سایر منابع:
سایر خبرها
چهارمین سرقت خودرو با کودک این بار در پرند
ماموران گفت: دقایقی قبل به همراه پسر 6 ساله و دختر سه ساله ام برای خرید از خانه با خودرو پژو 405 خارج شدیم. نزدیک محل سکونت قصد داشتم از دکه روزنامه فروشی مجله بخرم، پسرم از خودرو پیاده شد و همراه من آمد اما دختر سه ساله ام در خودرو خواب بود. به همین دلیل او را داخل ماشین گذاشتم. این زن ادامه داد:یک لحظه به خودم آمدم مردی را پشت فرمان خودرو دیدم. شوکه شده بودم که این دزد، خودرو را به همراه ...
تهران چگونه مدرن و امروزی شد؟
، در خانه ی یک طبقه ای همجوار همان باغ می زیستند و روزها به نگهداری و پرستاری کودکانی که به آنان سپرده شده بودند، در کنار همان گلکاری ها و سبزه زارها می پرداختند. هنوز عطر بوته های گوجه فرنگی را که در زیر پاهای کوچک ما کودکان پرجست وخیز، له و لورده می شدند، با مشام جانم حس می کنم. عاشق آن باغ و هوا و صفای آن بودم و گرچه شاید در نخستین روزها که هنوز پنج سال تمام هم نداشتم، هنگام جدا شدن از پدر و ...
روایت موثق از دیدار آیت الله حکیم و امام خمینی
بعدی داد و با احتیاط با سه پادشاه و چهار رئیس جمهوری دوره حیاتش در عراق برخورد نمود. یکی از نکات مهمی که در گفتار حضرت حکیم در این نشست تاریخی مشهود است باور ناپذیری ایشان به همراهی مردمی است که از قضا امام خمینی شانزده سال بعد، مورخ 20 فروردین 1360، به معذوریت آن مرجع راحل اذعان می دارد: من در سابق که ایران بودم، قبل از اینکه تبعید شوم و منتهی بشود که به عراق بیایم گمان می کردم که ...
پاپوش دست انداز
اصرار می کرد که من کفش خودم را می خواهم. بهش گفتم اگر کفشت را پیدا نکردم یا برو مثل خودش را بخر یا اینکه من هزینه اش را بهت می دهم. پیدا شد؟ بله، خوشبختانه. فرد چند روز بعد آمد و گفت کفشم را پیدا کردی؟ گفتم بله، توی خانه ام بود؛ چون کفش ها که زیاد می شود، تعدادیشان را می برم خانه. مال آن آقا هم توی زیرزمین خانه، توی یک کیسه پارچه ای بود. گفت من امروز آمده بودم که اگر کفشم را پیدا ...
تعقیب سارق از تکرار حادثه بنیتا جلوگیری کرد
کرده و تحقیقات در این زمینه آغاز شد. این زن سپس، دقایقی بعد با پلیس تماس گرفت و اعلام کرد، کودک در کنار خیابان رها شده و سارق با خودرو متواری شده است. زن مذکور ضمن تشریح جزئیات حادثه گفت: دقایقی قبل به همراه پسر 6 ساله و دختر سه ساله ام برای خرید از خانه با خودرو پژو 405 خارج شدیم. نزدیک محل سکونت قصد داشتم از دکه روزنامه فروشی مجله بخرم، پسرم از خودرو پیاده شد و همراه من آمد ...
از توالت شستن ملی پوشان تا باندبازی در تیم ملی
.... حتی نمی گفتند که بازیکنان گرگانی یک امتیاز هم نگرفته بودند. حتی در یک بازی آسیب داشتم اما برای کسب مقام تا آخر بازی می کردم تا مدال بگیریم. * ملی پوشان بعد از آسیب به جای بیمارستان روانه خانه می شدند من همیشه حرف هایم را زده ام و همیشه هم بدترین آدم تیم ملی بودم. در برابر همه ناحقی ها اعتراض کردم. دو بازیکن در تیم ملی بودند که آسیب دیدند و فدراسیون جای درمان و ...
خودم می توانم حلش کنم
روانشناس خودش طلاق گرفته و اگر قرار بود روانشناسان مشکل دیگران را حل کنند نباید این اتفاق برای او می افتاد . اینها هم ناشی از یک باور غلط و از پیش تعیین شده نسبت به خدمات مشاوره است؛ درحالی که اگر فرد، نزد یک روانشناس حرفه ای و باصلاحیت رفته باشد می داند که یک روانشناس به صورت علمی و تکنیکی سعی در شناسایی مشکل و البته مداخله در حل آن می کند. روانشناسان مانند متخصصان تمام حرفه های سلامت، سال ها در ...
در معراج به پسرم گفتم آفرین که ندای هل من ناصر امام حسین را لبیک گفتی
شهید کردند وحضرت زینب را به اسارت بردند، آفرین پسرم نگذاشتی حتی دشمن طرف حرم شان برود، آفرین بعد این همه سال صدای هل من ناصر امام حسین راشنیدی و لبیک گفتی، به چشم هایش نگاه کردم وگفتم کور شودکسی که نمی تواند نظام جمهوری اسلامی را ببیند، کور شود کسی که نمی تواندعزت نظام و رهبررا ببیند. ولی احساس ناراحتی داشتم که حضرت زینب این همه مصیبت دیده است. یک ساعت و خرده ای بالاسر پیکر مسعود حرف زدم، زیارت ...
شعرهای حسان ؛ زمزمه ای ملی/ شأن نزول آمدم ای شاه پناهم بده چه بود
شعرهایش شد. وی در ادامه خاطره ای از مرحوم چایچیان را نقل کرد و گفت: حدود دو سال پیش مراسم بزرگداشتی برای استاد حسان، در مؤسسه رسانه ای اوج برگزار شد که من توفیق داشتم و مجری آن برنامه بودم و خاطرات خوبی در این برنامه برایم مانده است، استاد، برخی اوقات درباره شأن نزول شعرهایش سخن می گفت که یک بار درباره شعر آمدم ای شاه پناهم بده می گفت، مادرم بیماری سختی داشت، به حرم امام رضا مشرف شدیم و تا چشمم ...
آیت الله موسوی زنجانی درگفت وگو با شفقنا: برنامه اجتهادی برای استنباط فقه اجتماعی نداریم/ مشکل اصلی ما ...
کتب دیگری نیز بروم مثل کتاب های دکتر شریعتی، پوپر، باربور، استیس، بازرگان، مارکسیست ها و غیره. در حوزه هم فعال بودم و حتی بعدها به عنوان مسئول امور فرهنگی زندان های گروهکی مستقر در اوین انتخاب شدم. شش سال این ارتباطات و گفتگوهای علمی در آنجا جریان داشت و از رهگذر مطالعاتی هم که داشتم، از طریق نورالدین کیانوری، احسان طبری و جوانشیر – که اسم واقعی اش فرج الله میزانی تغذیه کننده و مدیر رادیو صدای ملی ...
زنانی خسته از گوناگونی نقش ها
شعار سال : چند روزی بود که چهره اش را آشفته و پریشان می دیدم. مدام زیر لب غر می زد و شاکی بود. می گفت: از کارهای تکراری و یکنواخت، رانندگی سرویس بچه ها، آشپزی و نداشتن شغل و درآمد و... خسته شده ام، واقعا به هم ریخته ام. دوست داشتم جور دیگری زندگی کنم. شاید یک آدم دیگر، اصلا ای کاش مرد بودم! مرد بودن خیلی بهتر از زن بودن است، چرا که بیشتر مشکلات جسمی و روحی و گرفتاری های خانه و حرص خوردن برای درس ...
انتقام عجیب عروس از مادرشوهر
هفته من است و تقریبا همه اقوام و دوستانم از این ماجرا با خبر هستند. روز حادثه طبق روال هر هفته به بهشت زهرا رفتم و هنگامی که قصد بازگشت به خانه را داشتم خودروی پژویی در مقابلم نگه داشت. خانم جوانی که عینک آفتابی زده و چهره اش را تغییر داده بود راننده خودرو بود. زن جوان طوری تغییر چهره داده بود که نمی شد صورتش را به خوبی دید و به نظرم می آمد که لحن صدایش را نیز تغییر داده است. ...
نابینایان را جزوی از جامعه بدانید/برای تهیه عصای سفید مشکل داریم
این یک سال از سخت ترین سال های عمرم بود که واقعاً برایم سخت گذشت تا اینکه در سال 93 با مرکزی به نام 7 تیر در شهر اصفهان آشنا شدم مرکزی که زیر نظر بهزیستی بود و در بحث توان بخشی نابینایان فعالیت می کرد. اردیبهشت 93 وارد این مرکز شدم و بعد از 9 ماه کلاس رفتن در اصفهان و مشکلاتی که برای یک نابینا به وجود می آید زیر نظر نصرالله رضایی که قطعاً همه نابینایان ایران این شخص رو می شناسند و به ...
دیدن زنان همسایه با دوربین شکاری!
چندی پیش یک خانم با قرص های گوناگون دست به خودکشی زد، اما خوشبختانه پزشکان این زن را از مرگ نجات دادند. زن جوان به روانشناس گفت: شوهرم پرویز جلوی من و دخترهایش با دوربین شکاری خانه ها و زن مجرد و شوهردار را دید می زند و شب ها در زباله های زنان همسایه که مجرد بودند را می گشت تا بفهمد آنها ارتباط با مردان دارند یانه، که روزی برای رابطه برقرار کردن با آنها سراغشان برود. من بارها به او اعتراض کردم اما همسرم همچنان به کار خود ادامه داد حتی بار آخر من را به باد کتک گرفت. نمی دانستم دردم را به چه کسی بگوییم برای همین دست به خودکشی زدم. ...
خواهشا استاندار توسعه استان باشید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از خاورستان ، دو روز پیش در یکی از کانالهای اصلاح طلب استان متنی انتقاد خطاب به استاندار خراسان جنوبی مطالعه کردم که دغدغه توسعه استان و البته شاخص تراشی های ناصواب مندرج در آن متن مرا بر آن داشت نسبت به عملکرد استاندار فعلی و برخی موضع گیری های ان متن انتقادی مطلبی سامان دهم. البته پیشتر از این منتظر چنین انتقادی تند نسبت به استاندار از سوی ...
از نیامدن بازبین ها برای نمایش ندبه تا پیشنهاد همکاری با سحر قریشی
؟ زینی وند: مجموعه تئاتر شهر، ایرانشهر، هر جایی که فکرش را بکنید تسنیم: بعد به شما چه می گفتند؟ زینی وند: می گفتند نمی دهند. اولاً اسم ندبه را که می شنیدند گارد می گرفتند. سال گذشته هم همین اتفاق برای من بر سر با چهار صندوق افتاد. باری چهار صندوق حامی مالی هم نداشتم. خودم بودم و سه نقطه هم مرا حمایت کرد و از طریق آنجا اجرا کردم. تسنیم:چه کسی آنجا از شما ...
زندگی مرد مازندرانی با جسد زنش!
پدر خانواده فوت کرد و همزمان سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد پدر پژمان در ناپدید شدن پسرش نقش دارد. به همین دلیل بار دیگر تحقیقات از خانواده پژمان صورت گرفت و یکی از اعضای این خانواده راز ناپدید شدن پسر 27 ساله را برملا کرد و گفت: پژمان به مواد اعتیاد شدید داشت و روز حادثه او با پدرش درگیر شد و به دست پدرش به قتل رسید. بعد از این حادثه برای این که راز این جنایت برملا نشود جسد را داخل خانه دفن کرد. به این ترتیب بقایای جسد پسر جوان پس از چهار سال در گوشه ای از حیاط خانه پدرش کشف شد. رکنا ...
هدیه کتاب پشت فرمان تاکسی
چیزی یاد گرفته ام. همین مساله می تواند کمک کند که مسیر درست را پیدا کنم. یادم می آید مسافری داشتم که استاد دانشگاه بود. یک بار سوار ماشینم شد و خیلی صحبت کردیم . بعد از آن هر جا که می خواست برود با من تماس می گرفت. اولین کتاب را او به من داد. یک کتاب شعر بود از اخوان ثالث. خیلی کتاب را دوست داشتم. همین امر باعث شد این جرقه در ذهنم به وجود بیاید که کتاب خواندن را شروع کنم. برسیم به روز ...
ابد منهای یک روز
باعث شد که رفته رفته از همدیگر دور شویم. قرار بود زندگی بسازد که همه حسرتش را بخورند؛ تمام عشق و زندگی شوهرم بودم؛ اما او یکدفعه دور همه چیز خط قرمز کشید؛ با اینکه یک بچه هم داشتیم. مگر از قبل نمی دانستی معتاد است؟ می دانستم؛ اما قرار بود بعد از ازدواج ترک کند. من هم چون عاشقانه دوستش داشتم، این چیزها برایم مهم نبود. الان هم حاضر هستم معتاد باشد؛ ولی کار بد نکند. بیجا کاری نکند. من حتما باهاش ...
100 ساعت شکنجه زن جوان در برابر دوربین - پلیس تهران کشف کرد
هفت سال که در زندان بودم یک بار هم به ملاقاتم نیامدند. می گویند از من می ترسند. زندگی آنها برایت اهمیت ندارد؟ من عاشق آنها هستم. پسرم به دیابت مبتلاست. او در جلسه دادگاه گفت که دور از خواهرش زندگی می کند و آنها نمی توانند هر روز یکدیگر را ببینند. تنها کاری که می توانم برایشان انجام بدهم این است که خانه را به نامشان سند بزنم. چون آنها دیگر نمی خواهند حتی با من روبه رو شوند. ...
دخالت نظامی آمریکا موجب توسعه تروریسم شد
مثال می زنید. جنگ 1967 فلسطینی ها را از حق تعیین سرنوشت شان محروم کرد؛ حق تأسیس دولت. من اولین کسی بودم که سال 1972 این فکر را یعنی اینکه فلسطینی ها حق دارند سرنوشت شان را تعیین کنند و برای خودشان دولت داشته باشند، وارد برنامه های حزب سوسیالیست فرانسه کردم. از سال 1967 این اساس موضع گیری رسمی و ثابت فرانسه بوده است. همه موضع ژنرال دوگل را در سال 1967 به یاد دارند که خیلی تند بود و دشمنی های ...
سیستم سینمای ایران مک دونالدی است
دهد که از نظر سالن سازی سینمای ما نیاز به رشد ندارد، چون تماشاچی کمی دارد. از طرف دیگر برای تعداد تولیدات سینمای ایران مثلا 200 فیلم در سال، تعداد سالن های ما کم است و با توجه به این تعداد فیلم باید سالن های بیشتری ساخته شود و اگر به تعداد تماشاچی ها نگاه کنیم باید بگوییم همین تعداد سالن هم زیاد است. این یک پارادوکس را به وجود می آورد که ماجراهایی مثل فیلم سوزی، اکران هنر و تجربه و همه اینها را ...
جمشید می خواست مریم را از چنگ 3 جوان شیطان صفت آزاد کند ولی خودش...!
شماره مورد نظر قطعا عامل جنایت را می شناسد. زن میانسالی در خانه مورد نظر را برایمان باز کرد و با دیدن گوشی تلفن همراه گفت این تلفن خیلی شبیه تلفن پسرم است. بعد هم پسرش را صدا زد و از نصیر خواست بیاید و گوشی را ببیند. پسر جوان که معلوم بود پشت در فال گوش ایستاده سریع خودش را به ما رساند. نگاهی به گوشی انداخت و گفت: دستتان درد نکند. گوشی برای برادرم حمید است. از بس حواس پرت است ...
ناپدری اهورا: نه قاتلم نه متجاوز/پدر اهورا: قصاص و اعدام می خواهم
دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم از هم جدا شدیم و پس از آن مجتبی وارد زندگی ام شد و در این مدت رفتارهای مجتبی با اهورا آن قدر صمیمی و خوب بود که پسرم او را بابا مجتبی صدا می زد. باور این که ناپدری اهورا دست به این جنایت زده باشد، برای من غیرممکن بود. صبح روز حادثه برای رفتن به سرِ کار از خانه خارج شدم و ظهر بود که به خانه بازگشتم تا غذای پسرم را بدهم. او میلی به غذاخوردن نداشت و خوابید که از مجتبی ...
بانوان در مترو چه می گویند
پایگاه خبری گُلوَنی ، حمید کیانمهر :سلام. من کیان هستم. 25 ساله، لیسانس و ساکن تهران. من داخل واگن های مترو خرده فروشی می کنم! بله من دست فروشم. کار و کاسبی ام هم بد نیست. البته فکر نکنید از اول به این کار اشتغال داشتم. نه! داستان زندگی ام مفصل است که مدیر مسئول و سردبیر محترم گُلوَنی، مامورم کردند به برون ریزی و افشاگری بخش هایی از آن در قالب این ستون. پس مرا اینجا بخوانید که ضرر نخواهید کرد ...
ادعاهای عجیب قاتل اهورا
: چطور طی دو هفته این بچه را تا این حد کتک زده ام. او درباره روز حادثه گفت: آن روز مادر اهورا از خانه بیرون رفت. بارها به اهورا گفته بودم که وقتی مادرش نیست، در پوشکش کثیف کاری نکند. آن روز بعد از رفتن مادرش آمد و به من گفت که پوشکش کثیف شده است. من هم از قبل عصبانی بودم، با شنیدن این حرف بیشتر عصبانی شدم و خواستم او را تنبیه کنم. برای همین یک بار آرام سرش را به دیوار زدم؛ پایش لیز خورد ...
تجربه های کهن ایده های نو
هایی توأم با موفقیت بودند، چون حاصل آن 400-300 نابینایی بودند که به مراتب بالایی دست یافتند، به گونه ای که درحال حاضر ما وکیل نابینا نیز داریم. شاید این امکان برایم فراهم می آمد همه آن سال ها را با در نظر گرفتن موفقیت هایی که داشتم صرف همین کار می کردم؛ به نظرم موفق تر بودم. کارآفرینان ایده هایی دارند و برای عملی کردن آنها وارد این عرصه سخت می شوند؛ ایده هایی که امید دارند عملی شود. شاید یکی از ...
حسرت 30 ساله
یک کودک مبتلا به هموفیل فوت کرد، گفتند؛ مبتلا به ایدز بوده، همان سال ها از ما که بیمار هموفیل بودیم و از همان فرآورده های خونی وارد بدنمان شده بود، آزمایش گرفتند اما هیچ کس چیزی به ما نگفت، ما هم فکر کردیم که مشکلی نیست، سال 80 قصد ازدواج داشتم، چون از آن فرآورده ها استفاده کرده بودم، گفتند باید آزمایش هپاتیت سی و ایدز و... بدهم، من هم دادم، گفتند هپاتیت سی ام مثبت است اما ایدزم منفی است، دقیقا ...
شهرزاد قصه گوی تلخی ها و شکست ها
. میل بازگشت به شخصیت ها از آن جا ناشی می شد که همه این کاراکترها برگرفته از موقعیت های مربوط به خودشان در دل جامعه هستند. درواقع کاراکتری نبودند که فقط نوشته شوند تا روی پرده بیایند و بعد تمام شوند. طوبی ها، نوبرها، نرگس ها، ساراها و ... در شرایط متغیر جامعه حضور دارند. نمونه های بسیاری از آنها وجود خارجی دارد و من در ارتباط های نزدیکم در جامعه با آنها روبه رو هستم. برای این که در قصه ها این ...
شهید مجید شهریاری از تولد تا شهادت
...> یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می کرد و به جرأت می توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی ما نشد. قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح ...