سایر منابع:
سایر خبرها
نقشی در خروج خاوری از کشور نداشتم/در پرونده فساد 3هزار میلیاردی 40 میلیون از جیبم خرج کردم /دستور توقیف ...
منصب قضا و رسیدگی به پرونده های مربوط به زمین خواری در استان تهران گفت: من از سوی رئیس وقت دستگاه قضا آیت الله شاهرودی ابلاغ ویژه ای داشتم و از سال 85 به بعد پرونده های زیاد و سنگینی را در رابطه با زمین خواری مورد رسیدگی قرار دادم. شاید صدهزار میلیارد تومان اموال را بدین وسیله به بیت المال باز گرداندم. قدمی با اشاره به یکی از پرونده های خود گفت: در پرونده ای که مربوط به اراضی بهنام سوخته ...
کاوه یغمایی در کنسرت سیروان همه را شگفت زده کرد
چارتار کنسرت داشتم، کنسرت مایستر علی رهبری شده بودم و با حمید عسکری هم کنسرت داشتم. همه این ها را راحت انجام می دادم ولی وقتی به ارکستر سمفونیک می رفتم می گفتم میلاد یک اشتباه هم نباید بکنی. آنقدر سطح آنجا بالا بود که استرس می گرفتم و می گفتم باید توانایی های خودم را نشان دهم. مهرداد: الان نوازنده های به نامی چون بردیا کیارس و باربد بیات دیگر در ارکستر سمفونیک نیستند و به نظرم سطح این ...
عاقبت رابطه نامشروع نوجوان افغان و زن میان سال ایرانی!
، ضمن اینکه خیلی مهربان بود و مهری که من از او می گرفتم از هیچ دختر جوانی نمی توانستم بگیرم؛ به همین دلیل به او دل بستم و عاشقش شدم. من پسر جوانی بودم و فکر نمی کردم جوان بودنم باعث شود سوگل من را از خود طرد کند اما بعد از مدتی این کار را کرد و به من گفت دیگر نمی خواهد من را ببیند؛ این اتفاق زمانی افتاد که من احساس خوشبختی زیادی داشتم با اینکه سعی می کردم سوگل را برگردانم و دوباره با هم ارتباط ...
جنگجویان خیابانی
موتورسیکلت را بزرگ تصور کنید؟ شک ندارم تصورتان باز هم به مراتب کوچک تر از واقعیت است. رسید پارکینگ را به یکی از متصدی ها دادم و بعد از آن که چهارده هزار تومان هزینه پارکینگ را پرداختم، متصدی کارگری را صدا کرد تا موتورم را پیدا کند. کارگر پرسید موتورت را کِی گرفتند. گفتم یک هفته پیش. منتظر بودم در همان ردیف های ابتدایی دنبالش بگردد اما دست کم بیست سی ردیف عقب تر رفت. از کارگر پرسیدم مگر هر روز چند تا ...
رفتگر پاکدست به خاطر بی پولی روانه زندان شد!
قفسه اش طلا و جواهرات مختلفی برق می زد و ته کیف هم دسته های تراول چک بود. همان موقع موضوع را تلفنی به سرکارگر خبر دادم و از ترس اینکه مبادا کیف پیدا شده کسی را وسوسه کند، خیلی سریع با کلانتری محل تماس گرفتم. چند روز بعد مردی میانسال با خودرویی گرانقیمت به همان محل پیدا شدن کیف آمد و سراغم را گرفت که حدس زدم صاحب کیف است. رفتگر پاکدست با یادآوری خاطرات آن روز می گوید: مسئولان شهرداری پس ...
ماجرای اختلاف بازیگر فیلم گاو با جمشید مشایخی چه بود؟
روز رفتم وزارت فرهنگ و هنر و داریوش مهرجویی عصبانی و ناراحت بود که یکهو کجا رفتی؟! و آبروی مرا بردی و چرا غیب شدی؟! گفتم برو از جمشید مشایخی بپرس من کجا بودم! رمضانی فر با بازگشت به زمان حال ادامه داد: 40، 45 سال از این ماجرا گذشته و من حق داشتم به عنوان یک خاطره تعریفش کنم و در مصاحبه ای که سال گذشته داشتم این را تعریف کردم. این در کانال های تلگرامی پیچید و همه جا را پر کرد. جمشید ...
مرحوم هاشمی زنده بود به آمریکا چه می گفت؟
جایگاهی که در آن قرار داشتند حذف می شدند و به قول معروف از همه در ها رانده می شدند دامان آقای هاشمی برای آنها باز بود. بسیاری از افراد می آمدند و در پناه هاشمی قرار می گرفتند و ایشان مشکلات شان را حل می کرد. مرحوم هاشمی آبروی آنها را حفظ می کرد. شیوه زندگی ایشان این گونه بود و مبنای رفتاری ایشان همان اعتقادات بود که به نظر من اینجا پایان کار نیست؛ بلکه آغاز و شروع داستان است. ما در همین دنیا هم بالاخره ...
بابک جهانبخش: خجالت می کشم بعضی کارهایم را بخوانم!
که اصلاً آلبوم منتشر کنم یا منتشر نکنم. در یک مصاحبه قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار آلبوم داده بودی. همه قول می دهند و عمل نمی کنند حالا ما هم مثل همه! (خنده) اما من دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد. عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای گذشته ات هستند؟ عوامل کارها تغییر نکرده اند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت است. در ...
باید منصوریان را حفظ می کردند
انجام نمی دهند. این رفتارها واقعا به آدم برمی خورد بعد می گویند فوتبالیست ها پول میلیاردی می گیرند. این جوان ها چگونه پول میلیاردی می گیرند. آنها همیشه دنبال طلب خودشان از باشگاه های مختلف هستند. من چند جلسه با آقای افتخاری و توفیقی داشتم ولی چرا پولم را ندادند. چرا در ایران محکم برخورد نمی کنند؟ اینجا (فوتبال ایران) همه چیز از بیخ و بن خراب است. متاسفانه کمیته انضباطی و فدراسیون ...
برای اینکه اعدام شوم به زنان تجاوز کردم!
ماجرای خفاش شب و افراد متجاوز متوجه شدم که آنها محکوم به اعدام شده اند. من که از زندگی خسته شده بودم تصمیم گرفتم زنان ودختران را بدزدم و... اما می دانی تجاوز تنها جرمی نیست که مجازات اعدام دارد؟ شهامت قتل را نداشتم. می دانستم که با کشتن یک نفر هم محکوم به اعدام می شدم. اما در خودم نمی دیدم که یک انسان را به قتل برسانم. من گلوی یکی از قربانیانم را بشدت فشار دادم ولی او را هم نمی خواستم بکشم ...
باج خواهی با انتشار عکس های دختران
خودم راه اندازی کرده بودم، قرار می دادم و مطالبی دروغین در کنار عکس ها می نوشتم. بعد از آن با شماره تلفن افراد تماس می گرفتم و تهدید می کردم اگر پول درخواستی ام را به من نپردازند عکس هایشان را در کانال های تلگرامی و دیگر شبکه های اجتماعی منتشر می کنم که می ترسیدند و 300 تا 600 هزار تومان به من می دادند. انتهای پیام/ 930610 ...
گپی با یک روحانی که راننده کامیون است
جماعت ومسجد و منبرهایی که می رفتند پولی دریافت نمی کرد و حتی بعد از شهادت دو برادرم او حقوق بنیاد شهید را نمی گرفت تا اینکه یکی از دوستان به من گفتند از پدر بخواهید این حقوق را بگیرد. من خواسته وی را به پدرم منتقل کردم و پدرم تا زمانی که حقوق بنیاد را می گرفت همه آن را صرف امور خیریه می کرد. همیشه در مشارکت های خیریه ای نفر اول بودند و سیره زندگی پدرم همانی بود که در قرآن نیز به آن اشاره شده است ...
سهل انگاری هایی به قیمت جان کارگران پالایشگاهی
می کردم. به او گفتم که بیمارستان خوبی است و امید داشته باشید. تایید کرد و از امکانات بیمارستان ابراز رضایت کرد. بحث را عوض کرده و به تعداد زیاد بستگان و محبت آنها برای طی کردن این همه راه اشاره کردم. می گفت تا چند ساعت پیش دست کم 60 نفر بوده اند. ضمن آنکه با ارائه اطلاعات نادرست مبنی بر اینکه حال بیمارشان خوب است و خطر رفع شده، شاید مانع از سفر 100نفر دیگر شده باشند. در مورد ...
ناگفته های از روابط خاص هاشمی با مقام معظم رهبری/ از تاثیرگذاشتن دستگیری برادر بر جهانگیری تا بی معرفتی ...
آن فرد یا مسئول شده باشد. موافق و مخالف، واقعا پناهگاه شان آقای هاشمی بود. ما می دیدیم کسانی که نسبت به آقای هاشمی بدترین ناسزاها، توهین ها و تهمت ها را می زدند اما بعد از آنکه یک مشکلی برایشان پیش می آمد یا از جایگاهی که در آن قرار داشتند حذف می شدند و به قول معروف از همه در ها رانده می شدند دامان آقای هاشمی برای آنها باز بود. بسیاری از افراد می آمدند و در پناه هاشمی قرار می گرفتند و ...
اتفاقات عجیب برای اسنوکرباز ایرانی در راه چین
تعطیل بود و به من گفتند که ویزای تو را یکشنبه می دهیم. من هم طبق قرعه کشی مسابقات روز یکشنبه بازی داشتم. به همین دلیل درخواست کردم که یک روز مسابقه من را عقب بیاندازند که این کار هم انجام شد. من اولین پرواز را به چین بعد از صدور ویزایم گرفتم که دوشنبه صبح بود. وی افزود: قرار بود من به وقت چین ساعت 6 صبح به فرودگاه بیجینگ برسم؛ اما هواپیما 2، 3 ساعت روی هوا چرخید و ساعت 9:30 به زمین نشست ...
وقتی چلوکباب با دوغ اوج شکنجه ساواک بود
زندانیان چلوکباب با دوغ بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است. صفحه 308 کتاب در دامگه حادثه مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است: " با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می کردم. هیچ گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می کردم ...
روایت خواندنی از نحوه ورود استاد قرائتی به تلویزیون
: به عنوان نمونه که نشان می دهد ما چقدر در قبال اسلام کوتاهی کرده ایم این است که علامه تستری یکی از علمای بزرگ ایران بودند و در شهر شوشتر سکونت داشتند. وقتی جوان بودم روزی در همین اهواز مرحوم شهید مطهری را دیدم و از ایشان دلیل حضورشان در اهواز را پرسیدم که گفتند به دیدن علامه تستری می روند. چرا این همه تعطیلی؟ حجت الاسلام قرائتی ادامه داد: علامه تستری کتابی نوشته اند به نام ...
بیرانوند: به وزنه برداران گفته بودم در باد دو رکوردگیری قبلی نخوابند
رکورد داشته اند و این فوق العاده است. 38 نمونه دوپینگ هم از آنها گرفته شده و حتی بلافاصله پس از رکورد گیری تمام نفرات حتی کیانوش تست دوپینگ دادند. بهترین نمایشگر کار من همان افزایش 58 کیلوگرمی رکورد ملی پوشان است. من چهار ماه پیش تیمی را تحویل گرفتم که همه می گفتند دیر شده و با توجه به اینکه هر کدام از وزنه برداران یک طرف بودند، نظم خاصی هم نداشت. بهداد سلیمی از دوسال پیش تا حالا 253 کیلوگرم نزده ...
اگر استاندار بودم تمام معلمان معتاد مدارس را اخراج می کردم/ پروژه تاریخی پل سیدی را به اتمام می رساندم
ترین استان کشور را به خود اختصاص داده است سر و سامان می دادم تا نمادی باشد که هر مسافری از همان ابتدای ورود پیشینه تاریخی و فرهنگی کرمان را درک کند نه اینکه با تلی از نخاله های ساختمانی رو به رو شود. ***اگر استاندار بودم به مناطق جنوبی استان توجه بیشتری می کردم، چون مشکلات زیادی داریم که اصلا به چشم هیچ مسئولی نمی آید و در صحبت هایشان می گویند همه چیز خوب و آرام است در حالی که در واقعیت ...
امیر دژاکام: متأسفانه به کسانی پول می دهیم که تخصص ندارند
کردم همه رسانه ها پر شد که ما کاملاً از این اثر حمایت کردیم؛ در حالی که واقعاً بعد از تولید این اثر از من با مبلغ بسیار اندکی که شاید بتوانم بگویم یک پنجم رقم های قراردادهای معمولی بود حمایت شد. بعد اعلام شد که کاملاً حمایت شد . عزاداری را به نمایش تبدیل کردند همان چیزهایی را که یک نفر که روزه می خواند، اولین اشکالش این است که روضه جایش در تکیه است. من کارهای بسیار زیادی را در ...
سهیلا منصوریان: یادم نمی رود کجا بودم و به کجا رسیدم
شهر خودم کمک کنم تا در لیگ بماند و موفق باشد. اما وقتی دیدم طرفداران سپاهان آن بی حرمتی ها را به خواهرم کردند و گفتند پول زیادی از سپاهان می گیرد، تصمیم گرفتم بدون قرارداد مالی بازی نکنم. مگر یک ورزشکار چند سال می تواند در اوج باشد و ورزش کند که سه سالش را هم رایگان مسابقه بدهد؟! من از تیم چینی پیشنهاد خیلی بالایی دارم. از طرفی به جز من و الهه ورزشکاری در ایران نیست که در لیگ چین بازی کند. بنابراین ...
نجاری: در دادگاه بدوی نتوانستم از خودم دفاع کنم/ بعد از 5 سال رأی قطعی برائت من صادر شد
...> وی افزود: این نامه اسفندماه سال 90 به فدراسیون جهانی ارسال شد اما 4-5 ماه بعد از این نامه مسائلی به وجود آمد که تعلیق فدراسیون را به همراه داشت. من به بازپرسی فراخوانده شدم بعد از 4 سال دادگاه تشکیل شد مبنی بر اینکه نامه ارسالی به فدراسیون جهانی جعلی است. به دنبال این اتفاقات اسم من در خبرگزاری ها مطرح شد، دوستانم در خارج از کشور با من تماس گرفتند و نگران بودند، در خانواده هم مشکلات زیادی داشتم ...
راز اسیدپاشی به مادرشوهر ثروتمند
از دو سال قبل هم ماهرخ مشتری ام شد. البته نمی دانستم همسر دارد. چندباری هم که به مغازه آمد از مشکلات مالی اش برایم گفت. برای کمک به ماهرخ سفارش سبزی می گرفتم و به او می دادم تا پاک یا سرخ کند و از این طریق منبع درآمدی برایش به وجود آمد.یکبار هم با وانتم، ماهرخ و پسرش را به خانه مادرشوهرش بردم. بعد از آن هم دو مرتبه ماهرخ به من گفت که دو نفر جداگانه برای او ایجاد مزاحمت کرده اند که من هم با موتور ...
مرد بی رحم نوزاد 2ماهه اش را به دیوار کوبید
خواب بیدار شدم و چای نبات برای پسرم درست کردم چرا که قصد استحمام داشتم و امکان داشت در این مدت پسرم از خواب بیدار شود. به همین دلیل به همسرم گفتم: وقتی بنیامین بیدار شد و گریه کرد، چای نبات به او بدهد تا ساکت شود! ولی چند دقیقه بعد از داخل حمام ناگهان صدایی را شنیدم که انگار شیئی محکم به زمین افتاد البته حدود سه بار این صدا را شنیدم! وقتی هراسان بیرون آمدم، دیدم پسرم بی هوش است و دستانش به یک طرف ...
از آق قلا تا سوته همراه با سختی های تبلیغی یک طلبه (بخش سوم)
.... بعد از من سر زمین دعوا نکنند. می گفت از وقتی که زمین را دادم به بچه ها دیگه کسی نیومد سراغی از من بگیره. * آقا دنیا خیلی کوچیکه پارسال بود که رفته بودم رامسر به پدر و مادرم سر بزنم. رئیس آسایشگاه زنگ زد که اون دوست شما فوت کرده . گفتم خوب به بچه هاش زنگ زدید؟ گفت بله زنگ زدیم ولی بچه هاش گفتند که ما کاری نداریم هرجا می خواهید ایشون را دفن کنید. این موضوع روز چهارشنبه بود ...
چرا سربازها خودکشی می کنند؟
...، جریمه این کارم شد. زندگی من از این لحظه جوری شد که پایم به زندان باز شد. یواش یواش حس فرار به ذهنم رسید و دو ماه بعد از زندان، زمانی که مرخصی رفتم، دیگر برنگشتم. جوری شد که نه جایی در خدمت داشتم و نه در خانه. او اما درنهایت به پادگان برمی گردد تا ماه های باقی مانده را به پایان برساند: تا موقعی که پادگان خوب است همه چیز قابل تحمل است اما زمانی که فشارها زیاد می شود دیگر همه چی ...
مصادره خانه موزیسین 75 ساله ترکمن
نزد آنها می رفتم و می خواندم. حدود دوازده ساله بودم که نوازنده ای به اسم "دینو گرکزی" برخورد کردم که بسیار خوب دوتار ترکمنی می زد و من شیفته کار او شدم و از همان زمان نزد او شروع به تمرین کردم. وی در ادامه افزود: استادم یک روز به من گفت باید یک دوتار ترکمنی بخری. گاو شیر ده مادرم را دادم و یک دوتار ترکمنی خریدم. این گاو را مادرم از خانه پدرش آورده بود. پدرم هم یک اسب داشت و گفت از بین ...
رفتگر پاکدست روانه زندان شد!
موقع موضوع را تلفنی به سرکارگر خبر دادم و از ترس اینکه مبادا کیف پیدا شده کسی را وسوسه کند، خیلی سریع با کلانتری محل تماس گرفتم. چند روز بعد مردی میانسال با خودرویی گرانقیمت به همان محل پیدا شدن کیف آمد و سراغم را گرفت که حدس زدم صاحب کیف است. رفتگر پاکدست با یادآوری خاطرات آن روز می گوید: مسئولان شهرداری پس از دریافت این خبر، مراسمی ترتیب دادند و از من با 100 هزار تومان هدیه تقدیر ...
بنیامین دو ماهه قربانی جنایت پدر شد
خواب بیدار شدم و چای نبات برای پسرم درست کردم چرا که قصد استحمام داشتم و امکان داشت در این مدت پسرم از خواب بیدار شود. به همین دلیل به همسرم گفتم که وقتی بنیامین بیدار شد و گریه کرد، چای نبات به او بدهد تا ساکت شود! ولی چند دقیقه بعد از داخل حمام ناگهان صدایی را شنیدم که انگار شیئی محکم به زمین افتاد. البته حدود سه بار این صدا را شنیدم! وقتی هراسان بیرون آمدم، دیدم پسرم بی هوش است و ...
گفت و گو با فالگیر/در خانه فالگیر مشهور شهر چه می گذرد؟
.... سمیه هم برای هر مشتری تقریبا یک ساعت وقت می گذارد و با حوصله برایشان حرف می زند. حالا شما گفت وگوی کوتاه من را با سمیه می خوانید که عصر یک جمعه پاییزی در خانه کوچک او انجام شده است: سمیه! تو فال گرفتن را از کجا یاد گرفتی؟ دوره خاصی دیدی؟ نه. کم سن و سال تر که بودم، مخصوصا زمان دانشجویی، خیلی پیش فال گیر می رفتم. اصلا کارم شده بود که هر هفته بروم پیش فال گیر و ...