سایر منابع:
سایر خبرها
نگاه هنرمند چینی به ایرانیان و صدای روح نقاش ها
: نمایشگاه انفرادی موان هنرمند چینی با عنوان شه دخت ایرانی روز جمعه 24 فروردین افتتاح می شود، این نمایشگاه حاصل تجربیات شخصی این هنرمند چینی از حضورش در ایران است. گالری موسسه اکو: نمایشگاه بین المللی نقاشی و تصویرگری در منطقه اکو 23 فروردین تا دوم اردیبهشت برپا خواهد شد. گالری امکان: نمایشگاه عکس نوشین شفیعی با عنوان شهربازی 24 فروردین تا سوم اردیبهشت میزبان علاقه مندان به هنر ...
پدرم با دخترخاله ام سر و سری داشت / مادرم که فهمید خودش را کشت!
... به گزارش خرداد به نقل از رکنا؛ به تماس های تلفنی وقت و بی وقتت با دیگران مشکوک شدم، اعتراض کردم اما به گونه ای باهام برخورد کردی که دیگه جرات نکردم درباره ش حرفی بزنم. من چهارده سال تو خونه تو، همه رفتارها واعمال تو رو دیده و تنها تحمّلت کردم. تو شوهر من بودی و من با بی غیرتی تمام، همه چیزایی که دیگران درباره تو می گفتند رو نشنیده می گرفتم، امّا این بار خودم دیدمت، با چشمای خودم ...
سالار عقیلی: جان و تنم، فدای وطنم
حال پاییز امسال 40 ساله شدم و امیدوارم بیشتر و بیشتر تکامل بیابم همان طور که در مورد همه چیز تکامل رخ می دهد. اما آن جشنواره تنها آغاز درخشش شما در موسیقی نبود، بلکه آغاز زندگی جدید هم بود، درست است؟ به هر حال اتفاق مهم دیگر آن جشنواره آشنایی من با خانم حریر شریعت زاده و خانواده ایشان بود که در نهایت منجر به ازدواج ما شد. آن روزگار من شاگرد استاد صدیق بودم و همه جا اهل فن می ...
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی انوارطاها
، خدا تو را رحمت کند) بکلّی ترس من زائل شد وارد شدم و سلام کردم. مردی جلیل القدر، خوش سیما و درشت چشم نشسته بود که جواب سلام مرا داد و فرمود: خداوند ترا به تشنگی و گرسنگی و ترس امتحان فرمود و سرانجام بر تو مرحمت نمود، تو را از سختیها رهانید، من می دانم که در فلان ساعت سوار کشتی شدی و این مدّت در سفر دریائی بودی و در این تاریخ دچار حادثه شدی و سه روز سرگردان امواج بودی و تصمیم گرفتی به ...
نقدی بر سخنان حجت الاسلام احمد رزمجو و اتفاقات اخیر بوشکان و کلمه
را با بی احترامی از معرکه به دور کردند براساس کلیپ پخش شده خوانندگان موسیقی محلی دقیقاً همین موسیقی مطرب و حرام را اجرا کردند. جناب حاج آقا رزمجو خوب است به این موضوع توجه نمایید که اگر هر روز این حرمت شکنی ها ادامه پیدا کند دیگر هیچ مرزی برای حفظ حریم ها باقی نخواهد ماند. البته جنابعالی که گویا در فضایی قرار گرفته اید که باید با طبل آن ها که می گویند ما هنرمند ارزشی و غیر ...
داستان ملاقات امام زمان (عج) با آیت الله محمّد تقی بافقی
: قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه ها ودرّه های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه ای بود، با خودم گفتم: امشب در میان این قهوه خانه می مانم، صبح به راه ادامه می دهم . ...
10 دقیقه تا نشئگی!
تعیین شده ما به خوبی پیش رفته و خوشحالم که توانسته ام نقش خودم را به عنوان خریدار مواد به خوبی ایفا کنم. مأموران هم از ایده ما برای شناسایی و دستگیری این موادفروش قدردانی می کنند و با آنها خداحافظی می کنم. بازگشت آرامش روز بعد سری به پاتوق پدربزرگ ها می زنم. همه چیز آرام است و سالمندان دور هم نشسته اند و با هم گفت وگو می کنند. اطراف را خوب نگاه می کنم اثری از معتادان و مواد ...
زیباترین اشعار درباره فرزند پسر
فرزند پسر گویند ز مادرِ کهنسال اندیشه نکرد نو جوانی پرخاش کنان بر او برآشفت گفتا که چنینی و چنانی عاجز شده ای ز کار کردن از رفتن ِ راه ناتوانی چون برگ ِ خزان گرفته، زردی چون سرو ِ خمیده قد، کمانی از گوشت، نمانده برتنت هیچ یک پوست و چند استخوانی مرگت همه روزه در کمین است پندار مکن که جاودانی ...
خاطره ها رهایم نمی کنند
کار کرده ام و همچنان کار می کنم. شخصت های رمان شما را به سمتی که می خواهند می کشند و می برند؟ - بله. سعی می کنم در این داستان ها کینه نداشته باشم، تاریکی و یاس نباشد. امید باشد. با این که پایان همه این چهار پنج رمان، مرگ است ولی نمی آیم در روند رویدادها دخالت کنم. جاهایی هم که احساساتی می شوم شاید از آن چهره هایی که در زندگی شخصی نفرت داشتم، وقتی وارد جریان داستان می شوند ...
دو نفر و نصفی دور ایران با دوچرخه!
به گزارش نخست نیوز، این زوج که یک فرزند نوزاد هم دارند، سفرشان را که گمان می رود یک سال به طول بینجامد، از روز گذشته 22 فروردین از شهر مشهد و همراه فرزندشان و با بدرقه جمعی از اعضای شورای شهر مشهد و شهروندان مشهدی آغاز کردند. احسان منصوریان 33 ساله همراه با همسر 31 ساله اش شیما هاشم نیا و ارسلان، فرزند هشت ماهه شان پا به رکاب شدند تا علاوه بر انجام یک سفر جذاب و تماشایی به دور کشورمان، پیغام خود ...
ز نیرو بود زن را راستی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا ، ز نیرو بود مرد را راستی! پرسشی که این سخن فردوسی در ما برمی انگیزد این است که چه ارتباطی بین نیرومندی و راست گویی هست؟ یک جواب این است: نیرومند که باشی مخصوصاً در بارزترین مصداقش یعنی نیرومندی بدنی، اگر کار خلافی کرده باشی و راست بگویی که تو کرده ای اولاً که کسی جرأت نمی کند که مجازاتت کند چون قدرتت از همه بیشتر است؛ ثانیاً اگر هم قرار باشد مجازاتت ...
مرجع ویراستاری کتاب کودک در خوزستان نداریم
به نوشتن داستان های کودک علاقه مند شدم. البته از دوران دبستان چیزهایی می نوشتم و همیشه به ادبیات علاقمند بودم . کودک درون من همیشه زنده است. به طرز شگفت انگیزی دنیای کودکان را حس می کنم. شاید چون تمام کودکی ام مثل همه همسن و سالانم در جنگ به باد رفته بود؛ به همین دلیل با دنیای کودکانه همیشه در ارتباط هستم. همچنین تولد سه فرزند با اختلاف سنی کم و علاقه زیاد مادرانه ای که به آنها دارم و ...
تجربیات هنرمند چینی را در شه دخت ایرانی ببینید
خبرگزاری مهر: برپایی نمایشگاه های هنری در حوزه تجسمی یکی از فرصت های مناسب بروز و ظهور هنر و خلاقیت هنرمندانی است که سال ها در این عرصه فعالیت می کنند. این نمایشگاه ها اغلب موارد، جمعه های هر هفته افتتاح می شوند. در زیر اسامی برخی از این نمایشگاه های هنری و محل برگزاری آنها را که در روز جمعه 24 فروردین آغاز می شوند، می خوانید. نمایشگاه انفرادی موان هنرمند چینی با عنوان شه دخت ایرانی در ...
روحانیت باید برای مردم دق کند/ مردم دوست دارند روحانیت صدای آنها باشد
توصیه رفته بودید یا کمک به جبهه مقاومت؟ مرتضوی : من تقریباً 10 روز سوریه بودم. به محض اینکه رسیدم؛ تنها دو ساعت در دمشق بودم و بعد به حما و سپس به حلب رفتم. با رزمندگان نشستم و صحبت کردم. سلاح هم به دست گرفته و به رزمندگان کمک کردم و تروریست ها را هم از نزدیک دیدم. خبر شهادت هم شیطنت یکی از رسانه های منطقه بود که تکذیب شد. در دی ماه 96 شاهد اعتراضات و البته بعضاً اغتشاشات بودیم ...
آقا در تبعید مسجد آل رسول را احیا کردند
ای ناراحت و غمگین بودم، بعد از الوداعی اشک ریزان، سوار ماشین شدم و همراه دو مأمور، به سوی زاهدان حرکت کردیم. من و آقای خامنه ای هر دو ناراحت و غمگین بودیم؛ چراکه سرنوشت هر دوی ما نامعلوم بود. یعنی در موقع جدایی، هر کدام در غم دیگری بودیم و از سرنوشت و عاقبت دیگری، نگران . هنوز فروردین ماه 57 به نیمه نرسیده بود که دست تقدیر، حجت الاسلام والمسلمین شیخ کاظم راشد یزدی را برای دومین بار به ...
بصیرت و شناخت؛ ویژگی بارز مدافعان حرم
، تردید داشتم سر زده با خانواده نصیری گفت وگو کنم یا نه، بالاخره با هماهنگی مادر شهیدان عبادی، با خواهر شهیدان نصیری ارتباط گرفتم. وقتی وارد خانه شدم، خواهر شهید به استقبالم آمد. فکرش را هم نمی کردم که آن روز سعادت دیدار با خانواده شهیدان نصیری که پیشتر از زندگی شهدایشان شنیده بودم، نصیبم شود. گزارش دیگری از روزنامه جوان با عنوان معمار وحدت مقدس ارتش و سپاه در زمان جنگ به نقش تأثیرگذار شهید ...
اظهارات تکان دهنده دختری که خواستگارش شب عید به صورتش اسید پاشید
بود؟ دوستش داشتید؟ او من را خیلی دوست داشت، ولی چون یک بار در زندگی ام شکست خورده بودم، نمی توانستم به هرکسی اعتماد کنم. چون او خیلی بهم محبت می کرد، بهش عادت کرده بودم، اما نه این طور که اگر نباشد بمیرم یا خیلی دوستش داشته باشم. او ول کن من نبود و مدام هم تهدیدم می کرد؛ مثلا من به شوخی به او می گفتم یک روز با تو نباشم چه کار می کنی و او هم می گفت بلایی سرت می آورم که هیچ کس به رویت نگاه هم ...
سوارکاری همدان یکی از مکتب های شناخته شده و صاحب سبک کشور است.
عهده داشته است. وی از آبانماه سال 1383 تا کنون ریاست هیئت سوارکاری را برعهده دارد. خبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت و گویی با این هنرمند پیشکسوت انجام داده است. خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چطور با ورزش سوارکاری آشنا شدید؟ سیّد وحید برقعی هستم و بیش از 13 سال است ریاست هیئت سوارکاری استان همدان را بر عهده دارم. بنده از دوره کودکی در خانواده ورزشی بزرگ شدم ...
وقتی بسیجی زنجانی هنرمندانه راه شهادت را برگزید/ شهید ابراهیم اصغری استاد اخلاق در جبهه های حق علیه باطل
درس میخواند، به عنوان یکی از مبارزین حکومت شناخته شد. به خاطر پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) در آذر ماه سال 54 تحت تعقیب ماموران رژیم پهلوی قرار گرفت و بازداشت شد. ابراهیم بعدها در بیان خاطرات آن روز نوشت: آذر سال 54 بود، غروب از مدرسه بیرون آمدم. از لحظه ای که از مدرسه خارج شدم احساس عجیبی داشتم. نگران بودم، حدود اول چهار راه سعدی که رسیدیم یک دفعه توجه ام به خودرو طوسی رنگ ضداطلاعات جلب ...
جاگذاشتن اسلحه، جانم را نجات داد
ماهی که در تپه تلویزیون بودم فقط یک بار درگیری داشتیم؛ روز تحویل سال 1360. صبح همه بچه ها دور سفرۀ عید جمع شده و منتظر تحویل سال نو بودند. حدود ساعت یازده صبح بود. آن روز فکر می کردم این اولین عید من دور از خانه و در منطقۀ جنگی است. خدا می داند جنگ چقدر طول می کشد و من تا کی خواهم بود! صدای انفجار و شلیک چند گلوله ما را از سر سفره بلند کرد. به شوخی گفتم: جمع کنید، این هم تحویل سال! درگیری در اطراف ...
خواستگار بی رحم انگشتان معصومه را برید و روی صورتش اسید ریخت + عکس
آرایشگاه داشتم و از صبح تا شب کار می کردم. قبل از این هم یک ازدواج ناموفق داشتم و، چون همسرم خلافکار بود از او جدا شدم و دیگر هم قصد ازدواج نداشتم. محمد از اینستاگرام به من گیر داده بود و دست برنمی داشت، بعدش چندباری یکدیگر را دیدیم. در دو ماه آخر او ول کن نبود، آدرس سالنم را در اینستاگرام گذاشته بودم، او دیده بود و هر روز می آمد دم در آرایشگاه. چه حرف هایی می زد؟ می گفت: من خیلی ...