سایر منابع:
سایر خبرها
دکترای منابع آب دارد اما در انبار کارگری می کند!
دستمال سفیدی که به سر بسته بود، جلوی دوربین ایستاد و از وضعش گفت. شماره تلفنش را هم اعلام کرد: منتظر تماس دوستان و مسئولان هستم. چند ساعت بیشتر نگذشته بود که سیل تلفن ها شروع شد. صبح دیروز اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری با او تماس گرفت و صلاح الدین شگفت زده شد: باورم نمی شد که آقای جهانگیری با من تماس گرفته. منی که یک مسئول را از فاصله 500متری ندیده بودم. چه اتفاقی افتاد که بعد از ...
بلای وحشتناکی که به خاطر زن و شوهر جوان سر دایی آمد | به خاطر کاری که با دختر خواهرم کردن به آنها حمله ...
ساله به نام مهدی را کشته ام خیلی نگران شدم و با فردی که او را در خیابان دیدم پس از خرید مواد مخدر به بیابان های اطراف مشهد رفتیم و با روشن کردن آتش مقداری مواد مصرف کردیم. از آن روز به بعد هم من در حالی معتاد شده بودم و مواد مصرف می کردم که همسرم از این ماجرا اطلاعی نداشت. شبانه خانه ای در یکی از شهرک های اطراف مشهد اجاره کردم و به زندگی مخفیانه روی آوردم. اما 15 ماه بعد به طور ناگهانی کارآگاهان اداره جنایی را بالای سرم دیدم و در منزلم دستگیر شدم. حالا هم پشیمانم و .... http://www.aftabir. ...
مصاحبه با کاوه مدنی: اتهام جاسوسی به من تفهیم نشده
خانواده ام را بپذیرم. اصولاً در چنین فضایی چگونه می توانم ممنوع الخروج کردن همسرم را بدون هیچ قانون و دلیلی قبول کنم. او در پاسخ به کسانی که می گویند مدنی به خاطر ترس اش از کشور خارج شد، گفت: به هیچ وجه این چنین نبوده و این بهانه را هم نمی پذیرم که کشوری من را دعوت کند، بعد مورد توهین قرار بگیرم و اجازه تحقیق و پژوهش نداشته باشم. مدنی درباره اتهام جاسوسی هم گفت: در نوروز برای ...
کارمندان سعید کریمیان در بزرگترین تلویزیون اینترنتی ایران مشغول کارند!
سیستم انجمن گویندگان جوان بودم و لطف مردم هم بود، دوست داشتند و استقبال می کردند و ما هم پیشرفت کردیم. *در انجمن غیر از تاثیر چهره ای به عنوان گوینده، اثر مدیریتی هم داشتی. به خاطر دوستی و رفاقت با آقای رئیسی بود یا واقعا این تسلط به نوع کار تو بستگی داشت؟ اتفاقاتی که بعدا در انجمن گویندگان جوان افتاد، اتفاق فرهنگی خوشایندی نبود. آن موقع که من آمدم قاعدتا این فرصت داده می شد ...
با لباس نظامی به استقبال همسرم رفتم!
کتاب دلتا فورس را مطالعه کنید بخوبی روحیات این آدم را متوجه می شوید. او یک آدم مستبد نظامی بود و تا ماموریتی را به انتها نمی رساند آن را خاتمه نمی داد! بعد از این که فیلم توفان شن را بازی کردید با توجه به بازخوردهایی که گرفتید آیا به واقعیت های بیشتری نسبت به اصل موضوع رسیدید یا خیر؟ نه، من هر چه را لازم بود از طریق تحقیقات و مطالعاتم به دست آورده بودم و می دانستم مساله ...
کیکی که همسر شهید حججی برایش پخت + عکس
روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه. برگه ای هم بهش چسباندم محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری از ته قلبم برایش دعا کردم. قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم ناهار بیا خونه مامانم اینا تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش ...
جنایت هولناک پدر مقابل چشم کودکان +عکس
خواست چندبار زنش را طلاق دهد که این زن مدعی شده بود ارتباطی با کسی ندارد. متهم ادامه داد: غفور مطمئن شده بود همسرش به وی خیانت کرده است به همین خاطر آن زن و مرد را کشت و بعد فرار کرد. آن شب که جنایت رخ داد، من در اتاق سرایداری خوابیده بودم، صبح که بلند شدم، دیدم خبری از غفور نیست، وسایلش را برداشته و رفته است. بیرون آمدم و با دیدن جسد زن او در خیابان ترسیدم و فرارکردم. این متهم با قرار بازداشت موقت در اختیار ماموران اداره پلیس آگاهی استان سمنان قرار گرفت تا تحقیقات از او ادامه یابد. این در حالی است که غفور دیگر عامل جنایت همچنان متواری است. منبع: جام جم آنلاین ...
شهین را که صیغه کردم،همسرم بعد از سالها باردار شد/دوست همسرم من و شهین را در سینما دید و...
روز به روز بهتر می شد و زندگی آرامی کنار سمانه داشتم. خانواده ام، همسرم را خیلی دوست داشتند اما هر بار که ما را می دیدند از اینکه بعد از چند سال هنوز بچه دار نشده ایم شکایت می کردند. این شرایط کم کم برای خودمان هم نگران کننده شده بود. دیگر شکی نداشتیم که اشکالی وجود دارد. چندین ماه به معاینه و آزمایش گذشت تا اینکه فهمیدم همسرم به خاطر مشکلاتی قادر به بارداری نیست. خانواده ام وقتی موضوع ...
نقشم 10 سال از خودم بزرگ تر است/ حکایت یک مدیر دولتی در شرایط مختلف
با پروژه برمودا وارد همکاری شدید؟ از اواخر اسفند ماه و با شروع پروژه سینمایی برمودا به علت اینکه نقش اصلی کار را بازی می کردم از اول باید می بودم تا روز پایان فیلمبرداری که حدود یک ماه شد و فقط در ایام تعطیلات عید دو سه روز اول تعطیل بودیم. * قبلا هم با سازندگان این فیلم همکاری داشتید؟ بله در فیلم سینمایی طلاقم بده به خاطر گربه ها به کارگردانی محمدعلی سجادی با آقای مصباح ...
رابطه نامشروع زن شوهردار با راننده مینی بوس | زنم با راننده اتوبوس رابطه داشت؛ هردو را کشتم! + عکس
.... در جریان چه موضوعی بودی ؟ شب ها که پیش غفور می رفتم برای من درد دل می کرد و می گفت به رفتارهای همسرش مشکوک شده است. غفور می گفت: همسرم قبول نمی کند و می گوید من توهم دارم. او گفت که چند باری به خاطر همین موضوع با همسرش درگیر شده و حتی او را تهدید به قتل کرده است. غفور گفت ابتدا قصد داشته همسرش را طلاق بدهد، اما بعد تصمیم گرفته او را همراه راننده مینی بوس به قتل برساند. ...
کورش تهامی: 2 سیمرغ طلبکارم
به گزارش گروه دیگر رسانه های مجله فارس پلاس، تصویری همیشه آرام و محجوب از او در خاطر داریم؛ تصویری که روی صدای متین و آرام، اما مردانه اش خوش می نشیند و با نقش هایی که همیشه ایفا می کند، می خواند. بارها بازی اش را در قالب نقش پسرانی معقول، خانواده دوست و دغدغه مند دیده ایم و از مصاحبه هایی که گاهی با رسانه های مختلف انجام می دهد، فهمیده ایم خودش هم چنین خصوصیاتی دارد و دور از نقش هایی که ایفا می ...
خانواده ای که معماران مهر و دوستی شدند/ مدرسه سازی حتی با یک آجر
به گزارش ایکنا از خراسان جنوبی، کمک به همنوعان و دستگیری از آنان، یکی از ارزش ها و اصول تاکید شده دین اسلام است. با خانواده ای آشنا شدم که تمام افراد آن به نوعی در کمک رسانی به محرومان و به ویژه در امر خیر مدرسه سازی فعال هستند. خانواده ای که به ارزش های اسلامی که یکی از آن ها، توجه به همنوعان است بسیار توجه داشته و حتی فرزندان خود را نیز از کودکی با این اصول پرورش داده اند ...
داشته های نسل جوان از دفاع مقدس هیچ است!
...، بهتر دیدیم در چنین شبی که مصادف با پنجمین سالگرد مرحوم امیرحسین فردی است، آن را رونمایی کنیم. وی گفت: مرحوم فردی، استادم و کسی است که راه نوشتن را به امثال من آموخت. من سال 54 شاگرد تراشکار بودم، اما عضو کتابخانه شدم که او مسئولش بود. همان جا با کتابت آشنا شدم و مقدمه ای شد که این راه را ادامه دهم. بابایی با بیان اینکه موضوع کتابم نقش آمریکا در جنگ نیابتی صدام علیه ایران ...
گفت و گوی خواندنی با نخبه مریوانی که در انبار شرکت نفت جارو می زند!
لیسانس دانشگاه شیراز پذیرفته شدم در آنجا نیز در رشته منابع آب رتبه برتر را کسب کرده و در مقطع دکترای دانشگاه خوارزمی نیز همین رشته را خواندم و ادامه تحصیل دادم. واقعا فکر می کردم که با داشتن تحصیلات می توانم شغل خوبی پیدا کنم اما دریغ از هیچ. با این همه تحصیلات نتوانستید شغل مناسبی پیدا کنید؟ کامرانی: من تنها دکترای بومی آب های زیرزمینی در کردستان هستم. با توجه به مشکلات آب در ...
گفت وگو با محمد نصیری ، از روزگار تختی تا روزگار ما (2)
دنیا آمدم. صابون پزخونه دروازه غار؟ - جایی بین میدون شوش و مولوی. پس چطور از ورزشگاه سر در آوردید؟ - خانواده ام من را بردند ورزشگاه. خدا را شکر که گذاشتنم ورزشگاه و کنار خیابان رهایم نکردند تا هزار اتفاق برایم بیفتد. آنجا دوستان خوبی پیدا کردم. در ورزشگاه مرد بار آمدم، مرد شدم، خیلی چیزها یاد گرفتم. شما از اول هم به وزنه برداری علاقه داشتید ...
راز ازدواج نکردن لیلا بوشهری +عکس
بیاور به عنوان سرمایه گذار و این نقش برای تو. این کار با اصول هنر مغایرت دارد. زمانیکه من وارد سینما شدم اصلا این مقوله ها نبود، این سئوالات که شما پول داری و آیا کسی سرمایه گذار شما می شود مطرح نبود. بازیگر فیلم جهنم سبز در مورد فعالیت های بانوان متاهل در سینما چنین می گوید ” خانم های متاهلی که همسر فرزند دارند و در سینما همچنان فعالیت می کنند تعدادشان زیاد نیست خیلی دیده ایم که بازیگران ...
گفت وگو با سیروس مقدم و پاسخ به همه حاشیه ها
اینکه باید به سلامت تعریف می شد لازم بود پیش درآمدی می داشتیم که بگوییم چرا این خانواده به ترکیه سفر می کنند و اینکه ارسطو چگونه کالای ترکی را وارد می کند و مارک ایرانی می زند که آن را هم نقد کردیم و برای بیان همه اینها به مقدمه چینی هایی در سریال نیاز داشتیم. در ادامه داستان هم نشان دادیم که اینها چگونه از طریق ترکیه وارد بحران سوریه می شوند چون عده ای هم ایراد می گیرند که چرا ترکیه را ...
مهدی فخیم زاده: سینمای لوده مخاطب زیادی دارد!
. بنده نیز چون اطلاعات کمی از وضعیت پلیس داشتم مطالعات جدی خود را در این زمینه آغاز کردم و بسیاری از پرونده های پلیس را مطالعه کردم. در حین این مطالعات با پرونده مختصری در حد دو صفحه درباره یک زن مواجه شدم که برای خرید و فروش مواد مخدر وارد کشور شده بود اما در هتل پول های وی را دزدیده بودند؛ وی نیز به دلیل تبحر در دزدی از بانک دست به دزدی از بانک می زند، پول خود را تهیه می کند مواد مخدر ...
مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم...
همان وقتی که محمد روی تخت بیمارستان بود، همان روزهایی که هرجا می رفت با انگشت او را نشان می دادند و می گفتند این همان سرباز فدارکار است! از آن روزها، حالا یک سال و چهار ماه گذشته، وعده هایی که آن روزهای ابتدایی حادثه از قول بسیاری از مسئولان نقل شد، تنها در حد وعده باقی ماند و باختر را خیلی ها فراموش کردند. این را خودش می گوید وقتی بعد از 16 ماه با او تماس می گیریم و از حال و روز این روزهایش می پرسیم. او اما با وجود هم ...
مهندس میانسال از من خواست تا برای گرفتن مدارک به خانه اش بروم...
کاری رفت رد شد و بعد دوباره با من تماس گرفت و من را متهم کرد که باعث شدم استخدام نشود و ناسزاگویی کرد. متهم درباره روز حادثه گفت: یک روز قبل از حادثه من به همراه همسر و فرزندم به خانه پدر شاکی رفتیم. زن جوان به من گفت در تهران کاری دارد و از من خواست دو جعبه پرتقال به تهران ببرم تا او بیاید و بگیرد من هم همین کار را کردم. فردای آن روز حدود ساعت 9 شب بود که زن جوان مقابل خانه من آمد ...
ناصری پور: مسئولان فدراسیون تصور می کنند می خواهم پناهنده شوم/امیدوارم مسئولان ورزش صدای من را بشنوند
کشورمان در طول هر ماه به یک رویداد بین المللی اعزام می شوند. می توانم مدعی شوم که هیچ جودوکاری در وزن 60 کیلوگرم وجود ندارد که بتواند من را شکست دهد. وی در ادامه خاطرنشان کرد: تقریباً به خاطر تغییر وزن یک سال از تیم ملی دور بودم. بعد از بازگشت به تیم ملی در مسابقات قهرمانی کشور در مازندران شرکت کردم و دوباره به وزن 60کیلوگرم بازگشتم. در آن رقابت ها تمام حریفانم را ضربه فنی کردم. هیچکدام از ...
همسرم گفت که ازدواج کرده و صاحب فرزند شده، در حالیکه من هنوز او را طلاق نداده بودم
شعبه پنجم دادگاه کیفری به ریاست قاضی بابایی ایستادند. در آغاز جلسه مرد جوان خواستار اشد مجازات برای همسرش شد. زن جوان هم به عنوان متهم در جایگاه قرار گرفت وگفت: همسر اولم معتاد بود، او من را رها کرد و رفت. مدتی بعد با مردی آشنا شدم، وقتی او از من درخواست ازدواج کرد به او گفتم شوهر دارم اما او شناسنامه ام را گرفت و برد و با یک شناسنامه دیگر که مهر طلاق در آن خورده بود برگشت و گفت حالا تو ...
من هم که خام حرف های توران شده بودم ناگهان رازی را فاش کردم که...
عاشق پسرهمسایه شده ام، راز دلم را به او گفتم. توران خیلی زود زمینه ارتباط اینترنتی و تلفنی من و حبیب را فراهم کرد و از ماجراهای دوست پسرش برایم حرف زد که او را از تنهایی بیرون آورده است. من هم که خام حرف هایش شده بودم به ارتباط با حبیب ادامه دادم چرا که فکر می کردم محیط خانه برایم تکراری است و تنها در کنار حبیب آرامش دارم. اما یک روز زمانی که حبیب در منزلشان تنها بود مرا به آن ...
چگونه به بالاترین پتانسیل خود دست یابید؟
توجه به سوی ارزشی که ایجاد می کنید سخن می گفت، دریافت که چه اتفاقی افتاده است؛ فهمیدم که یک دلیل بسیار ساده وجود داشت که چرا رئیسم نقش من به عنوان یک رابط را نادیده می گرفت، من هرگز به او آنچه که انجام می دادم را نمی گفتم. انتظار من این بود که او این مسائل را به طریقی بفهمد. اما او ایمیل من را چک نمی کرد، او در دفتر کار من نمی ایستاد تا آمدورفت ها را مشاهده کند؛ بنابراین هیچ راهی برای شناخت در مورد ...
دختری 20 ساله ام و با پای خودم به خانه مجردی رامین رفتم!
پدرم اصرار داشت به خاطر نسبت فامیلی و شناختی که از یکدیگر داریم با کرامت ازدواج کنم او می گفت اجازه نمی دهم با فرد دیگری به جز پسر عمه ات ازدواج کنی. این گونه بود که من از خانه فرار کردم و به مشهد آمدم. چند ساعت بعد از آن که به مشهد رسیدم با پسری به نام رامین آشنا شدم و به خانه مجردی او رفتم. انتظار داشتم او با من ازدواج کند ولی چند روز بعد فهمیدم رامین نامزد دارد. وقتی در خیابان به خاطر همین موضوع با یکدیگر مشاجره می کردیم مورد ظن ماموران قرار گرفتیم و دستگیر شدیم. حالا هم پشیمانم اما... ...
به خانه عروسک ها خوش آمدید
حمایت از موزه به وجود آمد و مردم توانستند کمک کنند تا موزه کار خود را به شکل دیگری ادامه دهد. در آن زمان موسسه خانه دوستان آشنا که در حوزه ترویج فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی کار می کند با اختصاص دادن یک مکان به موزه عروسک های ملل در خیابان میرداماد به کمک ما آمد. در نتیجه مهر 1395 مجموعه به میرداماد نقل مکان کرد و توانستیم با شکل تازه ای موزه را دوباره بازگشایی کنیم؛ شکل تازه از این بابت که در آن ...
در رودخانه بزرگ شده ام
، این که رفاقت ما در این جا زیاد است و درعین حال فرصتی برای خدمت به مردم داریم. برای ما اصلا بحث پول نیست. خودش تا به حال 5نفر را به جمعیت آورده و ماندنی شده اند، برای ترغیب خانواده هم سنگ تمام گذاشته و می گوید: خانومم بعضی وقت ها به شوخی می گوید دیگر دست از این هلال احمر بردار. من همیشه ماموریت هستم و همیشه نگران است اتفاقی برایم بیفتد. من اما کوتاه نمی آیم، حتی دوست دارم فرزندم که بزرگ شد ...
نیت خدایی ، پیوند آسمانی
جبران می کرد. شهید زین الدین باید مدت کوتاهی بعد از خواستگاری به جبهه می رفت. فرمانده بود و مسئولیت سنگینی روی دوش داشت. وقتی این موضوع را با خانواده همسرش مطرح می کند، مادر خانمش می گوید: چطور می شود دو هفته منیر را بگذارید و بروید جبهه؟ آقا مهدی هم در جواب می گوید: حاج خانم ما سرباز امام زمانیم، صلوات بفرستید و همه چیز حل می شود. همسر شهید ادامه ماجرا را پس از رد و بدل شدن این صحبت ...
بیمارانی در قامت کیف پول!
دریافت مشاوره ها و خدمات پزشکی را اینگونه تعریف می کند: باردار بودم و سونوگرافی رفتم. جواب سونوگرافی را که نشان دادم در ماه ششم بارداری ام بود. دکترم گفت که بچه سرش بزرگ است و مشکوک و باید سقط شود. بچه ای که تا یک ماه قبل بدون مشکل بود. خانم مسنی که قبلاً چنین چیزی دیده بود به من گفت بیخیال حرف دکتر، بچه ات را به دنیا بیاور؛ من زیاد دیده ام و بچه ات بی مشکل است. الان جشن تولد یک سالگی فرزندم است ...
شیشه زندگی ام ر ا شکست
، چند کیلومتر جلوتر توقف کردم و تا صبح کنار خیابان خوابیدم. دم ظهر بود که ماشین را نزدیکی های خانه مان قفل کردم و به خانه رفتم. وقتی به خانه برگشتم، همسرم از مسافرت آمده بود. ساعتی بعد پدر و برادر علی همراه دوستم رضا به خانه ما آمدند؛ دنبال علی می گشتند. به آن ها گفتم که تا ساعت 6 صبح پیش من بوده و بعد یک پیامک برایش آمد و سریع از اینجا رفت. وقتی رفتند، به طرف ماشین علی رفتم تا آن را به ...