سایر خبرها
گفتگو با راننده اسنپی که به زن 27 ساله تجاوز کرد
...،گفت نه؛ من حال و روز خوبی نداشتم و رفتم توی یک جاده خاکی که کسی نبود و ... . بعدش چی شد؟ می خواستم ببرمش فرودگاه، توی راه وایسادم که سیگار بخرم، هنوز به دکه نرسیده بودم که دیدم از توی ماشین پیاده شد و فرار کرد. من هم سریع سوار ماشین شدم و رفتم خونه. کجا زندگی می کنی؟ مشیریه. اولش نمی دونستم. کیف لپ تاپش توی ماشینم جا مونده بود. وقتی بعد از ...
جوان معروف به بی مخ با زور اسلحه زنی را تصاحب کرد+عکس
نوآوران آنلاین - حدود دو ماه قبل ماجرای ارتباط پسری به نام شعبان با زن جوانی در گرگان موضوعی بود که به اختلاف شدید خانواده این زن و پسر 21 ساله منجر شد. اختلافات و درگیری آن ها به دستگاه قضایی کشید چرا که خانواده زن یاد شده معتقد بودند پسر مذکور زن جوان را اغفال کرده است. در حالی که شعبان با سپردن وثیقه به دادسرا تا زمان رسیدگی قانونی به پرونده آزاد شده بود، خانواده زن جوان نیز بنا به ادعای شعبان ...
جوانان بیکار در دام دکتر قلابی
آشنا شدم. آن روز من داخل غرفه نشسته بودم که این مرد جوان با لباس فرم ماموران اورژانس وارد غرفه شد. او ابتدا به عنوان یک بازدید کننده معمولی سوالاتی درباره محصولات غرفه و نمایشگاه پرسید و در لابه لای صحبت هایش خودش را به عنوان پزشک معرفی کرد. او وقتی متوجه علاقه من به ماموریت های اورژانسی و حوادث شد، ادعا کرد که مدیر یکی از بخش های اورژانس است و می تواند مرا در این مرکز مشغول به کار کند ...
اعتراف قاتلی که جنازه پدرش را در کمد پنهان کرد
مدارک مستندی وجود نداشت، تحقیقات و زیرنظرگرفتن پسر جوان ادامه یافت. به نقل از شرق؛ در پی تمرکز روی رفتارها و اظهارات تنها مظنون پرونده، پسر 19 ساله سرانجام ساعت 10 صبح دیروز لب به اعتراف گشود و گفت پدرش را با ضربات چوب و چاقو به قتل رسانده و سپس جسدش را در کف کمد دیواری خانه دفن کرده و رویش را با سیمان پوشانده است. به دنبال این اظهارات پسر جوان، پرونده وارد مرحله جدیدی شد و بازپرس کشیک ...
مشکلات دانشجویان خارجی درایران
واقعاً اجحاف است. نازنین بعد از یک ماه دوندگی هنوز بورسیه نشده ولی امیدوار است سرانجام این امکان را به دست بیاورد و از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بازنماند. محمد 25 ساله اهل کشور افغانستان برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی به ایران سفر کرده و بورسیه شده. او از این گلایه دارد که چرا قبل از رسیدن به ایران هیچ چیز مشخص نیست؛ نه دانشجو می داند در کدام شهر قرار است درس بخواند نه کدام ...
ماجرای مردی که 20 سال است در زندان به سر می برد
نداده بود و برای آنکه همسایه ها متوجه نشوند بی صدا و بدون اعتراض برگشته بودم. همه زندگی ام در آن خانه گذشته بود. همسرم، فرزندانم وتمام امیدم... مگر راهی برای برگشت داشتم؟ چند بار زنگ زدم اما باز پشت در ماندم. به پسر بزرگترم گفتم به مادرت بگو اگر از من خسته شده بی سروصدا در را باز کند تا شب را در زیرزمین خانه بمانم. اما بچه ها در حمایت از مادرشان به من توجهی نکردند. افسوس که ندانستند چه آتشی در حال ...
گفتگو با داوود نماینده گوینده و صدا پیشه تلویزیون
...> ** بله، پدرم خیلی دوست داشته، پسر داشته باشد. به این خاطر مادرم زمانی که من را حامله می شود راهی امامزاده داوود می شود آن زمان با قاطر می رفتند. چندین کیلو مس هم همراه خودش می برد مس ها را نذر امام زاده داوود می کند و از او پسر می خواهد هنگامی که نذرش ادا می شود و خداوند پسر به او می دهد (یعنی من را) نامش را می گذارد داوود. از اسمم هم راضی هستم و دوستش دارم. * بعد از شما پدرتان دوباره صاحب ...
برگ هویت فاطمه قلب بزرگ اوست
پاهای او شد، گفت: یک ماه قبل زهرا و برادر بزرگترش ابوالفضل که در کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند همراه پدرشان سوار بر موتور به خانه می رفتند که در خیابان با یک موتورسیکلت دیگر تصادف کردند. حادثه خیلی شدید بود و پدر زهرا مرگ مغزی شد و پای زهرا هم شکست. وقتی آمبولانس آمد، زهرا را به بیمارستان منتقل کردند. ساعتی بعد وقتی ما خبردار شدیم همه به بیمارستان رفتیم. ابوالفضل بشدت گریه می کرد و ...
دستگیری پزشک قلابی اورژانس تهران
آرمان - پسر جوانی که با پوشیدن لباس نیروهای اورژانس از افراد جویای کار با عنوان جعلی پزشک کلاهبرداری می کرد، شناسایی و دستگیر شد. روز 18 مرداد ماه امسال نماینده حقوقی مرکز فوریت های پزشکی با مراجعه به دادسرای ناحیه 5 تهران و طرح شکایتی عنوان داشت که شخصی اقدام به جعل عنوان این مرکز و معرفی خود به عنوان پزشک اورژانس کرده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع جعل عنوان و کلاهبرداری و به دستور ...
من پرویز شاپورم، مبدع کاریکلماتور
به پدرم دارم. نامه هایی که پدرم به من – زمانی که انگلیس بودم – نوشته بود شهریور بیرون می آیند و توی این نامه ها متوجه شدم او چه حمایت های مالی بی دریغی از من کرده بود. گفتید خاطرات طنز آمیزی از او توی ذهن تان هست، خب مثل چی؟ بعضی از اینها جذابیت شان به خاطر لحن پدرم است. مثلا با لحن خاصی تعریف می کرد که دو نفر از گاوی شیر می دوشیدند. یکی شان که رئیس بود هی می گفت بدوش بدوش و آن ...
نظر رهبری در خصوص متون نظامی ارتش
هم فردی به نام آقای معتمدی بود که به لطف وجود ایشان، سرنوشت من هم در مسیر انقلاب رقم خورد. ما اهل فومن هستیم و خانواده ما یک خانواده پرجمعیتی بود. 5 پسر و 4 دختر بودیم. پدرم تا یک سنی خرج پسرها را می داد و بعد از آن (ششم ابتدایی) می گفت بروید روی پای خودتان بایستید. به تهران که آمدم، مغازه ای که در آن مشغول به کار شدم، در کنار یک مسجد قرار داشت و من بعضی روزها برای نماز به ...
دستور بنی صدر را اجرا نکردم دو ماه حقوقم را قطع کرد/ لاهوتی می گفت بنی صدر لیاقت رهبری دارد/ سپاه مگر ...
متوجه می شوی، ایشان از همان اول کله شق بود، اصلا گوش به حرف کسی نمی داد و فقط کار خودش را می کرد، من هم تنها بودم، یک دختر غریب که از شهرستان رفته بودم، شما تصور کنید من یک دختر جوان 18 ساله که اصلا انقلاب حالی ام نبود، مبارزه حالی ام نبود، همه اش نگران بودم که کجا می رود، البته بعد رفته رفته وارد راه انقلاب شدم. یادم می آید هر وقت از دوستانش هم می پرسیدم که ایشان کجا هستند، آنها هم جواب ...
اعتراف قاتل 74 ساله به قتل سهیلا در کرج
چند روز بودند قهر کرده بود. تا اینکه دامادم وساطت کرد تا سهیلا بار دیگر به خانه برگردد و بعد از پایان امتحانات پسر کوچکم درباره زندگی مان تصمیم بگیریم. همسرم آن روز به خانه آمده بود که بار دیگر با هم درگیر شویم و من در اوج عصبانیت با چاقو به جانش افتادم. سهیلا از ترس به حمام رفت و من همانجا او را با ضربه های چاقو کشتم. وی ادامه داد: من از قتل Murder همسرم پشیمانم و در این سال ها در زندان ...
خادمان کوچکی که یک هیئت را می چرخانند
.... چرا آنقدر هیئت را دوست دارید که حاضرید 10 روز توی ماه محرم این همه سختی بکشید و در هیئت کار کنید؟ نرگس: عشق به امام حسین. یعنی دوست داشتن از ته دل. امام حسین همه بچه های خودشان و خواهرشان را فدای دین اسلام می کنند. واقعا امام زمان دست ما را می گیرد که به هیئت جدش بیاییم. ستاره: شش ماهه امام حسین که سنی نداشت. اما با تیر زدنش. علی اصغر بچه بود. کاری با کسی نداشت. اما دشمن بی ...
اعلام گذشت از قاتل مأمور پلیس بدون قیدوشرط
نقش بر زمین شد و به شهادت رسید و متهم مسلح در تاریکی شب فرار کرد. مأموران در ادامه بازرسی از خودرو سه اسلحه کلاشنیکف کشف کردند. پس از شهادت استوار علی احمدی پرونده وارد مرحله تازه ای شد و تیمی از کارآگاهان مبارزه با قتل برای دستگیری قاتل وارد عمل شدند. بررسی های مأموران نشان داد خودروی پژو متعلق به زن میانسالی به نام پروانه است که شب حادثه خودرواش را در اختیار پسر جوانش به نام رضا قرار ...
بازگشت به جامعه
نفس عمیقی کشیدم و سینه ام را پر از هوا کردم، بهترین کاری که می توانستم در آن زمان بکنم همین بود. فارغ از این که این اتفاق چقدر دردناک بود، کشور ما نیاز داشت تا ببیند دموکراسی همچنان در سیستم سیاسی ما جریان دارد. دم عمیقم را با بازدمی عمیق همراه کردم، گله ها و ناراحتی بماند برای بعد. ایستاده در آستانه در، منتظر این بودم که سخنران بیل و من را برای حضور در جایگاه مشرف به مراسم سوگند صدا بزند. داشتم تصور می کردم که هر جایی می بودم به جز این جا، شایدبالی! که جای خوبی برای حضورم در آن لحظه بود. برای من و بیل به عنوان رئیس جمهور اسبق و همسرش رسم است که همواره در مراسم سوگند ریاست جمهوری شرکت کنیم. هفته ها با خودم کلنجار رفتم که در این مراسم شرکت کنم یا نه. جان لویس، عضو کنگره و قهرمان حقوق بشری در این مراسم شرکت نکرد چرا که گفته بود به نظر او انتخاب رئیس جمهور قانونی نبوده است و شواهد کاملاً واضحی از دخالت روسیه در انتخابات وجود دارد. برخی دیگر از اعضای کنگره نیز با او در بایکوت رئیس جمهوری که به ...
خواب نجاتبخش در آخرین مهلت
سمت او تیراندازی کنم که پس از فرار متوجه شدم مامور پلیس به کام مرگ فرو رفته است. از همان زمان به خاطر قتلی که انجام داده بودم، فراری شدم تا این که مرا به عنوان یکی از اعضای باند سارقان دستگیر کردند. این درحالی بود که من سرقتی نکرده بودم و به خاطر این که تحت تعقیب بودم، از دست ماموران فرار کردم. بدین ترتیب صبح نخستین روز بهمن ماه سال 92 جلسه رسیدگی به این پرونده به ریاست قاضی ...
زندگی از چشم کودکان کار؛ از تامین هزینه اعتیاد پدر تا قطع انگشتان
ماموران به سمت ما آمدند و ما فرار کردیم. در چهاراهی که ما بودیم چند دختر و پسر دیگر هم بودند که کار می کردند و آنها هم فرار کردند. ون شهرداری را جایی مخفی کرده بودند برای همین بچه ها متوجه حضور آنها نشدند و مامور بهزیستی من و یکی 2 نفر دیگر را گرفت و به ون منتقل کرد و گفت اگر فرار کنیم برخورد فیزیکی می کند. وقتی به مرکز افسریه وارد شدیم در آنجا هم شرایط اصلا خوب نبود و بچه های بزرگتر که مدت بیشتری در ...
تازه عروس؛ داماد را با چاقو کشت
شنیدن این حرف، چاقو را به دستم داد و خواست او را بکشم. من که در حالت عصبانیت با دیدن چاقو کنترلم را از دست داده بودم با چاقوی آشپزخانه ضربه ای به شکمش زدم، اما بلافاصله پشیمان شدم. خیلی اصرار کردم تا با هم به درمانگاه برویم، اما به حرفم گوش نداد و رفت خوابید. ساعتی بعد بود که متوجه شدم فوت کرده است. با اقرارهای متهم و بازسازی صحنه جرم، تازه عروس به اتهام قتل عمد روانه زندان Prison شد و ...
کار سفارشی قبول نمی کنم/ باعث تأسف است که نویسندگان خوب درگیر کارگردانی می شوند
قبلاً سراغش رفتم، بار سوم به نظرم در رودربایستی افتاد، در کار خروس به او پدر را پیشنهاد دادم، نمایشنامه را خواند دوست داشت؛ ولی یک جراحی فک داشت و دندانش را جراحی کرد. امکان همکاری با هم نداشتیم. حتی در مدریک هم برای یکی از کاراکترها سراغش رفتم آن زمان قبول کرد بعد یک دفعه گفت درگیر یک سریال شدم. دیگر بار سوم که رفتم تا نمایشنامه را برای او فرستادم دو سه ساعت بعد زنگ زد گفت فوق العاده است خیلی خوب ...
اعدام محکومان مواد مخدر فتوای منتظری بود
می رفتم و چون پاسدار و محافظ داشتم، راحت وارد می شدم. آن روز برای نخستین بار در مقابل در ورودی یک مقدار کنترل و سؤال می کردند. در حال ورود بودم که صدای انفجار بلند شد. ساختمان دادستانی کل یک ساختمان مستطیل شکل و قبل از انقلاب در اختیار دادسرای ارتش بود و یک راهروی مربوط به حوزه ریاست بود. وقتی وارد شدم و صدای انفجار را شنیدم، وارد ساختمان شدم. یک آقایی به نام آیین پور به عنوان دادیار در ...
در آخرین دیدار با هاشمی چه گذشت
ارتباط دارید؟ حرفی که زدید طلا بود. ایشان من را صدا کرد و به من گفت: من برای شما، نایب رئیسی فدراسیون فوتبال را در نظر گرفته ام . من اما به آقای صفایی گفتم: من چند ماه مشاور شما باشم اگر توانستیم با هم کار کنیم در خدمت شما هستم . حدود چهار ماه مشاور ایشان بودم بعد من را به هیئت رئیسه آورد و من نایب رئیس فدراسیون فوتبال و رئیس سازمان لیگ شدم. از خود آقای صفایی بپرسید. وقتی تیم ملی نوجوانان ما ...
در حوزه میراث فرهنگی چشم پزشک به جای دندان پزشک نشسته است!
پولی که برای کرایه خواب و مخارجم داشتم تمام شد. به همین دلیل صبح ها می آمدم کنار میدان می ایستادم تا بلکه به عنوان عمله بتوانم کاری دست و پا کنم؛ تا اینکه یک روز فردی آمد به نام اوس ممد ، به من گفت کارگری؟ گفتم بله ، گفت پس بیلت کو؟ گفتم بیل ندارم . آن زمان به عمله بیشتر از 3 تک تومان نمی دادند، اوس ممد گفت من نصفشو بهت میدم ، گفتم باشه . سوار موتورش شدم و رفتم سر کار. سیمان درست می کردم و خیلی فرز ...
فراموشخانه انقلاب
بعد از دری که به دیوار مشترک حیاط دو خانه بود وارد محل زندگی آقای طاهری می شدند؛ برای رعایت بحث های امنیتی.خانه بعدی که می شود پلاک 103 هم متعلق به همسر حاج آقاست و پلاک 101 هم برای پسر بزرگ شان است. ورود به خانه ای که هم حیات و هم ممات آیت الله را دیده از این کوچه و این درها میسر نیست. باید سر به راه دیگری گذاشت، راهی که عمر تابلوی ورودی اش به روزهای زندگی آیت الله می رسد؛ تنها تابلوی شهر اصفهان ...
پزشک قلابی اورژانس تهران دستگیر شد
پسر جوانی که با پوشیدن لباس ماموران اورژانس از افراد جویای کار با عنوان جعلی پزشک کلاهبرداری می کرد، دستگیر شد. به گزارش اعتماد، براساس گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران، روز 18 مرداد ماه نماینده حقوقی مرکز فوریت های پزشکی به دادسرای ناحیه 5 تهران مراجعه و از شخصی که اقدام به جعل عنوان این مرکز و معرفی خود به عنوان پزشک اورژانس کرده بود شکایت کرد. پرونده مقدماتی با ...
نفس نکشیدن هم امضاء می خواهد
...> خودش می گوید دیروز سر صحنه بودم؛ مردی 50 ساله که جسدش را انداخته بودند در زمین های کشاورزی سمت کلات، اما اولین صحنه ای که رفتم، یادم نمی رود. نوجوانی 16 ساله بود که حین دعوا، دوستش چاقو را زده بود به قفسه سینه اش و تا قلبش فرو رفته بود. خیلی ناراحت شدم. حس آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. با اینکه می گوید از محل کار که خارج می شود، دیگر به فوتی ها فکر نمی کند، اما هنوز مرگ کودکی 6 ساله که ...
دام شیطانی برای مسافر زن
چیست؟ من قبلا به عنوان راننده در اسنپ کار می کردم. چند ماه آنجا کار می کردی؟ سه ماه. بعد مرا اخراج کردند. بعد هم به طور غیرقانونی به کارم در آنجا ادامه دادم. چرا اخراج شدی؟ من طرح یک گوزن را روی دستم تاتو کرده بودم. مسئولان آن شرکت متوجه این تاتو شدند و بابت همین موضوع عذر مرا خواستند و بیکار شدم. بعد چه کردی؟ مدتی در ...
خرچنگ، چشم راست پری را خورده است
دوست ندارد، این حفره را دوست ندارد. پری در این سه سال از آینه هم فراری شده، همانطور که از آدم ها. آدم هایی که پری را نمی شناسند، قصه زندگی اش را نمی دانند. آدم هایی که حفره خالی روی صورت پری را می بینند، آدم هایی که از او می ترسند و پری از این ترسیدن دل خوشی ندارد. چند تا بچه هستید؟ 6 تا دختریم، سه تا پسر. تو بچه چندمی ؟ من بچه ششم هستم. چقدر ...
قتل مستاجر به خاطر دستور خیالی +عکس
بزرگی را برداشتم. بعد هم به طرف مغازه رستم رفتم و پس از درگیری با چند ضربه چاقو او را به قتل رساندم و از ترس پا به فرار گذاشتم. متهم جزئیات تازه ای از روز قتل را تشریح کرد. چند کلاس درس خوانده ای؟ دیپلمه هستم سابقه کیفری داری؟ نه ندارم متأهل هستی؟ بله اما چند ماهی است که می خواهم از همسرم جدا شوم. 2 دختر هم داریم. ...
داستان تجاوز راننده تاکسی به زن شوهردار
مسافر را به مقصد برسانم و به خانه بروم که این اتفاقات رخ داد . چرا با اسم و هویت خودت در تاکسی اینترنتی کار نمی کردی؟ 2 ماه قبل در تاکسی اینترنتی کار می کردم که بخاطر خالکوبی و جای چاقویی که روی سرم بود اخراج شدم و در خیابان بودم که دیدم چند نفر کنار خیابان ایستادند و راننده استخدام می کنند که با یکی از آنها در مورد اتفاقی که افتاده صحبت کردم که پسر جوان اعلام کرد که اگر ...