سایر منابع:
سایر خبرها
این آقا نباید نقش پلیس مثبت را بازی کند!+عکس
...، تلفنی چیزی شد که این آقا نمی تواند کار کند. پرچمی ادامه داد: سوال این بود که برای رسیدن به همان بخش از کار هم قطعا چند مرحله را پشت سر گذاشته بودم و مشکلی نداشتم حالا آن لحظه آخر چه دلیلی وجود داشت که جلوی کارم را گرفت؟ جز سلیقه چیز دیگری نمی تواند باشد. چون تهیه کننده گفت استعلام ها را کرده ایم و جواب ها را گرفته ایم مشکلی نبوده. اما دقیقا لحظه آخر این اتفاق می افتد. مشخص است که ...
ماجرای مردی که 20 سال است در زندان به سر می برد
نداده بود و برای آنکه همسایه ها متوجه نشوند بی صدا و بدون اعتراض برگشته بودم. همه زندگی ام در آن خانه گذشته بود. همسرم، فرزندانم وتمام امیدم... مگر راهی برای برگشت داشتم؟ چند بار زنگ زدم اما باز پشت در ماندم. به پسر بزرگترم گفتم به مادرت بگو اگر از من خسته شده بی سروصدا در را باز کند تا شب را در زیرزمین خانه بمانم. اما بچه ها در حمایت از مادرشان به من توجهی نکردند. افسوس که ندانستند چه آتشی در حال ...
گفتگو با داوود نماینده گوینده و صدا پیشه تلویزیون
...: پسرم امام حسین را می شناسی؟ گفتم: بله. گفت: صحنة بینا شدن خدیجه خانم را دیدی؟ گفتم: بله، دیدم. گفت: تا آخر عمرت ببین. * در طول این همه سال فعالیت خاطره ای دارید؟ ** بله خاطرة کاری که زیاد است. مدیر دوبلاژ یک فیلمی بودم و نقش های گویندگان را جلوی شان گذاشته بودم که حرف بزنند یکی از آقایان گوینده از من اجازه گرفت گفت: یک دقیقه بروم بیرون کار دارم. از اتاق رفت بیرون و وقتی ...
اخلاق نیکویش او را به شهادت نزدیک کرده بود + عکس
(س) گرفتم. تعریف می کرد یک روز که به مشهد رفته بود در حرم امام رضا(ع) نذر می کند 40 زیارت عاشورا به حضرت زهرا(س) هدیه بدهد تا خدا یک همسر خوب نصیبش بکند. ایشان 40 شب پشت سر هم این زیارت عاشورا را می خواند و دقیقاً در آخرین شبی که زیارت عاشورا را می خواند فردایش شوهرخاله اش مرا به ایشان معرفی می کند. آن زمان خودم در کنگره شهدا کار می کردم و یک هفته ای می شد که به شهدا متوسل شده بودم و می خواستم یکی ...
کلاس های استاد شفیعی کدکنی...+ عکسی جالب و دکلمه
شود و انگشت اشاره اش را به سمت چند دانشجوی دکتری می گیرد: همان کتاب شش جلدی ای را که گفتم بخوانید. دقیق بخوانید چون با تمام دقت هایی که خودم کردم، امتحان خواهم گرفت. چشم هایش پشت عینک کائوچویی درشت تر به نظر می رسند. حرفش را یکباره قطع می کند. گویی یاد دغدغه ای افتاده. رو می کند سمت یکی از دانشجوها: - آرش! کارت درست شد؟ - آقای دکتر جلسه افتاد هفته بعد. خنده ای ...
وقتی مسعود دهنمکی آماده شهادت نبود / موتوری که قرار بود حال و هوای جبهه را ببرد
.... دیگر برای رفتن به بهشت زهرا و نماز جمعه و سرزدن به بچه ها در بیمارستان و ... احتیاج نبود منتظر کسی بمانم و یا کلی پیاده راه بروم. از همان روز شروع کردم به تمرین موتورسواری، اما هندل زدن با این پای ضعیف خیلی سخت بود. هر روز موتور روی پایم می افتاد و زخم و زیلی می شدم. بالاخره بعد از چند روز تمرین راه افتادم و اول از همه رفتم دم در خانه های حمید داودآبادی و حمید امامی و حسین پور . ...
خاطراتی از زبان مفسر استقامت، همسر سردار شهید قاسم نصرالهی
که من هم در این جنگ شریک هستم و شانه به شانه مردان و زنانی که دارند از دین و ایران دفاع می کنند سهمی دارم و آنها را تنها نگذاشته ام. بعد از دوسال زندگی سخت و شیرین به بانه آمدیم .چون آقای نصرالهی فرمانده سپاه بانه شده بود در این شهر کوچک وضع کمی بهتر بود.خانه مان نزدیک مقر سپاه بود و از این لحاظ امنیت داشتیم.به همین خاطر با کمک بچه های سپاه و چند نفر از خواهران یک ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ تشکیل دادیم. انتهای پیام/ ...
روی" جمجمه ها" آب می ریخت و گریه می کرد
... هر چه دیده بودم، نمایشگاه بود؛ اما این یکی فرق می کرد. تمام خاطره های زمان جنگ جلوی چشمم آمد. مجید رفت سمت دل خودش و من هم در حال خودم بودم. به سمت تانکر آبی رفتم که با تعدادی گونی متلاشی شده، احاطه شده بود. یک پلیت زنگ زده هم بود که برای شستن ظرف ها و پای بچه ها زیر تانگر گذاشته می شد. اطراف تانکر چند مسواک رنگ و رو رفته بود و یک ...
نظام اداری باید شخم بخورد
.... * کارشناس زبده باید 40 میلیون حقوق بگیرد من سال 88 به آقای رئیس جمهور این حرف را زدم. گفتم من برای این پروژه چند شرط دارم. اول تغییر فوری و بنیادین قوانین و مقررات معیوب و دست وپا گیر. دوم به کارشناس نیاز دارم که حداقل 40 میلیون تومان در ماه حقوق ثابت به انها بدهیم. فارس: آقای دکتر دارید از حقوق نجومی دفاع می کنید و این شرّ می شود. علیشیری: حالا ببنید ...
داستان این روزهای خانه یک شهید مدافع حرم + عکس
گروه جهاد و مقاومت مشرق - از قدیم گفته اند مهمان حبیب خداست و چه سعادتی از این والاتر که تو در خانه یک شهید، حبیب خدا شوی؛ خانه ای که شاید از سایر خانه های شهدا کمی متفاوت تر باشد. آری! اینجا خانه شهید مسلم خیزاب ، فرمانده گردان یازهرا(س) و اولین شهید مدافع حرم لشکر 14 امام حسین(ع)، همان لشکر پرافتخار اصفهان و اصفهانی ها در هشت سال جنگ تحمیلی است؛ خانه ای که این روزها گنجینه ای باارزش و در نوع ...
نثر ترجمه ای پیر مرا در آورده است!
بعد تا زمانی که به دانشگاه رفتم در 10 مؤسسه آموزشی به همراه 35 نفر از بچه های روستایی بودم. توصیف این شرایط در کتاب خمره آمده است. شرایطی که اگر یک تکه نان داشتیم در جیب و کیفمان قایم می کردیم یا مثلاً خودم که از شدت گرسنگی نفت خوردم یا آن مدرسه شبانه روزی که در آن چیزی برای خوردن پیدا نمی شد و یک نان خاک و باران خورده را یافته و خوردم و... به هر حال در چنین شرایط و مکان هایی بودم و در میان این ...
من پرویز شاپورم، مبدع کاریکلماتور
به پدرم دارم. نامه هایی که پدرم به من – زمانی که انگلیس بودم – نوشته بود شهریور بیرون می آیند و توی این نامه ها متوجه شدم او چه حمایت های مالی بی دریغی از من کرده بود. گفتید خاطرات طنز آمیزی از او توی ذهن تان هست، خب مثل چی؟ بعضی از اینها جذابیت شان به خاطر لحن پدرم است. مثلا با لحن خاصی تعریف می کرد که دو نفر از گاوی شیر می دوشیدند. یکی شان که رئیس بود هی می گفت بدوش بدوش و آن ...
نظر رهبری در خصوص متون نظامی ارتش
کمتر حقوق دهند، زندگی عادی من دچار مشکل می شود. آمدم بنویسم 3500 تومان، اما پیش خودم گفتم نکند این ها فکر کنند من به خاطر حقوق عضو سپاه شدم. برای همین نوشتم 2 هزار تومان. البته اولین حقوقی که در سپاه گرفتم 3200 تومان بود چون آنها می دانستند که من بچه دارم و مستأجر هستم اما آنها که مجرد بودند 2 هزار تومان حقوق داشتند که اکثراً هم نمی گرفتند. صندوقی گذاشته بودند در یک اتاق و می ...
دستور بنی صدر را اجرا نکردم دو ماه حقوقم را قطع کرد/ لاهوتی می گفت بنی صدر لیاقت رهبری دارد/ سپاه مگر ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از سرویس تاریخ 8دی ؛ آدرس را که از او پرسیدم گفت خیابان شهید ریاضی، ساختمان پلاسکو، گفتم چی؟ با خنده گفت خودم اسمش را گذاشته ام پلاسکو؛ از بس مستحکم و استوار است، خودش آمد دم درب و ما را بدرقه کرد داخل و با شوق از دوران مبارزاتش تعریف کرد. حاج محمود به علت کهولت سن و یادگاری های باقیمانده از دوران جنگ در به خاطر آوردن خاطرات مشکل داشت، خودش ...
گفت و گو با - بهنام بانی - ، ستاره ی این روزهای موسیقی پاپ
... گویا شما در رشته مهندسی درس خواندید. چه شد که از رشته عمران به سمت موسیقی حرفه ای کشیده شدید؟ - هم خودم، هم مادرم و هم کلا خانواده ام دوست داشتند به غیر از رشته موسیقی یک رشته دیگر را در دانشگاه بخوانم. من به خوانندگی علاقه داشتم و می خوانم و آنها علاقه نداشتند که من در رشته موسیقی ادامه بدهم، چون هم خیلی سخت بود و هم این که مهندس بودن را کلا دوست داشتند و خودم هم داشتم. ...
تصمیم سخت پلیس یزد بین التماس های مادر و زبانه های آتش!/اشتباه کودکانه؛ التماس های مادرانه و فداکاری ...
جلوی دهانش بگذارد و به سرعت از خانه خارج شدم. وی افزود: وارد راهرو که شدم دخترش و همسایه ها با انداختن پتو مادربزرگ خانواده را به بیرون منتقل کردند و من نیز موقع خارج شدن از خانه به دلیل شدت دودی که تنفس کرده بودم و ریه های دود گرفته ام و همچنین به دلیل حساسیتی که به دود دارم، از هوش رفتم. باخدا گفت: زمانی که به هوش آمدم خود را در آمبولانس دیدم به عوامل اورژانس گفتم که حالم ...
خادمان کوچکی که یک هیئت را می چرخانند
بچگی دقیقا همین جا نشسته بودم که مداح داشت بلند بلند می گفت: حسین عشق منی همان موقع توی ذهنم ماند که حسین عشق من است. زینت سادات: من از سه چهارسالگی چون شوهرخاله ام مداح بود خیلی از قصه ها و روضه ها را که می گفت می شنیدم و با خودم تکرار می کردم و عشق به امام حسین را فهمیدم. فرزانه: من از چهارسالگی که مهدکودک می رفتم. در آنجا برایمان قصه عاشورا را تعریف می کردند و به ما کتاب می دادند. شبش ...
صدای سیلی های افسر نگهبان دوران سربازی ام هنوز در گوشم می پیچد /یکسال تمام پشت درب صدا و سیمای استان می ...
خودم را نشان می دادم. بهرحال دیدم این روش فایده ندارد، به همین خاطر به داخل شهر می رفتم و از کیوسک های تلفن قدیمی داخل شهری ساعت 2 بامداد به آقای حسینی(معاون وقت صدا و سیما) زنگ می زدم. می گفت آقای ناطق زاده چرا ساعت 2 بامداد با من تماس می گیری!؟ گفتم آقای حسینی، مگر جنابعالی نمی گویی من نمی توانم میکروفن به دست بگیرم ولی نگفتید که ساعت 2 بامداد نمی توانم به شما زنگ بزنم! ...
بند ابدی ها؛ داستان خودشیرینی زندانبان و سه روز زندان انفرادی
اتاقی ام را برایش گفتم. در این گونه مسائل معمولاً مقامات زندان به توضیحات زندانیان گوش نمی کردند؛ برای همین رئیس زندان تصمیم گرفت مرا تنبیه نماید، لذا دستور داد سرم را تراشیدند و به سلول انفرادی انداختند. سه روز در سلول انفرادی بودم. در انفرادی دو نفر از بچه های مذهبی به نام های مهدی نیکدل(2) و نور احمد لطیفی(3) را دیدم که در انفرادی بودند. این دو نفر محکوم به اعدام شده بودند؛ آن زمان کسی که در ...
کودکانی که فقط چندساعت کودکی می کنند
به کشورشان باز گردند و آتش جنگ را خاموش کنند جز سلما که درد کودکان کار و قربانی خشونت همه شهرهای دنیا را فریاد می زند، نه یکبار که بارها ... در میان چند زندان محصور شده است، از یک طرف با ندامتگاه مرکزی استان البرز همسایه است از طرفی دیگر با زندان قزل حصار، راننده، نام و نشان زندان ها را از خاطر برده اما جز این نیست که بگوید: خلاصه برایتان بگویم اینجا در محاصره چند زندان است، بی سبب نیست ...
بازگشت به جامعه
نفس عمیقی کشیدم و سینه ام را پر از هوا کردم، بهترین کاری که می توانستم در آن زمان بکنم همین بود. فارغ از این که این اتفاق چقدر دردناک بود، کشور ما نیاز داشت تا ببیند دموکراسی همچنان در سیستم سیاسی ما جریان دارد. دم عمیقم را با بازدمی عمیق همراه کردم، گله ها و ناراحتی بماند برای بعد. ایستاده در آستانه در، منتظر این بودم که سخنران بیل و من را برای حضور در جایگاه مشرف به مراسم سوگند صدا بزند. داشتم تصور می کردم که هر جایی می بودم به جز این جا، شایدبالی! که جای خوبی برای حضورم در آن لحظه بود. برای من و بیل به عنوان رئیس جمهور اسبق و همسرش رسم است که همواره در مراسم سوگند ریاست جمهوری شرکت کنیم. هفته ها با خودم کلنجار رفتم که در این مراسم شرکت کنم یا نه. جان لویس، عضو کنگره و قهرمان حقوق بشری در این مراسم شرکت نکرد چرا که گفته بود به نظر او انتخاب رئیس جمهور قانونی نبوده است و شواهد کاملاً واضحی از دخالت روسیه در انتخابات وجود دارد. برخی دیگر از اعضای کنگره نیز با او در بایکوت رئیس جمهوری که به ...
مصاحبه تلخ با فوتبالیست زن کشورمان که شایعه شد دوجنسه است!
بیرون رفتم. رفتم لیگ های پایین تر. اما درسم را ادامه دادم. خدا را شکر پدر و مادر و داداش هایم مثل کوه پشتم بودند. الان لیسانس علوم اجتماعی دارم. در جایی هم مشغول به کار هستم ، در یک درمانگاه منشی هستم. روی پای خودم ایستاده ام. ولی باز هم برای آینده ام برنامه دارم. در کلاس های مربی گری هم شرکت می کنم. می خواهم مربی شوم. دلم می خواهد حقم را از همه بگیرم. می خواهم مربی تیم ملی بشوم. شما روی ...
محمدتقی مروت ؛ خرسند از سرنوشتش و شاگردان خسران دیده/ پیشنهاد ثبت میراث عملی و نظری استادالاساتید
حاشیه هایی که برای استاد مروت به وجود آمده بود هم زد و گفت: موضوعی که دوست دارم آن را در این جلسه بیان کنم این است که یک شخص به استاد مروت اطلاع داده بود که عده ای قصد آسیب زدن به او را دارند، ایشان نیز سخت این را پذیرفته بود. هر چقدر برای استاد توضیح دادم که نظرش تغییر کند، فایده نداشت. یکی از علت های رفتن استاد پس از بازگشت شان نیز همین موضوع بود. فروزان در پایان صحبت های خود به نقش استاد ...
علی جهاندار، داوود گنجه ای، سالار عقیلی، فاضل جمشیدی، عباس سجادی و علی تفرشی درباره زنده یاد نادر گلچین ...
... نمی شود به این سوال پاسخ مشخصی داد، قطعات زیادی را از ایشان دوست دارم اما همانطور که در مراسم تشییع استاد هم گفتم گلچین شاید بهترین مرغ سحر ایران را ایشان اجرا کرد. از نظر من اجرای ایشان و خانم هنگامه اخوان بهترین اجراهای این سرود هستند. سرودی که استاد گلچین همیشه می گفت سرود فرهنگی ماست. من استاد را بیش از هر چیز با عنوان مرغ سحر می شناسم. خودم هم بارها این اثر را خوانده ام و همیشه الگویم ...
نصب پارکومتر در تهران متوقف می شود
مردم در ترافیک هستیم و باید جوابگو باشیم. * عذرخواهی من دردی را دوا نمی کند پورسیدآقایی با بیان اینکه هر حادثه ای در شهر رخ دهد باید پاسخگو باشیم، گفت: رنج مردم، رنج ما است حداقل روحیه من این است. مسئول همه اتفاقاتی هستم که در شهر رخ می دهد. وی ادامه داد: یکی از دوستان می گفت آیا در این حوزه هم عذرخواهی می کنید، من گفتم وضعیت ترافیک تهران جوری است که هر روز باید ...
کار سفارشی قبول نمی کنم/ باعث تأسف است که نویسندگان خوب درگیر کارگردانی می شوند
کجا کشف کردی؟ گفتم مطالعاتم بود و خیلی رفتم مطالعه کردم. آدم ها بعد از مرگ عزیزانشان دچار چه حسی می شوند. یک مقاله خواندم تحت عنوان واکنش سوگ فاجعهٔ بعد از مرگ برای آدم ها و حتی خود دکتر روانپزشک هم تعجب کرده بود. بله من کاملاً روی نوع بیماری، روی روش کار حتی دکتر مهراس کار کردم. با اینکه طرفدار راجرز است و می گوید من برای نوعِ دیدگاه آن قائلم؛ ولی می گوید من روشِ خاصِ خودم را دارم، چون نمی خواهم ...
اعدام محکومان مواد مخدر فتوای منتظری بود
...> ** قانون موارد مخدر سال 76 را شما تنظیم کردید. فکر نمی کنید این قانون به بحث اعدام زیاد بها داده و آن طور که باید هم نتیجه نگرفته است؟ آن زمانی که دادستانی کل بودم، قانون اصلاح قانون مواد مخدر مصوب سال 76 را تنظیم کردم و خودم هم زمان مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتم. این قانون باید بازبینی می شد و سال 76 ما نشستیم و این قانون را نوشتیم. با آقای ...
دیدار با ملکه رنجبر در آستانه ی 82 سالگی
پازوکی هنرمندان خوب تئاتر بودند که با هم دوست بودیم و رفت و آمد داشتیم و البته آنقدر کار داشتیم که زیاد وقت این که برویم خانه های همدیگر قصه بگوییم را نداشتیم. از بازیگران جوانی که هستند کدام را بیشتر دوست دارید؟ - نمی توانم قضاوت کنم که چه کسانی را بیشتر دوست دارم. همه را دوست دارم ولی هفت، هشت نفر هستند که لطف کرده و برای دیدن من آمدند. معروف بودند. با آقای دان آمدند. چند ...
در آخرین دیدار با هاشمی چه گذشت
صحبت هایی که با امیر شارجه داشتم از من پرسید شما را می شناسم و بعد از اینکه گفتم: بله. گفت که دو بلیت می دهد که شما با همسرتان به شارجه سفر کنید و اینجا را ببینید و بمانید . من فردای آن روز مصاحبه کردم و گفتم: از من خواسته اند به شارجه بروم ولی من بچه این وطنم و جایی نمی روم . جای خودم، کشورم و نظامم را دوست دارم. پیشرفت مردم برای من حس خوب ایجاد می کند ولی وقتی ببینم نه، یک جای کار می لنگد، مگر ...
در حوزه میراث فرهنگی چشم پزشک به جای دندان پزشک نشسته است!
به دبستان هراتی اصفهان رفتم و تا کلاس ششم در آنجا به تحصیل ادامه دادم. شرایط اجتماعی و اوضاع اقتصادی نابسامان دهه 30 شمسی شدیداً بر ابعاد مختلف زندگی مردم و ازجمله خانوادۀ ما تأثیرگذار بود. به یاد دارم که اواخر دوره ابتدایی پولی نبود تا دفترچه مشق بخریم، لذا کاغذهای رنگی اعلامیه ها که پخش شده بود را جمع آوری می کردیم و آنها را می دوختیم و پشت آن ها درس و مشق هایمان را انجام می دادیم، نه فقط من ...