سایر منابع:
سایر خبرها
زنی که فکر می کرد سرطان دارد برای خودش هوو آورد / جواب آزمایش اشتباه بود اما شوهرش حاضر به طلاق زن دوم ...
وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم ...
4 طلاق عجیب در ایران که باور کردنشان سخت است
...! تنها به خاطر این که مدیرعاملم یک زن بود باید چشمم را روی کار و درآمد مناسبم می بستم و بیکار می شدم. هرچه سعی کردم نگین را قانع و با آرامش او را متوجه اشتباهش کنم، فایده ای نداشت. الان پنج ماه است نگین هر شب قهر می کند و دعوا به راه می اندازد تا من از کارم استعفا بدهم. می گوید دوست ندارد من برای یک زن کار کنم. من هم وقتی دیدم حرفش غیرمنطقی است، قبول نکردم. زندگی ما در این چند ماه از این رو به ...
من اولین زن استنداپ کمدین ایران هستم
خندد) اصلا کسی که در این شغل می آید قول می دهم که تب دیده شدن دارد. هیچکس نیست بگوید نه من دوست ندارم دیده شوم و بعد برود بازیگر سینما بشود. یکبار در مدرسه دیدم یکی از دوستانم که از نظر من استعداد نداشت یک نقش در تئاتر مدرسه بازی می کند. سختم شد. سریع پیگیر شدم و از آن موقع پای ثابت تئاترهای مدرسه شدم. بچه های مدرسه با انگشت نشانم می دادند که این دختره مهسا ایرانیان است. از نقش هایی که یادم می ...
بازندگان و برندگان التهاب بازار ارز
بود که دلار دوباره به قیمت قبلی بازمی گردد من هم همان روز تمام دلارها را با قیمت 4هزار تومان فروختم اما روزبه روز قیمت بالاتر رفت و حالا باید با نرخ روز دلار بخرم و به اطرافیانم برگردانم. من ضرر کردم و یک جورایی ورشکست شده ام. چند وقت است که در این بازار کار می کنی؟ من قبلا در کار سکه بودم که در آن کار هم ورشکست شدم. قیمت سکه هم نوسان داشت و من بازی را باختم. برای همین وارد ...
از دعوا در تلگرام تا نزاع مرگ بار در خیابان
برای دختری که من دوستش داشتم، مزاحمت ایجاد می کرد برای همین تصمیم گرفتم او را ادب کنم و با او قرار دعوا گذاشتم. متهم درباره روز حادثه گفت: روز حادثه با یکی از دوستانم به نام رضا برای درگیری با مقتول و دوستانش به محل نزاع رفتیم که ناگهان مقتول من را به زمین کوبید و درحالی که روی سینه ام نشسته بود، با مشت و لگد مرا کتک می زد. خیلی ترسیده بودم برای همین چاقو را از زیر لباسم درآوردم و یک ضربه به ...
رد شنی تانک ارتش روی پیکر مادرم مانده بود
جمعه با همسرم در جلسات مبارزه با بهائیت شرکت می کردیم. وقتی مکتب توسط ساواک بسته شد، من در مسجد نبی واقع در کوه سنگی مشهد کلاس های مذهبی خودم را ادامه دادم. هر روز کلاس های این مسجد شلوغ تر می شد. یک کلانتری روبه روی مسجد قرار داشت. وقتی جمعیت خانم ها همگی با چادر مشکی پوشیده از مسجد خارج می شدند، بعضی ها فریاد می زدند: کلاغ سیاه ها درآمدند. کمی بعد کلاس ما را تعطیل کردند که مجبور شدیم در خانه ...
پسر نوجوان به پرداخت دیه و مجازات حبس محکوم شد
قتل گفت: روز قرار از یکی از دوستانم به نام فرزین خواستم برای رفتن سر قرار همراهم باشد. او قبول کرد و مرا با موتور به محل رساند. وقتی از موتور پیاده شدم فرامرز وقتی مرا دید با یکی از دوستانش که تا به حال او را ندیده بودم به من حمله کرد. ترسیدم و برای دفاع از خودم چاقویی که همراه داشتم را بیرون آوردم که ناخواسته به گردن مقتول خورد. وقتی فرامرز را خونین روی زمین دیدم از ترس سوار موتور فرزین ...
پسرانم از گود کشتی وارد معرکه نبرد شدند
اش را که گرفت راهی شد. اتفاقاً برنده هم شد. چند روز بعد به اهواز اعزام شد و مدت زیادی در اهواز ماند. بعد مرخصی آمد. دامادم گفت این بار من با موسی می روم تا مراقبش باشم. کمی از رفتنشان گذشته بود که دامادم تنها آمد. به ایشان گفتم پس موسی کو، قرار بود مراقبش باشی؟گفت مادر جان هر زمان عملیات می شد موسی هر جا که بود خودش را می رساند و داوطلب می شد و به کسی فرصت نمی داد. آخرین اعزام هم به مریوان رفت ...
وقتی دختر همسایه مان باردار شده باز هم به زندان افتادم و! / عاشق خنده های شیرین رها هستم!
و خلافکار بودم اما وضعیت آن دختر هم بهتر از من نبود پدرش اعدام execution شده بود و برادرانش نیز خلافکار بودند زمانی که همسرم باردار بود بار دیگر روانه زندان شدم و تولد دخترم را ندیدم. آنجا بود که تصمیم گرفتم دیگر دزدی theft نکنم. رها 6 ماهه بود که من آزاد شدم و با یک موتورسیکلت دست دوم به مسافرکشی پرداختم. به همسرم قول دادم دیگر زندگی آبرومندانه ای برای او مهیا کنم، اما یک سال از این ...
خوشه سازی 400 کارگاه اقتصادی توسط یک جوان بسیجی
احسان مکرم می رویم که درگیر انجام کارهای افتتاح 40 گلخانه آلوئه ورا است.طرح جدیدی که سازمان بسیج سازندگی به همراه چند سازمان دیگر کلنگ آن را زدند و قرار است برای تعداد زیادی کارآفرینی داشته باشد . احسان با اشاره به این نکته که هدف ما از اجرای این طرح ها افزایش مهارت بازاریابی در بین شبکه تولید کنندگان عرصه های فوق،تقویت و حمایت از تولید کنندگان، اشتغال پایدار و سود بالا،تشویق به تولید و ...
دوست ندارم که شوهرم با این خانم کار کند مگر زور است...
من از کارم استعفا بدهم. می گوید دوست ندارد من برای یک زن کار کنم. من هم وقتی دیدم حرفش غیرمنطقی است، قبول نکردم. زندگی ما در این چند ماه از این رو به آن رو شد. آن قدر که هردو تصمیم به طلاق گرفتیم. در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من دوست ندارم شوهرم برای یک زن کار کند. از یک زن حقوق بگیرد و یک زن به او دستور بدهد. کار شوهرم جوری است که در شرکت ارتباط مستقیم با مدیرعاملش ...
دانشگاه قبول شدم، یواشکی رفتم جبهه!
، پدر و خواهر من در مشهد شروع شد. چون کار پدرم آن جا رفت و زندگی تنهایی من و برادرم! و برخی شب ها که او در پادگان شیفت بود، من تنها هم بودم. این شرایط برای سال 59 هست. فاش نیوز: جنگ شروع شده بود؟ - هنوز من مشهد بودم که ضدهوایی ها شروع کردند به کار کردن! این صداها برای ما خیلی غریب و خوفناک بودند. بعد خبر آمد که عراق به مرز ما حمله کرده، این ها هم برای آمادگی دارند مانور می دهند ...
زنی با افکاری آزاد
و فکر می کنم که فهمید بچه چه نقشه ای دارد و کاری کرد که تا آن لحظه نکرده بود. دست من را گرفت. دست فروغ دستی است که در باغچه بعد ها کاشته شد و سبز شد. من خشک شدم و هیچ کاری نکردم. در قطار که نشسته بودیم، به خودم آمدم. من قطار به زندگی ام ندیده بودم. شروع کردم به لرزیدن و فروغ همه راه من را در آغوش گرفته بود. فروغ هی می گفت: حسین چرا من را مامان صدا نمی کنی؟ من وقتی آمدم تهران، دیدم بچه ...
داستان های واقعی از عشق های باورنکردنی
اما الان برخلاف میلم در حال جدا شدن هستیم. اولین بار که او حرف از طلاق زد وقتی بود که برای کارهای دانشگاهم یک روز زودتر از سفر تبریز برگشتم (کارشناسی مهندسی کشاورزی قبول شده بودم) علی به زور مرا پیش خواهرم فرستاده بود، وقتی به خانه رسیدم، علی اصلا حال طبیعی نداشت، اول که می خواست مرا راه ندهد بعد که به زور وارد شدم خودش را به درو دیوار می زد و بد و بیراه می گفت دوست داشت مرا از خانه بیرون ...
شهید سیروس پاک نژاد بنابی
تعاون لشکر عاشورا مشغول به کار شد و پس از مدتی به صورت نیروی رزمی و خط شکن درآمد و سپس تک تیرانداز و آرپی چی زن شد. مدتی بعد، مسئول دسته شد و به تدریج مسئولیت های بیشتری به او واگذار شد. تا اینکه فرماندهی گردان شهید درخشی را به عهده گرفت. رسول عبدالله زاده - هم رزم سیروس - می گوید: من در سال 61 با سیروس آشنا شدم و در آن زمان یکی از نیروهای تحت امر ایشان بودم. سیروس فرمانده گردان شهید درخشی ...
شهید اصغر امیرفقر دیزجی
داد و در مواقعی که در امور جاری منزل به کمک خانواده می رفت، شب ها در کنار چراغ نفتی به انجام تکالیف می پرداخت و گاهی اوقات کتاب های داستانی می خواند. هم زمان با تحصیل، چوپانی و کشاورزی می کرد و مدتی هم در کوره آجرپزی کار می کرد. دوست داشت در آینده شغلی داشته باشد که بهتر بتواند به مردم خدمت کند، می گفت: اگر در زندگی مشکلی نداشتم دکتر می شدم. در سال 1342 خانواده امیر فقردیزجی منزلی در تبریز ...
خاطرات توریست هایی که به ایران سفر می کنند
. شب فراموش نکردنی در کنار ایرانیان فرهیخته و باسواد را گذراندیم. سیلویا هیچ وقت سفرم به ایران را فراموش نمیکنم. سفری که هرگاه به خاطر میآورم لبخندی بر لب هایم مینشیند. در هیچ کشوری با مردمی چنین دوست داشتنی، میهمان نواز، خونگرم و مهربان رو به رو نشده ام. وقتی از ایران برای دوستانم تعریف میکنم، همه آنها با تعجب نگاهم میکنند. خیلی از آنها ایران واقعی را نمیشناسند.من تصمیم گرفتم ...
از رانندگی لیفتراک و کارگری تا مردی به نام اُوه
...، گفت: که این مرد؛ اوه ، خیلی شبیه توست. چون من هم با دیگران کم صحبت می کنم و زیاد اجتماعی نیستم. از آن به بعد مردی به نام اُوِه شکل گرفت. هنگامی که او دست نوشته رمان مردی به نام اُوِه را نخستین بار برای چند ناشر ارسال کرد، اکثر ناشران او را نادیده گرفتند و پاسخی ندادند. حتی چند تن آن را به طور صریح رد کردند. در این میان آنچه سبب امیدواری وی می شد بازخورد خوب خوانندگان وبلاگش بود ...
متهم دوم قتل بنیتا: به کلانتری خاتون آباد ماجرا را خبردادم، توجه نکردند
بد من مغازه در آن مدت تعطیل بود. آخرین بار چه زمانی آزاد شدی؟ دی ماه پارسال بود. 17 ماه به اتهام 130 سرقت لوازم داخل خودرو بازداشت بودم و پدرم سند خانه اش را گذاشت و من از زندان آزاد شدم. بعد از آن دوباره سراغ دزدی رفتی؟ بله، در این مدت که آزاد بودم حدود 40 سرقت دیگر انجام دادم. از زمانی که ماشین پدر بنیتا رابردی، چند سرقت انجام دادی؟ هیچی ...
شعر به جای شاعر حرف می زند
سوم دبیرستان که آنجا مشغول به تحصیل بودم شعرم در ویترین مخصوص کاردستی های منتخب باشد و این یکی از بهترین اتفاق های زندگی ام بود . او با بغض از بدترین اتفاق زندگی در 15 سال پیش می گوید: بعد از فوت ناگهانی همسرم، فرزندانم از من خواستند برای سنگ مزار همسرم شعر بگویم، در حالی که بدترین شرایط روحی، روانی و جسمی را تجربه می کردم، این کار را کردم و هنوز بعد از این همه سال با هر بار خواندنش، شوک ...
قتل همسر به دلیل لج بازی
اش برود. من با خواهرزاده همسرم درگیر شده بودم و آن ها برای من چاقو کشیده بودند. از او خواستم که آنجا نرود اما قبول نکرد؛ عصبانی شدم و دوباره با او درگیر شدم. از عصبانیت سمت آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم و با چاقوی میوه خوری چند ضربه به او زدم.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم قرار گرفته است.قانون پلاس ...
سنگ تمام شعرای جبهه انقلاب برای حاتمی کیا/ گاف بزرگی که جشنواره ساز شد
روزی از همین روزاس که داماد لرستانم توی بیتای بالا فتنه گر بودم ولی، توبه ! توی بیتای پایینی یکی از اهلِ ایمانم: تساهل یا تسامح، بیخوده تو جبهه ی حق،پس همه حرفامو رُک میگم، شبیه تیتر کیهانم دارم با غاصبای قلب تو میجنگم و حالا سی و سه روزه عینا، مثل حزب ا.. لبنانم دل من ساحل ایذه س، بیا آزاد کن اونو بیا ای ناو ...
مولاوردی و ابتکار ویترین هستند؛ پشت پرده افراد دیگری اند/زنان مجلس اگر کاری هم کردند تا الان بازتابی ...
سال قبل از اتمام مجلس نهم رویکرد هجمه تبلیغاتی و سیاه نمایی رسانه ای علیه زنان مجلس نهم به خصوص تأثیرگذاران آن علنی شد. نشانه هایی از وجود اتاق فکرهای برنامه ریزی و سناریوسازی آشکار بود که رسانه ها آن ایام شاهدی بر این رویکرد است. مواردی از جمله سفارش مصاحبه های جعلی و گفتگوهای انجام نشده، انتصاب مواضع خود ساخته به نمایندگان زن و حتی کلیت مجلس به منظور تشویش اذهان عمومی و به تعبیر خود زمینه سازی ...
اولین دعای پسرم پیروزی جمهوری اسلامی بود/ زائران گلزار شهدا از کرامات سید ابوالفضل می گویند
یک زن در این کار با مشکل مواجه نشدید؟ هر چند زنان در مقایسه با مردان کمی دیرتر به مقصد و هدف خود می رسند، روبروی زن ها همیشه موانعی وجود دارد و ان ها باید این موانع را پشت سر بگذارند تا به موفقیت برسند زن ها به هدف خود خواهند رسید شاید کمی دیرتر اما دیرتر و خسته تر. شروع هر کاری سخت است و کار من هم سختی های خودش را داشت. یکسال طول کشید تا با تبلیغات مختلف، جا بیفتم و مردم من را ...
نرگس پلنگ مشهد دستگیر شد
موقعی که سر و کله این افراد پیدا شد، سرقت Stealing و کیف قاپی نیز در محله آغاز شد. اهالی همدیگر را می شناختند و در این مدت اصلا از این گونه اتفاقات در محله نداشتیم. چند ماه گذشته بود که متوجه شدم از چند نفر از اهالی محل زورگیری شده است و چند نفر نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. چند نفر از شاهدان مدعی بودند همان مردانی که در خانه مستأجرم رفت وآمد داشته اند شب حادثه Incident مرتکب این جرائم شده اند ...
وقتی با شیما در اتاق بودم همسرم سر رسید و...
او باقی بمانم این بود که به دور از چشم همسرم به خانه شیما رفت و آمد می کردم تا این که متوجه شدم او چگونه برخی زنان ناآگاه و یا مردان ساده لوح را فریب می دهد و از این طریق میلیون ها تومان به دست می آورد در حالی که خودش غرق در مشکلات و تباهی است. در این میان خیلی سعی کردم تا سمانه را از عاقبت رفتن نزد رمال و گوش کردن به حرف های پوچ و 2 پهلوی او بازدارم بی فایده بود چرا که نمی خواستم به ...