سایر منابع:
سایر خبرها
زنی با افکاری آزاد
بیمار ها گفت که می خواهد چه کار کند.. مادرم می خواست محیط جدید زیاد اذیتم نکند، به من یک قل دو قل یاد داده بود. روی زمین داشتم این بازی را تمرین می کردم. در همین حین چشمش افتاد به من. پدرم شروع کرد به صحبت کردن که حسین جان اینجا تو مریض می شوی، برایت خوب است که با خانم فرخزاد به تهران بروی. آنجا مدرسه می روی. من منتظر بودم که صحبت های پدرم تمام شود تا فرار کنم. فروغ آنجا بود ...
آیت الله خامنه ای با تدبیر و درایت کشور را هدایت کردند
شرایطی در کشور ما شروع شد و برای ایجاد عدالت اجتماعی چه قدم هایی را برداشت؟ بنده قبل از انقلاب معلم بودم -در منطقه فیروزکوه دماوند و هم در منطقه کوه سرخ کاشمر هم در منطقه خلیل آباد کاشمر- احساس می کنم که عدالت اجتماعی در محیط های دوردست و روستاها خوب اجرا شده است. یعنی شما در روستاهای قبل از انقلاب آب شرب لوله کشی نداشتید، جاده به ندرت بود، برق بسیار کم بود، خانه بهداشت وجود نداشت. مدارس گلی بود و ...
فیلم های سینمایی و تلویزیونی سیما در روزهای پایانی بهمن ماه
بزرگتر است که خاطرات خانوادگی خیلی تلخی دارد. او سال های زیادی از عمر خود را در زندان سپری کرده و اکنون در زندگی اش چیزی برای از دست دادن ندارد. اما توبی برادر کوچک تنر سالها پیش ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است. او به تازگی از همسر خود جدا شده و تمام دغدغه اش در زندگی این است که فرزندانش در آینده به سرنوشت او و اجدادش دچار نشده و زندگی خود را در فقر و تنگدستی سپری نکنند.... دال دیکی، بن ...
جواب امام به پیشنهاد ترور شاه
امام رفتند و پدرم خدمت امام عرض می کنند که: ما حاضریم به خودمان بمب ببندیم و خودمان را زیر ماشین شاه بیندازیم و او را نابود کنیم! امام می فرمایند: به این کارها نیاز نیست، شما باید باشید و نهضت را ادامه بدهید. بعد حضرت امام این جمع را به عنوان هیئتهای مؤتلفه اسلامی متشکل کردند. در جریان اعتراض به رفراندوم شاه انقلاب سفید که در بهمن ماه برگزار شد، نقش فعالی داشتند و در این باره در قم ...
جنایت هایی که در شب ولنتاین اتفاق افتاد! +تصاویر
...، اکثر قتل ها و جنایات در این روز نیز بر پایه عشق اتفاق می افتد که البته نام بیماری و جنایت برای آن نهاده خواهد شد و نه عشق ! در ادامه چند مورد از برجسته ترین اتفاقات تلخ و تاریک تاریخ در روز ولنتاین را مرور می کنیم: داستان قتل جودی سرین 38 ساله در سال 2007 و درست در روز ولنتاین، Art و Lois Serrin برای دیدن دختر 39 ساله خود یعنی Jodine به خانه وی رفتند. جودین از ...
ابهام در مرگ صاحب خانه ویلایی
این در حالی است که دو متهم پرونده با وجود انکار دست به یقه شدن با صاحبخانه در بازداشت به سر می برند. به گزارش ایران، ظهر دوشنبه 23 بهمن مأموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر در جریان مرگ مرموز مرد 65 ساله ای در مغازه اش قرار گرفتند. با اعلام این گزارش، بازپرس و تیم تحقیق نیز در محل حضور یافتند. در تحقیقات مقدماتی مشخص شد که صاحب مغازه با دو پسر جوان درگیر شده و بعد از این درگیری ...
داستان های واقعی از عشق های باورنکردنی
، هیچ وقت او را نبخشیدم چون احساس می کنم تمام بدبختی های من و خواهرم به خاطر آن کار مادرم بود. بعد از این ماجرا پدرم؛ من و خواهرم را از اراک به تهران نزد خانواده اش برد ولی چون آنجا هم کاری برای پدرم نبود به پیشنهاد مادربزرگم به ساوه و خانه دایی پدرم رفتیم و در یک اتاق کوچک ساکن شدیم اما خواهرم تهران ماند تا پیش دانشگاهی اش را تمام کند. من با پدر همراه شدم و یک سال از درس عقب ماندم. چرا ...
معمای ناپدید شدن زن میانسال
شود اما بی فایده بود. او گوشه گیر شده بود و زیاد با اعضای خانواده رفت و آمد نمی کرد. به او سرمی زدم و جویای احوالش بودم و مدام سعی می کردم تنهایش نگذارم. 8 آذر امسال برای دیدن او به خانه اش در محله پیروزی رفتم. در خانه او باز بود. چندبار خواهرم را صدا زدم اما پاسخی نداد. هیچ وقت سابقه نداشت در را باز بگذارد. من به ماجرا مشکوک شدم و وارد خانه خواهرم شدم. آنجا به هم ریخته نبود. اتاق ها و حمام را جست ...
نان پختن را از مادرم یاد گرفتم/ اشتغال زایی برای 6 نفر
کارآفرین سمنانی است که در زمینه پخت نان سنتی استان سمنان کارآفرینی می کند و برای 6 نفر اشتغال ایجاد کرده است. این بانوی کارآفرین 6 سال است از کنج حیاط خانه پخت نان سنتی را با همکاری خانواده شروع کرده و در حال حاضر روزی 5 کیسه آرد برای پخت نان مصرف می کند. قریب در ادامه تاکید کرد: چون مادر بزرگم و مادرم کاملا فن نان پختن را بلد بودند و خودم نیز مقداری پخت نان را یاد گرفته ...
شهید محمد بالاپور
محمد بالاپور، دومین فرزند حسن بالاپور در سال 1341 در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش مغازه شیشه بری داشت ولی از درآمد مکفی برای اداره خانواده اش برخوردار نبود. خانه ای که محمد در آن بزرگ شد، شامل یک حیاط چهل متری، یک اتاق و یک دهلیز تنگ بود که بنا به گفته مادرش: بچه ها نمی توانستند پاهایشان را دراز کنند. وقتی محمد، هفت ساله شد او را در دبستان ترقی ثبت نام کردند و او دوره دبستان را طی کرد و ...
شهید حمید پاکی خطیبی
، می گذراند. حمید برای من که برادر کوچک ترش بودم، یک دستگاه دوچرخه کورسی خریده بود. در اوایل سال 1362، روزی سرویس سپاه به سراغ او نیامد. حمید از من خواست تا او را با دوچرخه به مقصد برسانم. باهم راه افتادیم و او در میدان جهاد پیاده شد تا ادامه راه را پیاده برود. قبل از رفتن نامه ای به من داد تا به مادرم بدهم ولی لحظه ای بعد نامه را از من پس گرفت و رفت. فردای آن روز باخبر شدیم که حمید مقابل ...
شهید سیروس پاک نژاد بنابی
خانواده پاک نژاد بهتر شد و آن ها منزلی در محله شیخ تاج مراغه خریدند و سیروس در سال 1351 در این محله به مدرسه راهنمایی دکتر شفق (ابوذر فعلی) رفت و تا سال 1354 به تحصیل ادامه داد. در این دوره به جمع هنرمندان تئاتر پیوست و علاقه زیادی به این هنر پیدا کرد، عشق و علاقه ای که تا پایان عمر در سینه داشت. سیروس سال 1354 در دبیرستان پهلوی (امام خمینی قدس سره فعلی) مراغه دوره متوسطه را آغاز کرد و در سال 1358 ...
شهید احمدعلی پورصمدبناب
فرد می گوید: خیلی فعال بود اما اگر کسی با احساساتش بازی می کرد تا دو روز غذا نمی خورد. روحیه خیلی عجیبی داشت. احمدعلی در سال 1328 وارد مدرسه غفارخان (مولوی فعلی) شد و تا مقطع سیکل به تحصیل ادامه داد. هاشم ارجمندی یادآوری می کند: او خیلی مقید به انجام تکالیفش بود و مشق هایش را می نوشت و هر وقت بیکار بود کتابی جلویش باز بود. احمدعلی به درس و مدرسه بسیار علاقه مند بود اما به خاطر کمک به ...
شهید اصغر امیرفقر دیزجی
اصغر امیرفقر دیزجی (فرزند رضا)، از مادری به نام معصومه فرجی در سال 1332 در روستای دیزج اسکو از توابع شهرستان تبریز در خانواده ای بسیار فقیر به دنیا آمد. وضعیت مالی خانواده چنان نامساعد بود که مادرش می گوید: وقتی اصغر متولد شد تا هفت روز پول نداشتیم برایش لباس تهیه کنیم تا اینکه یکی از همسایه ها لباس کهنه بچه اش را به ما داد. این وضعیت نامطلوب معیشتی سبب شد که اصغر از همان خردسالی برای ...
شکنجه های مرگبار خواستگار خشمگین
...، برای آرش تقاضای مجازات دارم. سپس سیما در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: چند سال بود از همسرم جدا شده بودم و با دخترم زندگی می کردم. یک سال قبل از این ماجرا به عنوان مسافر سوار خودروی آرش شدم. او که مجرد بود سر صحبت را باز کرد و این شروع آشنایی ما بود . او چند بار به دیدنم آمد و پس از مدتی به من ابراز علاقه کرد. آرش می گفت قصد ازدواج دارد.این زن ادامه داد: ماجرای پیشنهاد ازدواج آرش را با خانواده ام ...
شیموس هینی شاهدی افشاگر
، سرانجام آزاد، خدای قادر متعال، ما سرانجام آزادیم. اما علی رغم ضرب آهنگ های طبیعتا امیدبخش آن رویا، خوابی را به یاد آوردم که سال پیش در کالیفرنیا دیده بودم. وقتی در مقابل آیینه حمام صورتم را اصلاح می کردم چشمم در آیینه به مردی زخمی افتاد که داشت به طرف من می افتاد و دست های خون آلودش را بلند کرده بود تا مرا ازهم بدرد یا به من التماس کند (هینی 1980، ص33). توجه باید کرد که اختلاف، تنها میان ...
ارسال پیامک غیراخلاقی به دختر افغانی خون به پا کرد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، ساعت 2 بامداد دیروز بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 146 حکیمیه از قتل پسر جوان افغانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. همچنین مشخص شد قاتل که پسر جوانی به نام رحیم است در این حادثه به شدت زخمی و تحت درمان قرار دارد. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه صبح دیروز ...
خرمشاهی: هیچ وکیلی از نفس قتل دفاع نمی کند، بلکه از حقوق دفاع می کند
شرع بودن رابطه انگشت اشاره باید به طرف هر دو باشد. در ابتدای این حادثه دو وکیل که گویا اکنون در ایران نیستند وکالت پرونده را بر عهده گرفتند. دفاعیاتی کردند که بخشی ژورنالیستی، بخشی حقوقی و بخش دیگر سیاسی بود. وی گفت: اگر جای قاضی بودم زمانی که وکیل حرفی غیرحقوقی می زد می گفتم حرفش خارج از ساختار دفاع و غیر حقوقی است. کاش قانونی بگذارند که در آن حداقل سابقه وکالت پرونده های قتل، 10 سال ...
قاچاق سوخت همچنان در استان جان می گیرد/ بمب های متحرک عامل اصلی تصادفات جاده ای در سیستان و بلوچستان
در سال دوم دبستان به دلیل مشکلات مالی نتوانستم به تحصیل ادامه دهم به همراه پسرعموی پدرم به مرز آمده و به شغل حمل سوخت مشغول شدم. جدگال با اشاره به اینکه قاچاقچیان سوخت شب و روز با جانشان بازی میکنند، بیان کرد: شاید بسیاری از افرادی که به این کار آشنا نیستند فکر کنند که سود بالای این شغل برای ما ثروتی بی حساب و کتاب به بار آورده است اما درواقع ما شب و روز باجانمان بازی میکنیم تا پولی بی ...
انقلابیون از سرنگونی سریع نظام پادشاهی غافلگیر شدند/ معاون سازمان برنامه و بودجه، وقوع انقلاب را پیش ...
ما در آن دوره، بر همین مبنا و در خانواده شکل گرفت. *در سال 1341 دیپلم و در سال 1345 لیسانس از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گرفته اید. در زمان خدمت سربازی فوق لیسانس گرفته و در سال 1347 به استخدام وزارت خارجه درآمده اید. چطور شد برای فعالیت در وزارت خارجه علاقه پیدا کردید؟ -پدرم دوره مدرسه عالی سیاسی را گذرانده بود و همکلاسی هایش علیقلی اردلان و نصرالله انتظام ...
صحبت های تکان دهنده مادر احمدرضا شاکر در تصادف مهدی قائدی
تأیید کرده ولی دکتر اورولوژی تکذیب کرده است چون با قلب خودش نفس می کشد و در کمای عمیق است. من گفتم احمدرضای من برمی گردد. روز اول تا عصر بیمارستان بودم. مرتب قرآن می خواندم. جوشن کبیر می خواندم. برادرم من را بغل کرد و گفت خدا صبر بدهد. گفتم چرا این طوری می گویی؟ پسر من زنده است. آمدیم خانه، دوباره همه تسلیت می گفتند. گفتم چرا این طوری می گویید؟ بچه من زنده است. چرا تسلیت می گویید. دیدم جو این طوری است ...
سوءقصد در بازار نشر ایران/ چاپ ترجمه ای از غول ادبیات هلند
، اما در اون صورت تو رو جلوِ دیوار می گذاشتن. به خصوص با اون مقامی که داشتی. درست مثل سلانسکی، وقتی تیربارانش کردن من در چکسلواکی بودم. این که هنوز زنده ای، باید سپاس گذار دولت نظامی باشی. چون یپ جواب نداد، او ادامه داد همیشه بهتر است آدم به عنوان رئیس یک باشگاه فوتبال ، توی زباله دانی تاریخ بیفتد تا یک لاشه فراموش شده باشد. این طور نیست؟ مرد درشت هیکلی که روبه روی دی خراف نشسته بود، یک ...
دلتنگی های زمانی
زهره قندهاری چند ماهی بود که با مرجان دختر همسایه مان عقد کرده بودم. سال ها بود که او را می خواستم و امسال بخت توفیق داد که با هم ازدواج کنیم؛ اما از زمانی که قرار بود به سربازی بروم انگار دنیا را می کوبیدند توی سرم. از قضا هم افتاده بودم کرمان. تنها پسر خانواده بودم و مادرم علاقه زیادی به من داشت و نمی توانست دوری مرا تحمل کند؛ حالا هم که نامزد کرده بود دلتنگی هایم بیشتر می شد. فقط دو ...
تجلیل از خانواده شهدا در دومین یادواره شهدای زن خراسان رضوی
با بیان اینکه بن مایه این تشخیص بصیرت است، اضافه کرد: بصیرت به سطح تحصیلات بستگی ندارد بلکه به فرمایش رهبر انقلاب چه بسا عوامی هستند که از خواص پیشی گرفتند. رئیس دانشکده حضرت زینب(س) با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب ادامه داد: زمانی که شهادت نصیب بانوان شهید ما شد دو جریان غربی و شرقی وجود داشت اما با گذشت 10 سال ما هنوز نتوانستیم الگوی زن اسلامی را معرفی کنیم. خاطرات خانواده ...
وصیت یک شهید نوجوان درباره بدگویان به ولی فقیه
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، در آن روزها؛ فرزند پسر در یک خانواده روستایی حکم عصای دست را داشت. علی شاه پس از سه فرزند دختر به دنیا آمد و به گونه ای چشم و چراغ خانه شد. پدرم کشاورز بود و از سوی دیگر در روستا این اعتقاد وجود داشت که دختر یک خانواده باید یک برادر داشته باشد. مادرم پس از علی شاه سه فرزند دختر دیگر به دنیا آورد. خانواده دلشان را به علی شاه گرم کرده بودند اما نمی دانستیم که دست ...
راست می گفتند...
حسی داره؟ تازه متوجه شدم در آغوش مادرم هستم. از فرط خوشحالی شروع کردم به فریادزدن و بلند بلند می گفتم: مادر واقعیت داره، مادر واقعیت داره... مادرم که متوجه حرف های من نمی شد، خیلی ترسیده بود. خوشحال بودم که از اعتقادم دست برنداشتم. یاد حرف های برادرم افتادم که می گفت: من به چیزی که نمی بینم، اعتقاد ندارم؛ من به مادر هم اعتقاد ندارم. ناگهان یاد برادرم افتادم. چشمانم را به ...
10 فیلم برتر تاریخ سینما درباره روزنامه نگاری
کین جوان گفت: فکر می کنم اداره یک روزنامه کار سرگرم کننده و جالبی باشه. ارتباط خود من با داستان همشهری کین در سال 1987 اتفاق افتاد. سال ها بعد از آن پرواز و درست صد سال بعد از این که اولین نفر از خانواده هرست مسئولیت اگزمینر را برعهده گرفت. ویلیام (ویل) آدولف هرست سوم من را به عنوان رییس دفتر واشنگتن اگزمینر و ستون نویس درباره اتفاقات داخلی استخدام کرد. بخش زیادی از انرژی و اشتیاق ...
از رانندگی لیفتراک و کارگری تا مردی به نام اُوه
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تهیه و ترجمه: مرسده حیدری - فردریک بکمن، نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی ، متولد دوم ژانویه 1981 میلادی است. پیش ترها، شهرت بکمن در سوئد به خاطر وبلاگ نویسی و مقاله هایی بود که برای روزنامه های متعدد می نوشت. اما پس از انتشار چند کتاب موفق امروزه دیگر آوازه او در همه جای جهان به گوش می رسد. او در سال 2012 میلادی با انتشار رمان مردی به نام اُوِه که همان سال بیش از 600 هزار نسخه در سوئد ...
متهم: مقتول در تلگرام به همسرم پیام می داد/ تقاضای قصاص خانواده مقتول برای متهم
بیمارستان بستری بودم، با رضایت شخصی خودم مرخص شدم و با توجه به اینکه حالم مساعد نبود نمی توانستم رانندگی کنم لذا خودروی مرحوم ح _ ط را پارک کردم و با آژانس بلافاصله راهی تهران شدم، صبح که رسیدم به تهران ابتدا پسرم را به منزل پدرم بردم و بعد خودم به پلیس آگاهی طبس تماس گرفتم و به این قتل ها اعتراف کردم و آدرس خودم را دادم تا من را دستگیر کنند. وی ادامه داد: عابر بانک مرحوم اکثر مواقع در دست ...
وقتی دختر همسایه مان باردار شده باز هم به زندان افتادم و ..! / عاشق خنده های شیرین رها هستم!
.... او در آن جا نان می پخت و من در بازار Store می فروختم، اما درآمدمان کفاف زندگی را نمی داد به همین خاطر هم دست به خلاف های کوچک می زدم و مادرم نیز اعتراضی نمی کرد.11 ساله بودم که مادرم تصمیم گرفت در محله خزانه تهران زندگی کند آن جا بود که سرقت های حرفه ای من شروع شد و من سردسته خلافکاران محله شدم آن قدر برای تحمل کیفر به کانون اصلاح و تربیت رفته بودم که دیگر همه مرا به عنوان سرکرده باندهای ...