سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست طلاق از همسر گیاهخوار!
خسته از سرکار به خانه آمدم، پونه غذای گیاهی به من داد و گفت که از این به بعد گیاهخوار شده است. اول اهمیتی ندادم. تصور نمی کردم این کار تا این اندازه زندگی مان را تحت تاثیر قرار دهد. با خودم گفتم هرکاری دوست دارد انجام دهد، اما بعد از گذشت چندوقت تازه متوجه شدم چه بلایی سرمان آمده است. در این مدت هر بار به خانه می آیم باید غذای گیاهی بخورم. روزهای تعطیل هم همین طور؛ پونه می گوید حتی از بوی گوشت هم ...
داستان تنهایی دختر قاتل
... حکم دادگاه اول درباره تو و مادرت چه بود؟ دادگاه اول من و مادرم را به قصاص محکوم کرد، اما بعد از قانون جدید وقتی پزشکی قانونی تائید کرد زمانی که دست به این کار زدم بچه بودم و به رشدعقلی نرسیده بودم و واقعا نمی دانستم مرتکب چه اشتباهی شده ام، من طبق قانون از قصاص معاف و به پرداخت دیه محکوم شدم. ولی حکم قصاص مادرم تائید شده است. یعنی در آن زمان نمی دانستی مجازات کسی که دست ...
مریم حیدرزاده از ممنوع الفعالیتی خود می گوید
شاعر می شنویم: وقتی بچه بودم می دیدم. این را دقیق به یاد دارم. حتی یاد دارم که پلنگ صورتی را با عینک ذره بینی می دیدم و آن را به خوبی به یاد دارم. از تصاویر دیگری که به ذهن دارم یکی هم رنگ قرمز دسته گل عروسی خاله ام است. پس رنگ ها در ذهن من تعریف دارند. در حقیقت مشکل چشم من جز آب مروارید چیزی نبود. من از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی در این دو سال سه بار چشم هایم را جراحی کردم. اما داستان حسرت ...
یک پرونده واقعی؛ یک هشدار فرار از سیاهی
تصادف وحشتناکی را پشت سر گذاشتم، بعد از یک ماه بستری شدن در بیمارستان و سه ماه خوابیدن روی تخت متوجه شدم دیگر آن آدم قدیمی نیستم. پای راستم کوتاه شده بود. لنگ می زدم، به آن شرایط عادت نداشتم. برای همین خیلی عصبانی و بدخلق شده بودم. صبح تا شب داد و بیداد می کردم؛ همین باعث
گفت و گو با فرهاد فخرالدینی ، معمار ارکستر ملی ایران
پرکار بودم. رهبر ارکستر بودم و آهنگسازی می کردم و مسئولیت تولید آثار ارکستر و مدیریت هنری ارکستر نیز با من بود. باید تا نیمه شب کار می کردم تا خللی در برنامه ارکستر رادیو و تلویزیون ملی ایران ایجاد نشود. بسیار اتفاق افتاده بود که تا ساعت چهار صبح کار می کردم. بعد از اینکه روز پرکاری را پشت سر می گذاشتم، حدود ساعت 10 شب به منزل می رسیدم. حدود یک ساعت و نیم به صرف شام، دیدن بچه ها و عیال می گذشت و بعد ...
اینیستا: فوتبال به من بدهی ندارد
قرار گرفتند. او معتقد است که سال 2018 سال خوبی برایش خواهد بود. این گزیده ای از این گفت وگوی جذاب است. *گفته ای که در لاماسیا شرایط برایت سخت بود. هنوز یادآوری آن خاطرات برایت دردناک است؟ خاطرات را به همان شکل در ذهن دارم ؛ لحظاتی دردناک که مجبور بودم از خانواده دور بمانم. از همان روزهای ابتدایی می دانستم که به کجا می خواهم برسم و از اهدافم مطلع بودم. احساس غرور می کنم که ...
طیبی: به اندازه زحمت مان برای ما هم ارزش قائل شوند
ایران به سختی این تیم را شکست داد. آیت هم به نحوی مسیر تیم غیرت را ادامه می دهد و چند بازیکن و مربی برزیلی دارد. لیگ قزاقستان مانند اسپانیا و روسیه نیست، اما تلاش می کنند تا به سطح آن لیگ ها نزدیک شود. همانطور که گفتم به تازگی شرایط این کشور بهتر شده و واقعاً خیلی به فوتسال اهمیت می دهند. ** سطح فنی بازیکنان قزاقستان خیلی بالا رفته است - پس کیفیت لیگ این کشور باعث شده تا تیم ملی ...
خانم کوچیک سریال بعد از باران کجاست؟ +عکس
جام جم: بعد از باران با گذشت 17 سال از نخستین فرصت پخش هنوز حرف هایی برای گفتن دارد و می توان در موردش گفت وگو کرد، از داستان خوبش عنوان کرد و شخصیت پردازی درست و انتخاب خوب بازیگران و موسیقی و لباس و همه و همه را در موفق بودن و موفق ماندن این سریال دخیل دانست. بعد از باران در کلام اول داستان ساده ای داشت که در سال های انتهاءی حکومت قاجار و اوائلی حکومت رضاخانی و نظام فئودالی (ارباب رعیتی) آن ...
نقش شهید بشارت در مجلس خبرگان و شورای اسلامی/ پدرم شهادت را دوست داشت
پور امام جمعه کنونی دهاقان به همراه دوستان به خانه مان آمدند و خبر شهادت او را به ما دادند. فارس: یکی از خاطراتی که از پدر در ذهن تان نقش بسته و هرگز فراموش نمی کنید؟ بشارت: یادم می آید آن زمان روزی به نام روز مادر وجود نداشت اما یک روز پدرم با من تماس گرفت و گفت بدون اینکه مادر متوجه شود به خرید برویم و برای روز تولد حضرت فاطمه(س) برای او هدیه بخریم حتی وقتی برای شروع سال ...
گفتگو با رزمنده ای که پدر و برادرش را در جبهه جاگذاشت +تصاویر
زمین بماند. خانواده ما از شهادت نمی ترسیدند. در عملیات فاو و تثبیت آن، مسئول مقر جهاد سازندگی بودم. افسوسی برایم ماندگار شد. تشییع امیر نبودم. حسرت شهادت بر دلم ماند... از چگونگی آشنایی تان بگویید همسر حاجی : پدرم بسیار مذهبی بود. زمانی که برای خواستگاری آمدند حاجی اهل بسیج و مسجد بود و این ویژگی برایمان اولویت داشت ؛ بدون هیچ شرطی قبول کرد. ...
شهیدی که دوست داشت گلویش بریده باشد + عکس
های من را نزنید. نمی خواهم دشمنان اشک های من را ببینند. همسر سرکرده منافقین یک روز بعد از شهادت آقا مرتضی، با ابراز خوشحالی از این ماجرا، به گروهک اش تبریک گفته بود. گفته بود مرگ شرم آور ابوعلی فرمانده تیپ فاطمیون را تبریک می گویم. باور کنید این حرف ها برای من افتخار است. علی پیج آن ها را پیدا کرده بود و گفته بود از شما ممنونم که زحمت من را کم کردید و شهادت پدرم را به همه اعلام کردید. برای همین می ...
وصیت شهید مدافع حرم: فرزندان من را ولایتمدار و پیرو رهبری تربیت کنید+ تصاویر
کوتاهی فهمیدم که این مزار همسرم است. وقتی خبر شهادت را به من دادند خیلی بی تابی می کردم اما وقتی به هیات رزمندگان شهرمان رفتیم همه ریختند روی پیکر و گریه می کردند اما من آرام و بی سر و صدا ایستاده بودم و گریه نمی کردم. پیش خودم می گفتم چرا من اینطور شدم. چرا گریه نمی کنم. که یادم آمد این همه آرامش را خود شهید به من داده است. فاطمه زمانی که یک سال از شهادت پدرش گذشته بود خواب زیاد میدید ...
بهترین راه رهایی ترس از زلزله
...، سیاحت غرب را نوشتند. آیت الله العظمی بهاءالدینی می فرمودند: یک کسی بعد از مرگ، خود ایشان را دید و پرسید: چطور بود؟ فرمودند: دقیقاً همان بود که گفتم. بعد فرمودند: سختی هایی هم داشت. گفت: آقا برای شما هم سختی داشت؟ فرمودند: بله، موقعی که ملک الموت آمد، باور به اینکه من رفتنی هستم نداشتم. این باور خیلی مهم است. لذا به آن شخص گفته بودند: سعی کن به مقام یقین برسی که مرگ هست. بعد اشاره کرده ...
چرا رزمندگان فاطمیون راهی سوریه شدند
رضا خاوری(حجت) و شهید رئوف آمدند در خانه ما و گفتند: ما می خواهیم یکسری جلسات دعای ندبه تشکیل بدهیم. شما به عنوان مداح می آیید تا جلسه را اداره کنید؟ این جلسه دعای ندبه تشکیل شد و این بچه ها دور هم جمع شدند. الان 90 درصد این بچه ها به شهادت رسیدند و ما جامانده غافله شهدا هستیم. شش یا هفت ماه قبل از تشکیل فاطمیون این جلسه دعای ندبه تشکیل شد تا اینکه قضیه سوریه پیش آمد وقتی قضیه سوریه پیش آمد از دل ...
مسیح در بهشت جاسوسان!/ بعثی های ذی نفوذ عراقی برای ترور شخصیت سید می گفتند او عرفاتی است!
برعهده گرفته بود. در دورانی که سیدعیسی 60 روز در اردوگاه رشیدیه بود، همسر آقا سید پیش من آمد. از شرایط به تنگ آمده بود و به عربی به من گفت من شوهرم را از تو می خواهم. من هم مطمئن نبودم که سید زنده از اردوگاه خارج می شود یا نه!؟ وقتی بچه های کوچک سید را در ذهنم متصور می شدم دلم می لرزید و می گفتم که نکند برای سید اتفاقی بیفتد. شبه دولت سیدعیسی طباطبایی هرگاه برای ...
هیأت هایی که به سوریه ختم شد
.... پدرم هم به فامیل گفته بود: به بهانه سالگرد برادرم همه بیایید اینجا. همه آمدند و صحبت کردند تا اینکه دایی پدرم گفت: حاجی عمرش را به شما بخشید و رفت. اولین جلسه فاطمیون در خانه ما/به زینب گفتم باید به پدرت افتخار کنی همسر شهید حاج رئوف هسته اولیه فاطمیون را به خوبی می شناسد و جلسات اولیه و خاطره انگیز این بچه ها را به خاطر دارد و در این باره می گوید: اولین جلسه هیأت فاطمیون در خانه ...
قبل از شروع عملیات منطقه مثل روز روشن شد
کاملاً پاره شده و خاک های داخل گونی ها ریخته بود. وقتی که به آن جا رفتم، به ذهنم رسید که بشکه های 200 لیتری را به صورت دو ردیفه در لب اسکله گذاشته و داخلش را از خاک پر کنیم. با این کار وسط این دو ردیف مثل کانال شده و محلی برای دفاع می شد. این پیشنهاد را که دادم، برادر فتوحی سریع السیر با یزد تماس گرفت و همه را بسیج کرد. کمتر از 48 ساعت بعد، تعداد زیادی بشکه های 200 لیتری به خرمشهر رسید ...
ناگفته های همسران شهدا کتاب می شود/ سند معامله شهدا و جانبازان با خداوند در قرآن ثبت شده است
...> توپ، تانک، مسلسل، سارا پدر ندارد مردم! شما که گفتید: دیگر اثر ندارد؟! گفتند:"غم مخور که پرواز کرده بابا!" سارا به خویش می گفت:بابا که پرندارد! سارا!دعا مکن که بابا به خوابت آید دیدن ندارد آخر جسمی که سر ندارد می گفت زنده باشد هرجا که رفته باشد سارا به جز یتیمی ترس دگر ندارد بابای مُرده را او بابای مَرده خوانده ...
بی رحمی فوتبال اشکم را درآورد/ هدیه ویژه ای برای هواداران استقلال داریم
واقعا غمگین بودم و تلخ ترین شب های این مدتم بود. * روزهای خوب چطور؟ - در سایر روزها و شبهای سال 2017 هرگز ناراحت نبودم و برای همین امسال را سالی خیلی خوب می دانم. از آن دو شب هم درس گرفتم. فقط همین! * کریسمس چه کردی؟ - دوست داشتم کنار خانواده ام باشم ولی این امکان برایم بوجود نیامد. آنها تاشکند هستند و من نتوانستم به ازبکستان برگردم. بازی داشتیم و باز ...
پسر فامیلمون کاری با من کرد که ...به مشهد فراری شدم
نوآوران آنلاین - بعد از طلاق آن ها قرار بود با مادرم زندگی کنم. یک سال گذشت و برایش خواستگاری آمد و ازدواج کرد. چون ناپدری ام دوستم نداشت، مجبور شدم به خانه پدرم برگردم. مادربزرگم هم گاهی می آمد و کارهای خانه را انجام می داد. یکی دو سال دیگر هم گذشت. پدرم به اصرار مادرش زن گرفت. ما زندگی جدیدی را آغاز کردیم. نامادری ام واقعا فرشته ای بود که خدا برای ما فرستاد. افسوس که پدرم دست از خلافکاری هایش ...
داوود مهابادی :شعار من پشتکار و تلاش است. سعی می کنیم با حداکثر توان تمرین کنیم
داوود مهابادی چند روزی است با نساجی مازندران استارت زده و حسابی تیمش را برای نیم فصل دوم گرم می کند. تیمی که پرطرفدارترین تیم لیگ دسته اول است و... مصاحبه نیمروزی ما با داود مهابادی را بخوانید که خواندنی است: * خاطرتان هست چه روزی اولین پیشنهاد نساجی مازندران به شما رسید؟ داوود مهابادی : 10 روز قبل بود. تمرینات برق جدید شیراز به دلایلی 2 روز به تعویق ...
پیش بینی مرحوم پرورش در مورد میرحسین موسوی/ نقش پرورش در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی/ نماز ...
کریم است که سرآمد همه ارزش هاست و همه ارزش های دیگر زیر مجموعه این سه ارزش تقوا، علم و جهاد است. خداوند در قرآن تنها مزیت و ویژگی نیکو در برابر پیشگاه خود در هر عصر و زمان و در هر قشر و سنی را تقوا می داند و این آیه ای صریح است که می فرماید، گرامی ترین شما نزد خداوند آن کسی است که تقوای بیشتری دارد. آیات زیادی در خصوص ارزش علم در قرآن آمده است، اما خداوند در بیان ارزش علم ...
5 عمل مستحبی برای کاهش سختی لحظات مرگ
همه ی آن ها اقرار کرد و گفت: گواهیم از روی یقین است و پس از چند لحظه از دنیا رفت. همسر و خانواده اش از مرگ او بسیار بی قراری می کردند، چند روزی از آن ها دور بودم، سپس نزد آن ها رفتم و گفتم: حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم: حال شما در فراق و دوری شوهرت چگونه است؟ گفت: به خدا قسم که با مرگ او به مصیبتی بزرگ مبتلا شدیم، ولی خوابی که دیشب دیدم موجب آرامش خاطرم شده و مرگ او را برایم آسان ...
پافشاری برای جلب یک رضایت!
سالگی به این معرفت دست پیدا کرده بود، برایم جای بسی افتخار است و واقعاً از این حیث خوشحالم و احساس بسیار زیبایی دارم که وصف شدنی نیست. فارس: ارتباط روحی و معنوی همسر شما به عنوان پدر با فرزندش احمد چگونه بود که در نهایت، افتخار شهادت نصیب فرزندتان نیز شد؟ همسرم در بسیاری از اوقات احمد را که می دید سفارش های زیادی به او می کرد، حتی در خاطرم هست در تماس های تلفنی که از منطقه با ...
شهیدی که جواز شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت
عامل مهمی برای دست یافت به شهادت و برای او عنوان می کند و در ادامه خاطره ای را نقل می کند تا مصداقی باشد به راین موضوع " راه افتادم سمت مزار ساعت حوالی یک ظهر بود، به مزار که رسیدم چند تا بچه که از لباس پوشیدنشون مشخص بود وضع مالی ضعیفی دارند و تقریباً سنشون 10 سال بیشتر نبود را دیدم دور مزار مهدی نشستند و گل دستشان است . نشستم سر مزار سلامشان کردم و شروع کردم به درد و دل کردن با شهید ...
چقدر پستی! چقدر توقف! چقدر گندیدگی! تا کجا؟!
می فرمایند: حرام از همه چیز می اندازد، حتی گویاییِ درست زبانت را می گیرد و چراغ عقلت را خاموش می کند. گفت: فردا می آیم. گفت: من منتظر هستم. این مسأله را من یادم هست. بچه بودم که این را در اصفهان و در حومه اصفهان و در مناطق فِریدَن که حالا فریدون شهر شده است، دیده بودم. در ایام هفت، هشت، ده سالگی ام، حالا پدرم آنجاها کار داشت و گاهی ما را هم با خودش می برد، ده-پانزده روز یا یک ماه در این ...
اعترافات جوانی که رفیقش را کشت
تا به او کمک کنم. من شوکه شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم. ترسیده بودم و تمام بدنم می لرزید. من رضا را مثل برادرم دوست داشتم.گوشی را برداشتم و با مرکز 115 تماس گرفتم موضوع را گفتم که اعلام کردند تا رسیدن به محل 10 دقیقه طول می کشد سجاد دوست دیگرم گفت بیا خودمان او را برسانیم بیمارستان. خانه پر از خون شده بود و حال خوبی نداشتیم و بعد با خاله ام تماس گرفتم و از او خواستم که خودش را سریع به خانه مادربزرگ برساند و خون ها را از روی زمین تمیز کند. خراسان انتهای پیام/ ...
کعبی:هیچ وقت پنج شکست متوالی نداشته ام
بدترین نیم فصل عمرم بود و هیچ وقت سابقه نداشت که من در پنج بازی متوالی شکست بخورم. البته دلایل زیادی داشت اما حالا باید به فکر جبران امتیاز های از دست رفته باشیم. البته این را هم در نظر بگیریم که موفقیت زمانی به دست می آید که امکانات لازم فراهم باشد. یکی از سوال های ما همین پنج باخت متوالی بود. البته شما در شروع هم سه باخت متوالی داشتید. همانطور که گفتم دلایل بسیاری دارد ...
مدافعان حریم ولایت؛ از فتنه 88 تا فتنه شام
حریم اهل بیت در سوریه به فیض شهادت رسید. در ادامه روایت همسر بزرگوار شهید میثم مدواری از مجاهدت های او در روزهای سخت فتنه 88 را از نظر می گذرانید. دومین شهید از یک خانواده ولایی [شهید میثم مدواری] در خانواده ای بسیار ولایی رشد کرده بود. پدرش ارتشی بود و مادرش یک خانم مومن و انقلابی بود. دومین شهید خانواده شان بود. سال 65 یک شهید تقدیم انقلاب کردند. از بچگی با این ...
سردار شهید حسن شفیع زاده
ولی در عملیات "فتح فاو" شفیع زاده تلافی همه این ها را درآورد. تلاش در مناطق مختلف مانع از عبادت و بندگی او در برابر خداوند نبود. سر شب از خط مقدم جبهه به اهواز می آمد و تمام شب را در خفا به دعا و نماز می گذراند. در سال 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون باتدبیر شفیع زاده چند قبضه توپ با هاورکرافت به جزیره انتقال داده شد. شخصاً به رزمندگان در بارگیری هاورکرافت کمک می کرد و عمل او باعث شد تا ...