سایر منابع:
سایر خبرها
میراث مکتب سیاسی هاشمی برای دولت روحانی + تصاویر
لحن فریادگونه گفت: "شما حرفه ای نیستید و از خبرنگاری سر در نمیارید. برید بابا!" روز 3 آذر، آقای آخوندی در بازدید از مناطق زلزله زده کرمانشاه، آب پاکی را بر دستان آسیب دیدگان از زلزله ریخت و گفت که وزارتخانه متبوع او قیم بازسازی خانه های مردم نیست: " امیدواریم بخش زیادی از کار بازسازی مناطق زلزله زده کرمانشاه تا یک سال آینده به اتمام برسد، افزود: نمی توانیم قیومیت مردم در بازسازی و ...
در معراج به پسرم گفتم آفرین که ندای هل من ناصر امام حسین را لبیک گفتی
کردند وحضرت زینب را به اسارت بردند، آفرین پسرم نگذاشتی حتی دشمن طرف حرم شان برود، آفرین بعد این همه سال صدای هل من ناصر امام حسین راشنیدی و لبیک گفتی، به چشم هایش نگاه کردم وگفتم کور شودکسی که نمی تواند نظام جمهوری اسلامی را ببیند، کور شود کسی که نمی تواندعزت نظام و رهبررا ببیند. ولی احساس ناراحتی داشتم که حضرت زینب این همه مصیبت دیده است. یک ساعت و خرده ای بالاسر پیکر مسعود حرف زدم، زیارت عاشورا ...
برخی ها با فشار وارد فهرست امید شدند بعدا فراکسیون جدا درست کردند/ وضع مردم بهتر نشده است
اعلام جرم هم شد. مطهری: بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. س: با آقا جواد چطور؟ مطهری: ارتباط کمتری داریم. س: شب شهادت پدر کجا بودید؟ مطهری: من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه امدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان می خواهند بیرون بروند. گفتم من نماز بخوانم و ...
اولین قربانی ایدز در ایران که بود؟+عکس
...، بعد از اینکه خدا فرزند دوباره ای بهم داد، کم کم روابط بهتر شد، ولی مثل اول نشد. عزیزترین های آدم، پدر و مادرن. مگه آدم می تونه نبخشه؟ وقتی پدرم رو از دست دادم، دیگه بخشیدمش. من سواد داشتم ولی ناآگاه بودم. پدرم که 30 سال از من بزرگ تر بود، سواد نداشت که بخواد آگاه باشه. اونا هم شنیده بودن که ایدز واگیر داره. پدر و مادر همسرم مدت ها با من قهر بودن و می گفتن تقصیر تو بوده، تو مریض بودی و مریضی ...
زندگی سخت قربانیان پرونده خون های آلوده
...، یک ماه در خانه بستری بودم، به دلیل هپاتیت سی، پلاکتم پایین آمده بود، یک بار هم ریه ام آب آورد. هر ماه گوشه بیمارستان بستری می شدم. آخر سر هم همسرم از من جدا شد و رفت و ماجرای بیماری ام را به همه گفت. تا وقتی همسرتان باردار نشد، آزمایش ایدز ندادید؟ چرا، سال 78 دو بار در سازمان انتقال خون آزمایش دادم. حتی آزمایشم را تکرار کردند، سه بار خون دادم، اما جوابی به من نمی دادند ...
زنم 3 روز ناپدید شد و وقتی برگشت گفت شمال بودم! / من و نازگل 5 ماه نشده ازدواج کردیم!
کردم به خانه مادرش می رود، به دنبالش نرفتم. با خودم گفتم وقتی آرام شدم او را به خانه برمی گردانم، اما چند ساعت بعد در کمال ناباوری متوجه شدم نازگل به خانه مادرش نرفته؛ با او تماس گرفتم و متوجه شدم که تلفن همراه من و تلفن خانه مان را بلاک کرده است، تا نتوانم با او تماس بگیرم. من سه روز تمام از همسرم خبر نداشتم. حتی نمی توانستم یک پیام برای او بفرستم. به هرجا که فکر می کردم سر زدم اما او را پیدا ...
65 دانشجو چطور در هویزه شهید شدند؟/ارتش به دانشجویان خیانت نکرد
پیروزی انقلاب مشهد بودم، از روز 23 بهمن 57 بر اثر بلاتکلیفی پادگان ها، در بعضی نقاط کشور مثل قوچان فرمانده نمی دانست باید چه کار کند. چون ارتش اعلام بی طرفی کرده بود. در تهران از نیروی هوایی می خواستند اقدامی انجام دهد و وقتی ما با هواپیما از روی پادگان رد می شدیم، آنها می فهمیدند نیروی هوایی با انقلاب است و آنها نیز به ملت می پیوستند. در 20 ماه بعد از انقلاب، کشور با مسائلی مواجه بود ...
علی مطهری: رابطه خیلی خوبی با لاریجانی دارم
هم کردند. س: مادرتان علی آقای لاریجانی را خیلی دوست دارند. مطهری: بله. ایشان را دوست دارند. س: بین دامادها ایشان را بیشتر از همه دوست دارند؟ مطهری: این را نمی دانم در قلبشان نیستم، ایشان مشهورتر هستند. همه دامادها را دوست دارند. س: علی آقا چه سالی به خواستگاری آمدند؟ مطهری: سال 56 بود. پسران مرحوم آیت الله آشیخ هاشم آملی لاریجانی... ایشان از مراجع بودند. پدر ما ...
گپی با مطهری از ارتباطش با لاریجانی ها تا رنگ کردن موهایش!
. مسائل مختلف مطرح شد و شوخی و مسائل دیگر هم بود. شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. با آقا جواد چطور؟ ارتباط کمتری داریم. شب شهادت پدر کجا بودید؟ من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه آمدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان می ...
فکاهی های ملانصرالدین
داری برایت می گویم! پی نوشت : داستان رنگ به رنگ شدن های سیاسی. ملا و گوسفند روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید. در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا راه افتاد. ملا به خانه رسید، ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است؛ دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم، او هم مرا ...
ویسی: اوباش قمه کش در فوتبال چه می کنند؟
شدیم می دانستم روز سختی خواهیم داشت. اما این سختی را تنها در شرایط بازی برای خودم متصور بودم. این آمادگی را هم داشتم که شاهد برخی اعتراضات باشم اما همین که تلاوت قرآن به پایان رسید، توهین های هواداران سپاهان آغاز شد. آنها الفاظ رکیکی را به کار می بردند و فضای وحشتناکی به وجود آوردند. به قدری شوکه بودم که تنها روی نیمکت نشستم و نمی دانستم باید چه کار کنم. این هواداران چیزهایی را به خانواده من نسبت ...
سخنرانی ویژه رهبر انقلاب بدون حفاظت در میان کُردهای مسلح/ یک درجه تشویق برای خنثی سازی کودتا با دستور ...
حتی همین الان هم گاها خدمت حضرت آقا در خصوص مسکن پرسنل نامه می نویسم. خیلی ها هستند که مسکن ندارند و در شهرک ها زندگی می کنند. طرف 8 سال در دفاع مقدس بوده و الان در آژانس فعالیت می کند. این مناسب نیست. من به دلیل اینکه خودم طعم فقر را چشیده بودم همیشه و همه جا سعی می کردم درآمدزایی ایجاد کنم. از وقتی ستوان بودم، هرجا که قرار می گرفتم سعی می کردم درآمدی برای پرسنل ایجاد کنم تا وضعیت شان ...
مرد عمودی (+عکس)
بالا بروم. چرا سنگنوردی؟ من اول رفتم کشتی، اما بعد پسردایی ام مرا برد سنگنوردی. کم کم به سنگنوردی علاقه مند شدم و حالا زندگی من به سنگنوردی وابسته است. رویا داشتی؟ از بچگی دوست داشتم قهرمان جهان شوم. با دیدن افراد موفق ورزشکار دوست داشتم یک روز موفقیت های آنها را تکرار کنم. خوشبختانه این رویا به حقیقت پیوست. من از 10 سالگی سنگنوردی می کنم و همه آرزویم این ...
عجیب ترین مطلب در وصیت لقمان به فرزندش/ عالم ترین انسان ها/ انواع خوف و علاج آن
، مطالب بسیار عجیبی بود. امّا آنچه که عجیب ترین از آن عجائب بود، این بود: پسرم، از خدا چنان بترس که اگر تو، کارهای نیک همه عالمیان را داشتی، باز بترسی که خدا عذابت کند. یک معنی خوف این است: این طور نباشد که تصوّر کنی عمل تو، عامل نجات توست. ولو در پرونده ی تو، تمام نیکی هایی که جنّ و انس از روز نخست تا به حال، انجام دادند، باشد، باز هم از خدا بترس. به تعبیری یعنی امید به عمل خودت ...
پاپوش دست انداز
خوب بود. هفته ای پنج شاهی در می آوردم؛ البته بعدش شد هفته ای یک ریال. بعدترها هم خودم کارگاه و تولیدی کفش زدم و شدم دوزنده. خیلی خوب بود؛ اما کم کم که جنس های چینی وارد بازار شدند، کارم از رونق افتاد. کسادی بازار را گرفت. کسی سراغ جنس خوب نمی آمد. بعد از بازنشستگی شروع کردم به تعمیرات جزیی کفش. الان حدود هفت سال هم هست که این مغازه را زده ام؛ چون با حقوق بازنشستگی نمی توانم امورات خانه ام را ...
از توالت شستن ملی پوشان تا باندبازی در تیم ملی
.... حتی نمی گفتند که بازیکنان گرگانی یک امتیاز هم نگرفته بودند. حتی در یک بازی آسیب داشتم اما برای کسب مقام تا آخر بازی می کردم تا مدال بگیریم. * ملی پوشان بعد از آسیب به جای بیمارستان روانه خانه می شدند من همیشه حرف هایم را زده ام و همیشه هم بدترین آدم تیم ملی بودم. در برابر همه ناحقی ها اعتراض کردم. دو بازیکن در تیم ملی بودند که آسیب دیدند و فدراسیون جای درمان و ...
شعرهای حسان ؛ زمزمه ای ملی/ شأن نزول آمدم ای شاه پناهم بده چه بود
شعرهایش شد. وی در ادامه خاطره ای از مرحوم چایچیان را نقل کرد و گفت: حدود دو سال پیش مراسم بزرگداشتی برای استاد حسان، در مؤسسه رسانه ای اوج برگزار شد که من توفیق داشتم و مجری آن برنامه بودم و خاطرات خوبی در این برنامه برایم مانده است، استاد، برخی اوقات درباره شأن نزول شعرهایش سخن می گفت که یک بار درباره شعر آمدم ای شاه پناهم بده می گفت، مادرم بیماری سختی داشت، به حرم امام رضا مشرف شدیم و تا چشمم ...
قلعه نویی رفتنی می شود؟!
به آنها اشاره داشتم آنطور که باید تمرکز لازم را در بازی ها نداشته و همین مسئله در عملکرد فنی آنها تأثیر منفی گذاشته است. به این خاطر من گله مند هستم این فوتبال یک روز تمام می شود و واقعا این رفتارها درست نیست. بعد از بازی با فولاد با بازیکنان اشاره شده صحبت کردم و آنها گفتند که متأسفانه همین طور بوده است. نمی خواهم بیشتر از این قضیه را بشکافم و فقط خواستم به آن اشاره کنم. قلعه نویی ...
استاد چایچیان: هر چه دارم از پدر و مادر است / تخلص حسان را از قرآن گرفتم
شما چگونه با عشق اهل بیت(ع) گره خورد؟ لطف خدا شامل حال من شد. بعد از آن هرچه امروز دارم، از پدر و مادر مرحومم است که هر 2 بزرگوار از عاشقان اهل بیت(ع) بودند. مادرم به ویژه، نقش تعیین کننده ای در هدایت من به سوی اشعار آیینی داشت. 14 15 ساله بودم که شروع به شعر گفتن کردم. آن زمان پدر و مادرم که قاری قرآن بودند، تشویقم کردند که به سرودن شعر ادامه بدهم. بعد از فوت آن بزرگواران هم راهم را ادامه ...
نیکخواه بهرامی: خارجی ها لج ما را درآورده اند
کنم که فقط به فکر بسکتبال باشیم. اشتباهات بزرگ، خانمان سوز و خانمان برانداز در چند سال گذشته اتفاق افتاده که نباید تکرار شود. از حق نگذریم کارهای خوب هم بوده. اما باید دست به دست هم بدهیم که اتفاقات بد دیگر اتفاق نیفتد. کارهای خوب را ادامه بدهیم و بیش تر کنیم و نقاط ضعف را از بین ببریم و بسکتبال را به یک دهه قبل برگردانیم. جایی که شایسته بود و همه اهالی بسکتبال لیاقت آن را دارند. این یک دفعه آن فردی که توانایی را در خودش می بیند وارد میدان شود و خواهش می کنم فقط برای همین یک بار هم که شده رای دهنده ها به بسکتبال فکر کنند. ...
پسری که مادرش را آتش زد + عکس
تومان بدهی بانک را تهیه کنم و بپردازم. بنابراین شب قبل از ماجرا با مادرم تلفنی حرف زدم و خواستم که این پول را تهیه کند تا روز بعد برای گرفتن آن به خانه اش بروم. زمانی که به آنجا رفتم او گفت که پولی ندارد. همین حرف ها مرا عصبانی کرد. رفتم بیرون از خانه و بطری بنزین را که در صندوق عقب خودرویم بود آوردم. از شدت عصبانیت آن را روی مادرم ریختم. زمانی که وارد آپارتمان شدیم، مادرم نزدیک آشپزخانه ایستاد ...
آیت الله موسوی زنجانی درگفت وگو با شفقنا: برنامه اجتهادی برای استنباط فقه اجتماعی نداریم/ مشکل اصلی ما ...
ترجمه شد. این کتاب را به هیچ کس اجازه ترجمه نمی دادند و من به واسطه حزب توده، شروع کردم به شرح دادن کاپیتال- که درباره نقد نظام سرمایه داری و فلسفه آنست و در آن توضیح می دهد که چرا سرمایه داری سرنگون خواهد شد- البته بعد از اینکه چهار سال جوان شیر این کتاب را به من تدریس کرد؛ شب و روز در زندان کارش تفسیر کاپیتال بود. یکی دیگر از کارهایم این بود که نزدیک سیصد نوشته با موضوع اقتصاد را به ...
بی شناسنامه
جوابتو نمی ده. اصلا معلوم نیست نامه دست کیه. شایدم گم شده. ممکنه گم شده باشه؟ خدا می دونه . اکثر مردم فکر می کنند که همه بی شناسنامگان استان سیستان وبلوچستان، بلوچ هستند اما در منطقه پهناور سیستان غیربلوچ های زیادی هم وجود دارند که هویت ندارند و سال هاست درگیرودار اثبات هویت خود هستند. مریم یکی از آنهاست. چشم هایش از اشک خیس شده. با صدایی که به سختی از میان بغض گلو راهش را ...
زنانی خسته از گوناگونی نقش ها
شعار سال : چند روزی بود که چهره اش را آشفته و پریشان می دیدم. مدام زیر لب غر می زد و شاکی بود. می گفت: از کارهای تکراری و یکنواخت، رانندگی سرویس بچه ها، آشپزی و نداشتن شغل و درآمد و... خسته شده ام، واقعا به هم ریخته ام. دوست داشتم جور دیگری زندگی کنم. شاید یک آدم دیگر، اصلا ای کاش مرد بودم! مرد بودن خیلی بهتر از زن بودن است، چرا که بیشتر مشکلات جسمی و روحی و گرفتاری های خانه و حرص خوردن برای درس ...
انتقام عجیب عروس از مادرشوهر
هفته من است و تقریبا همه اقوام و دوستانم از این ماجرا با خبر هستند. روز حادثه طبق روال هر هفته به بهشت زهرا رفتم و هنگامی که قصد بازگشت به خانه را داشتم خودروی پژویی در مقابلم نگه داشت. خانم جوانی که عینک آفتابی زده و چهره اش را تغییر داده بود راننده خودرو بود. زن جوان طوری تغییر چهره داده بود که نمی شد صورتش را به خوبی دید و به نظرم می آمد که لحن صدایش را نیز تغییر داده است. ...
نابینایان را جزوی از جامعه بدانید/برای تهیه عصای سفید مشکل داریم
با نابینایان موفق هم گفتگویی داشته باشیم. من بعد از گذشت سه قسمت از این برنامه فکری به ذهنم خطور کرد که در گام اول فقط به عنوان یک شانس روی اون حساب باز کرده بودم ولی با توجه به هدفی که برای افزایش جذابیت فضای محله نابینایان در ذهن داشتم دست به این کار زدم و با دعوت از هنرمندان پادکست های صوتی مصاحبه ای با آن ها گرفتیم که با لطف خدا این ایده جواب داد و در گام اول موفق به مصاحبه با امید ...
شهلا جاهد و ماجرای یک قتل پرابهام
ماه دیگر سالمرگ لاله است. اگر تو قتل را گردن نگیری، آنها مرا بازداشت می کنند. او از من خواست به قتل اعتراف کنم تا آبرویش حفظ شود. ناصر به من گفت برای گرفتن رضایت از اولیای دم یعنی دو پسرش و پدر و مادر لاله تمام سعی خود را خواهد کرد. من نمی توانستم مردی را که این قدر عاشق او بودم، این طور خوار ببینم. من فقط به خاطر این که ناصر بیشتر از این اذیت نشود، به این قتل اعتراف کردم. به این ترتیب ...
خواهشا استاندار توسعه استان باشید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از خاورستان ، دو روز پیش در یکی از کانالهای اصلاح طلب استان متنی انتقاد خطاب به استاندار خراسان جنوبی مطالعه کردم که دغدغه توسعه استان و البته شاخص تراشی های ناصواب مندرج در آن متن مرا بر آن داشت نسبت به عملکرد استاندار فعلی و برخی موضع گیری های ان متن انتقادی مطلبی سامان دهم. البته پیشتر از این منتظر چنین انتقادی تند نسبت به استاندار از سوی ...
عقلانیت و قانون مبنای اصلی عدالت طلبی است
کرده است. حالا عقلانیت در عدالت حکم می کند که ما ابتدا تمام توان مان را به کار بگیریم که این کاستی و عدم توازن ایجاد شده را برطرف کنیم و بعد به آن مسائل بپردازیم. اگر عقلانیت نباشد در شرایطی که مردم خانه و کاشانه ندارند و شرایط سختی دارند، می آییم مساله ای را بیان می کنیم و جامعه را تحت الشعاع قرار می دهیم که اولویت ندارد. عدالت حکم می کند که آن مساله هم رسیدگی شود و باید هم رسیدگی شود اما الان یک ...
از نیامدن بازبین ها برای نمایش ندبه تا پیشنهاد همکاری با سحر قریشی
؟ زینی وند: مجموعه تئاتر شهر، ایرانشهر، هر جایی که فکرش را بکنید تسنیم: بعد به شما چه می گفتند؟ زینی وند: می گفتند نمی دهند. اولاً اسم ندبه را که می شنیدند گارد می گرفتند. سال گذشته هم همین اتفاق برای من بر سر با چهار صندوق افتاد. باری چهار صندوق حامی مالی هم نداشتم. خودم بودم و سه نقطه هم مرا حمایت کرد و از طریق آنجا اجرا کردم. تسنیم:چه کسی آنجا از شما ...