه آورد من به مهدی گفتم که می خواهم به خانه بروم. وی افزود: من نه احتیاجی به دزدی دارم و نه مال حرام ...
شروعی برای یک پایان
...> اذیتم نمی کردند؛ البته شاید از روی دلسوزی ترحم می کردند؛ اما رفته رفته غرزدن ها و محدود کردن ها شروع شد؛ اگه اون موقع یه شوهر داشتم، اونجا صدتا شوهر داشتم. اجازه نداشتم تنهایی تا سر کوچه برم. دوباره زندگی برام جهنم شد؛ حتی بدتر از وقتی توی خونه خودم بودم. افسردگی گرفتم. از یه طرف، شوهر سابقم دست بردار نبود. تازه کمپ رفته بود و ترک کرده بود. می خواست که برگردم و زندگی دوباره شروع کنیم. ریسک کردم ...
طنز؛ منوآل پیشرفته نمره گیری!
دوربین مداربسته ای که توی حمومتون کار گذاشته شده، شما که دوست ندارید آقای مدیر بدونن موقع حموم کردن آهنگای 6 و هشتِ غیرمجاز میخونید؟ دوست دارید؟ ع) اگر من این ترم نمره نگیرم پدر و مادرم شیرشون رو حلالم نمیکنن! ف) این نمره توی روحیه من و توی روح شما خیلی تاثیر میذاره، من دوست ندارم که... ف-1) با دوست تو که دوست داره با دوست من، دوست بشه، دوست بشم! ف-2 ...
اینجا انگی بر پیشانی مان نیست
کردم و پاک شدم اومدم اینجا. - زن و بچه داری؟ - خانمم طلاق گرفته. یه دونه بچه دارم پیش خانمم توی شهرستانه. اینجا مجردم. با خانواده ام ارتباط دارم. اینجا فعلاً با یکی از همکارام با هم دوتایی خونه گرفتیم به مرور زمان وقتی زن و بچه ام برگردن، خونه می گیرم. -چند سال اعتیاد داشتی؟ - 18 سال هروئین، شیشه و متادون مصرف می کردم. چند دوره کمپ بودم. ممدآقا ازم پرسید ...
توصیه خواندنی نابغه دزدی به ایران خودرو
محال است سراغ یک ماشینی برود و دست خالی برگردد. برای همین هم از وقتی با سعید آشنا شدم، قید کار کردن با بقیه دزدها رو زدم، اونا هم غرغر زیاد می کردن و هم ریسک کار باهاشون زیاد بود ولی سعید انگشتاش سریعه و مغزش هم خوب کار می کنه، مهمتر از همه اینکه تنبل نیست یعنی من اگه می تونستم جنسای سعید رو آب کنم هنر کرده بودم هیچ وقت دستم رو خالی نمی ذاشت... از وقتی با سعید آشنا شدم انقدر کاسبی ام خوب شده بود ...
از قعر کوره های آجرپزی تا فراز قهرمانی
ای نحیف به عقب نرانده که هیچ، حتی باعث شده است تا مصمم تر، رو به جلو حرکت کند و برای ساختن لحظه های خوب در زندگی اش تلاش کند.او که به گفته مربیانش تا همین سال گذشته بسیار گوشه گیر و ساکت بوده - و از هر ایجاد ارتباطی وحشت داشته- به کسی می ماند که مدتی طولانی در فکر فرو رفته و کم و کیف پیرامونش را سنجیده اما به یکباره تصمیم گرفته سکوت خود را بشکند و در عرصه زندگی خودی نشان دهد. دست کم از حرف های ...
روایتی متفاوت از پشت پرده ی آسیب های زیر پوست پایتخت
، تکرار قبح بازداشت برای این بچه از بین برود تا آنجا که اگر به او پیشنهاد دهند به جای شیشه شویی، مواد مخدر بفروشد که سود بسیار بیشتری دارد، احتمال پذیرشش زیاد است، چون با خود می گوید 10 بار گرفتنم، باز هم بگیرند، مهم نیست! ابتدا باید فرهنگ را عوض کرد؛ برای نمونه یکی از انواع و اقسام طرح های ساماندهی همین مدرسه رویش بود. در این مدرسه کودکان کار درس می خوانند؛ بازی می کنند و در مجموع مشغول ...
دفاع برعکس از حقوق زن
چون حقه زنه که دست رو مردش بلند کنه، طلاق حق زنه چون مرد ممکنه عصبانی شه و نتونه درست تصمیم بگیره، ما خانوم ها رفتن به استادیوم رو تحریم میکنیم تا وقتی آقایون رو هم راه بدن رسید. به تصور عموم افراد جامعه این هشتگ بعد از دست به دست شدن یکی از پوسترهای قدیمی شهرداری تهران که در آن تأکید شده بود بهشت زیر پای مادران است و نه کارمندان شکل گرفت، اما همه چیز از انتشار اسکرین شات مکالمه استخدامی ...
نگاهی به 10 سال خماری و بی خانمانی
و کلی خواهش و التماس کرد. یکی هفته ای به خاطر اون و دخترم مواد نکشیدم ولی دوباره وسوسه شدم و یکی دوماه بعد که شوهرم پایپ رو توی دستم دید و دعوامون شد. یک هفته دخترمو برداشت و رفت. این بار من به پاش افتادم و التماس کردم. منو پیش دکتر برد و چند مدتی تحت درمان بودم ولی نمیدونم چرا نمی خواستم دست از مواد بکشم. اصلا به بچم نمی رسیدم، نه ناهار درست می کردم نه شام. بنده خدا شوهرم همه کارها رو انجام می ...
خودسرها به هاشمی لقب عالیجناب سرخ پوش دادند
گفت اینها به زباله دان تاریخ پیوستند. همان هایی که به زباله دانی تاریخ رفته بودند هشت سال بعد ریش و قیچی مملکت را در دست گرفتند و خود ناطق را هم کنار گذاشتند. در سیاست این اتفاقات رخ می دهد. وقتی بخواهیم به این مسائل رجوع کنیم از حرف های کلیشه ای و روتین نمی توان گفت. آدمی بود که به من التماس می کرد چند نفر را بفرستید پوسترهای مرا روی دیوارها نصب کنند. اما در موقعیتی قرار گرفت که جواب سلام من را نمی ...
حاج حسن: خدا هست این حرف امام(ره) است
حضرتعالی استفاده کنیم. واقعاً برای ورود به این مقوله چه باید کرد؟ گره کار کجاست که نمی شود یک جریان را درست واکاوی کرد؟ حاج آقا شایانفر: اعتقاد من این است اگر یک چیزی را بگیرند به مسؤولین قوه قضائیه به مرکز اسناد می گویم بابا یک چیزی بدهید، نیاییم این چیزها را که یک نفر دو نفر سه نفر کار کردند مرتب همه تکرار کنید، این تنوع امکانات در دست محققانی که سابقه و فعالیت آن ها مشخص است بر این ...
طنز؛ رخساره! بی تو دنیام یه چیزی کم داره
.... فقط یه مشکل کوچیک داشت، حدود 10 سال از من بزرگ تر بود که اون هم با درایتی که همیشه داشتم، شب تولد 12 سالگیم حلش کردم. داستان از 6-7 ماه قبلش شروع شد که تو مسیر برگشت از مدرسه، رخساره رو تو کوچه بالایی دیدم. دنبالش کردم و خونه شون رو یاد گرفتم. چند ماه تحت نظرش گرفتم. زندگیش رو کامل آنالیز کردم. از تمام زیر و بمش باخبر بودم. انصافا زن زندگی بود. پنهان کاری رو باید میذاشتم کنار ...
نتایچ پردازنده Intel Core i7-8700K در بنچمارک Cinebench CB 15
... لینک قبلا هم گفتم اینتل انتظار چنین حمله ای رو از طرف amd نداشت!و تو خواب زمستونی بود!ولی ضربه بدی از amd خورد! الانم مث کسی ک تو مرداب افتاده داره دست و پنجه میزنه ولی بدتر میره تو! بهتر بود این بیشتر رو این نسل کافی لیک کار میکرد و بعد میداد بیرون!الان کجای این افزایش پرفومنس 20% و 50% هستش ؟ حداقل اگه چیپ ست رو عوض نمیکرد امکان داشت کمی فروشش بیشتر بشه ولی فک نمیکنم کسی واسه افزایش چند درصدی حاضر به خرید پردازنده و برد بشه! امیدوارم یه سری از دوستان ک کور کورانه فن گرا هستن معنی هایپ کردن رو فهمیده باشن ...
چند بند در آقازادگی
ها به هر شکل، اعم از مالی، دوستی، معنوی، ... رابطه ای بسازند که امکان سوءاستفاده از آن وجود داشته باشد. [ تجربه شخصی : این یکی که الی ماشاءالله نمونه دارم براش. دو مورد رو می گم. پدرم دوره هفتم نماینده تهران شده بود. از روابط عمومی مجلس کسی اومد دفتر طراحی و چاپی که داشتم و پیشنهاد داد که پنج عنوان نشریه ای رو که مجلس منتشر می کرد از اون به بعد ما انجام بدیم. درآمد قابل توجهی برای ما ...
پاراگراف کتاب (134)
اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر می شیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفش هامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان و میرن، فصل ها جای هم رو می گیرن و ما اینجا فراموش شدیم... منگی | ژوئل اگلوف 10_ مانند تمام زنان زیبایی که در میان تعریف و تمجید مداوم از زیبایی ...
کاروانِ سینما رو
الله که دراومد، برامون کارت دعوت دادن در خونه که بریم تماشا. مادرم، آدمی مذهبی بود و فیلم، فیلم فوق العاده ای بود که نمی شد دستِ رد به سینه اش زد؛ پس دسه جمعی رفتیم سینما. او از این خاطره فقط همین چند صحنه را به یاد می آورد؛ اما خوب یادش است که وارد سالن که می شدی، از طرفِ ردیفی 17 تا 33 و اینا، روبه روی سالنِ یک فعلی، اون موقع لژ و بالکن بود آ ما رفتیم نشستیم تو لژ . اسمِ لژ را که می آورد، پشت ...
بازیگران بد قیافه ای که در هالیوود به موفقیت رسیدند
از این پروژه, کیلینگ در گفت و گو با گاردین گفته بود که یک شبکه دیگر قبلاً به او طرح آغاز یک شوی کمدی را داده و از او خواسته بودند که برای کاراکتر خودش تست بدهد و بعد از گزینه او منصرف شده بودند زیرا او به اندازه کافی زیبا نبود. کیلینگ در نهایت شوی خودش را فرآوری و بعدها در مورد این تجربه تحقیرآمیز گفت; ‘فکر میکنم کارما انتقام منو گرفت, ولی اون موقع حس خیلی بدی بهم دست داد.’ مینکا کِلی ...
اینو چی میگی آقای ظل السلطون
مونده بودم که چرا صدا من این طرحی شده س. اما دیدم دارد دسا میرد تو، با همون حالت گفتم: لابد شما الانم بودی میخواستی از بقیه آثار تاریخی اصفهان مترو رد کنی و نابودشون کنی. رودخونه رو چی می گی؟ اونم دلت میخواست به این روز در بیاد اما زورت نمی رسیده. آقای ضل السلطان، خجالت بکشید، همین برج جهان نما را هم شما اگه بودی چهار گوشه شهر می دادی بسازن... هان؟ اینو چی میگی. خلاصه داشت حالم بد میشد، اما دادم دمش ...
قانون چگونه از فرزندان طلاقی که هیچ کدام از والدین حاضر به سرپرستی از آنها نیستند حمایت می کند؟
انجام دهم.در یکی از همان زنگ تفریح هایی که در گوشه کلاس مشغول کتاب هایش بود از او خواستم زنگ آخر که تعطیل است را در کلاس بماند تا چند کلمه ای با هم صحبت کنیم.چند سؤال راجع به پدر و مادرش پرسیدم و فهمیدم حدس من اشتباه بوده و والدینش از هم جدا شده اند و با مادربزرگش زندگی می کند. . . . یک خواهر پنج ساله دارم که در بهزیستی است. پدر و مادرم پارسال از هم جدا شدند. از وقتی من یازده سال داشتم جر و بحث هایشان ...