سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از خاموش شدن صدای مردم حلبچه در دل خاک
مهیب همراه با شعله های آتش چند خانه را در خود بلعید . محله کانی عاشقان مرکز این درگیری شده بود، مردمش به منظور دفاع از خود پشت دیوار ها پناه گرفتند. وجود مسجد جامع و جمهوری در قسمت شمالی این محله و مدرسه علوم دینی در بخش جنوبی آن، حساسیت رژیم را نسبت به این محله بیشتر کرده بود. تا اینکه بالاخره موجب شروع درگیری در آنجا شد و تا شب ادامه یافت . شب که شد، در حالی که همه در نگرانی ...
کارگردان "زنانی با گوشواره های باروتی": حداقل 3 بار با مرگ حتمی روبرو شدیم
، سوریه و بحران های منطقه است. فرهمند : بله. من تاکنون حتی سوریه هم نرفته ام. عراق هم اولین بار بود که برای ساخت این کار رفتم. هیچ فرصتی پیش نیامده بود و مدتی بود که در خانه مستند وقتم با ساخت کارهای تلویزیونی پر شده بود. خیلی دیر به عراق رسیدم چرا که بعد از من دیگر جنگی نمانده بود. رضا فرهمند کارگردان مستند زنانی با گوشواره های باروتی * بنابر این در اولین حضورت در ...
قتل عام خانوادگی در 210 دقیقه +عکس
...> همین موضوع ترس و اضطراب را به دل دختر جوان انداخت. چراکه هرگز سابقه نداشت 4 ساعت از خانواده اش بی خبر بماند. هر وقت به مادرش زنگ می زد؛ اگر همان موقع هم نمی توانست تلفنش را جواب دهد، چند دقیقه بعد با یاسمن تماس می گرفت. اما این بار... نگرانی همه وجود او را گرفته و هزار فکر به ذهنش چنگ می زد. باید خبری می گرفت تا آرام شود. چاره ای نداشت جز اینکه با دایی اش تماس بگیرد و از او بخواهد سری به خانه ...
روان شناسی نابرابری
خاطرش مانده که فهمید فقیر است. کلاس چهارم بود، در صف کافه تریای دبستانش در غرب کنتاکی ایستاده بود. پین پول غذا نمی داد (درآمد خانواده اش آن قدر کم بود که شرایط دریافت ناهار رایگان مدرسه را داشت) و صندوق دار معمولاً با دست اشاره می کرد که رد شود. اما آن روز خاص، یک نفرِ جدید پشت صندوق نشسته بود و آن خانم از پین یک دلار و 25 سنت خواست، که پین نداشت. او شرمنده شد. ناگهان متوجه شد با بقیۀ بچه هایی که آن ...
آسیموف یا اَزیموف، مسأله این است!
نویسنده با حروف فارسی، عظیموف باشد. اما این هم فقط گمانه زنی است و چه بسا که نادرست باشد. در این مورد هیچ کس به درستی نمی تواند راهنما باشد جز خود نویسنده که اتفاقاً در زندگینامه اش به دقت به تشریح این موضوع پرداخته است: آن طور که پدرم گفته است، نخستین جودا (پدر پدربزرگ پدربزرگ نویسنده) همراه با خانواده و فرزندانش، فروشندگان چاودار بودند که در محل زندگی ما در روسیه در فصل پاییز ...
حقایقی جالب در مورد زندگی سلن دیون که نمی دانید
همراه داشت. به عنوان مثال پدر او مجبور بود که هفته ای 160 دلار را برای سیر کردن شکم فرزندانش، به خانه آورد. سلن دیون کوچیک ترین فرزند این خانواده بود و همیشه از تلاش هایی که برای جلب توجه پدر و مادرش در میان آنهمه فرزند، از خود نشان می داد، سخن می گوید. این خانواده به تنهایی می توانست یک کلاس مدرسه را پر کند. 8. او از آهنگ تایتانیک خود نفرت دارد فیلم تایتانیک یکی از به یاد ...
صمدزاده: چرا نمی گویند چه کسی عامل حذف ستاره ها بود؟/ فدراسیون ورود نکند، تصمیم دیگری می گیریم
مسائل کاملا بررسی شود در غیر این صورت در سال آینده اتفاقهای بدتری می افتد. به هر حال ما نیاز نیست که اعلام کنیم با چه تیمی وارد لیگ شدیم و جوانان ما چه نتیجه ای گرفتند چون کاملا مشخص است. به هر حال مجموعه مهرام دوباره به لیگ برتر بسکتبال بازگشت و با بازیکنانی جوان نایب قهرمان شد و به نظرم یکی از دلایل اصلی این موفقیت ها نیز ثبات مدیریتی بوده که باعث شده تیم هم در داخل کشور و هم در میادین بین ...
"بوی عید" در کرمانشاه امسال چگونه خواهد بود؟+ تصاویر
کفشهایش کرد و ادامه داد: کفش هایم در خانه زیر خاک زلزله ماند و این ها را مردم برایمان در مدرسه آوردند، اما آنقدر هر روز از روی خاک و سنگ ها رد می شویم که داغان شده و هیچ کفش نویی برای عید ندارم. "نفیسه محمدی" هم در همین مدرسه و در یک کانکس دیگر درس می خواند و دست مادرش در زلزله آسیب دیده است، جلو آمد و گفت: امسال من خانه را دوده عید گرفتم، دست مادرم دیگر خوب کار نمی کند، اما هنوز ماهی و ...
گلدوزی، اینستاگرام و باقی قضایا!
اینستا پیدا کردیم نه صرفاً به خاطر این که آن ها هم کار می کردند ولی یک فضایی را فراهم کرد برای این که باهمدیگر خیلی دوست شویم از همدیگر کمک بگیریم این ها واقعاً تاثیرگذار بود. در این فضا کم کم من آمدم کنار مامان، یعنی درواقع من از اول فقط عکاس بودم عکس می انداختم و صفحه اینستاگرام را مدیریت می کردم و مامان کار می کرد. ما کارگاه هم نداشتیم خانه مامانم یک سمتی بود و من یک سمت دیگر من بعد از عروسی در ...
شهیدی که صورتش بعد از 13 سال سالم بود + عکس
طلائیه به شهادت رسید. جایی که زمستان سال 62 آتش و خون برپا بود. 13 سال بعد وقتی علایی همراه با800 شهید دیگر روی دست مردم ایران تشییع شد تا به معراج شهدای تهران برود، کسی باور نمی کرد که از جمع این شهدا، یک نفر از آنها با چهره ای سالم به خانه و کاشانه اش برگشته باشد. در گفت وگو با امیر عباس علایی برادرزاده شهید، گذری بر زندگی و منش شهید عبدالله علایی انداختیم. در ادامه نیز گفت وگوی کوتاهی با محمود ...
برای ارتقای امنیت مسافرت های نوروزی با نیروی های انتظامی و امدادی همکاری کنیم
به گزارش ایکنا از قزوین، آیت الله عبدالکریم عابدینی در خطبه های این هفته نماز جمعه قزوین که در مسجدالنبی (ص) برگزار می شود، به اتفاقات مهم سال گذشته اشاره و اظهار کرد: یکی از اتفاقات بسیار تلخ و جان گدازی که دل مسلمانان و همه اهل عالم را جریحه دار کرد، آوارگی مسلمانان مظلوم روهینگیا در میانمار بود. وی افزود: متأسفانه شاهد بودیم که خانه های آن ها را به آتش کشیدند، خیلی ها را در شعله های آتش ...
توالت رفتن کودکان، چند نکته عالی
کودک به دستشویی رفتن نیاز دارد، در آوردن لباس، کنترل روده و مثانه و شستن دست ها بعد از استفاده از توالت. کوچولوی شما باید حداقل بعضی از این مهارت ها را کسب کرده باشد تا آموزش استفاده از توالت کودک را شروع کند. در غیر این صورت هم شما و هم کوچولویتان خیلی زود از این کار ناامید می شوید. در این بخش به سه مرحله ای که می تواند به کودکتان کمک کند تا موفقیتش در این زمینه را به حداکثر ...
به اجبار پای سفره عقد نشستم که آن بلای شوم سرم آمد!
رفت و من و احد به منزل پدری ام کوچ کردیم. همسرم بیکار بود و علاوه بر مصرف مواد مخدر چشم به درآمد اندک من داشت. او به فردی پرخاشگر تبدیل شده بود به طوری که در کوچه و خیابان نیز با مردم درگیر می شد و من با دادن دیه و التماس به شاکیان از آن ها می خواستم رضایت بدهند تا همسرم از زندان آزاد شود. اما او چند روز قبل با چاقو به سمت من و پدرم حمله کرد و مرا نیز از خانه بیرون انداخت. دیگر تحمل ندارم.... http://www.aftabir. ...
خاطره ها رهایم نمی کنند
خودم بوده، از تقلید و رونویسی آثار دیگران نفرت دارم. از اینکه آثارم شباهت به آثار دیگران داشته باشد، گریزانم. آل احمد کار مهمی که کرد در مدیر مدرسه ، ادبیات داستانی ما را از سیطره بوف کور صادق هدایت خارج کرد. یعنی آمد در یک وادی دیگر قلم زد. بعد از آن حدود 20 الی 30 سال، رمان فارسی زیر سیطره ملکوت بهرام صادقی بود. من کوشش کردم، فضایی دیگر در ادبیات داستانی ترسیم کنم، حالا چقدر موفق شدم ...
جابه جایی مواد مخدر بخاطر پدر
دادگاه جابه جایی مواد مخدر بخاطر پدر پسر نوجوان در حالی به اتهام حمل مواد افیونی در دادگاه محاکمه شد که ادعا کرد برای جلب توجه پدرش و به دست آوردن دل او بسته مشکوک را برای وی جابه جا کرده است. ماموران پلیس در بازرسی بدنی پسرنوجوان بسته ای حاوی 31گرم هروئین و ده گرم شیشه کشف و پسرنوجوان را بازداشت کردند. این متهم در بازجویی ها گفت قصد داشته مواد را از خانه ناپدری اش در خیابان ...
راز 20 سال پیشتازی فنلاند در آموزش و پرورش
...> یک روایت تربیتی از جان لنون: خواننده و ترانه ساز انگلیسی و بنیان گذار موفق ترین گروه موسیقی پاپ در جهان (گروه بیتلز). به نقل از لنون: هنگامی که یک کودک 5 ساله بودم، مادرم همیشه به من می گفت که شادی، راز گشایش زندگی است. زمانی که به مدرسه رفتم، آنها در برگه از من پرسیدند وقتی که بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟ من نوشتم: می خواهم شاد باشم. آنها مسخره ام کردند و به من گفتند که شما سئوال را نفهمیدی ...
به یاد اختر تابناک چرخ ادب.../ چمیده فر
. کلامی که بعد از مرگش، همین شعر بر مقبره اش نقش بست و ماندگار گردید، همچو نام و یاد خودش، اینکه خاک سیهش پروین است اختر چرخ ادب پروین است گرچه جز تلخی ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است... پدرش میرزا یوسف اعتصام الملک، ادیب، نویسنده، مترجم، وکیل مجلس، بنیان گذار اولین چاپخانه حروفی در تبریز و موسس مجله بهار در سال 1298، که در نهایت رئیس اولین کتابخانه مجلس شورا گردید ...
چرا کودکان از مدرسه می ترسند؟
باید کارهای سخت بسیاری انجام دهند. • فکر می کنند که معلم ها عادت به تنبیه کردن کودکان به هنگام خطاکردن دارند. • فکر می کنند که دیگران همه چیز را یاد می گیرند و می فهمند به جز خودشان. • آنها در فضای مدرسه و کلاس پدر و مادر را برای مراقبت و نگهداری ندارند. • ترس از خیس کردن و یا حتی کثیف کردن خودشان را دارند. • نمی توانند کارتون های مورد علاقه شان ...
علت ترس بچه ها از تاریکی
...، صحنه های ترسناکی را در ذهن خودش مجسم کند و همین که شب می شود منتظر باشد که در تاریکی، اتفاقات ناخوشایندی برایش بیفتد. وی همچنین اشاره کرد که ترس و اضطراب کودک می تواند به دلیل مسائل دیگری هم باشد که به این شکل نمود پیدا کرده است، مثلا در خانواده هایی که والدین اختلافات شدید دارند، به دلیل اینکه کودک می ترسد که مبادا پدر یا مادر را از دست بدهد . کودکانی که به تازگی وارد ...
سیاهی و بدبینی پشت ادبیات می جوشد
و به تعبیری واقعیات و خصوصیات یک شخصیت خودش را بر من غالب کرده است. مثلا من تصمیم داشته ام فلان شخصیت در رمانم آدمی باشد منفی و سیاه محض و در روند داستان همین شخصیت دست به کارهایی می زد که کارهای بد و سیاه نبودند و برایم روشن می شد از این آدم هم انجام کار خوب برمی آید. زمانی هم هست که نویسنده مثلا کافکا به عنوان معروف ترین نمونه رمانی مثل مسخ را می نویسد یا قصر و ... را می نویسد. مشخص است شخصی مثل ...
زیارت جامعه کبیره یادگار امام هادی (ع) برای شیعیان است
... و رسولان گذشته او را تصدیق نمودید،پس روگردان از شما خارج از دین،و ملازمتان ملحق شونده به شما،و کوتاهی کننده در حقّتان قرین نابودی است،و حق همراه شما و در شما و از شما و به سوی شماست،و شما اهل حق و سرچشمه آن هستید و میراث نبوّت نزد شماست،و بازگشت خلق به سوی شما،و حسابشان با شماست،و سخن جدا کننده حق از باطل نزد شماست،آیات خدا پیش شما،و تصیمات قطعی اش در شما،و نور و برهانش نزد شماست،و امر او ...
غریبه های آشنا در بزنگاه زندگی
تصادف کوچکی کرده و گوشه جاده توقف کردیم. ناگهان، ماشینی ایستاد و خانواده ای با عجله سراغمان آمدند. آنها ما را به بیمارستان بردند و همان جا منتظر ماندند تا ترخیص شدیم. بعد هم ما را به خانه بردند و برایمان غذا درست کردند و مطمئن شدند حالمان خوب است. بعد که خیالشان راحت شد، خداحافظی کرده و رفتند. موضوع جالب این بود آنها در حال رفتن به تعطیلات بودند و به خاطر ما از خیر سفر گذشتند. تا آخر عمرم، این ...
تراژدی فرشته ها در سال 96
سال 96 بود. او که پس از جدایی پدر و مادرش با پدرش در جنوب تهران زندگی می کرد، هجدهم شهریور و کمتر از یک ماه بعد از جشن تولد 11 سالگی اش از سوی پسر 22ساله همسایه قربانی شد. پسر بی کار همسایه، ابوالفضل را به بهانه نشان دادن کبوتر به پشت بام خانه شان برد و سپس او را با 50 ضربه چاقو کشت. پسر بی رحم سپس جنازه را داخل نایلون پیچید و آن را در یک چمدان جاساز کرد و با همدستی برادرش به جاده قم برد. ...
گلچینی از وصیت نامه شهید سیامک آزادبخت
کیانوش و مستانه و فرزانه. پدر عزیزم! من در اهواز هستم.برای من ناراحت نباشید و به مادرم بگو دیگر در آن خانه ننشین و گریه نکن.من هیچ گونه ناراحتی ندارم جز دوری شما.از جای من بسیار بسیار بچه ها را ببوس و به سیروس بگو من برای تو خیلی ناراحت بودم. برادر عزیزم! امیدوارم که حالت خوب باشد و به فیروز و مهوش و فرخنده بگو من ایستادم تا شما بیایید، شما دیر آمدید و بچه ها حرکت کردند و من هم ...
خجالتی بودن کودک، از کجا آب می خورد؟! (2)
شما فرزندتان را نمی شناسد و با علائق او آشنا نیست، بنابراین اصلا نگران نباشید و مطمئن باشید با به کار بردن برخی راهکارها می توانید این ویژگی را برطرف کنید. به کودک تان برچسب خجالتی نزنید ببخشید، این پسر من خیلی خجالتی است جمله ای است که مادر و پدر یک کودک خجالتی معمولا زمان روبه روشدن با دیگران به زبان می آورند. غافل از این که این کار اشتباه است! گفتن این که فرزندتان خجالت می کشد یا ...
عیدی دادن به کودکان، پیشنهادهای عالی
گرفتن لباسش به خانه خیاط می رود اما چون برق قطع شده، خیاط، صدای زنگ را نمی شنود و چون زن خیاط کم شنواست هرچه دخترک در می زند خیاط صدای در را نمی شنود و او نگران است که نتواند تا قبل از تحویل سال نو لباسش را از خیاط بگیرد. در داستان دیگر، پسربچه ای بنام اردلان می خواهد موهایش را کوتاه کند ولی آرایشگاه بسیار شلوغ است و ممکن است نتواند قبل از تحویل سال به خانه برگردد و به همین دلیل نگران است. در داستان ...
زنان مدافع حرم؛ ایستادند همچون سرو/آرزویم دیدار با رهبری است
به گزارش هرمزبان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، وقتی پدر خانواده ای، به هر دلیل از دنیا می رود، بیشتر از همه دختر خانواده است که عذاب کشیده و رنج می برد؛ از آنجا به بعد این فرشته ی کوچک، زن بودن، مادر بودن و به معنای واقعی محکم بودن را می آموزد. در میان ما هستند دخترانی از نسل دیروز و امروز که به دلیل جنگ نیز حامیانی از جنس پدر را از دست داده اند، همان هایی که وقتی پای حرف هایشان می ...
بیژن ترقی و راز خلق ترانه های ماندگار
نویسنده ها را می دیدم. صادق هدایت، نیما یوشیج، استاد شهریار و خیلی های دیگر. آنها می نشستند و شعر می گفتند و من هم آن را گوش می کردم. اولین کتاب های یوشیج و شهریار را پدر من چاپ کرد. از همان سال ها گوشم به نغمات دل نشین شعر آشنا بود. حتی شهریار هم مدتی در خانه ما ساکن بود و برای من هم شعری گفته بود. مادرم هم به شعر علاقه مند بود. یادم می آید که خیام را خیلی دوست داشت. من هنوز هم که خیام را می خوانم ...
پیام تسلیت فوت پدر (رسمی، صمیمی و ادبی)
...> 〰*〰*〰*〰*〰*〰 این گنج نهان در دل خانه پدرم بود هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند هم نام بلندش سند معتبرم بود 〰*〰*〰*〰*〰*〰 کاش آن شب را نمی آمد سحر کاش گم می شد در راه پیک بد خبر تا پدر رفت آن سحر از پیش رو بی نشان را خاک تیره شد به سر 〰*〰*〰*〰*〰*〰 پدر در سوگ تو دل های ما ...
به هوش که آمدم فهمیدم مصطفی از آزار شیطانی من فیلم گرفته است
توانستم براحتی درس بخوانم. به خاطر این مشکل بعد از اول راهنمایی ترک تحصیل کردم. پس بدون شناسنامه چطور توانستی تا اول راهنمایی درس بخوانی؟ تا اول راهنمایی وضع مالی پدرم بهتر بود. به همین دلیل به مدرسه پول می دادیم تا بتوانم در آنجا درس بخوانم. بعد از ترک تحصیل چه کار کردی؟ در یک کشتارگاه مشغول به کار شدم. من گوسفندها را سلاخی می کردم. این کار ناراحتت ...