سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های زهرا اشراقی از بیت امام خمینی
! باهم که برخورد کردیم، لیلی هم به من سقلمه زد و گفت: این رضا بود ، گفتم : فهمیدم! چه مکه ای شد (می خندد). بعدها آقای خاتمی گفت: من همه تلاشم را کردم که زهرا، رضا را با آن سر تراشیده و پای در گچ نبیند! ناخودآگاه او را دوست داشتم، ولی وقتی او را دیدم، عاشقش شدم. رضا، روشن ترین نقطه زندگی من است . بعضی چیزها الطاف خفیه است و من این لطف خداوندی را در ازدواجم حس کردم. حتی اگر صد بار دیگر هم ...
فرزاد حسنی: ازدواج یکباره می آید!
ماهنامه دیده بان نوشت: کتاب های کودکی ام آقای حسنی اولین کتابی که خوانده اید یادتان می آید؟ چند سال تان بود؟ زمانی که هنوز سواد نداشتم، مادرم برایم کتاب می خواند. مادرم مثل همه مامان ها خیلی اصرار داشت بچه ها خواب بعد از ظهر داشته باشند و کتاب قصه می خواند تا بخوابیم. یادم هست تام انگشتی جزو اولین کتاب هایی بود که برایمان خواند. البته بیشتر وقت ها کیهان بچه ها می ...
از شاد کردن حیدر کرار با خوردن یک کاسه لوبیا تا تردد نیمه شب دختران+عکس
زد و چند جوان با سینی ها پر از ساندویچ های آماده اطراف ماشین را گرفتند و از پنجره ها به اندازۀ کافی به همه ساندویچ تعارف کردند. داخل نان صمون عراقی کتلتی قرار داشت که پر از گوشت سرخ شده بود همراه سبزی های معطر مثل جعفری و چیزهای دیگر و یک چهارم خیار شور هم کنار کتلت بود. این غذای خوش طعم عجب به ذائقۀ دوستان خوش آمد بود که همه تعریف می کردند. یکی دو ساعت ماشین حرکت کرد و سپس در گاراژی ...
نقش صبحانه در سلامتی | صبحانه و سلامت قلب
...، شیشه عسل را در آب جوش قرار دهید و هنگامی که آخرین بلور (شکرک) محو شد، آن را از آب جوش خارج کنید. نوش جان. چای چای شیرین در سفره صبحانه کمتر ایرانی پیدا نمی شود و عطر چای و نان، آغاز یک روز خوش را برایمان رقم می زند. چای پس از آب، پرمصرف ترین نوشیدنی دنیاست و روزانه یک میلیارد فنجان چای در دنیا نوشیده می شود. اکثر ما به چای سیاه عادت کرده ایم ولی انواع دیگر چای مثل چای سبز ...
خواستن هایی که با فعلِ توانستن صَرف می شوند
انجام دهی که ارضا شوی؟ گفت نمی دانم، هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده ام. گفتم از زندگی چه می خواهی؟ گفت نمی دانم. گفتم از چه چیزی ناراضی هستی؟ گفت از همه چیز. با آدمی آشنا شدم که رفتارش برایم تازگی داشت. طبعا هیچ کمکی از دست من برنمی آمد. روز بعد خانمی به گالری آمد و او هم گریه کرد. گفت من عاشق مردی بودم، با هم ازدواج کردیم و بچه دار شدیم و بعد همسرم فوت کرد. بعد از چند ماه همسر مردی شدم که 30 سال ...
متأسفانه فیلم کوتاه سکوی پرتاب است
است برای رسیدن به فیلم بلند و امکان اکران و درآمدزایی از طریق فیلم کوتاه وجود ندارد. چرا از بستر فضای مجازی و شبکه هایی مثل آپارات استفاده نمی کنید. دوست دارم به هر شکلی که شده فیلم در دسترس عموم مخاطبان قرار بگیرد اما چون عملاً امکان اکران فیلم در ایران وجود ندارد و جشنواره های خارجی هم اگر فیلم پیش تر در فضای مجازی منتشر شده باشد فیلم را قبول نمی کنند کمی دست نگه داشته ام ...
سردار کهگیلویه و بویراحمد در مناطق زلزله زده غرب / سرنوشت غریب دستفروشان یاسوجی / رویکرد استاندار ...
که همین موجب بروز آسیب های مختلف اجتماعی شده و روزانه شاهد اتفاق های ناگواری در جامعه از خودکشی گرفته تا طلاق و اعتیاد هستیم. در استان کهگیلویه و بویراحمد شاید بیش از همه جای کشور آموزش و پرورش از چشم مسوولان ارشد استانی دور مانده است. در همه این سال ها ندیده ایم و نشنیده ایم که استاندار و یا یکی از معاونین بر سر کلاس درس یکی از مدارس حاضر شوند و این گونه علاوه بر احصای مشکلات ...
آینه ای در برابر آینه ات می گذارم
و به خصوص برای کودکان، از ذکر کردن اسطوره ها و افسانه هایی که یکی حق مطلق است و یکی باطل مطلق، خودداری و پیشگیری کنیم و درواقع ذهن بچه ها را با قصه هایی تغذیه کنیم که در آنها آدم ها، حیوانات و شخصیت های نمایش یا داستان، هر کدام در جایی دچار اشتباه می شوند و دیگری اشتباه آنها را تصحیح می کند و هیچ کسی هم باطل مطلق نیست که همیشه و همه جا اشتباه کند و هیچ جا برای هیچ کس خیرخواهی نداشته باشد. ...
روزی، روزگاری: ایتالیا
به گزارش آی سبک ، بیشتر ما وقتی اسم ایتالیا را می شنویم، ناخودآگاه به یاد چهره های محبوب فوتبال این کشور مثل فرانچسکو توتی ، پائولو مالدینی و بوفون ِ دوست داشتنی، خودروهای لوکس ایتالیایی مثل فِراری و مازراتی ، و برندهای شیک لباس و اکسسوری ایتالیایی مثل گوچی و ورساچه می افتیم. هرچند اسم ایتالیا برای خوش خوراک ها هم مترادف با پیتزا و اسپاگتی و دسر خوشمزه تیرامیسو است و برای هنردوست ها، یادآور غول ...
شهادت همسرم برایم افتخار بود
...: شهادت در سوریه و دفاع از حرم اهل بیت(ع) مسیری جدید را برای جوانان ایران و حتی جهان اسلام گشوده است. این شهدا راهی را انتخاب کردند که سختی های زیادی دارد از شهادت، اسارت، جانبازی تا از دست دادن بهترین عزیزان راه شهدای مدافع حرم در داخل نیز گاهی اوقات دشوار است. به قول همسر شهید مدافع حرم "محمود نریمانی" که جوانی اهل روستای دوروان است "همه دنیا خود را به هر کسی می دهم تا فقط یک ساعت آقامحمود ...
آیت الله علم الهدی: بسیاری از حرف های منتسب به من دروغ است/ باید پای مردم بایستیم/ ماجرای حضور اساتید ...
علوم انسانی منطقه غرب آسیا بوده است. به یاد روزهای خوش دانشگاه امام صادق(ع) از حضور اساتید ممنوع التدریس در این دانشگاه پرسیدیم. از نگاه باز آیت الله به کرسی های آزاد اندیشی و همنشینی علمی با اساتیدی که آیت الله حتی اسلامشان را هم قبول نداشت، متفاوت ترین گفت وگوی آیت الله سیداحمد علم الهدی نماینده محترم ولی فقیه در استان خراسان رضوی و امام جمعه مشهد مقدس را در ادامه می خوانید: ...
تلاش برای ارایه امکانات حداکثری در حوزه کتاب با حداقل هزینه به شهروندان
کمتر با مشکل مواجه هستند، اما نکته مهم این است که آنچه که امروز در مدارس و دانشگاه ها تدریس می شود برای یک زندگی خوب کفایت نمی کند و حتما باید اتفاقاتی در کنار تدریس ها و آموزش های رسمی رقم بخورد مثل آموزش مهارت های زندگی که باید مورد توجه قرار گیرد. یکی از اشکالاتی مباحث آموزشی حال حاضر این است که آنچه که ما به بچه ها آموزش می دهیم صرفاً برای شب امتحان و برای گذر از یک پایه تحصیلی به ...
چاپ چند کتاب دفاع مقدسی و آثار دیگر
.... لبخند زد و گفت: من و مین و مهتاب با هم کنار نمی آییم. دیگر کتاب تازه منتشرشده در نشر یادشده، او نگاهش را به ارث گذاشت (سرلشکر شهید حسن آب شناسان) از مجموعه قصه فرماندهان نوشته گلستان جعفریان است که در 140 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 5000 تومان عرضه شده است. در پشت جلد کتاب نوشته شده است: این مرد بزرگ پس از شهادتش میراثی نداشت جز چهارهزار جلد کتاب و انبوهی از ...
این ماده مخدر، اعتیادآوری وحشتناکی دارد
و تاوان معتاد بخت برگشته گرفته می شد و مانند جنازه به گوشه ای می افتاد! تشخیص اعتیادش هم آنقدر سخت نبود، از چرت زدن های وقت و بی وقت، تا خارش بدن؛ اگر هم کار خدا روزی دلش پای زن و بچه اش گیر می کرد و به قولی سرش به سنگ می خورد، خودش را در زیرزمینی، انباری، جایی حبس می کرد تا شیطان پلید اعتیاد از جلدش خارج شود و به زندگی باز گردد. فقط کمی همت می خواست و امید. اما همان طور که هیچ چیز مثل ...
شهادت همسرم برایم افتخار بود؛ در عزای “محمود” لباس مشکی نپوشیدم
به گزارش ایران ویج به نقل از خبرگزاری تسنیم از کرج ، شهادت در سوریه و دفاع از حرم اهل بیت(ع) مسیری جدید را برای جوانان ایران و حتی جهان اسلام گشوده است. این شهدا راهی را انتخاب کردند که سختی های زیادی دارد از شهادت، اسارت، جانبازی تا از دست دادن بهترین عزیزان راه شهدای مدافع حرم در داخل نیز گاهی اوقات دشوار است. به قول همسر شهید مدافع حرم "محمود نریمانی" که جوانی اهل روستای دوروان است "همه دنیا ...
کتاب ها در قفسه ها خمیازه می کشند!
. مدیر انتشارات هزاره ققنوس می گوید: بچه ها باید از همان ابتدا با کتاب و کتابخوانی انس بگیرند، همانطور که با قصه ها آشنا می شوند. نسل ما با قصه گویی مادربزرگ ها آشنا شدند، کودکان ما هم باید از طریق کتاب های داستان کودک، کتاب های مصور یا چند بعدی که بسیار باب شده و در همه کشورها هم منتشر می شود، با خواندن انس بگیرند تا اینکه برای آنها عادت شود. مملکتی یا مردمی که خواندن برایشان عادت است مردمی ...
سریال مدافعان ؛ دور هم نشینی بی خاصیت ابرقهرمان ها
. اگر در دسته آدم هایی هستید که هنوز قلبتان برای ابرقهرمان ها می تپد، از تماشای مدافعان کیف می کنید و به مذاقتان خوش می آید؛ اما اگر مثل من اعتقاد دارید که دوره این قصه ها سپری شده و ابرقهرمان سیری چند، دور این سریال را خط بکشید و بی خود وقتتان را تلف نکنید. مختصر و مفید درباره سریال مدافعان تهیه و ترجمه: مستانه تابش • سریال مدافعان یک مینی سریال امریکایی ...
ناگفته هایی زهرا اشراقی از بیت امام(ره)
خانم اشراقی برای سؤال اول و پرهیز از کلیشه ... . اگر می خواهید از کلیشه ها پرهیز کنید می توانید من را با اسم کوچک صدا کنید. شما متولد سال 43 هستید؟ خیر. سال 42. ایام انقلاب حدودا 15 سال داشتید. پدر شما در آن ایام از چهره های نزدیک به امام بودند و هنگام تبعید، ایشان را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند. فضای خانه شما چگونه بود؟ گفته می شود که مرحوم اشراقی شخصیتی آرام داشتند و بیشتر اهل مطالعه و کار فقهی بودند، اما با ورود ایشان به فضاهای سیاسی، طبعا جو اطراف ایشان هم تغییر کرد. در خانه شما این تغییرات مشهود بود؟ من یکی، دوساله بودم که بابا به خاطر فعالیت هایش به همدان تبعید شد. بعد از آن هم به قم ممنوع الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم جالب است! بعد از این ماجرا که تعریف کردم، خاطره [سیاسی ای] قبل از انقلاب ندارم. قبل از انقلاب فضای خانه ما به هیچ وجه انقلابی نبود. اگر هم بابا کار سیاسی می کردند در زندگی خانوادگی ما انعکاس نداشت. شاید به این خاطر که مادرم ...
آدم ها برای اولین بار در محله شان عاشق می شوند
که شاید از زندگی برادرم الهام گرفتم؛ جوانی که در حین جنگ، ایران را ترک می کند و سال ها بعد برمی گردد، درحالی که منتظر است همه چیز مثل قدیم باشد. انگار که جنگ فاجعه ای است که زندگی همه را تحت تأثیر قرار می دهد، نه فقط آنهایی که در خط مقدم می جنگند و خانواده هایشان، نه فقط کسانی که زیر موشک بارانند، حتی کسانی که در جنگ نیستند، اما همچنان از تأثیراتش بی نصیب نمی مانند. در ابتدای نگارش متن، صحنه اول ...
روایتی از هیأت خانگی آن سر دنیا
حرفه ای. هر سال بهتر و برنامه ریزی شده تر از سال پیش. سخنرانی هایی با کیفیت و روضه هایی از پیش غربال شده. نزدیک ترین دوستانمان با اینکه سخنرانی مذهبی هیچ تناسبی با کارها و حرفه شان نداشت (بیشترشان مهندس بودند و کارشان با عدد و رقم و معادلات پیچیده بود) قبول می کردند و کتاب های خوب و متن های زیادی می خواندند تا سخنرانی ها را آماده کنند برای شب های هیأت. قصه روضه و مداحی هم همین بود. چند نفر ...
لالایی برای خواب کودک، مادرانه بخوانیم!
هزار آرزو دارم و (او هنوز) کودک است لولی لول دیان تراوشین واب تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی، وشّین واب منی دراهین جان خواب خوش( ببینی و) جان سالم من(فدای تو باد!) ای همه ی وجودم لولی لول دیان تراوشین واب تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار ...
قصه جالب کودکانه، جایزه!
یک مسابقه شرکت کرده بود . احتمالاً از همان فرم هایی که بچه ها توی روزنامه ها پر می کنند و حالا او برنده شده و چون فقط دوازده سال داره، ماشین به والدین او، یعنی شما تعلق داره . مزی امبزا فورا کاغذ را از دست آموزگار قاپ زد و میان دست هایش چرخاند. گویی که می خواست واقعی بودن نامه را آزمایش کند . خبر مثل شعله های آتش همه جا را گرفت و خیلی زود همه در لویتوک توک، خانواده امبزا را ...
قصه شب کودکانه، پول عیدی!
شاگردان قریه اجازه داده بود که تا زمینش جور نشده، می توانند در آن فوتبال بازی کنند . بچه ها نیز از چمن علی خوش شده در حقِ شان دعا کرده بودند و در ظرف سه روز تمام سنگ ها و سنگ ریزه هایی را که سیل آورده بود، پاک پاک، جمع کرده و سیل برده گی را مثل کف دست پاک کرده بودند . همه خوشحال بودند. فقط نیم روز تا رخصتی های یک هفته ای عید باقی مانده بود . همه از توپ بازی و گول زدن و برد و باخت ...
قصه شب کودکان، اسم سرخ پوستی من!
.... حسودی بد است می دانم. اما من حسودم. حالا هی بگو حیف این همه زحمت که پای تو کشیدم. دیگر به همه آنهایی که مادرهایشان ایستاده با دمپایی دم در هستند حسودی می کنم . بعضی از کلمه ها هستند که معنای معینی ندارند، مثل انتظار. انتظار وقتی تو بودی قشنگ بود. اما انتظار حالای من مزخرف است . برق ها رفته بود. روشنایی گازی خانه توری نداشت. با بچه ها رفته بودم سینما. وقتی برمی گشتم ترافیک ...
قصه شب کودکانه، ماهی سیاه کوچولو!
...: شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می گفت: یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی می کرد. این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و در ته دره روان می شد. خانه ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب ها ، دوتایی زیر خزه ها می خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش ...
پیشکسوت رادیو: دلیل افت رادیو مدیران نابلد و سفارش شده است
وجود نداشت، اما در مورد من این نوع نگاه 10 برابر بیشتر بود! چون شهرستانی بودم و لهجه غلیظی داشتم، مطابق مد لباس نمی پوشیدم، آداب معاشرت را خوب نمی دانستم و شوخ زبانی و طنازی حالا را نداشتم. همه طردم کردند و اهالی رادیو به شدت علیه من گارد گرفتند. بعد از مدتی که برنامه شعر و موسیقی و نمایشنامه ضبط می کردم برنامه ای به من پیشنهاد شد به اسم مسابقه و سرگرمی که روانشاد استاد توحیدی نویسنده اش ...
سینما ماوراء و لایه های پنهان تولد یک پروانه
مادربزرگش زندگی می کند. اهالی روستا تصمیم گرفته اند که به زیارت بروند. مادربزرگ نیز که کمرش درد می کند خیال دارد به زیارت برود. ماندنی در این میان تلاش می کند همراه او به زیارت برود ولی مادربزرگ وی را از این کار باز می دارد و می گوید که خودش برای او دعا خواهد کرد اما ماندنی به قول خودش، دست خودش نیست و نیرویی او را به رفتن وامی دارد. بعد از اینکه همه اهالی به وسیله ماشین یکی از هم ولایتی ها عازم زیارت ...
کتاب ایران و مرغک کانون در آسمان آلمان
. ناشران، ویراستاران، نویسندگان و مترجمان. دو روز آخر درها به روی عموم گشوده بود، بلیت نمایشگاه 70 یورو بود؛ اما دانش آموزان معاف بودند و در دو روز آخر با لباس هایی رنگین و صورتک هایی شبیه قهرمانان قصه ها، نمایشگاه را به شادی و زیبایی بیشتر می آراستند. در روز ملی ایران، از حاضران با غذاهای لذیذ ایرانی پذیرایی شد. در روزهای دیگر هم چای خوش طعم ایرانی، چای ترش و شیرین، نقل و قهوه و کلوچه به ...
تاریخِ توجه و بی توجهی
توجه را همچون مسئله ای وجودی ترسیم می کنند که با آثار بنابر ادعا مخربِ جریانِ دیجیتالِ اطلاعات پیوند دارد؛ جریان اطلاعاتی که بی وقفه بر سر راه ما هجوم می آورد. نیکولاس کار در کتاب کم عمق ها: اینترنت چگونه در حال تغییر شیوه ای است که می خوانیم، می اندیشیم و به یاد می آوریم13 (2010)، ادعا می کند: اینترنت توجه ما را جلب می کند فقط برای آنکه آن را پراکنده سازد . از دیدگاه دنیل لویتین، عصب ...
گزارش یک نشست: مجمع الجزایر اوریون
گذاشته است: صادق هدایت با بوف کور. انگار همه نویسنده های ایرانی باید تکلیف شان را با هدایت، خواسته یا ناخواسته روشن کنند و آن جهان خاصی که هدایت در بوف کور ساخت و بعدها نویسنده های خاص تری ادامه اش دادند. کسانی مثل کاظم تینا و اسماعیل شاهرودی در کتاب مهجورش، شانزده کیلومتر مانده به واقعیت، یا ملکوت بهرام صادقی، یک جریان فکری در ادبیات ایران رقم زد که کماکان می بینیم شکل های مختلف عناصر آن تکرار می شود ...