سایر منابع:
سایر خبرها
زلزله زده های کرمانشاه، چگونه به استقبال سال نو می روند؟
باشد خیلی از خانه و کاشانه اصلی شان دور شده باشند. دوست دارند در همان نزدیکی باشند و زودتر روزی را ببینند که خانه شان دوباره مثل روز اول شود. این همان چیزی است که به دلیل پراکندگی منطقه کمک رسانی را هم سخت کرده است. پیش از اینکه به کرمانشاه سفر کنم و حال و روز زلزله زده ها را از نزدیک ببینم، مدام با خودم می گفتم مگر چه کار سختی است که همه را در چند ورزشگاه و مسجد و مدرسه جمع کنند که از ...
چهره هایی که در سال 96 از دنیا رفتند
. آیت الله سید محمدرضا غروی محمدرضا غروی متولد سال 1297 در مشهد است. او دوره ابتدایی در مدرسه محمدیه خیابان مولوی و دوره متوسطه را تا کلاس دوازده در مدرسه دارالفنون تحصیل کرد که با بروز رویدادهای تلخِ دوران رضاخان، این مدرسه تعطیل شد و در اخذ مدرک دیپلم ناموفق ماند. آن مرحوم در احوالات خود می گوید: پس از بسته شدن دارالفنون، وارد مدرسه علمیه مروی شدم. دروس مقدماتی را ...
اگر بگذارند 3ساله نساجی را نجات می دهم
شخصاً از طرف بانک صنعت و معدن برای بازسازی این کارخانه رفتم، ماشین های آن برای سال های 1290 بود آنجا این سؤال برایم به وجود آمد که "ما می خواهیم چه چیزی را به چه چیزی تبدیل بکنیم؟". روزی که من وارد آن کارخانه شدم 26 سال از جوانترین کارگر کارخانه جوانتر بودم، کارگرهایی در آنجا کار می کردند که نه بیمه داشتند و نه رسیدگی به آنها می شد. یادم هست هر روز از پشت پنجره صدای لا اله الا الله می آمد و یک نفر را ...
دیگر ایرانی شده ام...
ارقام کند. چه جذابیتی در علم آمار دیدید که برای خواندن انتخاب کردید؟ من بچه هند هستم و تا فوق لیسانس آن جا بودم. زمانی که تحصیل می کردم رشته آمار در هند جزو رشته های برتر بود و هرکس نمره بالا می گرفت، آمار را انتخاب می کرد. برای من هم همین بود، البته من این رشته را هم خیلی دوست دارم. چرا ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟ خیلی اتفاقی شد. لیسانس ریاضی و فوق لیسانس آمار را ...
زندگی در خوابگاه دانشجویان متأهل
برعهده می گیرد تا او بتواند درس بخواند و از درس و دانشگاه عقب نماند . روش های سنتی در شست و شوی لباس ها رختشوی خانه خوابگاه متاهلین جلال آل احمد سال هاست به انبار متروکه تبدیل شده و دیگر کسی از آن استفاده نمی کند. بنابراین بیشتر خانواده ها ناچارند پوشاک و البسه کثیف شان را با دست بشویند. البته برخی از خانواده ها نیز البسه و پوشاک کثیف را بسته بندی کرده و نزد اقوام و نزدیکان شان ...
دزدی کودکان در مدرسه، روایتی از دو قربانی!
گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می شود می دهم و بعد از پایان درس پس می گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می شناختند و همیشه از من کمک می گرفتند. حالا که بزرگ شده ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته ام و تشکیل خانواده داده ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم. ...
سرداری که یک تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد
...، در نیروی انسانی تیپ یک حضرت حجت (عج) مشغول به کار شد. فرزند شهید جبار عراقی ادامه می دهد: پدرم در سال 85 فرمانده گردان امنیتی امام حسین(ع) کوت عبدالله شد که در سال 89 به عنوان گردان نمونه کشور معرفی گردید. بعد از گردان امام حسین(ع) پدر به لشکر هفت رفت و در آنجا فرمانده گردان پیاده استان و بعد از آن هم به سوریه اعزام شد. پدر، دوست داشت که به سوریه برود. ما هم او را تشویق می ...
روایتی از سفر به موصل بزرگ ترین شهر جنگ زده ی دنیا
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، تور ماهیگیری حسابی سنگین شده بود. صیادِ عرب تور را به سختی بالا می کشید. کنارش ایستاده بودم. صدای تکان های شدید آب، سکوت شب را می شکست. صیاد در فکر صیدی چرب و نرم بود اما توی تور جای خوراک شبش مردی با ریش بلند و عمامه ای سیاه دید و البته تعدادی ماهی ریز. مرد هرچند از قعر رودخانه می آمد اما هنوز زنده بود. صیاد کمی ترسید. طناب را رها کرد. ولی تور به ساحل آمده بود ...
با زبان خوش باید معلمی کرد، نه با چوب
دلیل اینکه پدرش در شرکت نفت کار می کرد از همان کودکی به اصفهان آمد. 14 ساله بودم که با پسر عمویم که کارمند هواشناسی بود ازدواج کردم و سه فرزند شد ثمره زندگی ام. عشق به معلمی واهبی عشق به معلمی را از همان دوران نوجوانی و جوانی در سر داشت. 20 ساله بود که شغل معلمی عاشقانه هایش را رقم زد و در مدارس ابتدایی رحمت و پسرانه هراتی شد معلم ابتدایی، از آن معلم های کارکشته. آن موقع دخترها و ...
از بیان سختی های خوردن و بلعیدن تا خوشحالی برای عملی که شاید خدا آن را بپذیرد
باروت در اعضای آن وجود داشت بودم تا اینکه در سال 1367 برای معالجه به آلمان رفتم. اعزام به آلمان پس از دوسال زخم و جراحتی که عصب هایم را خشک کرده بود وی افزود: پزشک آلمانی از اینکه دو سال با این وضعیت سر کرده و الان برای عمل راهی شده ام بسیار تعجب کرد و گفت تمام عصب های صورتت خشک شده و از بین رفته است. این جانباز 70درصد ادامه داد: چون در آن دوسال کشور درگیر جنگ بود نمی توانم ...
حکایت آیت الله آقا میرزا صادق تبریزی و تبعید به قم
...." جالب این است که حضرت امام هم درباره این ظلم ستیزی آیت الله میرزا صادق آقا تبریزی بیاناتی دارند که اینچنین در تاریخ ثبت است: "با دستِ رضاخان، شروع کردند به کوبیدن روحانیون؛ عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس ها را تغییر دادند با آن شدتی که انسان شرم می کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم اینکه می خواهیم اصلاح بکنیم؛ با اسم اینکه همه ...
ارتباط هنرمند و مخاطب باید بی واسطه باشد
بودید یا به این شکل اجرا فکر می کردید؟ هر دو . ببینید من آن زمان ها زیاد سینما می رفتم و سینماهای مورد علاقه ام هم استقلال و آفریقا بود. یادم هست همیشه جلویشان یک نوازنده ی آکاردئون یا تمپو و ... بود که به اجرای برنامه می پرداختند. سال ها بعد از آن برای پرداخت شهریه ی دانشگاهم دچار مشکل شدم و خاطرات 14-13 سالگی ام به یادم آمد؛ فکر اجرا بدین شکل در همان زمان به ذهنم رسید. البته مدت ها با خودم کلنجار ...
شکفتن گل امید در قلب دختران سرزمین آفتاب
برادرهایم در جریان روزهای سختی بودم که بر پدر و مادرم گذشت. به همین خاطر با اینکه 10 سال داشتم، وقتی قرار شد برای بهبود وضعیت زندگی به همراه پدرم به جزیره قشم نقل مکان کنیم تا شرایط شغلی بهتری داشته باشد، من هم مانند مادرم اعتراضی نکردم و به این ترتیب، من، پدر، مادر و سه خواهر کوچکترم راهی جزیره قشم شدیم. تا مقطع پیش دانشگاهی رشته علوم تجربی در همان قشم درس خواندم با این امید که در یکی از شاخه های ...
ماجرای تلخ فریب خوردن دختر جوان و ازدواج با یک شیاد
.... در آن روز ها که هم غمگین بودم و هم برای دانشگاه دلتنگی می کردم توانست با چرب زبانی هایش مرا به خودش جذب کند. کار های انحصار وراثت باعث شده بود ماه ها در تهران بمانم. مدتی از دوستی ما گذشت تا اینکه تصمیم گرفتم برگردم و به تحصیلاتم ادامه دهم. اما شهریار از من خواستگاری کرد. احساس می کردم نیازی به مال پدری ام ندارد و فقط به خاطر خودم ابراز علاقه می کند. هنوز سالگرد پدر و مادرم نرسیده ...
تحویل سال در بهترین نقطه جهان
بینی و دوست داری مسیرت را ادامه دهی.برای هادی محمودی امدادگری همه چیز است؛ هم کار، هم تفریح،هم درس و هم زندگی. همین شد که 8 سال تمام سال تحویل و نوروز را در پایگاه امداد و نجات جاده ای و در کنار همکارانش گذراند. هادی محمودی امدادگر جوانی که تحصیلاتش هم مدیریت بحران است از همان دوران دانشجویی با علاقه و داوطلبانه وارد جمعیت هلال احمر شد. هر چند که در دوره های آموزشی چندین بار از اینکه این کار سخت ...
دستمان را بستند و تی تاپ هایمان را خوردند!
(از دوستان بنده و البته از رزمندگان دوران دفاع مقدس هم بودند و از طرفی درهمان عملیاتی که من اسیر شدم ایشان هم در همان عملیات حضور داشتند، بنابراین همزمان در درک حال وهوای جبهه باهم اشتراک داشتیم)، بنده با نوع نگارششان درحوزه دفاع مقدس آشنایی داشتم، و موضوع را درمیان گذاشتم و ایشان هم پس از مطالعه اولیه، استقبال کردند و با تایید مثبت ایشان، کار را آغاز کردیم. **: سبک نوشتن و همکاری تان ...
استادم همسن پدرم بود او من را به اتاقش برد و پیشنهاد عجیبی داد
دو سال پیش که دانشجویی سال اول کارشناسی بودم یکی از اساتید دانشگاه که انسانی با وقار و بسیار مبادی آداب بود با حالتی پریشان وارد کلاس شد و نگاه همه ما را به سمت خود جلب کرد. همه ما مبهوت و متعجب که چه اتفاقی افتاده است، کنجکاو بودیم اما کاری از دست مان برایش ساخته نبود. تمام ذهنم درگیر استاد بود تا اینکه در پایان ساعت درسی مرا صدا زد و از من خواست که بمانم. تعجب ام دو چندان شده بود. چه کارم داشت ...
مادر دهه هفتادی می خواهد مثل مادر امریکایی صاحب 19 فرزند شود
برایم جالب بود. وقتی خاطرات قدیمی ها را می شنیدم که هشت تا ده تا بچه داشتند. مادربزرگ پدریم که خدا رحمتشان کند. من ایشان را ندیده بودم اما از مادر پدرم زیاد تعریف شان را شنیدم که سیزده شکم زایمان کرده بود و یازده تا از بچه ها زنده مانده بودند. ماجرای نان پختن ایشان، شستن لباس ها در لب جو و ملای مکتب بودنشان از داستان های مورد علاقه من بود و می دیدم که پنج تا از عمو ها و پنج تا از عمه هایم به چه جاهای ...
مروری بر اخبار معارفی رسانه ها/ اعلام زمان افتتاح نمایشگاه بین المللی قرآن کریم
شهید نیز دیدار و گفت وگو کنیم. حاج عباس درباره برادر شهیدش اینچنین می گوید: یک سال با هاشم اختلاف سنی داشتیم و هر دوی ما از نخستین نفراتی بودیم که به همافرهای ارتش پیوستیم. نام هاشم برای من بسیار محترم است چونکه مادرم نام ایشان را مقتبس از قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) انتخاب کرد و به جهت علاقه وافری که به حضرت ام البنین (س) داشت، نام بنده را هم عباس گذاشت. هاشم از سال های ...
گزارشی از نخستین اردوی وزنه برداری زنان آهنین ایران!
خانواده ورزشکاری که دارد اشاره کرد: من اهل مازندران هستم. پدرم خودش قبلاً وزنه بردار بود و در حال حاضر هم در رشته پاورلیفتینگ فعالیت می کند. ضمن اینکه عموی من هم عباس حاج کناری کشتی گیر سابق تیم ملی است. وی ادامه داد: من چون در یک خانواده ورزشی بوده ام، خودم هم ورزش می کردم و قبلاً در رشته های ژیمناستیک و تکواندو فعالیت داشتم. ضمن اینکه به کشتی و وزنه برداری هم علاقه داشتم و مردد بودم که کشتی را شروع ...
تعلیم قرآن؛ به زبان انگلیسی با زبان هنر
. در همین بین من به بچه ها گفتم حالا بیایید یک کاری کنیم، من آیه های قرآن را به شما می گویم و شما آن را نقاشی کنید. از حجت الاسلام موسوی پرسیدم کسی مانع این نوع آموزش نشد و ادامه داد: خیر، مدیر مدرسه هم کاملا مشتاق بود و دوست داشت که در این مدرسه هنر اسلامی آموزش داده شود، من هم هرچه در اینترنت سرچ کرده بودم، یک سری مقاله های عجیب و غریب و سنگین نتیجه داد و من هم تصمیم گرفتم همان چیزی که ...
از توصیه آیت الله شاه آبادی تا اشتغال روحانیت در شماره جدید خیمه
کمی و کیفی به مراتب بیشتر از یک کارشناس ناشناخته است. روحانی دیگری که کارشناس بینایی سنجی است و با عبا و عمامه به مطب می رود، می گوید؛ لباس خودش یک تبلیغ است، من به عنوان تبلیغ این لباس را می پوشم و این لباس را مقدس می دانم. امروز چند سؤال شرعی از من پرسیدند. این سؤال پرسیدن ها نشان دهنده این است که افراد در همه فضاها می توانند کار کنند. اوایل من به خاطر تبرکش از بعضی اساتیدی که دوست داشتند ...
در 29 اسفند نفت فقط روی کاغذ ملی شد/نفت با انقلاب ملی شد
ملی شدن صنعت نفت را به سرانجام رساند. او پس از این واقعه به نخست وزیری کشور هم رسید که البته این دوران نیز آبستن وقایع بسیار پرچالشی بود که تاثیرات آن سال های سال حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران را تحت الشعاع قرار داد. حالا اما پس از گذشت نیم قرن از فوت دکتر محمد مصدق همچنان چالش ها درخصوص کنش های سیاسی وی نقل محافل است. عده ای معتقدند که مصدق، بزرگ سیاستمدار ایرانی است که ...
شهر بازی در خیابان
کند و روحیه اش شاد شود، از برنامه خودم صرف نظر کردم. اتفاقا امیرعلی داشت پلی استیشن بازی می کرد ولی با این حال خودش با علاقه به اینجا آمد. او برمی گردد به سال های گذشته و می گوید: ما در کودکی مان امکانات نداشتیم اما شاد بودیم. از بازی های ساده دسته جمعی با خواهر و برادر و دوستانمان در همین کوچه ها لذت می بردیم. اما حالا بچه ها هم تک فرزند هستند و هم تمام وقتشان صرف بازی با موبایل و پلی ...
پس از شهادت فرزندانم سفره هفت سین نچیدم
، دیدم تحمل ندارم یکم سر و صدا کردم که متوجه حضورم شود و سریع از جایش بلند شد، بهش گفتم پسرم اینجا چکار می کنی گفت تشنه بودم اومدم آب بخورم و در دلم گفتم تو می خواهی آب شهادت بنوشی و می دانستم که او یک روزی شهید خواهد شد. مادر از نذر چندین ساله اش که برای پیروزی انقلاب، نذر انعام و ختم قرآن کرده بود گفت که هر هفته در خانه اش برگزار می کرده است؛ که با همان کلام قرآن بچه هایش را تربیت کرده ...
اخبار گوناگون
می گویند دلیل پخش نشدن این قسمت از برنامه دورهمی فنی بوده و این قسمت امشب به روی آنتن خواهد رفت که البته فنی بودن مشکل این برنامه تا حدی باورناپذیر است چون این برنامه چند روز پیش ضبط شده و آماده کردن آن برای پخش در موعد مقرر یک امر بدیهی است. بسیج به درخواست ناجا و خیلی محدود در ماجرای خیابان پاسداران شرکت کرد فرمانده سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ گفت: در جریان ...
رویا دارم آرزو نه!
آنجا رفتیم و من از مسئول ثبت نام پرسیدم اینجا چه رشته هایی دارید؟ مسئول ثبت نام مرا چپ چپ نگاه کرد، چون همه بچه هایی که به دنبال رشته های هنری بودند از قبل آمادگی داشتند. فکر می کنم به دلیل این که با پدرم بودم مرا بیرون نینداختند. عناوین رشته ها را که گفت، دیدم از بازیگری خوشم نمی آید و از نام سینما هم یاد سینمای فارسی خودمان افتادم و دیدم دوست ندارم، همین طور اسامی را گفت تا رسید به ادبیات دراماتیک ...
تجلیل از جایگاه قرآنی عصمت هاشمی
.... شرایط سخت شده بود. مادرم در 2 سالگی از پدرم جدا شد. من در سال 1320 متولد شده بودم و مادر پس از جدایی به شرطی من را پذیرفت که هزینه ای از پدرم درخواست نکنم؛ از این رو در 3، 4 سالگی به نزد مادرم در کرمان رفتم و با وی زندگی کردم. دعایی افزود: مادرم با آموزش قرآن، خیاطی، وصله کاری و کار در کارخانه ریسندگی مرا بزرگ کرد، به مدرسه فرستاد و اجازه داد طلبه شوم. من در قم مشغول درس طلبگی بودم که ...
برای آنها که خود را به خواب نزده اند
.... حال اگر آیت الله منتظری در پاسخ به شما این طور می گفت که بنده قبل از این که شما لباس روحانیت را به تن کنید، شاگرد امام و محشور با ایشان بودم و بعدها هم چطور و چگونه به زندان افتاده ام و با چه کسانی هم بند بوده ام و کذا و کذا و سپس نتیجه می گرفت که پس شما حق ندارید به من انتقاد کنید یا مرا خارج از خط امام و انقلاب بدانید و همیشه باید مرا همان منتظری سال های قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب ...
شاگرد مغازه بودن در قدیم نوعی کارآفرینی بود/ واردات اجناس بنجل تولید داخلی را ویران کرده
اینجاست که فضای کارگاه من نهایتاً برای 2_3نفر کافی است. البته برای گسترش کار چون من قبلاً در شهرک صنعتی صومعه سرا تولیدات میز و نیمکت و صندلی دانش آموزی داشتم و در سطح استان گیلان اولین نفر بودم که این تولیدات را انجام می دادم برای ما یک وام 100میلیون تومانی حواله کردند. جدا از پیچ و خم اداری که ما را پیر کرد وامی نگرفتیم اما جالب این است که دارایی در سر سال برای ما 4میلیون تومان ...