سایر منابع:
سایر خبرها
پایان جنایت های شعبان بی مخ +عکس
جوان 21 ساله معروف به شعبان بی مخ که در پی شلیک با اسلحه دولول، چند نفر را در گرگان مجروح کرده و مرد میان سالی را نیز به قتل رسانده بود، با تلاش مشترک کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی و استان گلستان در مشهد دستگیر شد و به جرم خود اقرار کرد. روزنامه خراسان: حدود دو ماه قبل ماجرای ارتباط پسری به نام شعبان با زن جوانی در گرگان موضوعی بود که به اختلاف شدید خانواده این زن و پسر 21 ساله منجر ...
آقای بازیگر: نمی خواهم عکس همسرم منتشر شود!
...: چیزی که خیلی نگرانش هستم این است که می ترسم پناه وارد جامعه ای شود که همه او را می شناسند. من خودم چند سال طول کشید تا با این شهرت کنار بیایم. شاهرخ استخری برعکس بسیاری از بازیگران جوان که ترجیح می دهند مسیر هنری زندگیشان را با چالش مواجه نکنند، از 5 سال پیش زندگی مشترک خود را آغاز کرد و خیلی زود صاحب دختری زیبا به نام "پناه" شد که چندی پیش تولد 4سالگی اش را جشن گرفت. بعد از ...
زندگی از چشم کودکان کار؛ از تامین هزینه اعتیاد پدر تا قطع انگشتان
آمدند و ما فرار کردیم. در چهارراهی که ما بودیم چند دختر و پسر دیگر هم بودند که کار می کردند و آنها هم فرار کردند. ون شهرداری را جایی مخفی کرده بودند برای همین بچه ها متوجه حضور آنها نشدند و مامور بهزیستی من و یکی 2 نفر دیگر را گرفت و به ون منتقل کرد و گفت اگر فرار کنیم برخورد فیزیکی می کند. وقتی به مرکز افسریه وارد شدیم در آنجا هم شرایط اصلا خوب نبود و بچه های بزرگتر که مدت بیشتری در مرکز بودند و ...
رامین پرچمی درباره ممنوع الکاری اش گفت +تصاویر
نمایشنامه بعدی را خودم کار کردم و بعد کار روی روال افتاد و دیگران متوجه شدند هستم و حضور دارم. یکبار هم خانم لعیا زنگنه با من تماس گرفت و پرسید دوباره در بازیگری هستم یا نه و گفت بیا برویم تلویزیون صحبت کنیم. که رفتیم و صحبت کردیم و فهمیدم هنوز در تلویزیون نمی توانم کار کنم. با ارشاد صحبت کردم گفتند در سینما و تئاتر مشکلی ندارم. بعد از آن کارهای دیگر همین طور پیش آمد. پرچمی با بیان ...
تازه عروس؛ داماد را با چاقو کشت
را به دستم داد و خواست او را بکشم. من که در حالت عصبانیت با دیدن چاقو کنترلم را از دست داده بودم با چاقوی آشپزخانه ضربه ای به شکمش زدم، اما بلافاصله پشیمان شدم. خیلی اصرار کردم تا با هم به درمانگاه برویم، اما به حرفم گوش نداد و رفت خوابید. ساعتی بعد بود که متوجه شدم فوت کرده است. با اقرارهای متهم و بازسازی صحنه جرم، تازه عروس به اتهام قتل عمد روانه زندان Prison شد و پرونده به شعبه دهم ...
افشارزاده: یکی مثل برانکو و کی روش را به استقلال بیاورید
...... این ورزش از 13 سال پیش آغاز شد و من آن زمان دبیرکل کمیته ملی المپیک بودم، می خواستم با معرفی این ورزش به شورای المپیک آسیا موافقت چند کشور را هم بگیرم تا بتوانیم این ورزش را به صورتی بهتر گسترش بدهیم و بتوانیم به طور رسمی در مسابقات آسیایی شرکت کنیم و تائیدیه شورای المپیک آسیا را هم داشته باشیم.با توجه به تغییراتی که در فدراسیون ایجاد شد متأسفانه این مسئله به تعویق افتاد اما ...
اهدای "جسد"
...؛ اما او برای اهدای جسد کاری نکرده. خودم تا دو سال پیش سالن زیبایی داشتم، هیچ فعالیتی در زمینه پزشکی نکردم اما وقتی شماره تلفن های پزشکی قانونی را دیدم، سریع تماس گرفتم. خانم ب 47 ساله است و می گوید اولین بار ماجرای اهدای جسد را از یکی از بستگانش در مراسم ترحیم شنیده: از همان موقع برای انجام این کار ترغیب شدم، وقتی شماره ها را دیدم، تماس گرفتم و بعد به محضری در منطقه صادقیه رفتم. حالا هم به ...
40 سال رنج زن سالخورده در خانه مرد خسیس
هیچ وقت فامیل و آشنایان به خانه شان دعوت نشده بودند.وقتی پاییزه و پسر جوانش وارد شعبه 244 شدند، قاضی حمیدرضا رستمی با اشاره دست از آنها خواست بنشینند. بعد هم از زن درباره علت درخواست مطالبه مهریه و اجرت المثل پرسید.پاییزه از جایش بلند شد و گفت: آقای قاضی در طول این 40 سال دائم در مضیقه مالی بودم و سعی می کردم با حقوق ناچیزم صورت خودم و فرزندانم را با سیلی سرخ نگاه دارم، اما دیگر خسته شده ام و نمی ...
کلاهبرداری با سوءاستفاده از لباس اورژانس 115
ارتباطمان به کلی قطع شد. پس از چند روز به دفتر مرکزی اورژانس تهران مراجعه کردم تا شاید از این طریق روزبه را پیدا کنم؛ اما در کمال تعجب متوجه شدم که چنین شخصی در آن جا مشغول به کار نیست و در همه این مدت من فریب خورده بودم. شناسایی دستگیری متهم جوان اظهارات دیگر شکات هم تقریبا شبیه به هم بود. مراجعه جوانی که خودش را پزشک و یکی از مدیران اورژانس معرفی می کرد و با وعده استخدام در این مرکز از ...
دستگیری پزشک قلابی اورژانس تهران
...> با توجه به شیوه و شگرد متهم، کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی اقدام به شناسایی محل سکونت پدر روزبه در غرب تهران و در ادامه اطلاع پیدا کردند که پدر و مادر روزبه چند سال است که از یکدیگر جدا شده و به همین علت روزبه نزد هیچ کدام از آنها اقامت دائم نداشته و به صورت دوره ای با آنها زندگی می کند. در ادامه رسیدگی به پرونده، سرانجام محل سکونت روزبه در منطقه جنت آباد شناسایی، دستگیر و به ...
خواب نجاتبخش در آخرین مهلت
پس از دستگیری همدستم وقتی یکی از ماموران به تعقیب من بود، برای رهایی از دست مامور جوان مجبور شدم به سمت او تیراندازی کنم که پس از فرار متوجه شدم مامور پلیس به کام مرگ فرو رفته است. از همان زمان به خاطر قتلی که انجام داده بودم، فراری شدم تا این که مرا به عنوان یکی از اعضای باند سارقان دستگیر کردند. این درحالی بود که من سرقتی نکرده بودم و به خاطر این که تحت تعقیب بودم، از دست ماموران فرار ...
دستور بنی صدر را اجرا نکردم دو ماه حقوقم را قطع کرد/ لاهوتی می گفت بنی صدر لیاقت رهبری دارد/ سپاه مگر ...
انقلاب در خیابان یادآوران، خیابان شهید رجایی رحمت الله علیه در مسجد امام حسین(ع) نازی آباد تهران رفت و آمد داشتیم، این را هم بگویم من اصالتا زنجانی هستم، در فومن متولد شدم، بزرگ شده تهرانم، خلاصه ما انقلابی بودن را از نازی آباد شروع کردیم، از بازار دوم، آقای دشتیانی نامی بود که آنجا پیش نماز بود، یک دامادی دارم به نام آقای جواد میر فرشی که با ما در مبارزات بود، آقای شمسایی که الان در بیت رهبری ...
20سال در حسرت آزادی!
. افسوس که ندانستند چه آتشی در حال جان گرفتن است. آتشی که زندگی مان را سوزاند و تنها خاکستری از آن به جا ماند. آن شب به زور وارد خانه شدم و دعوا شدید شد. با عصبانیت به طرف آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم. به زهره گفتم طلاق می خواهی؟ بیا تا طلاق ابدی به تو بدهم! پسر بزرگترم سعی کرد مانع شود که چاقو به دستش خورد. همسرم به طرف کوچه دوید که از پشت سر ضربه ای با چاقو به او زدم که روی زمین افتاد. همسایه ها ...
هدیه سفیر فرهنگی و پزشک متخصص ایرانی به ساحت مقدس امام رضا و حسین (ع) در دو کشور آفریقایی
عمر با آنها باقی می ماند. با حضور در مدارس به دانش آموزان آموزش دادم تا هر کسی را باین حال دیدند بیاورند تا معالجه شوند. پس ازمدتی،درخیابان ولیعصر تهران دنبال این بودم که آیا می توانم مطبی ایجادکنم، دیدم موبایلم زنگ وخورد ازدفتر معاونت درمان وزارت بهداشت تماس گرفته بودندکه آیا به کابل می توانی بروی،بعد از نیم ساعت قبول کردم و دو روز بعد به افغانستان اعزام شدم. پس از مدتی به ...
کار سفارشی قبول نمی کنم/ باعث تأسف است که نویسندگان خوب درگیر کارگردانی می شوند
اتفاقی افتاد، یک مردی دنده عقب رفت و پسرش را کشت. یک مقطعی پدر و پسری از اقوام ما رفتند و در دریا شنا کنند، بعد پدر می رفت پسر هم دنبال او می رفت، بعد پسر خفه شد و پدر تا یک عمر عذاب وجدان داشت که آیا او می توانسته کاری بکند یا نه؟ این اتفاقی بود که خیلی نمود داشت تا اینکه دو سال پیش یکی از دوستانم در جاده به سمت شمال می رفت. گفت داشتم سبقت می گرفتم و همسرم هم دائم به من می گفت سبقت نگیر، بچه ام بغل ...
قتل پدر در خواب توسط فرزندش
زدم و بعد هم با چاقو چند ضربه زدم تا مطمئن شوم پدرم کشته شده است. این پسر همچنین در اظهارات اولیه خود گفت: خواهرم از ماجرای قتل بی خبر است، چون او ازدواج کرده و در خانه ما زندگی نمی کند. من بعد از اینکه پدرم را به قتل رساندم و جسدش را در کمد دفن کردم با او تماس گرفتم و گفتم بابا از خانه خارج شده و برنگشته و او هم صبح شنبه برای پیگیری به اداره پلیس رفت. سرهنگ حمید مکرم، معاون ...
اعدام محکومان مواد مخدر فتوای منتظری بود
ببینیم کار چه کسی بوده است". بعد متوجه شدیم کسی که این را کرده شخصی به نام فخاری از منافقان نادم بوده که شبانه روز در آن محل زندگی می کرد و به عنوان توبه کرده او را می شناختند. به آقای حجازی گفتم "کسی که این کار را کرده، اینجا نمی ماند که شما از او بازجویی کنید". تا ظهر آنجا بودم و بعدازظهر اعلام کردند که آقای قدوسی شهید شده است. بعد از شهادت مرحوم شهید قدوسی که اوج تحرکات منافقین بود ...
2موضوع جالب ازجنگ ایران برای چینی ها و کره ای ها
آقای معتمدی بود که به لطف وجود ایشان، سرنوشت من هم در مسیر انقلاب رقم خورد. ما اهل فومن هستیم و خانواده ما یک خانواده پرجمعیتی بود. 5 پسر و 4 دختر بودیم. پدرم تا یک سنی خرج پسرها را می داد و بعد از آن (ششم ابتدایی) می گفت بروید روی پای خودتان بایستید. به تهران که آمدم، مغازه ای که در آن مشغول به کار شدم، در کنار یک مسجد قرار داشت و من بعضی روزها برای نماز به آنجا می رفتم. یک روز ...
در آخرین دیدار با هاشمی چه گذشت
ارتباط دارید؟ حرفی که زدید طلا بود. ایشان من را صدا کرد و به من گفت: من برای شما، نایب رئیسی فدراسیون فوتبال را در نظر گرفته ام . من اما به آقای صفایی گفتم: من چند ماه مشاور شما باشم اگر توانستیم با هم کار کنیم در خدمت شما هستم . حدود چهار ماه مشاور ایشان بودم بعد من را به هیئت رئیسه آورد و من نایب رئیس فدراسیون فوتبال و رئیس سازمان لیگ شدم. از خود آقای صفایی بپرسید. وقتی تیم ملی نوجوانان ما ...
من پرویز شاپورم، مبدع کاریکلماتور
غمگین است. حدود 200 صفحه از این کتاب را نوشته ام و خب دِینی است که به پدرم دارم. نامه هایی که پدرم به من – زمانی که انگلیس بودم – نوشته بود شهریور بیرون می آیند و توی این نامه ها متوجه شدم او چه حمایت های مالی بی دریغی از من کرده بود. گفتید خاطرات طنز آمیزی از او توی ذهن تان هست، خب مثل چی؟ - بعضی از اینها جذابیت شان به خاطر لحن پدرم است. مثلا با لحن خاصی تعریف می کرد که دو ...
در حوزه میراث فرهنگی چشم پزشک به جای دندان پزشک نشسته است!
، بلکه وضع اکثر بچه ها این طور بود. بنابراین تصمیم گرفتم که روزها نزد پدرم مشغول به کار شوم و شب ها درس بخوانم، در کل دوران خوبی نبود. این شرایط و همچنین علاقه ام به حرفه پدرم باعث شد که همزمان با تحصیل، از سن 8 سالگی نزد پدر آموختن گچ بری را شروع کنم. روزها همراه پدرم کار می کردم و شبها درس می خواندم. تقریباً 13 ساله بودم که در کار حرفه ای پدرم استاد کاملی شدم و کار را تا زمانی که پدرم زنده بود در ...
پزشک قلابی اورژانس تهران دستگیر شد
پسر جوانی که با پوشیدن لباس ماموران اورژانس از افراد جویای کار با عنوان جعلی پزشک کلاهبرداری می کرد، دستگیر شد. به گزارش اعتماد، براساس گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران، روز 18 مرداد ماه نماینده حقوقی مرکز فوریت های پزشکی به دادسرای ناحیه 5 تهران مراجعه و از شخصی که اقدام به جعل عنوان این مرکز و معرفی خود به عنوان پزشک اورژانس کرده بود شکایت کرد. پرونده مقدماتی با ...
آزادی مرد همسرکش بعد از 14 سال
برگشت و بار دیگر با یکدیگر درگیر شدیم. خیلی عصبانی بودم و با چاقو به طرف زنم حمله کردم. او از ترس به حمام فرار کرد اما به آنجا رفتم و با زدن چند ضربه او را به قتل رساندم. او ادامه داد: من از قتل همسرم پشیمانم و در این سال ها در زندان خیلی عذاب کشیده ام؛ حالا تقاضا دارم زودتر تکلیفم روشن شود. به این ترتیب قضات دادگاه به اولیای دم مهلت شش ماهه داد تا تکلیف صادق را روشن کنند. با ...
نفس نکشیدن هم امضاء می خواهد
...> خودش می گوید دیروز سر صحنه بودم؛ مردی 50 ساله که جسدش را انداخته بودند در زمین های کشاورزی سمت کلات، اما اولین صحنه ای که رفتم، یادم نمی رود. نوجوانی 16 ساله بود که حین دعوا، دوستش چاقو را زده بود به قفسه سینه اش و تا قلبش فرو رفته بود. خیلی ناراحت شدم. حس آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. با اینکه می گوید از محل کار که خارج می شود، دیگر به فوتی ها فکر نمی کند، اما هنوز مرگ کودکی 6 ساله که ...
ناکامی جوان شرور در اخاذی سیاه از مدیر عامل
.... اما او مرا تهدید کرد و رفت. منشی ام موضوع را پیگیری کرد که معلوم شد گفته های او دروغ است و سراغ بدهکارم نرفته و فقط قصد باج خواهی داشت. وی گفت: دو روز بعد سوار اپتیمایم شده و شرکت را به قصد خانه ترک کردم، جوان مزاحم در خیابان راهم را سد کرد که متوقف شدم. او با قمه مرا به مرگ تهدید و از خودرو بیرون انداخت و با سوار شدن به خودروی اپتیمایم متواری شد. به کلانتری رفتم و شکایت کردم. همان ...
دام شیطانی برای مسافر زن
چیست؟ من قبلا به عنوان راننده در اسنپ کار می کردم. چند ماه آنجا کار می کردی؟ سه ماه. بعد مرا اخراج کردند. بعد هم به طور غیرقانونی به کارم در آنجا ادامه دادم. چرا اخراج شدی؟ من طرح یک گوزن را روی دستم تاتو کرده بودم. مسئولان آن شرکت متوجه این تاتو شدند و بابت همین موضوع عذر مرا خواستند و بیکار شدم. بعد چه کردی؟ مدتی در ...
خرچنگ، چشم راست پری را خورده است
درس خواندی؟ کم خواندم. تا سوم بیشتر نخواندم. چرا؟ چون عشایر بودیم کوچ می کردیم. مدرسه نبود، درس خواندن سخت می شد. اینجا در منطقه ما دخترها کمتر درس می خوانند. چطور درگیر سرطان شدی؟ یک خال مادرزادی گوشه پلک چشم راستم داشتم. وقتی بزرگتر شدم این خال هم بزرگتر شد. بعد من سردردهای شدید می گرفتم. دکتر که رفتم گفت به خاطر این خال زیر چشمت است. بعد ...
گذشت اولیای دم از قصاص نوعروس قاتل
تهران قرار گرفت. در آن جلسه نگین گفت: هنگامی که با شوهرم درگیر شدم او چاقویی به دستم داد؛ نمی دانم چه اتفاقی افتاد که روی زمین افتادم و چاقو به شکم مجید برخورد کرد. در پایان این جلسه قضات قتل را غیر عمد تشخیص دادند و نگین را به پرداخت دیه محکوم کردند اما دیوان عالی کشور رأی را تأیید نکرد و رسیدگی به پرونده در شعبه هم عرض از سر گرفته شد. به این ترتیب نگین این بار در شعبه 71 سابق دادگاه کیفری تهران بار ...
پیچش مو
.... دوستی دارم این وقت ها می گوید: طرف روی نِروَ ام لزگی می رقصد. دقیقا همان حس را داشتم. دو دستش را که مشت کرد، چشمم افتاد به حلقه طلایی و ساده توی دستش. تکان بعدیِ نیمکت و لرزش مشت هایش، تاب نیاوردم. کتاب را بستم و رفتم سمت یک نیمکت دیگر؛ دور نبود، چند نیمکت آن طرف تر. زیرچشمی نگاهم کرد، سعی کردم به آن سمت نگاه نکنم. پیرمردی سر حال، لباس ورزشی خوش آب و رنگی به تن، با قدم های بلند و محکم از کنار ...
سرقت در 5 ثانیه از 800 مهمان عروسی / عملیات پلیس تهران برای دستگیری 116 مجرم در 24 ساعت
... اوایل فقط به خاطر هیجانش سرقت می کردم. چون با دختری آشنا شده بودم و هر روز یک مدل ماشین سرقت می کردم و می رفتم سر قرار. به او گفته بودم در کار خرید و فروش خودرو هستم و نمایشگاه اتومبیل دارم اما بعد دستم رو شد و فهمید که سارقم. با وجود این عاشق هم بودیم و به خاطر او توبه کردم. حتی به تازگی با هم عقد کردیم اما به خاطر آن سرقت ها دستگیر شدم. تحصیلاتت چقدر است؟ فوق لیسانس برق ...