سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های زندگی قاتل ملیکا
6 بعدازظهر چهارم مهر، دوقلوهایم را برداشتم و همراه رضا به پارک سر کوچه رفتم. مادربزرگ و دخترعموی ملیکا هم آنجا بودند. رضا بعد از نیم ساعت برای خوردن آب به خانه رفت و 20 دقیقه بعد دوباره به پارک برگشت. نزدیک غروب، همراه رضا و دوقلوهای هفت ساله ام به سمت خانه حرکت کردیم. ناگهان سر و صدا شد. مادر ملیکا جیغ می زد بچه ام ... بچه ام ... همه بیرون ریخته بودند. من و رضا هم به کوچه رفتیم. پلیس هم آمده بود ...
خودکشی عروس به خاطر دخالتهای پدرومادرهمسر
مادر سیاهپوش او وارد شعبه 261 دادگاه خانواده شد و مقابل قاضی غلامرضا سعادت ایستاد. آمده بود از قاضی برای تهیه کپی بعضی از مدارک پرونده دخترش محبوبه اجازه بگیرد که قاضی خیلی زود این مادر سیاهپوش را شناخت و گفت: امیدوارم حالتان بهتر شده باشد. به هر حال آرامش شما هم به آرامش روح دختران کمک خواهد کرد. زن سالخورده جواب داد: بله کم کم دارم عادت می کنم. هر چند تحمل غم فرزند برای هیچ مادری آسان نیست ...
اختلاف با همسر، انگیزه مرد برای رابطه نامشروع!
، لپ تاپ و مقداری از وسایل خانه به سرقت رفته است. با به دست آمدن این اطلاعات کارآگاهان کار خود را برای پیداکردن عامل یا عاملان قتل آغاز کردند و متوجه شدند مقتول روز حادثه با مرد 35ساله ای به نام سعید تماس تلفنی داشته است. کارآگاهان با شناسایی سعید او را در 29 بهمن سال 91 دستگیر و بازجویی کردند. او که ابتدا منکر قتل غزال بود، در بازجویی های فنی لب به اعتراف گشود و گفت: در یک مغازه پرده ...
چرا پدرم را کشتم
به گزارش جام نیوز، دراین واقعه هولناک که صبح 15 مهر امسال رخ داد پسر جوانی پس از قتل پدرش به کلانتری رفت ومدعی شد اوگم شده است. اما دو روز بعد از این ماجرا پسر جوان که گرفتار عذاب وجدان شده بود با مراجعه به پلیس راز جنایت را افشا کرد. او گفت: مادرم حدود سه ماه قبل به خاطر رفتارهای تند پدرم فوت کرد. من هم از همان موقع کینه او را به دل گرفتم. این کینه زمانی بیشتر شد که پدرم صحبت از ...
اعتراف قاتل 74 ساله به قتل سهیلا در کرج / او از زندان آزاد شد!+ عکس
کریم 74 ساله 14 سال قبل وقتی که 60 ساله بود همسر55ساله اش به نام سهیلا را در خانه شان در کمالشهر کرج کشت و به قصاص محکوم شد. حکم صادره اما با اعتراض وکیل مدافع متهم و به خاطر بررسی سلامت روانی کریم به کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی فرستاده شد. وقتی کارشناسان پزشکی قانونی سلامت روان این پیرمرد را هنگام ارتکاب جرم Crime تایید کردند وی بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد و به قصاص محکوم شد. ...
اعترافات تکان دهنده قاتل دختر جوان
می کند. دوبار در خانه دوست مهناز به دیدنش رفتم اما آخرین بار مرا به خانه خودش در خیابان سهروردی شمالی دعوت کرد. من به دیدن مهناز رفته بودم که با هم بحث کردیم. او حرف هایی زد که برایم آشنا بود. این حرف هارا قبلا هم از همسرم شنیده بودم. به همین خاطر کنترل اعصابم را از دست دادم و در یک لحظه او را خفه کردم. وقتی به خودم آمدم که کار از کار گذشته بود. من برای اینکه پلیس را گمراه کنم لپ تاپ مهناز را ...
درخواست عجیب طلاق زن سالخورده بعد از 40 سال
...: البته هر دو مورد حق شماست. اما چطور شده بعد از 40 سال حالا دادخواست داده اید؟ پاییزه نگاهی به پسرش انداخت و جواب داد: راستش دیگر عادت کرده بودم که هیچ چیز از شوهرم نخواهم چون هر بار بهانه ای می آورد و پول خرج نمی کرد. می دانم همین الان چند صد میلیون تومان در حساب هایش دارد، اما 4 سال است که یک دست لباس برای خودش نخریده. حتی جوراب هایش را وصله پینه می کند و می پوشد. تا چهار سال ...
پایان شوم یک رابطه پنهانی
ندادم و رد شدم تا اینکه او را سوار ماشین کردم. سر صحبت باز شد و مهوش گفت برای رابطه پول می گیرد. قبول کردم و چند بار به دیدنش رفتم تا اینکه بار آخر به خانه اش حوالی هفت تیر رفتم. متهم در خصوص قتل گفت: شب حادثه وقتی وارد خانه مقتول شدم او با ظاهری زیبا از من استقبال کرد. یک لیوان نوشیدنی خوردیم و با هم بودیم تا اینکه ساعتی بعد شروع به بهانه جویی کرد و بحثمان شد. حرف هایش رنگ و بوی حرف های همسرم را داشت ...
امید حجت: نگاه من جهانی است؛ مثل اصغر فرهادی
و کلاس کاری او روی من تأثیر زیادی گذاشت. به یاد دارم که از کودکی با لهجه بدی لاو استوری می خواندم. اما علاقه من یک باره از موسیقی سنتی به موسیقی پاپ سنگین و ملایم تغییر پیدا کرد. تا اینکه یک شوی راک دیدم و گیتار الکتریک آن، مغزم را متحول کرد. * چند سالتان بود؟ حدوداً شانزده ساله بودم. آن زمان در خانه یک ارگ دو طبقه داشتیم که کار با آن هم خیلی سخت بود و با اینکه هیچ گاه استادی نداشتم، سعی می ...
اعتراف قاتلی که جنازه پدرش را در کمد پنهان کرد
دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای ناحیه 27 پرونده از این پس در اداره دهم رسیدگی خواهد شد. متهم 19 ساله در بازجویی ها درباره انگیزه اش از ارتکاب این قتل به بازپرس و مأموران جنایی گفت: مادرم چهارماه پیش در پی آزارها و اذیت پدرم فوت شد و رفتارهای پدرم برای من به کینه از او تبدیل شده بود و تصمیم به انتقام از او گرفتم. صبح روز جمعه درحالی که در خانه خواب بود، اول با چوب چند ضربه به سرش زدم و ...
گفتگو با داوود نماینده گوینده و صدا پیشه تلویزیون
چند ساعتی در خدمت شان بودیم. ماحصل حضور استاد گفتگویی ذیل است. *اگر بخواهید خودتان را معرفی کنید، چگونه این کار را می کنید؟ **می گویم داوود نماینده هستم فرزند کارگر. پدرم وسیعترین دانشگاه برای من بود. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد. پدرم همیشه با ادبیات رفتاری اش به من آموزش می داد که مثلاً انسانی شریف بودن و احساس و زندگی زیبا داشتن چگونه ...
برگ هویت فاطمه قلب بزرگ اوست
. چند بار هم به حیاط مدرسه رفتم و از پشت پنجره بچه ها را در حالی که کتاب هایشان را باز کرده بودند تماشا کردم. همیشه دوست داشتم درس بخوانم اما به خاطر نداشتن شناسنامه هیچ مدرسه ای مرا ثبت نام نمی کرد. زهرا 4 سال از من کوچکتر است و در همسایگی ما زندگی می کنند. از همان کودکی باهم دوست بودیم و باهم بازی می کردیم. او 5 برادر و یک خواهر دارد. در این سال ها هیچ گاه ایرانی نبودن من ...
آرزوهایی به رنگ خدا
گفت که دنیای کودکانه، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه گام بگذاریم! کاش دنیا همیشه کودک بماند و کودکانه ترانه های عاشقانه اش را لالایی شب های بی خوابی مان کند! کاش کودکان، صمیمیت شان را همچون دوستی های بی ریایشان فراگیر می کردند.کاش دنیا سراسر کودکانه می شد و ما کودک! . * کودکان سر ایران؛ چه آرزوهایی دارند ...
خادمان کوچکی که یک هیئت را می چرخانند
هایمان به هیئت می آییم. یعنی آنها هم هیئت را دوست دارند. فرزانه: ما هم اگر فامیل هایمان بیایند با هم می آییم هیئت. مثلا با خاله، مادر بزرگ به هیئت می آییم. زینت سادات: اگر مهمان داشته باشیم یا مهمانی برویم قبل و بعدش اگر بتوانیم به هیئت می رویم. مادر زینت سادات: وقتی اسم هیئت در خانه می آید زینت سادات طوری رفتار می کند که انگار می خواهد یک جای خوبی مثل تولد و عروسی برود. با ذوق ...
جزئیات قتل دو خواهر جوان به دست پدر | علت قتل سولماز و سوگند +عکس
کرده بود. بچه ها خودشان دوست داشتند پیش پدرشان باشند؟ سرپرستی دختر کوچکم طبق قانون با شهرام بود؛ به همین دلیل دختر بزرگم هم پیش او ماند البته چند بار با دخترها به خانه پدرم رفتیم اما او با مامور به آن جا آمد و از من شکایت کرد. قانون هم درباره دختر کوچکم به نفع او بود. من هر دفعه که قهر می کردم و به خانه پدرم می رفتم، او با فحاشی و قلدری به خانه آنها می آمد و آبروی آنها را هم برده بود؛ به ...
روایت دردناک کودکان کار از دستگیری شان
.... او تاکید می کند: محیط خانه ما خوب نیست و معتادان زیادی دارد. حمام و بهداشت نیز ندارد. همچنین می گوید: در یکی از میادین تهران دستفروشی می کنم و شهرداری آن را جمع می کند. اگر دستفروشی نکنم، بچه هایم گرسنه می مانند و اگر این کار را نکنم، بچه ها را باید سر کار بفرستم. پنج تا بچه دارم. شوهرم کار می کند. دو تا بچه مدرسه ای دارم.300 هزار تومان اجاره خانه دارم. وقتی جنس های ما را می ...
مصاحبه تلخ با فوتبالیست زن کشورمان که شایعه شد دوجنسه است!
کنید چه شد؟ به هم خورد دیگر. او ازدواج کرد. چند بار دیدمش. یک بار داداش هایم به او حمله کردند و کتکش زدند! حقش بود. خدا لعنتش کند که زندگی من را تباه کرد. الان ازدواج کرده. کارگر فصلی است. وضع مالی بدی دارد. شنیدم بچه هم دارد. از سرش نمی گذرم. الان چه می کنید؟ پس از مدتی به فوتبال برگشتم. اما دیگر آن ذوق آن چنانی در دل من نبود. دیگر به تیم ملی نرسیدم. کم کم از لیگ برتر هم ...
گمنامی که پس از 35 سال نامدار شد/ شهیدی که از ابتدا آتش به اختیار بود
...! به او گفتم این چیه؟ گفت این مال منه کاری نداشته باش! چند وقت گذشت و یکی از همسایه ها که وضعیت خوبی نداشت آمد به ما گفت کمیته امداد برای ما مستمری دم خانه می فرستاد و امروز رفتم کمیته امداد امداد و گفتم چرا مستمری ما را قطع کردید اما آنها گفتند که ما به شما پولی ندادیم. وقتی پاکت را آورد به ما نشان داد, دیدم همان پاکتی است که دست برادرم بوده. داخل پاکت هم 800 تومان بود و مثلا شش ماه پولش را ...
دیدار با ملکه رنجبر در آستانه ی 82 سالگی
. بعدها پدر را به دلیل افکار سیاسی و اجتماعی اش تبعید کردند. از گرجستان شوروی آمده بود... - بله. از روسیه آمده بود در بندر انزلی و بعد رشت. مادر من تفلیسی بود و پدر من قفقازی. از آنجا آمده بودند اینجا کار تئاتر کنند و همین جا ماندگار شدند و کم کم آمدند رشد. پدرم در آنجا تئاتر به وجود آورد و بعد پدرم را به خاطر این که مادرم را روی صحنه برده بود چهار ماه به زندان بردند. بردن زن روی ...
تمرین پدر و پسری در تنیس روی میز جواب می دهد
چند دوره المپیک را در کارنامه داشته باشد. تمرین در پارکینگ خانه شخصی، مشخصه بارز برادران عالمیان است که در دنیا هم بازتاب داشته است. عالمیان در گفت وگو با اصفهان زیبا در این باره می گوید: بیشتر تمرینات ما در شهر خودمان و در پارکینگ خانه خودمان است. من و نوشاد و یکی از اقوام زیرنظر پدرم تمرین می کنیم. در اردوهای تیم ملی هم تمرینات زیر نظر آقای لطف الله نسبی دنبال می شود.وی در خصوص تمرین ...
یک داستان آموزنده !
....سپس مأمون ماجرای تشیع خود را اینطور شرح داد: من در یکی از سفرهای حج پدرم هارون الرشید همراه وی بودم. چون به مدینه رسیدیم، جلوس نمود و به مردم به ارعام داد و به دربان خود گفت بهر یک از فرزندان مهاجرین و انصار و رجال مکه و مدینه و بنی هاشم و سایر قریش که به ملاقات من می آیند بگو هنگامی که بر من وارد میشوند قبل از هر چیز نسب خود را بازگو کنند تا من آنها را بشناسم. دربان هم به مردم یادآور ...
نفس نکشیدن هم امضاء می خواهد
چیدمان روی میزش هم می شد، فهمید... چند کتاب مربوط به شغلش از جمله پاتولوژی قانونی یا آسیب شناسی قانونی و پرونده گواهی فوت کنار یک قاب زیبا از زندگی خودنمایی می کند. تصویر یک زن و مرد مسن سر میز غذا با لبخندی شیرین در فضایی روشن که نمادی دلچسب از زندگی است. آخرین دکتر دنیا قرار ما گپ و گفتی دوستانه است با مردی که هم جواز فوت صادر می کند و هم سر صحنه جنایت حاضر می شود. ...
خرچنگ، چشم راست پری را خورده است
بالاخره خودم جرات کردم رفتم جلوی آینه و دیدم دیگر چشمم راستم نیست. ترسیدم. این قیافه را دوست نداشتم. هیچکس این قیافه را دوست ندارد. مادرم خیلی برایم غصه می خورد. من همیشه چشم بند می زنم. اصلا هم از خانه بیرون نمی روم. چرا؟ چون مردم من را می بینند می ترسند؛ اما من پول ندارم چشم مصنوعی بگذارم؛ هنوز برای عمل تخلیه چشم بدهکار هستیم. پدرم هم درآمدی ندارد. چه آرزویی داری ...
کارگران تکرار
روز قبل را انجام دهیم. من اگر چشم هایم را ببندم هم پاهایم صبح به کارگاه می آیند و شب در مسیر خانه قدم برمی دارند. موقع کار به چه چیزهایی فکر می کنید که انجام آن را برای تان راحت تر کند؟ کار ما تولید است. تولید یعنی مسئولیت در مقابل مشتری. من اگر یک میخ را اشتباه بزنم شاید هیچ کس متوجه نشود، اما وجدان خودم اجازه نمی دهد که بی تفاوت از اشتباه ها بگذرم. شاید این کفش به پای خانواده خودم برود ...
پیچش مو
تازه ای هم نخریم، قبض ها روی هم تلنبار می شود. پدرم خبر ندارد، از مادرم کمک می گیرم. بازنشسته است و آب باریکه ای دارد. اما تا کی؟ مهمتر این که بیکاری و بی پولی و جیب خالی، شوهرم را بداخلاق کرده، خیلی عصبی شده، هر طور دلش می خواهد حرف می زند. برای هر چیزی ایراد می گیرد. اخم و تخم می کند و دعوا راه می اندازد. یک روز گیر می دهد به شوری غذا، یک روز به تمیزنبودن خانه. امروز صبح گفت بیا تمامش کنیم؛ اشتباه ...
با شوهری که 2 دخترش را کشت
شهرام و خواهرم نداشتیم حتی ظهر یک روز تاسوعا که شهرام در منزل پدرم بود، جلوی چشم من و پدرم خواهرم را کتک زد اما هیچ چیز به او نگفتیم و شکایتی نکردیم اما او در کمال تعجب از ما شکایت کرد و مدعی شد او را کتک زده ایم، نمی دانم چرا شهرام دست به این جنایت زد، دو برادر او نیز با خودکشی به زندگی شان پایان دادند و او نیز بعد از قتل سوگند و سولماز خودکشی کرد. ...
اعتراف پسری که جسد پدرش را کمد دیواری دفن کرد
درنهایت پسر جوان صبح دیروز به جنایتی تلخ در خانه شان اعتراف کرد. همین کافی بود تا پرونده به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گیرد. رضا این بار در اعترافاتش گفت: 4 ماه قبل مادرم به خاطر بدرفتاری های پدرم به کام مرگ فرو رفت و از همان زمان به خاطر کینه ای که از پدرم داشتم، تصمیم به قتل او گرفتم و مدت ها بود که به دنبال فرصت می گشتم تا ...
این دو خواهر جوان سرنوشت هولناکی داشتند (عکس)
را به من بدهد، اما او قبول نمی کرد و می گفت هرگز اجازه نمی دهد دخترانم از او دور شوند. من همیشه نگران دخترانم بودم، اما هر وقت سوگند و سولماز را ملاقات می کردم آنها از پدرشان راضی بودند و می گفتند در خانه مشکلی ندارند. آخرین بار شب حادثه به آتلیه ای رفتم که سولماز آنجا کار می کرد. دخترم را برای آخرین بار دیدم و هرگز فکر نمی کردم پدرشان دست به این حادثه هولناک بزند. دخترانم به من گفتند طلاقم را ...
فراموشی نقش تربیتی خانه و مدرسه همچنان قربانی می گیرد
گوشواره کوچک به دست پسرک 14 ساله همسایه ! قتل ملیکا هرچه قدر ناگوار باشد که هست، اما ناگوارتر این است که پسری 14 ساله او را به قتل رسانده است ! قتلی که حتی کارآگاهان جنایی نیز باور نداشتند رضا به تنهایی دست به این جنایت زده باشد !! جنایتی با دو قربانی، ملیکا و رضا، هر دو قربانی فراموشی نقش تربیتی خانه و مدرسه . انتشار خبر قتل ملیکا، تداعی کننده حوادث تلخی چون قتل آتنا، بنیتا و ...
این زن با مرد قاتل زیر یک سقف زندگی می کرد
خواهی برو اما حق نداری بچه ها را ببری ، این قضیه ها ادامه داشت تا اینکه یک نصف شب در اواسط مرداد ماه، شهرام مرا از خواب بیدار و با من دعوا کرد و گفت باید همین الان از خانه خارج شوی اما دخترم نگذاشت که پدرش این کار را کند، من نیز از فردای آن روز از خانه خارج شدم و به منزل پدر و برادرم رفتم همچنین برای طلاق گرفتن از شهرام اقدام کردم. همسر شهرام ادامه اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه ...