سایر منابع:
سایر خبرها
دردهای ناتمام فاطمه در بیمارستان
دقیقه ای از 8 صبح گذشته بود که از طرف مدرسه با من تماس گرفتند. من هم به بیمارستان رفتم. وقتی وضع دخترم را دیدم، شوکه شدم. دست و پا و صورتش آسیب دیده بود. آن جا به ما گفتند که باید به خرم آباد منتقل شود، بعد هم با آمبولانس به بیمارستان خرم آباد رفتیم. الان هم چند روزی است که به تهران آمده ایم. چرا تصمیم گرفتید ادامه مداوا را در تهران انجام دهید؟ به توصیه دکترها این کار را کردیم. آنها ...
زن مطلقه ای که از هیچکدام یک از همسرانش شانس نیاورد!
فکر می کردم رابطه عاطفی با پسر همسایه مادرم می تواند خلأهای موجود در زندگی ام را جبران کند اما بر اثر ناآگاهی اجتماعی و زجر دادن همسرم درگیر رابطه غیراخلاقی و غیرمنطقی شدم به طوری که اکنون همین موضوع به مهم ترین مشکل زندگی ام تبدیل شده است و ... به گزارش تجارت امروز: این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که برای فرار از مزاحمت ها و تهدیدهای جوانی که از مدتی قبل با او رابطه عاطفی و ...
تقد یر خود ت را بد وز
می کردم، اما بعد تصمیم گرفتم تهران میهمان شوم و خیلی سخت بود تا این که زمزمه های رفتنم شروع شد. حالا چرا فرانسه؟ کشور فرانسه جزو انتخاب های اولم بود. مادرم آن جا درس خوانده بود و خانواده ام با آن جا آشنا بودند. قرار شد بروم فرانسه. من هیچ وقت از آن آدم هایی که سعادت و خوشبختی را در گرو مهاجرت می دانند، نبوده و هنوز هم نیستم. پس به این مرحله از زندگی ام این طور نگاه کردم که خب می روم آن ...
رابطه پنهانی استاد دانشگاه با دختر دانشجو!
دخترمان در یکی از دانشگاه های فلان شهر قبول شده است. آن لحظه شیرین ترین زمان عمرم را می گذراندم چرا که پدرم با دستان پینه بسته اش مرا در آغوش گرفت و گفت دخترم در شهر غریب نماز و روزه ات را فراموش نکن. این گونه بود که وسایل شخصی ام را جمع کردم و راهی غربت شدم. سال اول را در خوابگاه دانشجویی بودم و تنها به گذراندن واحدهای درسی می اندیشیدم. اما در سال دوم تحصیل متوجه نگاه های صمیمانه یکی از ...
روایتی شنیدنی از رازداری حضرت زهرا(س)
...> شیخ صدوق در کتاب "امالی" روایت می کند که عایشه گفت: فاطمه آمد در حالی که مانند خود رسول الله راه می رفت. رسول خدا فرمود: دخترم خوش آمدی. او را در سمت چپ یا راست خود جای داد و به صورت پنهانی با او سخنی گفت که باعث گریه فاطمه شد. بعد از آن پیامبر به او چیز دیگری را پنهانی گفت که باعث خنده اش شد . درخواست عایشه از فاطمه زهراء سلام الله علیها برای بازگو کردن گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله ...
ازدستگیری سلطان کوکائین تا فروشندگان اینترنتی مواد در تهران
شدم 10 کیلویی است. آنها به من گفتند درطول مسیر پشت سرم حرکت می کنند و در راه هم مدام با من در تماس خواهند بود. قرارمان هم تحویل محموله در گاراژ بود. اما زمانی که به گاراژ رسیدم مأموران مرا دستگیر کردند و از آنها هم خبری نشد. فروش مواد در ایسنتاگرام/ داد وستد در فضای مجازی، شگرد دو پسر جوانی بود که خیلی زود دستشان رو شد و به دام کارآگاهان پلیس مواد مخدر پایتخت افتادند. شاید باورتان ...
پادوانی: مثل بازی رفت، برتر از پرسپولیس بودیم
راحت ترین کلین شیتش را کرد (خنده). بعد از برد شجاعیان حسابی برایت مایه گذاشت. متوجه بودی؟ بله! تصاویر ورزشگاه را می دیدم که پیراهن مرا در دست داشتند. دستش درد نکند. خیلی روحیه گرفته بودم و خودم را آن جا حس می کردم. واقعاً خوشحال شده بودم. همسرم هم از خوشحالی من خوشحال بود و همه به من تبریک می گفتند. امیدوارم این بردها در آسیا هم ادامه پیدا کند و با قدرت از این گروه بالا برویم ...
نقشه کثیف یک زن در مورد همسرش
بعد به آن شرکت رفتم و به طور رسمی کارم شروع شد. متاهلی؟ به خاطر مشکلات و اختلافی که با همسرم داشتم به مرز جدایی رسیده بودیم. او درخواست طلاق داده بود و شرایط درستی در زندگی ام نبود. از نظر عاطفی هم خیلی آسیب دیده بودم. با همسر مقتول همکار شدی؟ بله. آن زن مدیر فروشم بود و من زیرنظر او در آن بخش کار می کردم. ارتباط شما چطور شکل گرفت؟ ...
ابهام درباره جابه جایی نوزاد مرده در بیمارستان
زمینه مطرح کردیم که او احتمال داد پسر فوت شده فرزند ما نبوده و به احتمال زیاد پس از زایمان در بیمارستان با نوزاد دیگری جابه جا شده است. ابتدا سعی کردم موضوع را با همسرم در میان نگذارم اما مدتی بعد همسرم فهمید و اصرار کرد موضوع را پیگیری کنم و فرزند خودمان را پیدا کنیم. همسرم حال و روز خوبی نداشت. او بعد از شنیدن این موضوع دست بردار نبود و هر روز بهانه بچه اش را می گرفت تا اینکه به ...
اقدام عجیب دو خانواده پس از کشف یک راز بزرگ +تصاویر
” همه شگفت زده شدند، حدس زن مسلمان درست بود و نوزادان توسط پرستاران بیمارستانی در آسام جا به جا شده بودند. البته بعد از تحقیقات مشخص شد که این تنها یک اشتباه از سوی پرستاران بوده و نیت بدی در کار نبوده است. “آنیل بورو” پدر رایان هم در این باره گفت: زمانی که پسر حقیقی من در دادگاه روی پایم نشست، بسیار بی قرار بود و دوست داشت هرچه زودتر پیش خانواده ای بازگردد که در این سالها او را بزرگ کرده ...
شوهر اثبات کرد فرزند سومش متعلق به او نیست!
، پرونده را به دادگاه خانواده ارجاع دادند تا درباره نفی ولد تصمیم گیری شود. سرانجام جلسه این دادگاه هفته گذشته برگزار شد و با معرفی پسر هفت ساله این خانواده به پزشکی قانونی مشخص شد ادعای مرد جوان درست بوده و این کودک فرزند او نیست. حالا با اثبات این موضوع قرار است زن جوان بار دیگر در دادگاه کیفری محاکمه شود. شاکی پرونده گفت: من برج ساز هستم که چندی قبل در شمال تهران با مرد غریبه ای آشنا شدم و ...
گلایه آبدار مرودشتی از عدم پرداخت حقوق
به گزارش سایت خبری مرودشت نا به نقل از شیرازه ، آخرین ماه سال هم به نیمه نزدیک می شود و عده ای از مردم مشغول خرید عید می باشند و خانواده های عده ای دیگر از مردم نیز روزشماری می کنند تا هرچه زودتر کارفرمایان عیدی و آخرین حقوقشان را پرداخت کرده تا با دستی پر به استقبال بهار بروند. این روزها همه جا صحبت از پرداخت حقوق آخرین ماه سال زودتر از موعد است و فعالان فضای مجازی نیز توصیه می کنند ...
هنوز هم دلتنگی هایم را برای وحید پیامک می کنم/ حتی ذره ای از رفتن همسرم به سوریه پشیمان نیستم
گفتند چه خبرتان است. ولی آقا وحید با شوخی دل مرا قرص می کردند که به آن ها توجهی نکنید همه ی سوال هایتان را بپرسید. خلاصه بعد از جلسه ی دوم، تقریبا مطمئن شدیم که انتخابمان درست است. در آن روزها تا عقدمان من بسیار به حضرت زهرا (س) و امام زمان (عج) متوسل می شدم و آنقدر آن روزها به آن عزیزان تقرب جسته بودم و آنقدر حس و حال معنوی شیرینی داشتم که همیشه به آقا وحید می گفتم : دلم برای آن روزهایم ...
قتل همسر برای ارسال پیامک
دو روز قبل مأموران پلیس شهرستان شاهرود از مرگ مشکوک زنی 21 ساله در بیمارستان خاتم الانبیای این شهر با خبر شده و در محل حاضر شدند. بررسی های پلیس نشان داد که زن جوان با اصابت دو ضربه چاقو هدف قرار گرفته و بعد از انتقال به بیمارستان فوت شده است. شوهر 26 ساله اش، او را به بیمارستان منتقل کرده بود و در شرح ماجرا گفت: چند روز قبل متوجه شدم که همسرم پیامک های مشکوک با فردی ناشناس رد و بدل می کند. وقتی ...
فیلم “مادری” راکد و پوسیده است
از بچه ها.فیلم ساز احتمالا خواهد گفت: من طبق اصول کلاسیک فیلم نمی سازم که مرا به آن چوب برانید. ما نیز درخواهیم آمد که: شما فعلا الفبا را مشق کن، بعد روی خط شکسته کار کن. نمای غالب فیلم مدیوم لانگ شات است. صحنه های دورهمی دور میز را به یاد بیاورید. مدیوم لانگ همه چیز را خنثی می کند. نسبت فیلم ساز با کاراکتر ها مشخص نیست... لوکیشن خانه خوب است. اما دوربین فیلم ساز آنقدر زمین گیر است که ...
هادی غفاری: اگر امام امروز زنده بود دنبال اصلاح بود نه انقلاب/ احمدی نژاد جزو باند مخالفان امام بود
. مادرم در 70سالگی از زندان شاه فرار کرد، پدرم در زندان کشته شد، خواهرم شب اعدام از زندان فرار کرد و خودم دوبار حکم اعدام برایم آمد و هر دوبار فرار کردم. دفعه دوم به کمک همسرم قبل از جاری شدن حکم اعدام از دست 27 افسر شهربانی فرار کردم.من می توانستم زندگی راحتی داشته باشم ولی به دنبال اهداف انقلاب بودم. از سال 53 تا کنون هنوز براثر کابل هایی که خورده ام کف پاهایم می سوزد. بنده هنوز همان هادی غفاری سابق ...
165 پس لرزه هم نتوانست غیرت کرمانشاه را خاک کند / 100 روز پس از زلزله، بر هم نشینان آنوبانی نی چه می ...
...> زنی با دسته سبزی خوردن تازه به سراغش می آید و به زبان کردی شروع به احوال پرسی می کند، (همزمان بساط پاک کردن سبزی باز می شود). زن می گوید شما از تهران آمدی؟ چه کاره ای؟ می گویم بله تهرانی هستیم و خبرنگار! خنده اش می گیرد و رو به زهرا می گوید چرا هرکسی از تهران می آید اینجا خبرنگار است! در جریان گپ و گفت ها متوجه می شوم که زن همسایه الآن در منزلش ساکن است و از دوستان قدیمی زهرا ...
پای بازیکن استقلال قطع شد
شب و شب ها را به روز می رساند. پیش از این که زمینگیر شود مسافرکشی می کرد تا امرار معاش کند و هزینه درمان را دربیاورد، اما حدود یک هفته ای است که دیگر این کار را هم نمی تواند انجام دهد و دامادشان می گوید دچار بیماری پوستی پمفیگوس شده است. در کنار آن دیابت دارد و پوکی استخوان هم گرفته است. فوتبال را از جوانان بهمن و زیر نظر فرهاد کاظمی آغاز کرده و هم بازی پیروز قربانی و سعید بیگی بوده ...
انتقام مرگبار پسردانشجو
حاکی ازآن بود که مرد میانسال به قتل رسیده، خانواده حجت نیز خواستار رسیدگی به این پرونده با موضوع قتل شدند. همسر این مرد به مأموران گفت: شوهرم ساعت 6 بعد از ظهر روز حادثه دفتر کارش را ترک کرد و بعد از آن قرار بود به دفتر دیگرش برود. اما دیگر خبری از او نداشتم. قبل از این تصادف نیز همسرم چندین بار از سوی 6 مرد تهدید به مرگ شده بود و تصور نمی کنم این تصادف حادثه بوده باشد.بدین ترتیب پرونده ای در شعبه ...
ناگفته های همسر حبیب از آنچه بر او رفت
صدای حبیب منتشر کرده است. در میان مصاحبه هیچ وقت اسمی از کسی نبرد، می گفت حاضر نیست اسم کسانی را که بر حبیب جفا کرده اند بر زبان بیاورد. آنها وقتی از آمریکا به ایران آمدند، بعد از مدتی سکونت در تهران به نیاسته در کتالم رامسر رفتند. می گفت: بعد از حبیب مردم این جا خیلی هوای من را دارند. من هر روز پیاده تا مزار حبیب می روم و برمی گردم. امروزکه نرفته ام و مرا ندیده اند، نگران شده اند و تماس ...
روایتی از داغ دل فرزندان شهید مدافع حرم+تصاویر
از مرز های اسلام پایم را گذاشتم و هر کاری می کنم داخل مرز های اسلام است. با همین تصمیم تا شهادت رفت، از روز شهادت بگویید؟ من یقین دارم قبل از شهادت الهاماتی به افراد می شود، با توجه به مشغله ای که داشت، همیشه بیش از سالی دوبار نمیَ توانست به همه فامیل سر بزند، اما یک ماه آخر بیشتر وقتش را برای دید و بازدید گذاشته بود. تا شب آخر، مادرش و خانواده را آماده کرده بود، شب آخر از ما ...
ربودن شوهر با توطئه زن بدنبال اختلاف خانوادگی
راسخ برگزار شد ابتدا شاکی (امیر) به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم اما قرار گذاشته بودیم تا بزرگ شدن دخترمان با هم زیر یک سقف زندگی کنیم، اما یک روز که از محل کارم به خانه برگشتم متوجه شدم همسرم همه وسایل خانه را جمع کرده و با خود برده است. من هم از او شکایت کردم و به ناچار همراه دخترم برای زندگی به خانه مادرم رفتیم. در دادسرا بود که نخستین بار با داوود روبه رو شدم. او ...
نکاتی پیرامون زندگانی حضرت ام البنین (س)
هاتفی صدا زد و مرا با اسم خطاب کرد . من صدایش را می شنیدم ولی او را نمیدیدم . گفت فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت به ماه نورانی و سه ستاره درخشان که پدرشان سید و سرور همه انسانها است بعد از پیامبر (ص) و این گونه در خبر آمده است؛ پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم . مادرم تاویل رویای من چیست؟ مادر به دختر فهمیده و عاقله خود گفت : دخترم رویای تو صادقه است و به زودی تو با مردی ...
گزارش روزنامه جوان درباره نورعلی تابنده و دراویش گنابادی/بنی صدر می گفت تابنده پسرخوبی است/شهید بهشتی ...
سال ها در مصاف با صوفیه به سر برده- در این باره خاطره ای شنیدنی دارد. او می گوید: در سفری که بنی صدر رئیس جمهور وقت به گناباد آمد، بنده مسئول کمیته انقلاب اسلامی بودم، دستی در کار بود تا با من ملاقات نکند. شب او را داخل اتاق بردند و گفتند حالش مساعد نیست و خسته است ان شاءالله فردا ساعت 6 صبح. بنده قبل از ساعت 6 وارد شدم، ناگهان از اتاق بیرون آمد و بدون توجه به من به سمت بیرون رفت، پرسیدم کجا می رود ...
درباره سرقت آثار هنری؛ کپی یا بازنشر
برنامه ها شاهدیم. حتی اگر یادتان باشد بعد از سال ها استفاده بی اجازه از کارهای من، بالاخره چند سال پیش اعلام کردم که دیگر نمی خواهم با تلویزیون کاری داشته باشم. اما درباره برنامه ماه عسل؛ با این که قاعده جهانی بر این است که باید رسانه برای استفاده از آثار هنرمند مبلغی بپردازد، اما اعتراض من به دلیل پول نبود؛ کما این که حقوق مادی خود را به ماه عسل و سازمان صداوسیما بخشیده بودم. آن روز من ...
هنوز هم دلتنگی هایم را برای وحید پیامک می کنم/ حتی ذره ای از رفتن همسرم به سوریه پشیمان نیستم
زنگ زد. پدرم بودند؛ می گفتند از مجتمع قرآنی نور که آقا وحید آن جا فعالیت داشتند، تماس گرفته اند و می خواهند برای مصاحبه بیایند! من که تا آن موقع نگرانی و اضطرابم را به روی خودم نیاورده بودم، پشت تلفن به هق هق گریه افتادم و از پدرم پرسیدم: اتفاقی برای وحید افتاده است؟ پدرم هم که نگرانی مرا دیدند، گفتند: نه دخترم؛ حتما با من کار دارند. نگران نباش. کمی بعد پدرم به خانه برگشت و فقط مادرم شاهد بود من در ...
از حذف نیروهای انقلاب توسط رهبری سخن می گویید ولی انتصابات ابتدای رهبری ایشان را سانسور می کنید!
آن انتخابات به موفقیتی دست یابد! اگر ایشان به دور دوم انتخابات راه یافته بود ولو این که حتی در آن دور از آقای هاشمی هم شکست می خورد، حرف شما بالاخره جایی برای بحث و تأمل داشت، اما آخر شما را به خدا این چه حرکت کودتاگونه ای است که نماینده آن، در ردیف چهارم و با اختلاف حدود یک میلیون رأی، بعد از جنابعالی قرار می گیرد؟! با توجه به این واقعیت، شما دو راه منطقی بیشتر در پیش رو ندارید: یا باید ...
بررسی و تشریح الگویی موفق در آموزش قرآنی
بدو تولد و از زمانی که یاد دارم با مباحث قرآنی انس داشتم یعنی از همان طفولیت که یکی دو سال سن داشتم صدای قرآن در گوشم بوده تا به امروز. از خاطرات اولیه ای که به یاد دارم اینکه پدرم وقتی برای نماز صبح و قرائت قرآن صبحگاهی بیدار می شدند، من هم بیدار می شدم و مرا در بغل خود می گذاشتند و یادم هست زیر کرسی می نشستند و جلوی من قرآن را باز می کردند و با انگشت من به عنوان اشاره استفاده می کردند و قرآن را ...
کارخانه داری با افراد سابقه دار
شدیدمان برمی گشت و همین شد که به مشهد آمدیم. شاید برای بعضی ها این که می گویم آجر به شکم می بستیم شبیه قصه به نظر بیاید یا داستان، ولی برای من اینطور نیست! عین واقعیت بود. خانواده پرجمعیتی بودید؟ بله. هشت نفر بودیم. مادرم وقت هایی که بعد از دو سه روز دیگر امیدی برای مهیا کردن شام نداشت، ما را می برد دور میدانی به اسم عدل پهلوی و می گفت بعضی از علف های دور این میدان خوردنی هستند ...
دیدار و گفت وگو با نویسنده 500 کتاب خطی
درست حدس نزده بودم. بعد از کلی گشت و گذار داخل منزل مش حسن که بی تشبیه به یک گالری یا موزه خانگی نبود، پای صحبت های او نشستم. او در توضیح داستان نویسندگی و شروع فعالیت هایش گفت: خوب به خاطر دارم که در کودکی مادرم مدام می گفت درس بخوان و نمی خواندم و دائما او ناراحت بود و سرانجام درس را تا کلاس ششم ادامه دادم و بعد ولش کردم. البته باید به این موضوع توجه کنید که در آن زمان کلاس ششم مدرک ...