سایر منابع:
سایر خبرها
یک بار خواهر شهید شدم و دو بار مادر شهید
خوانده بود. حوزه علمیه را رها کرد و به حوزه دفاع از کشور رفت. برادرم حمید و پسر بزرگم در خیلی از عملیات ها بودند. هرازگاهی که عملیات نبود به بابل می آمدند. خود شما هم در زمان جنگ فعالیت می کردید؟ من مدام جلسه روضه و مسجد بودم. همسرم خیاط بود. اواسط جنگ پسرم گفت سپاه خیاط لازم دارد تا لباس رزمندگان را بدوزد. حاج آقا جذب سپاه شد. بعد از 20 سال هم بازنشست شد. من از اول در بسیج بودم ...
جنجالی ترین مصاحبه شاه که توانایی های عقلی او را زیر سوال برد!
زندگی من همیشه مشکل و خسته کننده بوده است. کافی است دوازده سال سلطنت مرا به خاطر بیاورید. رم 1953، مصدق و... به خاطر می آورید؟ منظورم ناراحتی های شخصی خودم نیست، بلکه مقصودم ناراحتی های من شاه است. چون من قبل از اینکه یک مرد باشم، یک شاه هستم و یک شاه همه زندگی اش مأموریتی است که باید به انجام برساند و بقیه اش هم به حساب نمی آید. فالاچی: آه خدای من، باید ناراحتی بزرگی باشد. می خواهم بگویم ...
جوانی بهترین فرصت برای زیارت عتبات است/اتفاق خوب این سفر تغییر نگرش درونی است
نحوه آشنایی با همسرش گفت و این گونه آغاز کرد... در مشهد مقدس سرباز وظیفه بودم .در حین خدمت اتفاقی افتاد و پایم شکست. یک ماه مرخصی استعلاجی به من تعلق گرفت. از آنجایی که کار تحقیقاتی انجام می دادم، از این فرصت استفاده کردم و با قطار به تهران آمدم .به ایستگاه گرمسار که رسیدم، تصمیم گرفتم به دانشگاه آزاد اسلامی گرمسار بروم و از فضا وکتابخانه این دانشگاه استفاده کنم. همسر من آن زمان دانشجوی ...
زندگینامه بی بی مریم، سردار آزادگی
سرنخی پیدا کند. بالاخره یک روز در ساختمان کتابخانه ملی، روزنامه کاوه را پیدا کردم که در آلمان و در زمان جنگ جهانی اول منتشر می شد. به سندی رسیدم که به ادامه کار امیدوارم کرد. نام مطلب پاداش فتوت بود. در این مطلب نوشته بود: از اخباری که اخیرا به ما رسیده مستفاد میشود که وقتی قشون روس وارد اصفهان شده، چندین صاحب منصب آلمانی در آن شهر بودند که محصور شدند و کار بر آنها سخت شد. ولی علیا مخدره بی بی مریم ...
ازدواج عجیب و پرماجرای خانم مهندس و کارگر شرکت
مجبور به تحمل این زندگی شده ام. هیچ عشقی بین ما نیست. از او و خانواده اش متنفرم. اگر پای آبرویم وسط نبود یک لحظه هم زیر یک سقف با او نمی ماندم. سه سال قبل بعد از گرفتن مدرک لیسانس معماری، در شرکتی ساختمانی کار پیدا کردم. به خاطر سن و سال کم و شیطنت هایم، خیلی زود توجه همه به من جلب شد. فرزاد یکی از کارمندان شرکت بود. چرب زبان و خوش چهره بود و در کمتر از چند روز توانست مرا شیفته خودش کند. گرچه ...
رابطه نامشروع شوهرم با دوستم را دیدم و شوهرم را کشتم!
نورالسادات را به رایگان برعهده گرفت و از آن پس در تمام جلسات دادگاه این زن بخت برگشته شرکت کردم و خبرهایش را با آب و تاب چاپ می کردیم. تیتر خبرها همه به نفع نورالسادات بود. مثلاً یکبار تیتر زدم که: نیمه شب، شاهد رابطه شوهرم با زنی دیگر بودم! یا یک بار از قول وکیلش نوشتم که: نورالسادات، در بحران روحی، خون شوهرش را ریخت! و... البته که یکبار هم مجبور شدم به گفته دادستان تیتر بزنم که زنی که شوهرش را کشت ...
رابطه نامشروع دختر 18 ساله با چند مرد | مریم چرا به تن فروشی رضایت داد؟
به گزارش آفتاب، مریم هستم و 18 سال سن دارم، تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر ادامه تحصیل ندادم. پدر و مادرم از اوایل زندگیشان همیشه اختلاف داشتند، و وقتی 11 ساله شدم، مادرم از خانه رفت و بعد از طلاق، پدرم نیز ازدواج کرد. برادران و خواهر ناتنی ام مرا اذیت و آزار می کردند و نمی خواستند من در خانه پدرم زندگی کنم. پدرم هم طرفدار آنها بود و منم سعی می کردم زیاد در خانه حضور نداشته باشم. مدتی به همین ...
سرقت برای پرداخت مهریه 1500 سکه ای همسر
سرقتی تشکیل دادیم و اقدام به سرقت کردیم. پس از آزادی، همسرم تهدید کرده بود چنانچه دوباره دست به خلاف بزنم از من طلاق می گیرد و مهریه 1500 سکه ای اش را به اجرا می گذارد. مدتی بعد من دوباره دستگیر شدم و همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشت. من با گذاشتن وثیقه ای از زندان آزاد شدم و دیگر به زندان مراجعه نکردم. قاضی پرونده به صورت غیابی مرا به 20 سال زندان محکوم کرد. وی ادامه داد: پس از این تصمیم گرفتم با تشکیل باند کیف قاپی و موبایل قاپی اقدام به سرقت کنم و از این طریق مهریه 1500 سکه ای همسرم را پرداخت کنم. تحقیقات از متهمان ادامه دارد. ...
شلاق و تبعید مجازات مدیر قلابی و آزارگر
یک مرد جوان که در فضای مجازی خودش را مدیر شرکت واردات معرفی کرده و از این طریق زن جوانی را به دام شیطانی اش انداخته بود، دیروز با حکم قضایی به شلاق و تبعید محکوم شد. به گزارش جام جم، 25 مرداد امسال زنی جوان به نام پرنیان به پلیس آگاهی رفت و از مرد جوانی که وی را آزار داده بود، شکایت کرد. زن جوان گفت: بتازگی از همسرم جدا شده ام و در فضای مجازی به دنبال کاری مناسب می گشتم تا بتوانم مخارج ...
نفرت پراکنی صداوسیما علیه بختیاریها ، ادامه دارد / ادعای تلویزیون: بختیاریها اذناب شیطان بزرگند!
. کنجکاو بودم بدانم کیست و عاقبتش چه شد؛ "من محمدهادی پرتوی با نام مستعار بهرام، متولد 1329 تهران، در خانواده ای متوسط با گرایشات مذهبی بزرگ شدم. در سال 1350 بدلیل عضویت در گروهی مارکسیستی بازداشت گردیدم. پس از طی دوران محکومیت یک ساله، با سمپاتی به حزب توده ایران آزاد شدم. سپس در سازمان نوید وابسته به حزب توده ایران به فعالیتم ادامه دادم. در اردیبهشت 1362 بعنوان عضو مشاور کمیته مرکزی حزب ...
ساعت شهر برای زنان شاغل کوک نیست
نیز کمک حالم بوده اند اما برای نسل جوان تر و مشکلات و بحران های روز افزون و غیرمترقبه ای که پیش رو هست باید به فکر راه حل های منطقی و دراز مدت بود. در چنین روزهایی اگر هم مرد و هم زن شاغل باشند حداقل یکی از طرفین باید بتواند از مرخصی برخوردار شود، چرا که مسئولیت مراقبت از فرزند برعهده هر دو طرف است. فرهنگ مردسالار، مانع تقسیم مساوی وظایف هدایی - کانال تلگرام ایران : به نظرم زنان ...
زندگی سخت محمد در آغوش مدینه
قابل تحمل شده بود. اما خوشی های ما تا 3 ماهگی محمد عامر ادامه داشت تا اینکه یکبار متوجه شدم محمد عامر وقتی در خواب است دچار لرزش های شدید می شود خیلی ترسیده بودم و سریعا با همسرم به پزشک مراجعه کردیم. متخصص اطفال بعد از اینکه پسرمان را معاینه کرد گفت فرزند شما به دلیل فشار زایمان دچار مشکل مغزی و تشنج شده است و مغز مطابق با سن رشد نمی کند. اینجا پایان خوشی یا حتی زندگی مان بود؛ نمی دانستیم در ...
بابای زهرا موها و ابروی زهرا را زد و زنجیرش کرد
قرار دادند و بدین ترتیب مورد سوء استفاده قرار گرفتم به طوری که هستی ام را از دست دادم و همه آرزوهایم به باد فنا رفت تا این که سال گذشته در صف نانوایی با پرویز آشنا شدم و به صورت تلفنی با یکدیگر ارتباط داشتیم.حدود 2 ماه بعد از این ماجرا پرویز مرا به باغ یکی از دوستانش دعوت کرد و دوباره مورد سوء استفاده قرار گرفتم او قول ازدواج به من داده بود به همین خاطر هم مجبور بودم به خواسته هایش تن بدهم اما چند ...
ارتباط کثیف پسر جوان با زن بابایش+عکس
اعلام کرد مسعود هنگام ارتکاب جرم ماهیت جرم را درک می کرده و به رشد عقلی رسیده بوده است وی در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. وی گفت: وقتی پدرم با مریم ازدواج کرد خیلی کوچک بودم. من با مریم رابطه خوبی داشتم . اما مریم و پدرم با هم اختلاف داشتند. دعواهای همیشگی آنها کلافه ام کرده بود.به همین خاطر فریب حرف های نامادری ام را خودرم و خام حرف های او شدم. مریم به من ...
گمشده 8 ساله، 20 ساله به خانه برگشت
؟ بعضی از مردم وقتی من را می دیدند که گوشه خیابان نشسته ام دلشان به حالم می سوخت و به من غذا می دادند. اول خجالت می کشیدم. چون قبل از این در خانه خودمان همه چیز برایم فراهم بود. اما دیگر مجبور بودم و نمی توانستم دست مردم را رد کنم. این مدت با کمک مردم سر کردم. در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ بعد از 10، 15روز در کرج با مردی که کارگر ساختمان بود آشنا شدم. او مرد خوبی بود ...
قاسم من را به دوست شیطان صفت اش فروخت/درجاده قدیم تن به آزار دادم و..!
نوآوران آنلاین - آن ها مرا فریب دادند و سیاه بختم کردند هیچ گاه فکر نمی کردم ماجرای یک دوستی خیابانی به جایی کشیده شود که همه هستی و آینده ام را از دست بدهم با این رسوایی که به بار آمده است نمی دانم چگونه به چشمان پدرم نگاه کنم که شبانه روز زحمت کشید تا من به مدارج علمی بالا برسم و یا چگونه با مادری روبه رو شوم که با هزاران امید و آرزو مرا روانه شهر دیگری کرد تا روزی خوشبختی و سعادت مرا نظاره گر ...
قلعه نویی: 15 سال پیش به فردوسی پور گفتم راهی که می روی اشتباه است/ نباید مربیانی مانند مرفاوی، منصوریان ...
را کسی دیگر می گفت کتاب می شد! قلعه نویی ادامه داد: من گفتم ایران امن ترین کشور دنیاست و فرهنگ 9 هزارساله داریم. AFC پنج هزار دلار مرا جریمه کرد و اگر کس دیگری آن حرف ها را می زد کتاب می شد و برای دیگران حجت! هزار اَنگ به من زدند، گفتند سنتی است و تاکتیک بلد نیست. قبول کنید شما مقصر بودید. روی پیشانی ام نوشته شده، دسته سومی، نهمی و سیزدهمی استقلال برای قلعه نویی! وی در مورد ...
قلعه نویی: 15 سال پیش به فردوسی پور گفتم راهی که می روی اشتباه است/ نباید مربیانی مانند مرفاوی، منصوریان ...
را کسی دیگر می گفت کتاب می شد! قلعه نویی ادامه داد: من گفتم ایران امن ترین کشور دنیاست و فرهنگ 9 هزارساله داریم. AFC پنج هزار دلار مرا جریمه کرد و اگر کس دیگری آن حرف ها را می زد کتاب می شد و برای دیگران حجت! هزار اَنگ به من زدند، گفتند سنتی است و تاکتیک بلد نیست. قبول کنید شما مقصر بودید. روی پیشانی ام نوشته شده، دسته سومی، نهمی و سیزدهمی استقلال برای قلعه نویی! وی در مورد ...
نسترن 16 ساله برده کثافت کاری های برادر دوستش بود!
را به جای دیگری ببرد تا پلیس نتواند من را پیدا کند. وقتی دیدم جایی برای پنهان شدن ندارم به ناچار شبانه به شهرم پیش مادرم برگشتم. زمانی که دیدم مادرم در خانه نیست به خانه عمه ام رفتم سپس نزد مادرم که 10سال می شد او را ندیده بودم رفتم و یک ماه پیش او ماندم. حالا دیگر 16ساله شده بودم. وقتی دیدم مادرم با زبان اشاره به من می گویدکه پیش آن ها جایی ندارم مجبور شدم پیش مادربزرگم بروم اما به خاطر اختلاف سلیقه و فاصله سنی زیادی که با هم داشتیم به پیشنهاد یکی از بستگان من را به یک نهاد حمایتی دولتی معرفی کرد و الان هم 4 ماه است که تحت حمایت قرار گرفته ام. ...
آنجا که زخم فقر به عفونت ایدز می رسد
ناچار به کارگری می شود و مدتی بعد نیز به عنوان آشپز در یک کارخانه مشغول به کار می شود تا آینده فرزندانش را تامین کند، همسر معتاد را نیز از خانه بیرون می کند. آغاز یک بیماری خانم قاسمی می گوید: 30ساله بودم که مرتب دست و پام درد می کرد اول فکر می کردم به دلیل کار زیاد هست تا اینکه به پیشنهاد یکی از همسایه ها که از بیماری ایدز اطلاعاتی داشت و ماجرای اعتیاد همسرم را هم می دانست به ...
یک روز در مرکز درمان اعتیاد و بازتوانی مادر و کودک
همسرم مجبور بودیم هر سه ماه یکبار در کشورهای مختلف نمایشگاهی برگزار کنیم. به این سفرها می رفتم. بعداً گوشه گیر شدم و از خانه تکان نمی خوردم. حمایت خانوادگی نداشتم از ندا درباره حمایت های خانواده اش می پرسم که پاسخ می دهد: من پدرم را از دست دادم و مادرم ازدواج کرد. هیچ حمایتی از خانواده نداشتم. حتی بعد از ازدواج شوهرم برایم جهاز گرفت. تنها عیب شوهر اولم اعتیادش بود. موقعیت تحصیلی و ...
از حمله به بانک تا ماجرای مثله کردن ساواکی ها/ کتاب فروشی رعد پاتوق محمدباقر نوبخت نبود/ تظاهرات در رشت ...
دیدشان بازتر می شد و با افکار شریعتی و دیگران آشنا می شدند. انجمن هم روی روابط بچه ها حساس بود. مثلا من با آقای کنعانیان که آن زمان در قزوین سرباز وظیفه بود و بعدها دبیر ریاضی معروف رشت شد، رفیق بودم و کتاب های شریعتی را رد و بدل می کردیم. یک روز انجمن مرا صدا زد و گفت تو دیگر نباید با فلانی رفت و آمد داشته باشی. چون نمی خواهیم وارد سیاست شوی. حالا یا التزام داشتند به رژیم یا این که نسبت به سیاست ...
سفر 69هزار کیلومتری با دوچرخه
گرفته بودم و برایم مهم بودم که به اهدافم برسم. من هشت ماه تحت درمان بودم و بعد از هشت ماه زمین خوردم و دوباره همان دستم شکست و مجبور شدم تمریناتم را از اول شروع کنم. از این رو فشار روانی بسیار بالایی بر من وارد شد، اما انگیزه حرکت آنقدر زیاد بود که خیلی راحت چشمانم را روی بی پولی، درد، آسیب فیزیکی و ... بستم و فقط به راهم ادامه دادم، چون فکر می کردم همه چیز پیش روست و چیزی پشت سر نیست و در این ...
فروغ عباسی و سمانه بیرامی باهر ، دختران المپیکی ایران
...> در المپیک سوچی مسابقات اسکی یک بولتن روزانه خبری داشت و هر روز به یک بهانه عکس شرکت کنندگان در آن چاپ می شد. در روز آخر با دوست لبنانی ام در خط استارت بودیم. به او گفتم عکس ما دو نفر چاپ نشد گفت نگران نباش امروز نوبت نوست. وقتی از خط استارت گذشتم و برای تماشاچیان دست تکان دادم ناگهان دوست لبنانی ام مرا صدا کرد و محکم در آغوشم گرفت. عکس همین اتفاق در بولتن مسابقات چاپ شد و بازتاب خوبی در رسانه ها ...
متهم: نامادری ام من را فریب داد +عکس
به گزارش رهیاب: پنجم مردادماه سال 92، مأموران پلیس از کشف جسد مرد میانسالی در صندوق عقب خودرویی در یکی از نمایندگی های مجاز باخبر و راهی محل شدند. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی ، عامل قتل که نوجوان 17 ساله ای به نام سامان بود بازداشت شد. متهم در بازجویی ها به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: بعد از فوت مادرم، پدرم با زنی به نام پروین ازدواج کرد. من خیلی کم سن و سال بودم، اما رابطه ام با ...
روایت تنها زنی که با رهبر داعش مصاحبه کرد
دیوانگی باشد. علی رغم فشار عصبی، مسیرم را ادامه دادم. اگر همه چیز خوب پیش می رفت، اولین زنِ روزنامه نگاری می شدم که با یک فرماندۀ ارشد داعش مصاحبه می کند و زنده می ماند تا ماجرا را تعریف کند. آن روز یکی از روزهای گرم اواخر ماه رمضان بود، و در هتلم در انتاکیه که مشغول تنظیم سؤالات بودم، جین و تی شرت پوشیده بودم. پیش از ترک هتل، یک عبایۀ مشکی پوشیدم، یکی از همان لباس های سنتی خاورمیانه ای که ...
امنیت نوفل لوشاتو با من و مهدی عراقی بود/ انقلاب اسلامی آرزوی چهارده قرن معصومین را محقق کرد
محاصره کردند و ایشان را دستگیر و به تهران بردند ؛ امام خمینی پس از نوزده روز حبس به زندانی در عشرت آباد منتقل شد و در بازجویی در پاسخ به سوال آنها گفت: شما صلاحیت اینکه بخواهید مرا محاکمه کنید، ندارید. - بعد از پانزده خرداد اولین بار چه زمانی بازداشت شدید؟ اول تیرماه بازداشت شدم مدتی را در خانه حاج رضایی تاجر قماش پنهان شده بودم و بعد از چند روز به مهدی عراقی نامه ای فرستادم ...
از پسری کوچکتر از خودم باردار شدم
روز بعد فهمیدم که او به خاطر من دست به خودکشی زده است. این موضوع باعث شد تا نظرم درباره او تغییر کند. به همین دلیل به عقد موقت و شرعی با او تن دادم. این در حالی بود که خانواده همسرم به شدت مخالف این ازدواج بودند. چند ماه بعد که به طور ناخواسته باردار شدم فخرالدین به ناچار ازدواج مان را به طور رسمی ثبت کرد و نام من در شناسنامه او قرار گرفت. سه ماه بعد از این ماجرا فرزندم در حالی متولد شد که اختلافات ...
آب کم نیست، نیست!
! گفتم: چه کنم خانم؟ ترافیک بود و خیابان، بسته! توی ماشین نشسته بودم و تا بازشدن راه ، آهنگ گوش دادم. با ترافیک و شلوغی شهر که نمی شود کاری کرد ؛ به همین خاطر من به همه می گویم که اگر مشکل داری یا اگر زنت، شوهرت یا بچه هایت خوب نیستند، اگر وضع مالی ات خوب نیست، غصه نخور؛ به جایش به یافتن راه حل مشکلت فکر کن. بسیاری از این موضوعاتی که می گویید، به مهارت حل مسئله برمی گردد که ما تقریبا آن را ...
این مادر و پسر پس از 12 سال به هم رسیدند
، دوستان سالار و مدرسه اش مرا عذاب می داد. شوهرم هم قبول کرد و با هم به خانه قدیمی مان در روستای احمدآباد که سالار در آنجا به دنیا آمده بود، برگشتیم، اما باز هم دست از تلاش برنمی داشتیم. خودمان مرتب به دنبال سالار می گشتیم. پلیس هم کار خودش را ادامه می داد اما اثری از پسرم نبود. دیگر ناامید شده بودم اما یاد سالار همچنان با من بود. هیچ وقت فراموشش نکردم. تقریبا هر شب برایش اشک ریختم. دلم تنگ شده بود ...