سایر منابع:
سایر خبرها
متهم اصلی انفجارمسجد شیعیان کویت در جلسه اول دادرسی به جرم خود اعتراف کرد
کمربندی انتحاری به فهد القباع ؛عامل انفجار، افزود: من وی را از منطقه دوردست در مرز عربستان –کویت به سوی مسجد راهنمایی نمودم و وی را در منزل خود پناه دادم عیدان در ادامه اعتراف های خود اضافه کرد: قبل از رسیدن به مسجد در ظهر روز جمعه، خود کمربند را به کمر القباع بستم و می دانستم که قرار است مسجد منفجر گردد، اما هدف خود مسجد بود نه نمازگزاران. وی در ادامه مدعی شد: هدف از منفجر کردن ...
ناگفته های رمضانزاده از سخنگویی، زندان و...
بود؟ بله. ولی در سیاست داخلی ایشان به ما نزدیک تر شده. در اقتصاد تفکرات هر دو طرف تغییر کرده. یعنی آقای هاشمی آن زمان رأس جریان اقتصادی چپ بود و از اول انقلاب تندترین مواضع اقتصادی چپ را داشت. خطبه های نماز جمعه ایشان را ببینید. اتفاقاً یکی از دلایل محبوبیت ایشان هم همین بود. ولی وقتی رئیس جمهور شدند این مواضع تغییر کرد. بله می خواهم بگویم آقای هاشمی قبل از ریاست جمهوری و در دوره ...
صادق زیباکلام: تا بهار 92 کسی نمی توانست سؤال هسته ای بپرسد
. مخالفت با دولت از سوی اقلیت تندرو از جمله پایداری ها با چه هدفی صورت می گیرد؟ دو مسأله اصلی مطرح است؛ اول آنکه این گروه به طور جدی با رویکرد روحانی مخالفند بنابراین علی القاعده با هر اقدامی که توسط روحانی صورت گیرد، مخالفت خواهند کرد. نکته دوم که مهم تر است و ندیدم کسی آن را مطرح کند آن است که پایداری ها خیلی جدی نگران به خطر افتادن مشی امریکا ستیزی هستند و متوجه شدند که اگر نظام ...
گفتگوی صریح با سردار باقرزاده درباره آن 175 شهید!
زیر سؤال ببرد. یکی از شگردهایشان همین است که خواستند اصل تلفات جنگ را زیر سؤال ببرند. من چند روز پیش هم گفتم وقتی تلفات ایران و عراق را بررسی و مقایسه می کنیم ما یک سوم عراق تلفات دادیم. عراق در جنگ 600 هزارتا کشته داده ما زیر 200 هزار نفر شهید دادیم که با احتساب شهدای کردستان و ضدانقلاب 213 هزار نفر می شود که من این را دقیقاً می خواهم اشاره کنم آن زمانی که آمار داده شد من خودم به عنوان ...
توکل یک نوع مثبت نگری به خداست
...؛ عدة الداعی و نجاح الساعی/207) اگر این در روایات بیان نشده بود، آدم باور نمی کرد یک چنین سطوحی هم وجود دارد! شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: دین خودت را به من معرفی و از قرآن برایم بخوان. رسول گرامی اسلام(ص) به یکی از اصحاب فرمودند که یکی از سوره های قرآن را برای او بخواند. او نیز سورۀ إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ را برایش خواند که آخرش به این آیه رسید فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ...
قرائتی: سردار سازندگی ذوالقرنین است نه هاشمی
پیش اشاره کرده است. براساس آیه 35 سوره نساء 13 کلمه در این آیه در کنار هم قرار گرفته اند که 13 نکته در خصوص خانواده در آن وجود دارد اول اینکه از اختلاف نهراسید دوم اینکه شقاق بین زن و شوهر را جدی بگیرید و در همان ابتدا جهت رفع آن اقدام کنید سوم اینکه جامعه مسئول خانواده است و باید در این خصوص ورود کند چهارم اینکه علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد پنجم اینکه خروج شقاق از داخل خانه موجب ...
مشروطه خواهی و مشروعه خواهی؛ نگاه متفاوت علما در جنبش مشروطه
عقاید و افکار جدید و پاسخ متقن و مستدل به شبهات دربارة شرع و اجرای احکام سیاسی اجتماعی آن می دیدند و بر این باور بودند که شرع باید پاسخ لازم را برای معاندین حاضر و آماده داشته باشد و در این صورت از آزادی او را گزندی نمی رسد، حال آنکه گروه مخالف حفظ ظواهر شرع و ممانعت از ابراز عقیدة مخالفین را راه حل حفظ عقیدة مسلمین می دانستند.[3] او معتقد است که تلقی هر دو گروه در جهت هدف کلی حفظ اسلام ...
واجبات و مستحبات نمازچیست؟
است که به نماز 4 رکعتی عدول می نماید و نیز برای رسیدن به نماز جماعت جایز است از نماز واجب عدول به نافله 2 رکعتی نماید و پس از سلام، نماز خود را به جماعت بخواند. (توضیح المسائل امام خمینی(ره), قطع جیبی ،ص150، م755و763) چند استفتاء از آیة الله خامنه ای دام ظله: سوال: آیا می شود نماز مستحب را به نماز جماعت اقتدا کرد؟ جواب: صحیح نیست. سوال: آیا جایز است کسی که نماز ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
هاشمی: روحانی اهل تعامل جهانی است
کنونی ایران و عربستان را چگونه می بینید؟ همان وضع سابق تکرار می شود. یعنی باید عاقلانه رفتار کنیم. اگر الان آنها شروع کنند و بخواهند مسائل را حل کنند، ما نباید گذشته را به رخ آنها بکشیم. مثل قضیه حجاج؟ بله، امام راحل در قضیه حجاج گفته بودند که اگر ما از صدام بگذریم، از اینها نمی گذریم. ولی وقتی که دیدند حج تعطیل شده و ما نمی توانیم جواب خدا را بدهیم، مثل این است که نماز را هم ...
درمراسم این شهیدغواص سفیدبپوشید +تصاویر
خاطر نماز خواندن و روزه هایی که می گیری، سفید سفیدی. به خاطر مظلومیت حسینعلی در زندگی و مظلومیتی که در شهادتش داشت بی تاب او هستم(با اشک).مگر می شود مادر در فراغ فرزندش، قرار بگیرد؟.اصلا هرچند سال هم که بگذرد غم داغ فرزند برای مادر مثل همان روز اول است و دلش آرام نمی گیرد.من تنها با یاد امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) دلم را تسلی می دهم. شما چه زمانی قلبا، مطمئن شدید که حسینعلی ...
دست پنهان بقایی
امین و نه مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و احکام اسلامی باشد، از نقایص و عیوبی بود که در صورت تصویب، برای نظام، آینده ای جز تباهی و فساد مترتب نمی شد.(1) پس از تدوین پیش نویس قانون اساسی، پیش نویس مذکور توسط دولت موقت انتشار یافت. در این هنگام دولت موقت سعی داشت که طرح مزبور را تصویب شده امام وانمود سازد و آن را به عنوان یک طرح کامل و جامع و احیاناً مترقی و اسلامی جلوه دهد و وانمود ...
نامه سرگشاده انجمن اسلامی دانشجویان 5 دانشگاه کشور به هاشمی رفسنجانی
باشید که پیروزی نهایی با مستضعفان عالم است. این وعده خداست و به وعده ی خدا شک نداشته باشید. آقای هاشمی می خواهیم شما را مانند هاشمی اوایل انقلاب، هاشمی زمان امام ببینیم و دوست نداریم شما آن گونه باشید که خودتان امروز اصرار دارید دیده شوید. اقای هاشمی چرا همچنان به مشی ومحتوای نامه بدون سلام و والسلام خطاب به رهبر انقلاب اصرار دارید و با گذشت 20ماه هرجا که لب به سخن می گشایید ...
برادرم به اتهام کتک زدن یک بچه به 60 سال حبس محکوم شد/ قاضی برای صدور حکم به فیلم ضدایرانی استناد کرد/ ...
.... سؤال:: دچار مشکلات روحی و افسردگی شده بود؟ به شدت؛ ولی خدا را شکر، هنوز هم روحیه ای فوق العاده قوی و خوب دارد. الآن در آن جا لیدر مسلمانان است. به قول خودش "امام جمعه زندان" است. سؤال:: چند تا مسلمان در زندان هستند؟ زیاد هستند. ولی هومن با تنها کسی که ارتباط دارد، همان آقای لبنانی است. می گوید من جمعه ها نماز جمعه را برگزاری می کنم و برای بقیه ...
دین شعاران خود را از دین مداران جلوتر می دانند / پیمودن مراحل قانونی هسته ای جزء محکمات خط ولایت است / ...
می شناسم که سجاده اش در محل کارش است و وقتی اذان مغرب گفته شد، می گوید، مریض نفرستید، می خواهم، نماز بخوانم و این فرهنگ معنویت و بسیجی است. وی در ادامه سخنان خود با تقدیر و تشکر از مذاکره کنندگان گذشته و فعلی ابراز داشت: مذاکره کنندگان ما در جلسه مذاکره زمانی که وقت نماز می شود، می گویند باید برویم نماز و روز عاشورا وقتی به سمت مذاکره می روند، مشغول خواندن زیارت عاشورا می شوند. ...
تلاوت های فاخر حواله ای از سوی خداوند است/ ضرورت رعایت 3 مرحله قرآن خوانی، قرآن دانی و قرآن باوری
زوایای گوناگونی می توان به این سؤال پاسخ داد، اما نکته مهم این است که قاری هنگامی که می خواهد قرآن بخواند یک لحظه فکر کند که در برابر چه کتابی نشسته است؟ در مقابل چه خدای بزرگی جلوس کرده است و چه کلماتی می خواهد از میان دو لبش خارج شود. وی عنوان کرد: وقتی می خواهیم آیات قرآن را بخوانیم باید مجسم کنیم که فضای اطراف چگونه است و چند فرشته به احترام تلاوت آن آیات در آنجا حضور دارند و در ...
دستگاه های دولتی باید برای تقویت خبرنگاران همت کنند
زحمت کش است. وی از همکاری اصحاب رسانه با نهاد نماز جمعه و انعکاس دقیق خطبه های نماز جمعه و همچنین گرامی داشت سالروز پنج مرداد قدردانی کرد و افزود: با توجه به وظیفه سنگینی که بر دوش خبرنگاران قرار دارد، باید سعی کنند با در نظر گرفتن خداوند در انجام امور و اطلاع رسانی دقیق و به موقع هم مردم را نسبت به نظام دلگرم کنند و هم نواقص و ضعف های جامعه را به گوش مسئولان برسانند. امام ...
نگاهی به زندگی و فعالیت های علامه شهید عارف حسینی
نشستی در شهر بهکر که دو روز به طول انجامید، سازمان نهضت اجرای فقه جعفری را راه اندازی کردند و عارف حسینی، به شورای عالی این سازمان پیوست و در صف اول مبارزه مشارکت داشت. علامه مفتی جعفرحسین به عنوان اولین رهبر آن برگزیده شد و در شهریور1362 پس از فوت مفتی جعفرحسین به اتفاق آراء شورای عالی نهضت، علامه سید عارف حسین حسینی را به رهبری شیعیان و ریاست نهضت برگزیده می شود. امام خمینی هم ...
هیأت باید به تقویت بعد عاطفی بپردازد
. حالا زمانی فرا می رسد که می طلبد حضرت زینب سلام الله علیها خطبه بخواند و یک زمان می طلبد مجلس روضه بگیرد. می خواهم عرض کنم روش ها و متدها متفاوت است. زمانی می طلبد امام سجاد علیه السلام در قالب دعا مسیر حق را بیان کند. لذا این ها همه روش های مختلفی در بحث بیان سیره اهل بیت است که همین روش ها باید در هیئت مورد توجه قرار گیرد. یک جا لازم است با سینه زنی یا با روضه، حرف رسانده شود و یا جای ...
شناخت و هدایت فقط در شأن خالق است
. دین، فقط فقه نیست. فقه موجود ما یک گوشه ایی از مجموعه کل دین است. *در الگوی شما رابطه ایی بین دو علمِ فقه و شخصیت شناسی برقرار هست یا خیر؟ بله! رابطه وجود دارد؛ برای مثال فقه می گوید فرد مکلف باید نماز بخواند و در انسان شناسی بررسی می شود که انگیزه های نماز نخواندن یک فرد مسلمان چه می تواند باشد و با چه سیری می توان این فرد را به سوی نماز خواندن سوق داد. *بین الگوی ...
حوصله روحانی را سر ببرند،خیلی چیزهارا میگوید!
گفته بودند که اگر ما از صدام بگذریم، از اینها نمی گذریم. ولی وقتی که دیدند حج تعطیل شده و ما نمی توانیم جواب خدا را بدهیم، مثل این است که نماز را هم باید تعطیل کنیم. حج با نماز چه فرقی دارد؟ امام(ره) ما را جمع کردند و گفتند که من نمی خواهم حج بیشتر از این تعطیل باشد، بروید و مسأله را حل کنید. یعنی امام(ره) زود متوجه قضیه شدند. ما هم رفتیم و کم کم راه حج را باز کردیم. در سال های پس از جنگ یک ...
درخواست دانشجویان بورسیه از ائمه جمعه سراسر کشور
پیروان صدیق ولایت به ولی واجب الطاعه خویش اقتدا نمایند و مواضع محکمی در دفاع از مظلومیت دانشجویان بورسیه اتخاذ نمایند. در روزهای پس از این بیانات ارزشمند رهبر حکیم انقلاب، مطالبه تحقق عدالت مد نظر معظم له در مورد جوانان مظلوم باید سرلوحه تمام نهادهای نظام و افراد موثر در جای جای میهن اسلامی قرار گیرد و بر همه سربازان ولایت لازم است نسبت به اعمال بانیان یکی از غلط ترین کارهای سال های اخیر که در وزارت ...
جمعه باشکوه
.... نکته 3: اقتدا در نماز عصر روز جمعه به غیرامام جمعه اشکال ندارد. نکته 4: شرکت در نمازجمعه که بیشتر شرکت کنندگان در آن و همچنین امام جمعه از برادران اهل سنت هستند برای حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان اشکال ندارد و در این صورت خواندن نماز ظهر بعد از نمازجمعه واجب نیست. نکته 5: مسافر هم می تواند در نمازجمعه شرکت کند و نمازش صحیح و مجزی از نماز ظهر است. گوش دادن به خطبه های ...
وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
، مشکلات و مصائب آماده سازید و صبور و بردبار باشید که ان اله مع الصابرین هر چند در این دنیا سختی ها و مصائب زیاد باشد آخرتی پر بار تر انتظارمان را می کشد. از تمامی دوستان و آشنایان و همکاران حلالیت می طلبم و آرزوی طلب مغفرت دارم . امیدوارم که بنده را حلال بفرمائید و در نمازهایتان دعا کنیم که ما را جزء شهداء قرار دهند . عزیزان نمازهایتان را اول وقت بخوانید و در تمام ادعیه شرکت کنید و نماز جمعه را ترک ...
محسن قمی: امام(ره) انسان ساز بودند
معتقد بودند اقامه نماز جمعه در غیبت شرعی نیست. اما آیت الله خوانساری می گفت خواندن نماز جمعه واجب است. از میان این تضارب افکار امام(ره) بیرون آمد. به هر حال لازم است که ما با افکار مختلف آشنا باشیم. این مسئله شخصیت انسان ها را می تواند بسازد. در پایان این نشست صمیمی حجت الاسلام قمی از مدیران رسانه و دانشجویان حاضر در این جلسه تشکر کرد و روز خبرنگار را به اصحاب رسانه تبریک گفت. منبع: ایسنا ...
آیا حدیث ردّ شمس برای علی علیه السلام ساختگی است؟
، خورشید به خاطر او متوقّف شد، و برای پیامبر ما نیز در شب معراج چنین شد. و شگفت انگیزتر از این دو، متوقّف شدن خورشید برای علی علیه السلام است، آنگاه که نماز عصرش قضا شده بود. و امّا متن حدیث: از اسماء بنت عمیس نقل شده است: پیامبرصلی الله علیه وآله نماز ظهر را در منطقه صهباء واقع در خیبر بجا آورد. آنگاه علی علیه السلام را در پی کاری فرستاد، چون بازگشت، پیامبر نماز عصر را نیز خوانده ...
سعید سیفی اعزامی از سپاه همدان
. پرسیدم: کجا؟ - پدر و مادرم در بمباران همدان شهید شده اند. خبر رسیده که دو سه روز قبل، نماز جمعه همدان بمباران شده است. و با گریه گفت: آخر مردم نمازگزار چه گناهی کرده آند نامردها؟ نزدیک صبح عده ای نیروی تازه نفس به جای ما آمدند. پشت دژ سه تویوتا منتظر ما بودند. تویوتای اول 38 نفر را در خود جای داد. تویوتای دوم هم تقریباً با همین تعداد تا لبش پر شد، اما برای تویوتای ...
مجلس در 63 درصد از روزهای حساس هسته ای تعطیل بود!
سطور پایانی، مراسم اعلام پایانی و جلسه خداحافظی مذاکره کنندگان با یکدیگر بود. اما این پایان تعطیلات مجلس نبود، نمایندگان پس از حدود 17 روز(با احتساب پنج شنبه و جمعه ها و...)مجدداً چهارشنبه هفتم مرداد به عنوان سرکشی به حوزه های انتخابیه به تعطیلی رفتند و بناست که یکشنبه 18 مرداد مجددا به صحن علنی برگشته و جلسات را برپا کنند. هرچند آنگونه که پیداست، شورای عالی امنیت ملی مرجع ...
با برگزاری جلسه هماهنگی در بنیاد استان اردبیل نسبت به اجرای برنامه های متنوع ایام ورود آزادگان سرافراز ...
و تکریم از آزادگان سرافراز تصمیم گیری شد . این برنامه ها از صبح روز پنجشنبه 22 مرداد ماه با برگزاری مراسم زیارت عاشورا ، غبارروبی و ادای احترام به شهدای آزاده و عیادت از آزادگان و جانبازان بستری در بیمارستان ایثار شهید پاریاب اردبیل آغاز و در روزهای بعدی با دیدار جمعی از آزادگان با نماینده ولی فقیه در استان ، سخنرانی یک نفر از آزادگان در خطبه های قبل از نماز جمعه ، اجرای مراسم جنگ شادی برای ...
جدول پخش برنامه های شبکه یک در هفته جاری
19:15 ویژه برنامه 19:30 اذان مغرب 19:50 برنامه مشارکتی 20:1 خطبه های نماز جمعه 20:46 از کجا شروع کنیم 21:00 خبر 21:42 برنامه مشارکتی 22:00 مجموعه داستانی تبریز در مه 22:56 مستند دنیای شگفت انگیز ...