سایر منابع:
سایر خبرها
رهبر انقلاب یک کتاب 300 صفحه ای را در یک شب با بیان اشکالات می خوانند/ هارت و پورت های ترامپ دلیل بر بی ...
، چون محفوظات قرآنی دارد. ما فعال بودیم و سر به سر آنها هم زیاد می گذاشتیم. سر به سر چه کسانی می گذاشتید؟ سرهنگ وزیری. برای سخنرانی آمده بود و می گفت خیال نکنید فقط شما مذهبی هستید، پدر من در قم زیر آن تشکیلات رفته! وقتی رفت گفتم چقدر این بی سواد است! تشکیلات نداریم. بگو در رواق، در صحن، در بقعه ها. این را به او گفته بودند و ما را خیلی اذیت کرد. به انفرادی فرستاد. یک ...
شهیدی که به زور میله آهنی و سکه در سپاه استخدام شد
. دو تا برادر بودند که روح اله فرزند دوم خانواده بود. در دوران کودکی پر جنب و جوش بودند و در نبود پدر که در جبهه های جنگ تحمیلی بودند، در خانه پدربزرگ زندگی می کردند . دوران ابتدایی را در مدرسه دوازده فروردین و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بزرگی، سپری کردند و از اول راهنمایی شروع به نماز و روزه کردند و دوره متوسطه را در دبیرستان لسانی گذراندند و از همان زمان فعالیت خود را در مهدیه آمل ...
با مرگ پلاسکو نابود شدیم! از خاطرات پنجشنبه سیاه تا دستفروشی در ترکیه: گزارش شفقنا از حال و هوای ...
فوقانی جا داده شده است. کوج به پاساژ جهانیان در ادامه رمضانعلی یکی دیگر از کسبه های پلاسکو می گوید: نور تهران مرده است. کسب و کار در آنجا رونق ندارد هیچ کس حاضر نیست به نور برود، همین چند وقت پیش نزدیک به سیصد نفر از کسبه رفته اند و در مرکز تجارت جهانی فردوسی جا گرفته اند امیدوارم بتوانند آنجا پلاسکویی دیگر بسازند. یکسال چشم انتظاری او در ادامه می گوید ...
گفت و گو با عزت الله فولادوند ؛ زمینه و زمانه آقای مترجم
رییس کل ثبت بود. نماینده دوره هفدهم مجلس شورای ملی هم بود. همان دوره یکی از عموهایم هم نماینده مجلس بود که مخالف مصدق بود اما پدر من از دوستان و موافقان دکتر مصدق بود. و بعد خاطره ای تعریف کرد از دکتر مصدق: یک روز عصر دکتر مصدق به منزل ما آمد برای دیدن پدرم. پدر من و برادرم را هم صدا زد تا در جلسه حاضر باشیم. دکتر مصدق مرد مهربان و آرامی بود. در اثنای صحبت بود که به فکر فرو رفت و بعد از لحظه ای سکوت ...
کودکی که از دنیایش برای بزرگترها می نویسد/ به رنگ آرزو در راه است
من ننویسم؟ پدرم هم گفت تو که نمی توانی بنویسی. آن موقع هنوز مدرسه نمی رفتم و نمی توانستم بنویسم. داستان هایم را برای پدرم می گفتم و او صدایم را ضبط می کرد و برایم می نوشت. بعد هم برای داستانم تصویر می کشیدم. این شد که اولین کتابم را به نام کتاب من نوشتم و پدرم به من یک ماژیک جایزه داد. این نویسنده خردسال می افزاید: من علاقه زیادی به دیدن عکس ها و تصاویر مختلف دارم و با دیدن آنها یا ...
19 سالم بود که با پیمان آشنا شدم او یک قرص به من داد و! / خانه سمیرا بودم که!
گفت زمانی که پدرت به خواستگاری من آمد معتاد نبود و فردی سالم و پاک بود بعدها با رفت و آمد اقوام مثل دایی و عمو و .... که معتاد بودند پدرم را نیز به سوی منجلاب اعتیاد کشانده شد. در زمان کودکی اختلافات و تنش های زیادی بین پدر و مادرم بر سر اعتیاد پدرم ایجاد می شد، طوری شده بود که پدرم جلو چشم همه مواد مصرف می کرد و هیچ ابایی نداشت و در این اواخر قبل از فوت طوری شده بود که روزی 2 یا 3 بار ...
از سری داستان های افسانه جمو/ آلاسکا
یهو کشید یه لایه از زبونش رو لیوان موند دهان جمو پر خون شد و جرات نداشت بهش دست بزنه دستشو گذاشت پشت گوشش و زد زیر گریه وضعیت داشت خیلی بدتر از اونی میشد که فکرشو می کردم هر دقیقه یک بار دهانشو باز می کرد و یه لیوان خون تو آلاسکا تف می کرد بهش گفتم از اتاق بیاد بیرون که حداقل خونش رو وسایل خونه نریزه با زحمت از پنجره داشتم می کشیدمش بیرون که دیدم مادرم و زن های همسایه همه پشت سرمون صف کشیدن نصف سالم ...
علت گریه نوزاد را چگونه تشخیص دهیم؟
با صدای بلند استفاده می کرد؟ آیا بیرون از خانه سر و صدای زیادی بود؟ هر کدام از این عوامل می توانند کودک شما را ناراحت کنند. آیا کسی آشپزی می کرد؟ بچه ها به شدت به بو حساس هستند. آیا بوی تندی از آشپزخانه بیرون می زد. آیا بوی شدیدی در اتاق پیچیده بود. آیا در اتاق اسپری زده بودید؟ به درجه حرارت اتاق توجه کنید. آیا باد می وزید؟ آیا کودک شما بدون لباس ...
احترام به پدر و مادر، حفظ حرمت خانه خداست
...: وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم، همان طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می مالیدم تا ایشان بیدار می شد. در این حال که بیدار می شد، برایم دعا می کرد و عاقبت بخیری می خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم. این توفیق حتی پس از رحلت ...
محمدعلی حدت: نمی توان در اصفهان بود و عاشق نبود
امروزی ها مراسم خداحافظی مان هم باشد و بعد به اصفهان بیایم. مشغول تماشای پوستر فیلم بودم که دوستم گفت "اینها را نگاه نکن، تو که خودت صورت سازی ات خیلی خوب است چرا به اینها نگاه می کنی؟"؛ این حرف را زد چون کارهای مرا دیده بود. من گفتم "این پوسترها حالتی دارد که برای من خیلی جذاب است." بعد او گفت آشنایی در تهران دارد که با سینماچی ها رفیق است و می تواند مرا برای کار به او معرفی کند. خلاصه دوستم ...
قطار فجر در ایستگاه سی وششم
... به وقت شام : درباره داعش و تهدیدات تکفیری هاست . بمب : قصه این فیلم با حال و هوای موشک باران تهران در سال 1366 روایت می شود . جاده قدیم : در شب سال نو مینو به خانه باز نمیگردد ..... چهار راه استانبول : این فیلم با نگاهی متفاوت به حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو می پردازد . دارکوب : هیچ چیز سخت تر از اون نیست که ببینی عزیزت تصمیم گرفته تنها باشه. تو از ...
روزگار مهندس بازرگان در قامت نماینده مجلس
بوده اند . همین باعث می شود که باز پای بازرگان به میان کشیده شود و رشیدیان مخالف بعدی درخصوص اعتبارنامه مدنی بگوید: ما در همان موقع که در مجلس خبرگان بودیم به اتفاق آقای کیاوش (نماینده دیگر) و دو نفر از نمایندگان خوزستان و بوشهر وقت گرفتیم و خواستیم این مدارک (مدنی) را به دولت موقت عرضه کنیم که متأسفانه آقای بازرگان یک ساعت ونیم ما را پشت در متوقف ساخت و بعد هم که تحویل گرفتند با عصبانیت البته به ...
خانه ام موزه است و اثری از من در موزه ها نیست!
امروز با چندگانگی و چند فرهنگی زندگی می کند، یکی از ارکان فرهنگی او خانواده، چاردیواری و پدر و مادر است، بعد فضای مهدکودک و پیش دبستانی ها و بعد دبستان، دبیرستان و دانشگاه، بعد هم که وارد جامعه می شود با چیز دیگری مواجه می شود! آخر شب هم به اتاقش رفته، در را قفل می کند و می رود سراغ موبایل و اینترنت و... کودکی ما با فرهنگ و آداب دیگری طی شد، بر روی پشت بام بازی می کردیم، من دوم دبستان بودم که با ...
نگهبان فداکار ی که دهقان فداکار نشد
: همه مستندات آن حادثه موجود است. اگر پدرم از جانش نمی گذشت قطار با تمام مسافرانش در سزار غرق می شد و هیچ اثری از آن باقی نمی ماند. به گفته او سیل تمام زیرساخت های خط را از بین برده بود. او می گوید: پدرم طبق قانون می توانست در یک سوی خط بایستد و جانش را نجات بدهد. حاج اسماعیل سزاری آن طور که محلی ها یادش می کنند اما راه دیگری را انتخاب کرد. 24 اسفند سال 64 او سه روز بود که برای بار پنجم پدر شده بود ...
دوست دارم شمع باشم/ علامه امینی گفت اگر منبر بروم تمام هیأت ها تعطیل می شوند
شاعر و مداحی نوار ضبط شده داشته باشد. نمی دانم این نوارها بعد از او چه شدند؛ چون فرزند نداشت. در مورد شعری که درباره پرچم گفتید، توضیح دهید. این شعر بسیار کوچک ولی مؤثر بود. من برای علامه امینی پس از بازگشت از یک سفر شعری سرودم؛ اما ایشان من را صدا کرد و گفت که من تو را از این عاقل تر می دانستم، گفتم؛ من کار بدی نکردم. گفت؛ عوض اینکه فکرت را صرف مدح من کنی، علی (ع) را مدح می کردی ...
عزتی پاک: با ادبیات میتوان تفهیم کرد از انسان ها پشتیبانی نماییم/ کفاش: پای ما به تایلند باز هست ولی به ...
عطر عربی با محوریت مدافعان حرم از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده اند، رفتیم تا نگاه کنیم پیامد عدم حضور فرهنگی ایران در سوریه و عراق چیست. *مدعی نیستم که توانسته ام حتماً فضای سوریه را جابه جا کرده باشم آقای کفاش برای داستان پدر، تک تیرانداز، پسر چقدر مشاهدات میدانی داشتید و چقدر طبق دیده ها و شنیده های غیرمستقیم قصه تان را نوشتید؟ کفاش: چهار سال پیش که وضعیت در ...
خصوصیات تخت نوزاد، خیلی باید خاص باشه
معایب: فاقد ویژگی های خاص دشواری در جابه جا کردن از یک محل به محل دیگر 2. تخت نوزاد تغییرپذیر این تخت طوری طراحی شده است که متناسب با رشد کودک به تخت معمولی و یا مبل تغییر شکل پیدا کند. برای تغییر حالت تخت نوزاد ممکن است به یک بسته ابزار مخصوص نیز احتیاج داشته باشید. این بسته را بهتر است هم زمان با تخت تهیه کنید و نزد خود نگه دارید. تخت های ...
نگاهی به مصائب بچه های طلاق
به شرایط و زمانش دارد . او می گوید: من خودم دعواهاشونو دیدم . دیدم چه جوری، پدر رو مادرم دست بلند کرد . دیدم مادرم چقد سختی کشید تا حضانت ما دو تا رو بگیره . واکنش و برخورد بزرگترا و اون ابراز همدردیشون یه جورایی بد بود . حالا بیشتر از 10 سال گذشته و من از اون وقت به بعد کلا زیاد بیرون نمیرم، اکثرا خونم . تو دوران دبیرستان و راهنمایی هم مامان گفت مخفی نگه دار که جدا شدیم و منم به بقیه گفتم بابام ...
روایت رزمندگی یک چریک؛ از سرپل ذهاب تا خرمشهر+عکس
در بغل من افتاد. گفتم: چی شدی؟ که جواب نداد و به شیشه جلوی ماشین که نگاه کردم دیدم با ترکش سوارخ شده و دقیقا ترکش در گلوی راننده خورده بود. ماشین همانطور حرکت می کرد که او را سریع کنارم گذاشتم و خودم رانندگی کردم و تا سر پل ماهید که راه کمی بود، آمدم. رزمنده ها تا دیدند من هستم، سریع آمدند و گفتند: تو چرا با این ماشین آمدی؟ در را که باز کردند ناگهان پیکر راننده افتاد. بعد هماهنگ کردیم و آمبولانس ...
خطبه البیان چیست و آیا از زبان امام علی (ع) است؟
. منم حقیقت اسرار. منم در ظاهر آن علی که حیدر کرار است (یعنی در نبرد هیچگاه پشت به دشمن نمی کند و همیشه به پیش می تازد). منم وارث دانش خداوندی. منم درهم کوبنده کافران. منم پدر امامان پاکباز. منم ماه در برج سرطان. منم دنباله شب پانزدهم ماه. منم شیر شره. منم سعد زهره. منم [سیاره] مشتری ستارگان. منم [سیاره] زحل ستارگان پر نور. منم چشم دو ستاره شرطین. منم گردن سبطین (دو سده متوالی). منم حمل ...