سایر منابع:
سایر خبرها
گاهی چاقی شما تقصیر خودتان نیست!
روز نو : اگر شروع به دریافت چند کالری بیشتر از معمول یا کاهش فعالیت کنید، از افزایش وزن تعجب نمی کنید اما اگر هیچ تغییری در شیوه زندگی خود ایجاد نکرده اید اما وزنتان رو به بالا میرود، چطور؟ بیایید نگاه دقیق تری به دلایل این موضوع داشته باشیم: کمبود خواب و چاقی کمبود خواب دو مشکل برای وزنتان ایجاد میکند. اول این که اگر دیر بیدار شوید احتمال بیشتری وجود دارد که آخر شب ...
قرص لاغری نداریم!
عنوان داروی گیاهی فروخته می شود وجود دارد. قدیرزاده در مورد عوارض این داروها گفت: این قرصها عوارضی همچون سردرد، بی خوابی، خشکی دهان، بی اشتهایی و عوارض قلبی مثل تپش، افزایش فشار خون و درد قفسه سینه دارند که مصرف این کپسول ها کاهش اشتها و تهوع، درد شکم و سوء هاضمه و مشکلات کبدی و عصبی مثل عصبانیت، استرس، افسردگی و تحریک پذیری را به دنبال دارد. این کارشناس پزشکی قانونی ادامه ...
ساده ترین روش برای مبارزه با درد دندان
داشته باشید که با این پنبه در دهانتان به خواب نروید، چون ممکن است در گلو گیر کند و مشکل به بار بیاورد. 2- شربت ضد سرفه اگر روغن میخک نداشتید چه؟ مثل اینکه کمی شربت سرفه در یخچال دارید که تاریخش هم نگذشته است. خوب است آن را بردارید. بله، سرفه ربطی به دندان درد ندارد اما شربت سرفه بعضا موادی مانند بنزوکائین یا منتول (طعم نعناعی دیفن هیدرامین را خاطرتان هست؟) دارد که می توانند دردهای ...
این دارو،درمان اصلی بی اشتهایی نیست
بیماری باشد. وی با اشاره به اینکه در درمان کاهش اشتها نخست باید به دنبال علت پیدایش آن و راه حل رفع آن بود افزود: اگر بی اشتهایی همراه با علائمی همچون کاهش وزن زیاد بدون دلیل، ابتلابه نشانه های افسردگی مانند اختلال در خواب، اضطراب، بی میلی به انجام کارها، وابستگی به داروهای محرک، مخدر و یا الکل و یا اگر داروهایی مصرف می کنیدکه از عوارض شایع آنها کاهش اشتها است مانند: ترکیبات آمفیتامین ...
بیماری های بدون علامت را بشناسید
) هنگامی رخ میدهد که جریان خون به بخشی از قلب قطع شده است. سکته قلبی دراول هیچ علامتی ندارد ولی در برخی از افراد درد قفسه سینه , تنگی نفس سرگیجه وجود دارد. 7-ترومبوز ورید عمقی (DVT) با یک لخته خون در ورید عمقی شروع می شود عمدتا در پاها است که نمی تواند حرکت کند . برخی اوقات علائم هشدار دهنده مانند درد، تورم یا احساس گرما در پا که در غیر این صورت هیچ نشانه دیگری ندارد 8-بیماری های کلیوی این بیماری در مراحل اولیه هیچ علامتی ندارد و در بیماران دیابتی شایع تر است. *آفتاب ...
افزایش میزان مرگ ناشی از مصرف مورفین یک چالش است
مانند رانندگی باید یک تا دو هفته پرهیز از رانندگی داشته باشند. وی با اشاره به اینکه جدی ترین عارضه استفاده از مواد مخدرها مشکلات تنفسی است، افزود: مخدرها به ویژه هرویین موجب ضعف ایمنی می شود و در اختلال خواب و اختلالات رفتاری بسیار مؤثر است. این متخصص بیهوشی خاطر نشان کرد: گرفتن رضایت نامه آگاهانه از بیمار و بستگان قبل از استفاده از مخدرها ضروری است. انتهای پیام ...
چای بابونه معجزه گر مشکلات زنانه!
بابونه برای درمان شوره سر، نیز استفاده می شود.چای بابونه مو را تغذیه کرده و درخشش و زیبایی می دهد . در صورت استفاده طولانی مدت از گل بابونه رنگ موها را روشن میکند. نکته مهم : چای بابونه منفعتهای بسیاری دارد، اما اگر بیش از حد مصرف شود معده را ناراحت و باعث اسهال می شود . همچنین اگر باردار هستید باید با دکتر خود مشورت کنید./باشگاه خبرنگاران جوان ...
فشار خون بالا : علل، علائم، تشخیص و درمان
... عامل مهم در تعیین خطرناک بودن فشار خون بالا، سطح کلسترول خون شماست. کلسترول بالا حساسیت عروق را به فشار خون بالا افزایش می دهد و باعث می شود که آنها بیشتر مستعد آسیب دیدن باشند. این به آن معناست که اگر فشار خون شما نیاز به درمان داشته باشد حتما لازم است که سطح کلسترول خون شما نیز چک شود و در صورت لزوم میزان آن کاهش یابد. در حالی که رژیم غذایی سالم، حفظ وزن مناسب و ورزش ...
میگرنی ها چه زمانی به درمان فوری نیاز دارند؟
کودکان دارای مشکلات سردرد، از میگرن رنج میبرند. میگرن هم در دختران و هم پسران وجود دارد اما پس از بلوغ در دختران شایعتر است. کودکان در صورت ابتلا به میگرن ممکن است علائمی بیش از سردرد داشته باشند از جمله درد معده و یا استفراغ شدید و مکرر (استفراغ دوره ای). اگر کودکی دچار عدم تعادل در پا، بی قراری و رنگ پریدگی شد یا حرکات غیر ارادی چشم یا استفراغ داشت، ممکن است نوعی میگرن به نام سرگیجه حمله ای خوش ...
عاقبت مصرف "شیشه"
سنتی در مقابل آن بسیار ضعیف هستند . مصرف کننده شیشه در حالت خماری، دست به حرکات جنون آمیزی می زند که شاید از دیوانگان زنجیری هم سر نزدند. از مهمترین عوارض طولانی مدت مصرف شیشه که معمولاً بعد از گذشت کمتر از 6 ماه مصرف خود را نشان می دهد اختلال شدید در عملکرد دریچه پروستات است که معمولاً ادرار و اسپرم با هم دفع می شوند. آسیب های شدید کبدی و جوش های صورت ، ایجاد عفونت در دستگاه گوارش ...
قند، بارداری را تلخ می کند؟
بیدارشدن از خواب - 1 تا 2 ساعت بعد از صرف صبحانه - 1 تا 2 ساعت بعد از صرف ناهار - 1 تا 2 ساعت بعد از صرف شام ورزش مناسب برای خانم های باردار دچار دیابت چیست؟ ورزش در این بیماران، به خصوص دیابتی های نوع2، از ستون های اصلی درمان است اما لازم است خانم باردار درباره خطرهای ورزشی در این دوران آگاهی های لازم را داشته باشد و به طور کلی از انجام ورزش ...
هلیکو باکتر پیلوری موجب سرطان معده می شود؟
ابتدای روده کوچک می شود. پزشک هر گونه تغییر بافت در مجرای گوارشی را مشاهده کرده و قادر است از آن نمونه برداری کند. درمان هلیکو باکتر پیلوری برای درمان عفونت هلیکو باکتر پیلوری معمولا از دو نوع آنتی بیوتیک و یک داروی ضد اسید استفاده می شود. بعد از چند هفته مصرف دارو، دوباره تست عفونت انجام می شود ودر صورت عدم موفقیت در درمان قبلی، درمان جدید با آنتی بیوتیک های دیگر آغاز می گردد. ...
سونامی سرطان، شوخی است یا واقعیت؟
این روزها مرگ جوانان بر اثر ابتلا به سرطان آن هم در زیر 40 سالگی، هشداری است برای اینکه متوجه افزایش مرگ های سرطانی در سنین پایین و جوانی باشیم. زیرا، هزینه ی درمان سرطان ها به قدری سنگین است که اگر نخواهیم پیشگیری را سرلوحه ی برنامه های خودمان قرار دهیم، شاید روزی مجبور شویم تمام بودجه ها و اعتبارات حوزه ی سلامت را صرف درمان سرطان ها کنیم. به گزارش ایسنا، روند رو به رشد سرطان در ...
روایتی از زندگی جانباز شیمیایی که روزگاری راننده سردار سلیمانی بود
بود و 15 روز دیگر درد فراوان داشت به حدی که گاهی اوقات حالت تهوع به او دست می داد و بالا می آورد ولی هر چه اصرار می کردیم که او را به پزشک نشان دهیم اجازه نمی داد و می گفت من طوریم نیست. می دانستم که اثرات جبهه و شیمیایی ست حتی بعضی از بستگان از او می خواستند که خود را به بیناد جانبازان و امور ایثارگران معرفی کند که ابتدا قبول نمی کرد ولی با اصرار خانواده یک روز قبول کرد و رفت و وقتی ...
از علت تکرر ادرار تا راههای درمان آن
. نارسایی های کلیوی در مراحل اولیه نشانه ای ندارند و فرد تا زمانی که 50 درصد یا بیشتر مورد تخریب یا نارسایی قرار نگرفته باشد علائمی ندارد. حتی گاهی عملکرد یک کلیه کاملاً از بین می رود اما فرد هنوز از آن بی اطلاع است. این نشانه ها را دارید؟ زمانی که بیش از 50 درصد تخریب و نارسایی در کلیه به وجود می آید نشانه هایی مانند درد، زردی پوست، رنگ پریدگی، بی اشتهایی، کاهش وزن، خستگی مزمن و... خود را نشان می دهند که شاید این زمان برای درمان و پیگیری بسیار دیر باشد، بنابراین لازم است نسبت به این موضوع آگاه بود و توجه کافی داشت. ...
فشار!فشار!فشارخون !هرآنچه که شما در مورد فشارخون خود و دیگران باید بدانید !
...، زیرا خون ریزی در این مدت سبب می شود حجم خون کم شده و فشار خون پایین بیاید. یکی از راهکار های موثر در بهبود افت فشار خون این است که فرد به صورت طاقباز خوابیده و پاهایش را کمی بالاتر از سطح زمین قرار دهد.(مانند شکل روبرو) در انتها یادآور می شوم نکته ای که خیلی مهم است، این است که فشارخون درمان کردنی نیست، کنترل کردنی است. مریم منصوری تازه ترین یافته ها درباره فشارخون ...
از ترامادول واقعا باید بترسید
شدید مانند دندان درد، دردهای پس از عمل جراحی، دردهای ناشی از سرطان، دردهای عضلانی اسکلتی حاد و همراه با داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی برای درمان استئوآرتریت یا همان آرتروز مفاصل، به کار می رود. سوءاستفاده از دارو گاهی اوقات برخی از افراد به دلیل عدم آگاهی، از یک دارو به عنوان محصول درمانی استفاده نمی کنند و ترامادول هم در همین گروه قرار می گیرد و با وجود اینکه یک دارو با ...
8 دلیل خوب برای مسافرت رفتن
فروکش می کند. در واقع توصیه می کنیم که چمدان ها را ببندید و به شهرها و مکان هایی که دوست دارید بروید. تفریح کنید. عجله ای برای رسیدن به مقصد نداشته باشید و از جاده ها و مسیر سفر لذت ببرید. در این صورت بدن تان استراحت می کند و به آرامش می رسد. تفریح و گشت گذار جسم تان را خسته می کند و روحتان را شاداب. بنابراین خواب با کیفتی را تجربه می کنید. علاوه بر این، قرار گرفتن در معرض هوای ...
کدام رازهایمان را به همسرمان نگوییم؟
جهت ذهنی برای همسرتان پیامدی ندارد. با بیان چنین موضوعی می خواهید حسادتش را قلقلک دهید و بیشتر مورد توجهش قرار بگیرید؟ مراقب باشید که این شیوه تلاش کردن برای جلب محبت او به حبس شدن تان در قفسی از بی اعتمادی ختم نشود. اخراج شده ام شاید جزئیات آنچه در محل کار شما می گذرد، به همسرتان ارتباطی نداشته باشد، اینکه امروز در محل کارتان رئیس با شما بد صحبت کرده چندان ربطی در زندگی مشترک ...
مهم ترین دلیل گرایش زنان به مصرف شیشه ناآگاهی است
نه گفتن، مهارت ابراز وجود، مهارت مدیریت استرس، مهارت حل مسئله و والدین مهارت های فرزندپروری را آموزش ببینند و اگر غیر از این باشد نتیجه آن افزایش شیوع اعتیاد در نوجوانان است.از طرف دیگر شناسایی مشکلات سلامت روان مردم و درمان است چرا که اگر در جامعه ای مشکلات سلامت روان مردم شناسایی و درمان نشود یقیناً شیوع اعتیاد در این جامعه بالاتر خواهد رفت. ارتباط تنگاتنگی بین بیماری های اعصاب و روان و اعتیاد ...
نسل سوم اثری ضد جنگ است
ایده فیلم نسل سوم از طرف مرکز مستند حوزه هنری به من پیشنهاد شد و سال گذشته همین زمان پژوهش درباره این فیلم را شروع کردیم. اوایل کار که کمی درباره موضوع تحقیق کردم، ترسیدم. چون تا پیش از آن اغلب فیلم هایم موضوعاتی شاعرانه داشتند و خودم هم به عنوان یک هنرمند روحیه ای لطیف دارم. اما در کنار اینها این سوژه برایم جذاب بود و دوست داشتم بدانم قضیه از چه قرار است. در ابتدای تحقیقات متوجه شدم این قضیه یک مساله جهانی و در واقع یک فاجعه جهانی و مرتبط با حقوق بشر است. در فیلم نسل سوم به موضوعی پ ...
ام.اس، تکرار تکرارها در روزهای تکراری
قسمتی از بدن، داغ شدن قسمتی از بدن، عدم هماهنگی اعضا خصوصاً پاها هنگام راه رفتن، عصبی شدن بی مورد، خواب زیاد، تنبلی و بی حسی، خستگی زودرس، اسپاسم، عدم هماهنگی بین کلمات در سخن گفتن، سنگینی سر و بدن، دفع بیش از حد ادرار نسبت به دیگران، حساس و زودرنج شدن، یبوست، علاقه به خوردن غذاهای سردی بخش (اسیدی) مانند لبنیات بخصوص ماست و بستنی اشاره کرد. وی گفت: در صورت پیشرفت بیماری، عدم کنترل ادرار ...
احدی در وزارت بهداشت برای کنترل جمعیت فعالیت نمی کند + پاسخ 10 شبهه
نوشته می شوند، دوره بازنگری دارند و از روی چندین رفرنس و مرجع بین المللی مورد استناد قرار می گیرند و تغییر این کتاب بدون توجه به زمان بازنگری خود رفرنس که مدت 7 تا 10 سال است، امری غیرعلمی محسوب می شود. بنابراین باید دوره های بازنگری با دوره های زمانی تغییر منابع علمی مربوطه انطباق داشته باشند. وی گفت: بر همین اساس زمان بازنگری کتاب دستورالعمل پیشگیری از بارداری سال 1395 است و در عین حال ...
آثار معنوی و روانی فعالیت ورزشی
جلوی تلویزیون لمیده اند، بیشتر است. پژوهش های انجام گرفته در مورد چهل هزار زن حاکی است، که حتی تحرکات بدنی ملایم نظیر باغبانی یا پیاده روی، در صورتی که چند بار در هفته صورت گیرد، به افزایش طول عمر کمک می کند. تمام تلاش و کوشش انسان برای دست یابی به زندگی بهتر، هدفمند و با کیفیت عالی همراه با کامیابی و رسیدن به لذت واقعی است؛ که ورزش بهترین زمینه ساز رسیدن به این هدف ها می باشد. ورزش ...
شایع ترین سرطان ها در همدان کدام اند؟
درمان ها نتایج خوبی گرفت و بیمار از طول عمر مناسبی برخوردار باشد. دکتر خلیلیان اذعان کرد: با اینکه سرطان معده بدون علامت است، اما در برخی موارد با علائمی نظیر درد خیف یا احساس پری معده، سیری زودرس، کاهش وزن، خونریزی معده، استفراغ های مداوم، کم خونی و مدفوع سیاه رنگ خود را نشان می دهد. وی تاکید کرد: برخی افراد به اشتباه گمان می کنند چکاپ می تواند سرطان معده را تشخیص دهد، اما ...
با یک کلیک همسر خود را انتخاب کنید
این سایت گزینه های مناسب برای هر فرد را نهایتا به خانواده وی معرفی می نماید! همچنین در سایت همسان گزینی از متقاضیان دختر و پسر تست شخصیت گرفته می شود و در صورت بروز نشانه های افسردگی یا سایر اختلالات فرد بجای معرفی تحت درمان و مشاوره قرار می گیرد. نوشدارویی مثل همیشه پس از مرگ سهراب رفتار مسئولین در سه دهه گذشته ثابت کرده است ایرانیان همواره ابتدا به استفاده بی ...
دعا؛ عامل نزول برکات الهی
، ص 277) آری! به ظاهر ما درد خود را با دارو علاج می کنیم امّا در واقع درمان از جانب خداست و دارو وسیله ای بیش نیست چون آفریننده آن و عطا کننده آن فوائد، تنها ذات اقدس باری تعالی است؛ پس در واقع درمان از خداوند است. شخصی با هیجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد که خیلی فقیر و تنگدستم. امام(ع) فرمودند: هرگز دعا نمی ...
مواد غذایی که شبیه به اعضای بدن هستند
سلامت لثه ها و حفره ی دهان می شوند. زنجبیل و معده قرن هاست که در طب مشرق زمین برای تسکین معده درد و دردهای شکمی از زنجبیل استفاده می کنند. کافی است نگاهی به شکل زنجبیل تازه بیندازید و آن را با فرم معده مقایسه کنید. زنجبیل خواص فوق العاده ای برای بدن دارد و در بهبود و درمان حالت تهوع مفید است و باعث تقویت معده می شود. گوجه فرنگی و قلب گوجه فرنگی و قلب ...
الناز شاکردوست: آرزو دارم در میدان تجریش مثل یک آدم عادی راه بروم!
ام جوابی بدهم. خب گاهی وقتی نشریات که قشر فرهنگی جامعه هستند، برای فروش بیشتر چنین شایعاتی را پخش می کنند از مردم عادی نمی توان انتظار دیگری داشت. در مورد ازدواجم این را بگویم که من آنقدر فالوئرها و هوادارانم را دوست دارم که همیشه با حمایت های آنها روحیه و انرژی مضاعفی می گیرم و اگر روزی قرار باشد هر اتفاقی در زندگی شخصی من مثل ازدواج رخ بدهد، شخصا این را حق آنها می دانم که آن را در صفحه ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...