سایر خبرها
نعیمه نظام دوست: از فراموش شدن می ترسم
این فضا برایم خیلی شیرین بود. چه شد که صلا وارد وادی هنر شدید؟ راستش بعد از گرفتن دیپلمم هرچه کنکور می دادم در رشته هنر قبول نمی شدم. و سال ها پشت کنکور بودم (خنده). به همین دلیل تصمیم گرفتم در آموزشگاه های آزاد دوره بازیگری ببینم و در نهایت مرحوم سروش خلیلی من را به گروه های آزاد تئاتر معرفی کردند و با تلاش خودم توانستم بازیگری را ادامه دهم. بازی در نقش های طنز ...
وصیت شهید مدافع حرم: فرزندان من را ولایتمدار و پیرو رهبری تربیت کنید+تصاویر
حرف ها و رفتارهای خود علی بود که سعی می کرد ما را آماده شهادتش کند. بار اول که رفت 45 روز آنجا بود. وقتی که آمد و خواست دوباره برود، ابراز نگرانی و دلتنگی کردم اما علی حرفی زد که آرام شدم. او گفت فکر می کنی اگر خانه بمانم امکان ندارد بمیرم؟ مثلاً سقف روی سرم بریزد و از دنیا بروم؟ آن زمان ما تازه خانه جدیدمان را ساخته بودیم. من نشستم با خودم فکر کردم به هرحال مرگ در همه حال به سراغ آدم می آید. حالا ...
مریم حیدرزاده : همه در برابر قانون یکسان نبودند
حیدرزاده ادامه دارد: بعداز عمل جراحی حسرت نقاشی با من ماند؛ قد کشید؛ بزرگ شد. هیچ چیزی هم آن جای خالی را پر نکرد. آن حسرت همیشه همراهم بود و همیشه هم از این حسرت می گفتم؛ تا این که هشت سال پیش استادی بهم گفت که به جای این که مدام از حسرت نقاشی بگویی، شروع کن و نقاشی بکش! و چنین شد که آن کودک سه ساله بعد از چند سال حسرت بالاخره بسته آبرنگش را به دست گرفت... سخنان شاعری که در گذشته نشان داده بود ...
یک پرونده واقعی؛ یک هشدار فرار از سیاهی
تصادف وحشتناکی را پشت سر گذاشتم، بعد از یک ماه بستری شدن در بیمارستان و سه ماه خوابیدن روی تخت متوجه شدم دیگر آن آدم قدیمی نیستم. پای راستم کوتاه شده بود. لنگ می زدم، به آن شرایط عادت نداشتم. برای همین خیلی عصبانی و بدخلق شده بودم. صبح تا شب داد و بیداد می کردم؛ همین باعث شد شوهرم دست پسر دو ساله ام را بگیرد و برای همیشه ترکم کند. او بزرگ ترین ضربه را به من زد؛ حتی با من درباره تصمیمش ...
پولاد کیمیایی: بازیگر، عروسک خیمه شب بازی نیست
فیلم های فریدون جیرانی یکی از مهم ترین ارکان فیلمنامه است و حرف اول را می زند. شما چطور و از چه زمانی با تغییرات نقش مسعود و حذف سکانس ها مواجه شدید؟ - من با اعتماد به آقای جیرانی وارد این کار شدم، اما در نهایت دیدم از نقشم تنها سه دیالوگ بیشتر باقی نمانده است و با خودم گفتم که اگر اینها را هم نگویند، چیزی عوض نمی شود اما در نهایت سکانسی را گرفتیم که دو برادر در ماشین نشستند و با تلفن ...
گفت و گو با فرهاد فخرالدینی ، معمار ارکستر ملی ایران
گرفتم که یک باره این نان چرخی زد و درست میان همان شکاف افتاد و سیل آن را برد. مجسم کنید برای بچه ای که دو ماه آرزوی خرید یک نان را داشته و موفق هم شده ولی این نان این گونه از دستش دررفته است. می توانید حدس بزنید چه حالی شدم؟ احتمالا حال کسی را داشته اید که گویی دنیا را از او گرفته اند... گریه می کردم و به سمت محل کار پدرم می رفتم. او آتلیه عکاسی داشت. با چشمان اشکبار به پدرم گفتم ...
مرگ مشکوک زن 39 ساله
گرفت و داد و بیداد می کرد، او بسیار عصبی و خودرای بود و هرگز برای من و خانواده ام احترامی قائل نبود، ولی چون دوستش داشتم او را تحمل می کردم و می ساختم. بیشتر اوقات باسکوت حق را به او می دادم. این اواخر مرضیه حساس تر و عصبی تر شده بود و البته افسرده و غمگین، من هم زیاد سر به سرش نمی گذاشتم. صبح زود از خانه بیرون می رفتم و شب برمی گشتم. خیلی کم با هم حرف می زدیم. هرچند گاهی باز هم بهانه ای ...
بهترین راه رهایی ترس از زلزله
ی عقل سلیم باشد، عین عبادت و عقل است. چگونه کراهت از مرگ را برطرف کنیم؟ بیان کردیم: در مورد خوف مذموم، انواع مختلفی موجود است. بعد از چهار خوفی که در جلسات گذشته اشاره کردیم، به خوفی رسیدیم که عنوان این خوف، خوف از مرگ است. یعنی خوف اینکه انسان از این دنیا می خواهد برود. بیان کردیم: یک دلیل این است که مرگ را نابودی و فنا می بیند. لذا چون آن را نابودی می بیند، از مرگ می ترسد ...
مراسم رونمایی از تصحیح استاد محمدعلی موحد از مثنوی معنوی: آغاز مسیری تازه در مولوی پژوهی
هایی دارد که در ترازوی انسان شناسی، معرفت شناسی و از سویی اخلاق جایگاه قابل تأملی دارد.از همین رو بسیار اشتباه است که به مولانا و تفکراتش پشت کنیم و خود را از آن محروم کنیم. تصحیح کامل موحد توفیق سبحانی از دیگر پیشکسوتان و اساتید ادبیات حاضر در مراسم شب گذشته که خود از مثنوی پژوهان معاصر هم به شمار می آید هم درباره کاری که استاد موحد با تصحیح مثنوی مولانا انجام داده گفت ...
چقدر پستی! چقدر توقف! چقدر گندیدگی! تا کجا؟!
، مردم می برند و در دو متری زمین خاک می کنند، لحد می چینند، گچ و آهک روی آدم می ریزند، خاک و آهک می ریزند و نمی ایستند؛ نه زن و بچه مان می ایستند و نه رفیق هایمان، چون به دردشان نمی خوریم! ابایی ندارم که بگویم این روایت را نمی فهمم. یکی از روایاتی که نمی فهمم، همین حرف امیرالمؤمنین است و واقعاً برایم قابل درک نیست): من وارد مسجد بشوم، آن هم مسجدی که گفتم که حتی یک حصیر هم در آن نیفتاده و خدا را ...
مجموعه جدید شعر وفات حضرت معصومه (س)
❆❆❆❆❆❆❆ لبخند بر لبان زمین آشکار شد امسال در عزای تو فصل بهار شد خجلت زده درخت به کنجی نشسته است که با گل و شکوفه چرا هم قطار شد؟ مهتاب شمع سوخته در پیش گنبدت خورشید هم ستاره دنباله دار شد هر کفتری که صبح به دور شما نگشت آن روز را به شب نرسانده شکار شد پروانه عبور به غیر از حرم نداشت پروانه ای که ظهر ...
علیرضا قربانی، حرفه ایِ با اخلاق موسیقی ایرانی
من گذاشتند و به من گفتند علیرضا جان کمی درباره بم هایت کار کن. یعنی پختگی که در نقاط اوجت پیدا کرده ای، در نقاط بم نداری. بسیاری از اوقات خواندن بم به مراتب سخت تر است. آن روزها این اشراف را نداشتم و متوجه نمی شدم یعنی چه. می دانید که منطقه خواندن صدای بم سلامت و پخته چقدر سخت است. آن روزها تمرین کردن زیاد بم، مثل دارویی که خوردنش سخت است، بود و سعی می کردم در مورد نقاط بم کار کنم. چون ...
پختن نان قهرمانی در تنور غیرت
مرخصی تشویقی به خاطر کسب چند مقام قهرمانی داشتم اما هیچگاه از مرخصی استفاده نکردم. بعد از پایان خدمت سربازی به سرعین بازگشتم و در نانوایی مشغول به کار شدم. تصمیم گرفتم این بار با موفقیت از سد کنکور عبور کنم. نیمه های شب تا ساعت 11 روز بعد درس می خواندم و بعد از آن به نانوایی می رفتم. به سختی کار می کردم و در کنار آن درس می خواندم و ورزش می کردم. سرانجام در کنکور قبول شدم و با جدیت بیشتری ادامه ...
روایت مواجهه با یک جانباز اعصاب و روان
. آماده شدم که اگر یقه ام را گرفت، دستش را پس بزنم و اگر فحش داد، جوابش را اقلا با یک مودب باش آقا بدهم. رسید به ماشین من. هنوز از بهت درنیامده بودم. چیزی در مغزم مثل یک بوق سریع و کوتاه منقطع، هشدار می داد آمادگی مقابله با هر رفتاری را داشته باشم. این نوع دستی کشیدن و پیاده شدن از ماشین، نشان دهنده گفتگو نبود، پیش درآمد یک دعوا بود. فکر کردم باید ابزار دفاعی در دسترس داشته باشم. نیم نگاهی ...
ناگفته های فاطمه هاشمی
آیت ا ... هاشمی رفتار و رویکردی از احمدی نژاد دیده بود که به این نتیجه رسیده بود حضور وی به عنوان رئیس جمهور در نهایت به کشور آسیب خواهد زد. آیت ا... هاشمی نسبت به همه افراد و مسائل کشور آگاهی داشتند و با دقت اخبار و اتفاقات سیاسی را دنبال می کردند. بارها اتفاق افتاد که من قصد داشتم خبری جدید را به ایشان اطلاع بدهم. با این وجود هنگامی که خبر را با ایشان مطرح می کردم متوجه می شدم که ایشان خیلی ...
هشدار فاطمه هاشمی به اصلاح طلبان تندرو
داشتم خبری جدید را به ایشان اطلاع بدهم. با این وجود هنگامی که خبر را با ایشان مطرح می کردم متوجه می شدم که ایشان خیلی زودتر و با اطلاعات دقیقی از آن خبر آگاهی دارند. ایشان در طول شبانه روز همه خبرگزاری ها و روزنامه های موافق و مخالف را مطالعه می کردند و نسبت به اتفاقات کشور تسلط کامل داشتند. آیت ا... هاشمی در همان مقطع نیز خطر حضور آقای احمدی نژاد را با بزرگان نظام و از جمله مقام معظم رهبری در میان ...
نگاهی به روابط نواب صفوی با مراجع و علمای عصر خویش
نفر را می گوید که فقط نام این دو نفر را یادم هست. می گویند چرا؟ می گوید: چون این ها مهاجم به اسلام و مفسد فی الارض و محارب اند. ایشان این هر سه اصطلاح را استعمال کرده است. بازجو می گوید: شما روی چه عنوانی و به اجازه کدام مجتهد این کار را کرده اید؟ وی می گوید: اجازه ی مجتهد نمی خواهد، زیرا ما جهاد که نمی کنیم. این ها مهاجم هستند و اگر کسی به اسلام و ناموس مسلمین مهاجم بود، بر هر مسلمانی واجب است ...
با بیماری مبارزه نکردم، دوست شدم
رفتگی معمولی اما شدتی داشت که باعث شد تعادلم را از دست بدهم و زمین خوردم. نتوانستم ایستاده نماز بخوانم. همان طور نشسته نماز خواندم و رفتم سرکار. آن موقع در بازار کار می کردم. توجهی به این خواب گرفتی نکردی؟ نه، گفتم بی حسی بوده فقط تعجبم از این بود که من خواب بودم و طوری ننشسته بودم که بدنم خواب برود. اما در کل توجهی نکردم و دکتر نرفتم. بعد از آن رفتم محل کار و شب که برگشتم دیدم پایم ...
گفت و گو با ورزشکاران ارمنی در روزهای کریسمس
خانه هستیم همه دور هم. معمولا به رسم عید نوروز غذای دورهمی ماهی می خوریم با سبزی پلو و کوکوسبزی. همان طور که می دانید کریسمس برای ما 5روز بعد از ژانویه است. روز بعد از کریسمس هم برای ادای احترام همراه اسقف اعظم سر خاک رفتگان می رویم. البته دوشنبه آخر سال میلادی هم رسم است که سر خاک رفتگان حاضر می شویم . وی درباره جشن سال نوی میلادی هم صحبت هایش را این گونه ادامه می دهد: ایرانی هایی که مسیحی هستند ...
فتنه88 بر سر احمدی نژاد-موسوی بود؟
88 برنامه ریزی شده بود/ خشم مردم از اتفاقات آن روز، 9 دی را رقم زد وی ادامه داد: مختصات آدم های این روز خاص هم فرق دارد. نسبت به روزهای گذشته کمتر هستند اما ویژگی ها و بروزشان و اتفاقاتی که رقم می زنند، متفاوت تر از روزهای قبلی است. شاید کسانی که در روزهای ابتدایی آمدند و اعتراض کردند، در روز عاشورا به عزاداران اهانت و تعرض نکنند اما در این روز می بینیم که یک سری افراد خاص اتفاقات خاصی را ...
در استادیوم احساس امنیت کردم و منقلب نشدم/ یک هفته تمرین پسر بودن می کردم
شبنم نوشت: دختر اهوازی که با لباس مردانه به ورزشگاه اهواز رفته بود، نوشت: یک هفته تمرین پسر بودن می کردم. از ظاهرم گرفته تا راه رفتن و حتی حرف زدنم را شبیه پسر ها کرده بودم. با زینب چند کلیپ برای تمرین گریم تماشا کرده بودیم. برای همین یک بار دیگر کلاه گیس مردانه گذاشتم و به خیابان رفتم اما متوجه نگاه سنگین مردم می شدم. روز بازی دو مرحله با رنگ مو روی صورتم ریش کشیدم. باز هم چهره ام مصنوعی ...
عاقبت تلخ رابطه غیر اخلاقی با زن عمو!
می خواهد همان بلایی را که بر سر تو آورد، باز بر سر پسر من در بیاورد! اون هنوز ناسلامتی ناموس و مادر فرزند توست! رگ غیرتت کجا رفته؟ البتّه این جملات را گفت و گوشی را با عصبانیت تمام قطع کرد. پس از تماس برادرت چه حسی به تو دست داد؟ بسیارآشفته شدم، مدّتی بود مصرف شیشه را ترک کرده بودم و تنها تریاک مصرف می کردم امّا آن روز چونان دیوانگان بار دیگر شروع به مصرف شیشه کردم. ...
شکایت دختر فریب خورده از سه پسر
. در دادگاه چه گذشت تحقیقات قضات شعبه چهارم کیفری تهران به ریاست قاضی عبداللهی دراین زمینه ادامه داشت تا اینکه هفته گذشته تنها متهم بازداشت شده برای ادای توضیحات به دادگاه احضار شد. پسرجوان به قضات گفت: من نه تنها از ماجرای تعرض خبر ندارم بلکه تا قبل از تماس دوستم فرشید حتی نمی دانستم با ماشین من آدم ربایی صورت گرفته است. یکی از روزهای اردیبهشت دو نفر ازدوستانم به نام ...
صرفا برای قدردانی از انتظامی
...: فردای روزی که من به ایشان پیام دادم ساعت هشت و نیم صبح تلفنم زنگ زد. احتمالا همان آقایی که بار قبل هم زنگ زده بود و گفت آقای دکتر انتظامی گفتند با شما یک قرار فوری تنظیم کنیم. برای شما پس فردا ساعت 9 شب خوب هست؟ راستش هنوز تو شوک تلفن بودم که من دیشب ساعت هفت پیام دادم و الان هشت صبح دارم قرار می گذارم که شوک ساعت قرار من را خلع سلاح کرد. گفتم 9 شب؟ دیر نیست؟ گفتند نه. اگر برای ...
به متهم اقتصادی نباید آنتن داد
آی اسپورت- نماینده مردم مرند می گوید هواداران پرسپولیس می دانند هدایتی پرسپولیس را بیچاره کرده است. محمد حسن نژاد نماینده مردم مرند یکی از ستاره های 90 دوشنبه شب بود. او خیلی شفاف درباره حسین هدایتیحرف زد و از وام 1372 میلیاردی وی سخن گفت. او این بار در گفت و گو با خبرآنلاین؛درباره پرسشی که از وزیر ورزش پرسیده سخن گفته و از اعتراض نمایندگان به رسانه ملی برای آنتن دادن به یک بدهکار ...
پاکدل: مربی تیم داخل ماشین مرا کتک زد
به گزارش شریان نیوز ، درگیری فیزیکی حامد پاکدل، بازیکن تیم ماشین سازی با عادل باباپور، مربی این تیم در منطقه ائل گلی شهر تبریز باعث شد تا طرفین با شکایت پاکدل از باباپور راهی کلانتری شودند. وی در این رابطه گفت: من در تمرین تیم با عباس آقایی به مشکل خورده بودم و عادل باباپور مثلا برای وساطت شب گذشته با من قرار گذاشت. وقتی باباپور سوار ماشین شد ابتدا با لحنی بد اقدام به فحاشی و سپس شروع به کتک زدن ...
مجموعه بهترین اشعار درباره مادر
. شعرهای مختلف با موضوع مادر را در مطلب حاضر بخوانید. گلچین شعر درباره مادر تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سرداشتن در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن روز در انواع نعمت ها و ناز شب بتی چون ماه در بر داشتن صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن شامگه چون ماه رویا آفرین ناز بر ...
مورخ عامه پسند نیستم!
از من پرسید، گفتم نمی دانم، گفت چرا، گفتم برای اینکه آدمیت کار را تمام کرده است؛ آدمیت در انگلستان بود و تمام اسناد بریتانیا در دسترسش بود، چون انگلستان در نابود کردن امیرکبیر نقش داشته است. اینکه گفتید دربارۀ بابک خرم دین و دیگران نوشتید، کمااینکه دربارۀ مرداویج هم نوشتم، باید بگویم من روی موضوعاتی حساسیت دارم که در تاریخ ایران مغفول مانده اند و دیگران دارند سوءاستفاده می کنند؛ مثل بابک خرمی ...
حرف های صد من یه غاز
آنها از من زیاد توقع داشتند؛ دلشان می خواست که من بهترین کارها را برایشان انجام بدهم و جای پدر را برای آنها پر کنم؛ اما مگر می توانستم جای پدری مهربان را برای آنها پر کنم. پدری که این روزها نبودش برای همه ما سخت و دردآور شده بود. مادر همه هم و غمش شده بود نگهداری از این دو پسر و رسیدگی به آنها. حرف های مردم هم که برایش شده بود آیینه دق. هر کسی از راه می رسید حرفی به مادرم می زد که چرا ازدواج ...
زنی که با فرمانده داعش مصاحبه کرد و زنده ماند
بهار عربی مشهور شده اند، این گروه شکل گرفت. سال ها بود که با برخی اعضای آتی این گروه حرف می زدم. به رابط هایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم می پرسم و قرار نیست تأییدیۀ نقل قول ها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشان شان بدهم. همچنین باید تضمین می کردند که ربوده نشوم و چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتن پست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد؛ کسی که کمک کرده بود قرار ...