سایر منابع:
سایر خبرها
دو راهی بخشش یا بی تفاوتی
ما پیشنهاد بدهد که می توانید اعضای او را اهداء کنید ما خودمان به تیم پزشکی پیشنهاد کردیم که اعضای بدن فرزندمان را به بیماران نیازمند اهداء می کنیم. پدر افشین که خود رزمنده سال های عشق و حماسه و هشت سال دفاع مقدس است و شاهد به شهادت رسیدن بسیاری از همرزمان خود است، می گوید: جوانان ما در هشت سال دفاع مقدس با خون خود ایثار کردند و حالا اهداء کنندگان عضو نیز در زمره همان شهیدان هستند که با اهدای ...
شهید حسین رشیدی پیکام: امام(ره) را سرمشق خود قرار دهید
تان کرد حتما شیطان را با خواندن قرآن از خود برانید و تا جان در بدن دارید علیه دشمنان اسلام بجنگید زیرا پیروزی از آن ماست چراکه وعده قرآن است. در آخر از پدر و مادر عزیزم، این عزیزان جانم که با زحمات فراوان و رنج های زیاد مرا بزرگ کرده اند و بچه های عاشق حسین(ع) به جامعه تحویل دادند تشکر می کنم. عزیزان جانم از خدا برایتان صبر آرزو می کنم امیدوارم که هر چه زودتر با شهادت مان این انقلاب به پیروزی برسد. در ضمن از تو مادر عزیزم خواهش می کنم همان طور که بارها گفته ام دلم می خواهد مادری شکست ناپذیر و زینب وار داشته باشم، پس زینب وار باش. 11 آبان 61 انتهای پیام/ 89047/ 30 ...
لایحه امنیت زنان در برابر خشونت یا اجرای هدف 5 سند 2030/ دولت زورگو شهرداری بی خیال!
به ارمغان آورده اید؟! که لبه آستین دکمه سردست لباس تان، مخفف نام و نام خانوادگی تان را درج کنید و کمی هم لاتین نمایی و تمام؟! جناب دولت! عالیجناب مجریه! به خداوندی خدا، زیبنده نیست که در دولت شما، این همه تدبیر و صدالبته انصاف، تعطیل باشد! نه! این بدهی دولت شما به شخص نجفی نیست؛ بلکه به چشم و ریه و جان همه شهر و همه شهروندان است! کاش دفعه بعد که استراو را دیدید، از مستر جک بپرسید؛ نحوه تعامل دولت ...
مهدی هاشمی نسب: به خاطر رفتن از پرسپولیس به استقلال مادرم کتک خورد
می گویید هاشمی نسب خربزه می خورد، پای لرزش هم می نشیند؟ آره من خربزه را با جان و دل (رفتن به استقلال) خوردم، پای تب و لرز آن هم ایستادم ولی خب دی سال 79 دیدید که با یک پنی سیلین جلوی تب و لرز خودم را دقیقه 85 گرفتم. اشتباه از من نبود، از مدیریتی بود که دل 30 میلیون نفر را شکست. می گویید چرا هاشمی نسب بعد از گل غش کرد، من نمی دانم مادر برای بقیه چقدر عزیز است ولی برای من ارزشمندتر از تمام دنیا و ...
با دعوای بچه ها چه کنیم؟
پشت بازی می کرد، پس من گفتم : پنی، تو هنوز داری با لاک پشت بازی می کنی. دوباره 30 ثانیه سکوت حکمفرما شد و سپس پنی شروع کرد لاک پشت رو توی دهانش کردن و لوسی دوباره عصبانی شد و با صدای بلند گفت : پنی، لاک پشت رو نخور! بعد من گفتم: لوسی، تو نمی خوای پنی لاک پشت رو بخوره. او با لحن آرومتری جواب داد : نه. و بعد از مدتی اضافه کرد: فقط داشتم وانمود می کردم. دوباره حدود 30 ثانیه همه ساکت شدند و دوباره لوسی گفت : پنی، لاک پشته رو بده به من دیگه ! من به عقب نگاه کردم و مطمئنا لوسی لاک پشت رو گرفته بود و اوضاع کاملا آرام بود. ...
زیر سایه بان بنشینید و به زندگی فکر کنید
کشش سمپاتیک، مردم نگاری تصویری، غلو در نشان دادن زندگی قشر کارگر، تصنعی بودن برخی بخش های سریال، به تصویر کشیدن واقعیت های اقتصادی جامعه ایران، یادآوری سنت های زندگی ایرانی و غلو در خلق برخی شخصیت های سریال، از جمله ویژگی هایی است که در گفت وگوی خبرنگار ایسنا با بینندگان سایه بان به آنها اشاره شده است. *** غلو در نشان دادن مشکلات زندگی قشر کارگر یکی از مخاطبان که بخش هایی از سریال سایه بان را دیده است، می گوید: مشخص است که سریال سایه ...
رازهای آقای نادر
قیام 15خرداد چه اتفاقی برایش افتاد که به او فشار آوردند و می خواستند دستگیر کنند؟ درباره قیام آنها و اتفاقی که بعد از آن برای پدرتان رخ داد توضیح می دهید؟ بله، اتفاقا شروع هیجان انگیزی است. اجازه دهید از اولین مواجهه ام با گروه سیاه پور شروع کنم. من وقتی از مدرسه بازمی گشتم، خانه در محاصره ارتش بود. پدرم فرماندار ژاندارمری بود و آقای غلامحسین به همراه دو نفر دیگر آمده بودند. من کلاس ...
ربایندگان 2 کودک پای میز محاکمه
دختر من را با خودش برده بود، پیدا کردند درحالی که عریان بود و بچه را هم کف توالت بدون لباس و پوشک خوابانده بود. ما همگی آن پسر را در آن وضعیت دیدیم. با بازداشت متهم وی مدعی شد یک سوءتفاهم پیش آمده است اما بعد گفت قصد آزار کودک را داشته که موفق به این کار نشده است. با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست متهم روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او یک بار دیگر ربایش کودک و قصد آزار ...
بروت ماچک: ستاره اروپا با دیگران برای من فرقی ندارد، با همه مثل هم رفتار می کنم
. به هر حال حرفه ای تر شدن برخی از آنها و حتی تفاوت فنی شان نسبت به قبل کاملا واضح است. آنها قبلا هم حرفه ای بودند و ممکن است حالا کمی بهتر شده باشند.به همین دلیل بازیکنانی که فرصت لژیونر شدن نداشتند آنها را دنبال می کنند و مثل الگو می بینند.به نظر من همه چیز در تیم نرمال و عادی است.اختلاف سطح زیادی نداریم که مشکل ساز باشد. پس معتقد هستید همه چیز مثل همان روزی است ...
فراموشخانه بم
خواب خانه خودتان نماندید؟ نه؛ مادرم خیلی وحشت کرده بود و گفت برویم خانه ما که یک طبقه است و ممکن است اگر زلزله بیاید، آسیبی نبیند. ما هم متاسفانه قبول کردیم و شب رفتیم آن جا خوابیدیم. همه افرادی که آن شب میهمان من بودند، غیر از من و پدرم، در زلزله فوت کردند. دقیقا چه کسانی بودند؟ برادرم و همسرش، برادر مجردم، همسر و دخترم، مادرم، خاله و دخترخاله ام. پیداست که هنوز ...
تقلا برای زنده ماندن
. اذیت و آزار زنان روهینگیایی در کمپ ها ادامه دارد پدر رحیمه هیچ گاه چشم از دخترش برنمی داشت. رحیمه و خواهرش بسیار جوان و زیبا بودند و خیلی به مردان روستای شان در غرب میانمار اعتماد می کردند. رحیمه 15ساله که مسلمان روهینگیایی ا ست می گوید: اگر ما به تنهایی از خانه بیرون می رفتیم، پدرم بشدت با ما یا مادرم برخورد می کرد. او دایما می گفت که مردان بدی در بیرون حضور دارند و کارش فقط این ...
برادر، خانه احسان شما آباد
...، ازجمله در روایت سردرگمی اش در مراغه. مردی او را در مسجد مراغه می بیند که غریبانه در کنجی نشسته است و نان می خورد. مرد جلو می آید و مسافر غریب را به خانه اش فرامی خواند. حاج سیاح، روایت این یاریگری را این چنین بازمی گوید برخاست و رفت یک دست لباس پاک برایم آورد[.] قبول ننمودم[.] هر چه اصرار کرد نپذیرفتم و گفتم همین لباس من است عوض نمی کنم مگر به منزل. پرسید: منزل کجاست؟ گفتم: نمی دانم. گفت: پس ...
قصه قدیمی کودکانه، زنان کوچک
جو گفت: قبل از اینکه پایم پیچ بخورد به من خیلی خوش گذشت. حتی دوست سالی، آنی موفت از من دعوت کرد که فصل بهار با سالی، یک هفته ای بروم پیششان. اگر مادر اجازه بدهد خیلی عالی می شود! آنها وارد خانه شان شدند که ناگهان خواهرهای کوچکشان با شب کلاه هایشان جلوی آن دو ظاهر شدند و گفتند: یالا تعریف کنید! یالا تعریف کنید! 4-روز بعد، روز کار بود و همه بدعنق بودند. جو گفت: آه کاش همیشه کریسمس بود! مگ گفت ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (604)
، همبازی ها در جامِ سالِ هزار و نهصد و نود و شش میلادی با قوطی هایِ باز شده کوکاکولایِ همیشه اصل و تَگَری در اتوبوسِ حاملِ بازیکنانِ تیمِ ملی فوتبالِ ایران: علی دایی با تیشرتِ "لوس آنجِلِس لِیکرز" و با یک خنده هالیودی رو به دوربین ژست گرفته است، سبیل هایش هنوز نرم و نازک مانده و خوب سبز نشده است، از آن هایی بوده که پدرشان با تیغ زدنِ سبیل هایشان مشکل داشته و اجازه صاف کردنِ پشت لب را به پسرش نداده ...
همه از چشم پاکی رسول می گفتند
می پوشید، جدیدترین وسایل را داشت و حتی روی ست کردن لباس نظامی اش حساس بوده است، هیچ وقت نگاهش به نامحرم نمی افتاد و نگاهش را کنترل می کرد. وی از انتشار قسمت دوم کتاب شهید خلیلی خبر داد و گفت: ما تصمیم گرفتیم جلد دوم این کتاب را مربوط به دوستانی که بعد از شهادت با شهید آشنا شدند، تالیف کنیم. خیلی از دوستداران شهدا بعد از آشنایی با شهید رسو،ل زندگی شهدایی را شروع کردند و می خواهم در جلد دوم به ...
از قافله جامانده ام
عموهایم که در جبهه حضور داشتند، بالای سرم بودند. به دلیل وضعیت نامناسب جسمی که داشتم، من را به تهران انتقال دادند و آنجا بود که به پدر و مادرم خبر داده و آنها به ملاقاتم آمدند. در بیمارستان تهران به دلیل جراحات زیادی که به پای چپم وارد شده بود، آن را از لگن قطع کردند. خردادماه سال 1360 خورشیدی با سردار شهید سیدعبدالرسول معصومی سپاه پاسداران مشکان را راه اندازی کردیم. 3 ماه آنجا بودیم و بعد به ...
همه چیز را در آمریکا گذاشتم و آمدم
به گزارش پایگاه انقلاب نیوز ، من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است/ صخره وقتی از آن آبشاری بریزد . می گوید به این بیت شعرم افتخار می کنم و دوستش دارم. مژگان عباسلو هم شاعر است و هم پزشک، و جالب اینکه عاطفه و احساس در شعرش قوه عجیبی دارد. معتقد است جنسیت و حس عاطفی زن در شعر، امتیاز مهمی است و نمی توان و نباید آن را حذف کرد. عباسلو با همسرش به آمریکا هم سفر کرده بود تا مدتی را در ینگ ...
رضایت مادر شرط دفاع از حرم
...، شما فقط زیر نامه من را امضا کن که با رضایت بروم، روزی می فهمم نامه مرا امضا کرده اید که مادرم راضی شود، چون بدون اجازه مادرم نمی روم. چند ماه بعد که از کربلا برمی گردد، مادر راضی می شود که پسر ارشدش برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه برود. شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون سیدعلی اصغر حسینی متولد دی ماه سال 76، داوطلبانه برای دفاع از حریم عقیله بنی هاشم راهی سوریه می شود که در هشتم آبان ماه ...
اوقات خوش
، جیمز کامرون، ژان پیر ژانت و جیمز کامرون رسید تا فیلم محبوب اسکات را بازسازی کنند. نزدیک به 40 سال از ساخته ریدلی اسکات می گذشت که این فیلمساز دوباره سراغ این موضوع رفت و نسخه جدیدی از Alien را ساخت که اتفاقا برخلاف همیشه یک سر و گردن از نسخه های قدیمی بالاتر است. در فیلم خبری از امیدواری و نجات انسان ها در لحظه آخر نیست و این بار ساخته دست بشر با هوش و ذکاوتی که خالقش را به سخره می گرد، در انتهای ...
پیکر مهران را با صوت اذان خودش بدرقه کردیم
از ناحیه چشم و پا دچار مجروحیت شده است. با شنیدن این خبر، پاهایم سست شد، نشستم و گفتم مگر می شود چشم آسیب دیده و مهران زنده مانده باشد. خودم آرام آرام به پدرش موضوع را گفتم. خیلی خونسرد بودم. خدا کمک کرد. به شوهر خواهرم گفتم گروه خونی من O مثبت است. کم کم حاضر شویم و برویم شاید کسی نباشد که به پسرم خون بدهد. لباس می پوشیدم که برویم که دیدم خواهرها و بستگانم یکی بعد از دیگری به خانه ما می آیند، بعد ...
خاطرات منتشر نشده از آیت الله حائری شیرازی
مردم بود 8 سال امتحان حسینی، یک روز امتحان حسنی. امام در چهره حسینی 8 سال گفت تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین منزل، تا آخرین قطره خون یک روز یک دفعه اعلام کرد ما با صدام صلح کردیم. ما قطعنامه را قبول کردیم. صلح ما هم تاکتیکی نیست. من گفته بودم آخرین نفر، آخرین نفس، خودم می گویم مسئولیت آن را به عهده می گیرم و این جام کشنده تر از زهر را سر می کشم، من با صدام صلح می کنم یعنی من امروز در چهره ...
گران کردن تنها راه حل دولت برای اداره مملکت است!
در گزارش پیاده کرد. روزنامه ایران نوشت: به پرند یا به قولی همان پایتخت مسکن مهر ایران که وارد می شویم با وجود آنکه دو روز از زلزله آرام، اما ترسناک تهران گذشته، هنوز غبار نگرانی بر چهره اغلب ساکنین مسکن مهر نمایان است. مردم چهارشنبه شب، خواسته یا ناخواسته بعد از تکانه های شدید زلزله ملارد بیرون دویده اند، بدون لباس گرم و حتی آذوقه ای که سختی این دقیقه ها را برایشان راحت تر کند، اما ترس شان نه ...
داستان نوروز برای کودکان، کرمولک آماده می شود
کمی از کار هایش دست کشید و رفت سراغ آماده کردن ناهار. آن ها در کنار پنجره نشستند و مشغول خوردن سوپ خوشمزه و دیدن دانه های ریز برف شدند. کرمولک از مادرش خواست که بعد از ناهار مثل هر سال که در این روز ها قصه ننه سرما، عمو نوروز و هفت سین را می گفت، باز هم برایشان تعریف کند تا بهارک هم بشنود، مادر هم قبول کرد. ناهار خوشمزه شان که تمام شد به مادر کمک کردند تا سفره را جمع کند و دوتایی کنار بخاری دراز ...
کودکان و داستان شب، بازی جدید عرفان
...: عرفان کوچولو حوصله اش سر رفته بود. همینجوری نشسته بود پشت پنجره و به برادر بزرگش آرمان نگاه میکرد که داشت توی پارک روبه روی خانه با دوستانش برف بازی می کرد. دو سه روز بود که پشت سر هم برف می آمد و دیشب اخبار گفته بود که آن روز مدرسه ها تعطیل است. عرفان هنوز مدرسه نمی رود و برایش فرقی نمی کند که تعطیل باشد یا نه. اما آرمان یک عالمه خوشحال شده بود. زنگ زده بود به دوستانش و قرار گذاشته بود ...
از رونمایی از کتاب بر تبعید تا نگارش زندگینامه شهید اسکندری
منطقه توانسته بعد دیگری از ادبیات ایران را حداقل در این جغرافیا معرفی کند. انتشار 8 هزار نسخه از من زنده ام در کشورهای اردوزبان حالا بعد از گذشت چند سال از ترجمه این عناوین و توزیع آن در کشورهای مقصد، می توان نسبت به موفقیت این آثار در جذب مخاطب غیر فارسی زبان ارزیابی کرد و نظر داد. تجربه سال های اخیر نشان می دهد که کتاب های دفاع مقدس به لحاظ داشتن نگاهی نو به ادبیات جنگ ...
شاطر جوانی که استاد دانشگاه است
به گزارش خلیج فارس به نقل از ایران؛ درس زندگی را پای تنور مادر آموخته است. آتش عشق را در دستان پینه بسته زنی دید که نیمه های شب به شوق پخت نان برای خانواده از خواب بیدار می شد تا فضای خانه را با عطر نان تازه پرکند. هر برگی از دفتر زندگی برای او چراغی شد تا در آینده به سکو های بزرگی دست پیدا کند. سکوهایی که فتح هر کدام شان از توان بسیاری از مردم خارج است. قهرمان زندگی این بار مردی است ...
از تحویل جاده قدیم به فجر تا آخرین وضعیت 4 فیلم
به گزارش ایسنا، جاده قدیم جدیدترین ساخته منیژه حکمت تحویل دبیرخانه جشنواره فیلم فجر شد. این فیلم که در سکوت خبری مقابل دوربین رفت این روزها آخرین مراحل آماده سازی اش را طی می کند و برای نمایش در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر آماده خواهد شد. در خلاصه داستان جاده قدیم با بازی مهتاب کرامتی و آتیلا پسیانی آمده است: در آستانه سال نو مینو به خانه نمی رسد... . این فیلم ...
دست هایی که آنها را فلج کرد
صد ها بار دلشان درسینه هری می ریزد . ضجه بر جنازه نوعروس خانه گلدسته در حال و هوای عروسی دختر عمه اش بوده که خانه شان روی سرش ریخته. چند ساعت قبل از زمین لرزه جهیزیه می چیدند و می خندیدند اما کمی بعد صدای خنده های دختر عمه زیر خاک دفن و صدای ضجه هایشان بالای سر جنازه نوعروس بلند می شود: 19 سال بیشتر نداشتم. چند دقیقه بعد از این که زمین لرزید، مادرم داد زد پاشو زلزله. برادرهام همه طبقه ...
سردار شهید علی تجلایی
فرماندهان لشکرها بسیار خوشحال شدند و در آنجا بود که همه به ارزش تجلایی پی بردند. در سال 1362 در عملیات والفجر 2 شرکت کرد و بعدازآن به تهران اعزام گردید تا دوره دافوس را بگذراند. در همین زمان دخترش حنانه به دنیا آمد. باوجود کار بسیار و تحصیل و مباحث فشرده، همه وظایف خانه را خود انجام می داد. تیمسار صفاری می گوید: خداوند دختری به او عنایت کرده بود. برای نماز صبح که بلند می شدیم، می دیدیم لباس ...
وصیت شهید مدافع حرم: نابودکننده رژیم صهیونیستی باش!
تکلیف و وظیفه ام به عنوان یک سرباز کوچک عمل کنم و در راه دفاع از حریم امامت و ولایت، پاسداری از انقلاب اسلامی و سربازی ولی امر مسلمین امام خامنه ای، عاقبت کارم ان شاءالله ختم به شهادت شود و به آرزوی دلم دست پیدا کنم. در این راستا از همه برادران و خواهران دینی خواستارم که حلام کنند و برای مغفرت این حقیر به درگاه حضرت حق دعا نمایند تا ان شاءالله مورد رحمت واسعه خداوند قرار گیرم. پدر و مادر ...