سایر منابع:
سایر خبرها
بین یک میلیون انسان، یک نفر شهید می شود و مابقی می میرند
و گوی سبقت را از پدر جانبازش ربود. اگر دکترای خودم را هم بگیرم باز هم به سپاه خواهم رفت تلاش و موفقیت شهید حسین معز غلامی در عرصه های قرآنی: حسین از 6 سالگی شروع به یادگیری قرآن کرد و تلاشش این بود که روزانه یک صفحه قرآن را با مفاهیم آیات حفظ کند. در کنار حفظ قرآن، که از همان نوجوانی با اشتیاق دنبال می کرد، تلاوت قرآن را تحت نظر استاد ابوالقاسمی، سبز علی و زکیلو ...
مراسم گرامیداشت شهدای 10 دی ورامین برگزار شد
به گفته پدرش از 5 سالگی به تکایا و مساجد می رفت و در عزاداری ها شرکت فعال داشت . وی همواره به کمک مردم به خصوص ایتام می شتافت و از این نظر زبانزد خاص و عام بود به طوری که بعد از شهادت مشاهده می شد افرادی که قبلا شهید مسعود به آنها کم می کرد سراغش را می گرفتند در حالی که حتی نام او را نمی دانستند . وی بارها جهت دفاع از کسانی که مورد ظلم واقع شده بودند خود را درگیر کرده بود . ...
آخرین وضعیت کودک قربانی خشونت پدر
وخیم به بیمارستان انتقال یافت اما با تلاش شبانه روزی تیم درمانی و پرستاری بیمارستان، از مرگ نجات یافت. ازسوی دیگر در بررسی های پلیسی مشخص شد پدر یسنا به دلیل مشکلات روحی – روانی و همچنین اعتیاد به مواد مخدر فرزندش را به طور وحشیانه مورد آزار قرار داده است.متهم پرونده پس از دستگیری و در بازجویی ابراز پشیمانی کرده است که هم اکنون تحقیقات از او ادامه دارد. روز حادثه فشار عصبی ...
مردجوان به زن مطلقه ای که برای کار در خانه اش استخدام کرده بود تجاوز کرد
میزمحاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه، شاکی در حالی که اشک می ریخت به قضات گفت: حدود 10 سال قبل از همسرم که به جرم مواد مخدر زندانی بود طلاق گرفته ام. در این مدت با کار کردن در خانه های مردم، تهیه و فروش ترشی و سبزی مخارج زندگی خودم و فرزندم را تهیه کرده ام. چندی قبل درحالی که به فکرکاری بهتر و پردرآمدتر بودم از طریق یک سایت با آگهی مرد شیاد روبه رو شدم. بعد هم تماس گرفتم و پس از دقایقی گفت و ...
از دلاوری در فتنه 88 تا شهادت در سوریه
های بی وقفه پدرش همواره مجبور بود به شهرهای مختلف نقل مکان کنند. از 12 سالگی وارد بسیج شد. فعالیت های چشمگیر و عشق بی نظیرش به ولایت، او را در صف اول مبارزه با فتنه گران سال 88 قرار داد. در 88 به میدان آمد! به تعبیر برادرش سیدقاسم که علی رغم برادری، نقش همکاری هم داشته مشوق بسیاری در پیروی و تبعیت از فرمان حضرت آقا در جلوگیری از تشدید هجمه های سال 88 بود. همان سال سیدمحمدحسین به ...
سوت بلبلی هایم به بچه ها روحیه می داد + عکس
مرتضی موسوی برادرم در سال 1360 در روند اجرای عملیات محرم به شهادت رسید. بعد از شهادت ایشان تصمیم گرفتم به جبهه بروم. خوب به یاد دارم 13سال داشتم که وقتی مارش عملیات را می شنیدم، تمام وجودم به شور و وجد درمی آمد. پدرم کشاورز و دامدار بود. کار و مشغله زیادی داشتیم، اما این کارها من را قانع نمی کرد. از طرفی پدر و مادرم مشکلی با حضور من در جبهه نداشتند؛ چراکه معتقد به نظام و اسلام بودند و یکی از ...
شهیدی که حاج قاسم دستش را بوسید + عکس
...> خبر شهادت شهید پدر شهید برایم گفت: همان روزی که ستار شهید شده بود من به کاشان رفته بودم و کرمانشاه نبودم. کسانی که نباید به من زنگ بزنند مرتباً رنگ می زدند. گفتم یک خبری هست؛ یکی از همکاران پاسدار هم کنارم بود آقای امینی. گفتم آقای امینی اینها زنگ می زنند و من شک کرده ام. وقتی خوابیدم، او را در خواب دیدم. بلند شدم صلوات فرستادم و وضو گرفتم و به آقای امینی گفتم من این خواب را دیده ام. گفت ...
تعرضی درکار نبود؛ این زن همسرم است!
زندگی می کردم در این سال ها هم خودم کار کردم و هزینه زندگی ام را تأمین کردم حالا هم که پسرم بزرگ شده، مانند پدرش به مواد مخدر معتاد شده است و من همچنان تنها هستم و هزینه زندگی پسرم را هم می دهم، به همین خاطر هم کار می کردم. ضمن اینکه مرد جوان دروغ می گوید عقدی در کار نبود و زندگی او هم آنچنان تجملاتی نبود که من بخواهم برای اخاذی از او شکایت کنم و یک زندگی کاملا معمولی داشت. در این هنگام، قاضی ...
مزارهای غریب
دایم قرآن و نماز می خواند. اذان صبح هم همه را برای نماز بیدار کرد. صبح هم به مادرم گفته بود جایی که می روم دیگر برگشتی ندارد. قبل از رفتن هم غسل شهادت کرده بود. وی می گوید: بعد از شهادتش می خواستیم برادرم را در بهشت رضا (ع) دفن کنیم اما اهالی محل مخالفت کردند و گفتند باید در قبرستان خودمان دفن شود. در غسالخانه غسلش دادند و روز تشییع جنازه اش هم خیلی شلوغ شد. شهید معقول و شهید شهریور از محلات ...
صبر کن با هم برویم
. پاک نیت: سر کاری باید اسب سواری می کردم. اسبی که به من داده بودند، واقعا روانی بود و به هیچ صراطی مستقیم نمی شد! هرچه به گروه گفتم این اسب مشکل دارد، کسی قبول نکرد و در آخر بلایی به سرم آورد که شانس آوردم زنده ماندم. در سریال مختارنامه هم قرار بود نقش کسی را بازی کنم که می خواست مختار را بکشد. به من گفتند در این کار صحنه های متعددی هست که باید اسب سواری کنم و همزمان بجنگم و این حرفشان ...
ملوان 121 ساله ای که هنوز زبل است!
خوش و لبخند ما را به داخل منزل دعوت می کند و می گوید: سال ها در دریا ماهی گیری می کردم و با لنج به کشورهای اطراف خلیج فارس بار می بردم و صیادی می کردم اما از چند سال قبل دیگر نمی توانستم مثل قبل کار کنم و بازنشسته شدم و از 12 سال پیش تاحالا از حقوق بازنشستگی امرار معاش می کنم. او که تاکنون 4مرتبه ازدواج کرده است، می گوید: هر چهار همسرم را با عشق انتخاب کردم اما از هر سه همسر قبلی فرزندی ...
شکایت دسته جمعی خانواده های شهدا و جانبازان فتنه 88 از سران فتنه
. او در سال 88 چه فعالیتی داشت و چگونه شهید شد؟ پدر شهید حسین غلام کبیری: حسین من سال 70 به دنیا آمد. 25 خرداد ماه 88 شهید شد. وقتی دنیا امد بعد از 10 روز مریض شد. او را بیمارستان بردیم. آنجا من کار می کردم. دکترها گفتند کبدش بیمار شده. بستری شد. بعد از آزمایشات به من گفتند بچه شما خیلی بماند حدود یک هفته تا 10 روز دیگر است. وقتی به خانه رفتم به همسرم موضوع را گفتم. او را با خودم بردم ...
ناتمامی زندگی، گریزناپذیر است/ ننوشتن مهمترین بحران نویسنده
هم درست مثل هم، قصه شان در تکرار به مجازات می رسد. مجازات گفتن از ممنوعه ها در تاریخ، تکراری و یکسان است. هر دو فلج می شوند. آن یکی جلاد، رسن بر گلویش افکنده و اول فلج شد و بعد مرگ. نواده اش هم همینطور. می بینید که سولماز در خواب می بیند میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل از او خواستگاری کرده و او در خواب حتی می داند زندگی با یک روزنامه نگاری که دهانِ خود را ندوخته باشد، چه عواقبی خواهد داشت. سولماز هم ...
رفع حصر باید توأم با محاکمه باشد/ نظام می داند برخی اصلاح طلبان چه سر و سری در مراکز تصمیم سازی آمریکا ...
بود واقعاً جریان اصلاح طلب، اعتدال گرا و جنبش سبز نه تنها نقشی نداشته بلکه بسیار مخرب در وضعیت روحی و روانی رزمندگان عمل کردند و گفتند این ها مدافعان اسد هستند نه مدافعان حرم؛ این ها برای پول می روند نه برای حرم و این مباحث در توییت های اعضای مشارکت دیده شد. یک حرفی من گفتم این ها خیلی تقلاکردن پاسخ دهند اما نتوانستند؛ حتی گفتند شما شهدا را جناحی می کنید. به آن ها گفتم شهید رسماً جناحی است، به ...
شهیدی که دوست داشت گلویش بریده باشد + عکس
مشغول دعا بودم متوجه پریدگی رنگ صورت و لرزش دست همان دوست تهرانی ام شدم. گفتم برای آقا مرتضی اتفاقی افتاده است؟ کمی دستپاچه شد و گفت، نه، نه، خیالت راحت.این بار با خنده تلخی به ویترین یادگارهای آقا مرتضی نگاه می کند و می گوید: زمان شهادتبرادر شهید قاسمی کنار آقا مرتضی بود و خبر شهادت آقا مرتضی را تلفنی به مادرش داده بود و از آن جا هم با تلگرام همه فهمیده بودند. به همسر شهید صدرزاده هم گفته بودند ...
بعد از آقا هیچ کس به ما سر نزد! + عکس
. خانم همسایه می گوید: از محمدرضا حالش را پرسیدم. جواب داد: جایم خوب است؛امروز عروسی من است... یکی از آن شیرینی ها را به من داد. نصفش را خوردم و نصفش را در همان خواب نیت کردم برای خواهرزاده ام که دکترها جوابش کرده بودند. خوابم ادامه داشت که پسرم آمد و صدایم کرد. ناراحت بودم که خوابم نصفه و نیمه مانده. صبح به بیمارستان رفتم. خواهرزاده ام را مرخص کرده بودند. می گفتند آزمایشاتش طوری شده که انگار هیچوقت بیمار نبوده... منزل شهید اعظم نظامی برروی نقشه محمدرضا 8 مرداد 1341 به دنیا آمد و 2 اردیبهشت 1363 پر کشید؛ محمدرضا وقتی به حجله شهادت رفت فقط 22 سالش بود. منبع: ...
مطالبی شنیدنی از دو شهید فتنه 88
بیمار شده. بستری شد. بعد از آزمایشات به من گفتند بچه شما خیلی بماند حدود یک هفته تا 10 روز دیگر است. وقتی به خانه رفتم به همسرم موضوع را گفتم. او را با خودم بردم خانه و همسرم گفت نذر باب الحوائج می کنیم تا شفا بگیرد. صبح وقتی بیدار شدیم دیدیم بهتر است. روز به روز بهتر و زیباتر شد و حالش خوب شد. دبیرستان در مدرسه امیرکبیر درس می خواند. سال آخرش بود که رفته بود کنکور داده بود و میان 300 ...
به پدر گفتم: حمزه را ماهی ها خوردند!
به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین، عباس و حمزه از همان روزهای آغازین جنگ، می روند که مرد عمل باشند. عباس که سرباز 6 ماه خدمت است. سال 59 و در حالی که سرباز نیروی هوایی است در میدان 17 شهریور، با طرفداران بنی صدر- رییس جمهور وقت- درگیر می شود. خودش می گوید: فردای سخنرانی، عوامل بنی صدر به سایت نیروی هوایی ایلام حمله کردند که 18 نفر به شهادت رسیدند. با شهادت این عزیزان، اعلام کردند که داوطلب می ...
داستان دریا،پدری که می خواهد زن شود، اما یک دختر 9ساله دارد بازیگر و دستیار کارگردان تئاتری درباره ترنس ...
، موانع و سختی هایی که در راه دارند. من در این نمایش ها سامان یا فرزانه نیستم، همه ترنسکشوال هایی هستم که در این مسیر قرار دارند. وقتی سال 1385 رفتم پزشکی قانونی که مجوز بگیرم و عمل جراحی را انجام بدهم، چند نفر روانشناس نشستند و گفتند باید امضای خانواده ات را داشته باشی. گفتم من چهل ساله ام، گفتند پس اصلا چرا می خواهی عمل کنی، بقیه عمرت را هم همینطور ادامه بده! یکی دیگر گفت تو بازیگر هستی و ...
فتنه 88 به روایت شهدای مدافع حرم
انقلابی کشور بهانه ای است تا مروری به روایت ها و فعالیت های برخی شهدای مدافع حرم داشته باشیم: سردار شهید رضا فرزانه: سال ها در دوران جنگ تحمیلی در جبهه ها می جنگد آن قدر که حتی داماد شدن و فرزند دار شدن هم او را لحظه ای درباره جنگیدن در خط مقدم مردد نمی کند. بعد هم در سنگر سپاه همان اهداف جهادی خود را دنبال می کند. راهیان نور، روایتگری دوران دفاع مقدس و بعد هم سوریه فصل های ...
زنم با دزد ناموس قرار گذاشته بود و ..! / فرزاد وقتی رسید امان نداد! + عکس
از گوشی من نیست و این برگه ها جعلی است. راستش بعد از اینکه اجازه ندادم سر کار برود پیشنهاد کرد توله سگ خرید و فروش کند. من هم تصور کردم سرش گرم می شود و می تواند با نظارت خودم خرید و فروش کند، اما سه ماه نشده دیدم 20 تا سگ در حیاط و داخل خانه ما جا خوش کرده اند. یک روز هم همسایه ها شکایت کردند و ناچار شدیم همه سگ ها را واگذار کنیم جز دو تایشان را که مریض بودند و نیاز به نگهداری داشتند. اما با ...
پس از یک سال ارتباط شیطانی با فاطمه او گفت که شوهر دارد! / با دوستانم وارد اتاق خواب شدیم و! + عکس
...: من از رابطه پنهانی ام با فاطمه حرفی به آنها نزدم. برادرم و دوستانم فکر می کردند دعوا ناموسی است. ساعت 8 شب بود که ما مقابل خانه فاطمه رفتیم و فاطمه در را برایمان باز کرد. ما وارد خانه شدیم و من به تنهایی به اتاق خواب مهرداد رفتم. او خواب بود که گلویش را گرفتم اما بیدار شد و درگیری ما بالا گرفت. همان موقع برادرم و دوستانم وارد اتاق شدند. من خودم به تنهایی مهرداد را خفه کردم. وی ...
عروس 7 روزه بودم که اسیر چشمان ناپاک دوستان شوهرم داریوش شدم و
به هیچ وجه مناسب نبود و پدرم نمی توانست مخارج ادامه تحصیل مرا پرداخت کند با وجود این هیچ گاه مرا به ترک تحصیل تشویق نکرد و دوست داشت من به درسم ادامه بدهم خلاصه چند ماه بعد از ترک تحصیل، کارگری در مزارع کشاورزی را شروع کردم تا بتوانم جهیزیه ای برای خودم فراهم کنم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که حدود دو سال قبل با داریوش آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم.داریوش همشهری ما بود و ...
عقرب زلف کج و کوله ات
داشت شورش را درمی آورد. گفتم: قمر، بعد از این همه سال زندگی مشترک باید آبروی منو ببری جلوی این مرتیکه؟ مشاور تک سرفه ای کرد و سرش را خم کرد توی کاغذ و چیزهایی نوشت. یک ماه بعد از همسرم جدا شدم و حالا هم به جای نشستن پای برنامه های بی مزه تلویزیون، هرشب با پسرم دراز می کشیم زیر میز ناهارخوری. او با عقرب ها حرف می زند و من هم می کشمشان. ...
جوینده کار سایت دیوار در دام مرد هوسران
قبل همسرم به خاطر زایمان حالش خوب نبود و از پس کارهای خانه برنمی آمد. آنجا بود که تصمیم گرفتم با درج آگهی در سایت دیوار خانمی را استخدام کنم تا کارهای خانه را انجام دهد. چندروزی از درج آگهی گذشت تا اینکه شاکی تماس گرفت و با هم در منزلم قرار ملاقات گذاشتیم. متهم در ادامه گفت: بعد از آمدن شهره همه آن اتفاقات با میل خودش بود، اما قبل از آن با هم عقد موقت کردیم با مهریه و مدت معلوم. در ...
شهیدی که دامادی اش مانع رفتن به جبهه نشد
رحمانی داشت، مردانه جان سپرد و روح سبز او به سوی زیستگاه فرزانگان شهید گام گذاشت. سرانجام ابراهیم وار اسماعیل جوانی را به مسلخ عشق برد و شکر معشوق کرد که او را به میهمانی خوان پر کرامتش پذیرفته است. در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است: از پدر، مادر و همسرم می خواهم بنده را حلال کنند و امام بزرگوارمان را دعا کنند که انقلاب اسلامیان را به جهان و جهانیان برساند؛ اگر خدا شهادت را ...
وقت معلوم ؛ جدال کهنه و نو بر سر مسئله زنانگی
نظر انسجام گفتمان زنانگی را به چالش می طلبد. به گمان من شازده آشکارکننده نسل نوین زنانگی ایرانی است، حال آن که همسر قباد به گفتمان زنانگی متفاوتی تعلق دارد که جلوه هایی از آن را می توان در نسل مادران ما مشاهده کرد. من متمایل هستم از این دوگانه زنانگی تحت عنوان جدال مادر و دختر (جدال شازده و همسر قباد) یاد کنم و در ادامه بنا دارم آن را در قیاس با الگوی ادیپی یونانی پدر - پسر قرار دهم. ...
شهیدی که قاسم سلیمانی دستش را بوسید
گردیدم و نمی روم. پدر شهید برایم اظهار کرد: همان روزی که ستار شهید شده بود من به کاشان رفته بودم و کرمانشاه نبودم. خبر شهید شدن شهید اظهار کردم یک خبری هست؛ یکی از همکاران پاسدار هم کنارم بود آقای امینی. اظهار کردم آقای امینی اینها زنگ می زنند و من شک کرده ام. بلند گردیدم صلوات فرستادم و وضو گرفتم و به آقای امینی اظهار کردم من این خواب را دیده ام. اظهار کرد مشکلی نیست خسته ای. غروب ...
- ژان کلود ون دام - ، مبارز خندان سینمای هالیوود
از وی سلب شد. 3- زندگی خصوصی علی رغم این که ون دام یک مبارز و یک ستاره سینمایی بسیار پرکار بود اما زندگی خصوصی او نیز به همان اندازه شلوغ و پرماجرا بوده است. در طول سال های فعالیت در رینگ و سینما وی پنج بار با چهار زن متفاوت ازدواج کرده است. سومین همسر او یک زن فعال در ورزش پرورش اندامبه نام گلادیس پورچگیز بود که از او صاحب دو فرزند به نام های کریستوفر و بیانکا شد. او و همسر ...
چه کسانی برای پس گرفتن شکایت از موسوی وساطت کردند؟
مشغول به کار شد و پس از چند سال خداوند یک پسر به او داد که در زمان شهادتش دو ساله بود. وی افزود: در ایام اغتشاشات قصد داشت که به حوزه مقاومت بسیج برود و اوضاع را جویا شود و بعد از آن به شرکتش بازگردد که در جلوی درب حوزه بسیج، عده ای او را به گلوله بسته و به شهادت رساندند. پدرش در آن ایام فرماندار شیروان بود، ما بعد از مدتی فهمیدیم که او شهید شده است. پسر محمدحسین به او خیلی وابسته بود و ...