سایر منابع:
سایر خبرها
درس بزرگ خانم معلم
ایران آنلاین /وقتی نقش معلمی با نقش مادری گره می خورند غوغایی از عشق و ایثار و فداکاری در وجود یک زن تبلور می کند. عشقی که سرچشمه آن از پاکی و محبت است و همه آن را می توان در سرمشق انسانیت پیدا کرد. ماجرای خانم معلم فداکار جنوب شهر یکی از همین سرچشمه های عشق و ایثار است. معلمی که نتوانست در برابر اشک های دانش آموزش بی تفاوت باشد و او را با همه وجود در آغوش کشید. دانش آموزی که هیچ پناهی نداشت و باید به اجبار در بهزیستی زندگی می کرد اما خا ...
جسد عریان دختر 17 ساله در اتاق خواب پدر
از آن سال تا کنون حل نشده باقی مانده، پدر قربانی نیز 6 سال بعد بدون دیدن برقراری عدالت درخصوص پرونده دخترش چشم از جهان فرو بست. طی جلسه دیروز متهم خود را بی شباهت به بازیگر امریکایی ندانسته و در دفاع از خود اذعان داشته با این دختر در مغازه پدرش در حالی که کفشی را برای تعمیر برده بود آشنا شده بود. طبق اظهارات اش با قربانی آشنایی دیرینه داشته و چندین بار رابطه جنسی داشته اند که این ارتباط توسط دختر نوجوان از خانواده اش پنهان شده است. دادگاه وارناک از کمدن واقع در شمال لندن به اتهام تجاوز و قتل به رغم انکار همچنان ادامه دارد. ...
معلمی که زندگی اش را فدای کارش کرده است
.... کسانی که کوله بار سفر می بندند و بچه های یک ایل را سواد می آموزند. در سوگ و شادی آنان شریکند و سالی چند بار به خانه برمی گردند تا در یادها بمانند. عزیز محمدی منش شاید بهترین میراث دار بهمن بیگی باشد. او در ارتفاعاتی که کوه نوردان هم سخت شان است، به سراغ جمع های عشایری رفت. در سرما خودش را به آن ها رساند. برای شان هم معلم بود، هم برادر، هم پزشک و هم تیمارکش. او به صدها ...
معروف ترین قاتلان سریالی ایران
جریان قتل های زنجیره ای خود، 9 زن به نام های توان نظری، عهدیه، الهه همتی نژاد، اعظم ثابت نژاد و دخترش منیره قهوه چی، پرند پرچمی و قدم خیر جهان فر را به قتل رساند. او با یک پیکانِ دزدی خانم های تنها یا همراه فرزندانشان را سوار می کرد، می کشت، به آنها تجاوز می کرد، طلا و چیزهای با ارزش و حتی چیزهایی که برای خانه خریده بودند می دزدید و بعد جسدها را در محل های خلوت آتش می زد. 9 بار قصاص و 214 ضربه ...
عصیان مرگ
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_داریوش احمدی : میترا معینی در مجموعه داستانِ آقای چنار با من ازدواج می کنی؟ ، روایتگر نُه داستان کوتاه با نام های: دشتِ خاموش ، آقای چنار با من ازدواج می کنی ، خِرف خانه ، روشنا ، کاش فقط کمی می خوابیدم ، وداع شیر ، دار آخر ، صحرای معطر و دوست بندان است. از مشخصه های بارز این داستان ها، جغرافیا و زبان است. جغرافیایی که زبان داستان را می پذیرد و گاه با آن عجین ...
زندگی شوم این 3 زن/مهناز، سحر و سمیرا تا آخر خط رفته اند
. وقتی از خانه فرار کردی، پدرت دنبالت نگشت؟ پدرم 6 ماه بعد من رو تو خرم آباد پیدا کرد... اومد اونجا و گفت تو باید با اون پیرمرد ازدواج کنی! منو به زور شوهر داد! عقد کردیم... از اونجا به بعد آینده خودمو تباه می دیدم و بعد از مدتی از خرم آباد به تهران اومدم.... دوست نداشتم دیگه اونجا برگردم... مجبور به تن فروشی می شدم، با چند نفر دوست شدم؛ گه گاهی هم کار می کردم؛ پرستار بچه و ...
سخن های جالب معلم روشندل کهگیلویه وبویراحمدی در مورد شغل انبیا
...، آیا در خانواده شما فرد معلول دیگری هم هست؟ 4 بله یکی از برادرهایم روشندل هست . یک خاطره از دوران معلمی خودتان برایمان تشریح کنید ؟ چون روز معلم هست یک خاطره به همین مناسبت به یاد دارم و اینکه یکی از دانش آموزانم چند سال پیش برایم تشریح کرد که در خانه با پدر و مادرم روی اینکه برای روز معلم چه کادویی تهیه کنیم گفت وگو می کردیم که متوجه گردیدم پدرم به مادرم ...
ریاضت بیکاری
اقامتش در اصفهان را فراهم کند، در دانشگاه کار دانشجویی هم می کرد. مریم برای تمام کردن دوره کارشناسی درنگ نکرد. او حالا هم به رشته دانشگاهی اش علاقه مند شده بود و هم اینکه: راستش دوست نداشتم به خانه برگردم. پدر و مادرم همیشه دعوا داشتند. پدرم آدم مسئولیت پذیری نیست تا امروز حتی یک ریال پول توجیبی هم بهم نداده. هیچ وقت براش مهم نبود که ما باید چطوری زندگی کنیم. چندبار هم با مادرم رفتن دادگاه که طلاق ...
حکیمه تو می تونی
و حالا بچه های من همین شترها هستند. حالا شش سال است که ازدواج کرده ام، برای من ازدواج در 23سالگی اتفاق خوبی بود، چون دخترهای روستاهای این طرف و آن طرف 12سالگی راهی خانه بخت می شوند. البته وضعیت روستای ما به مراتب بهتر از روستاهای اطراف است... بعد همان طور که به شتر تازه به دنیا آمده رسیدگی می کند، ادامه می دهد: 9 ساله بودم که پدرم فوت کرد، شغل آبا و اجدادی اش هم پرورش شتر بود. وقتی پدرم فوت کرد ...
سارا و نیکای فرقانی: تا آخر پایتخت هستیم
پایتخت آن قدر برایمان سخت بشود، اما در نهایت خوب از آب درآمد. مثلا اولین روز هایی که برای ضبط سکانس های مربوط به داعش به شهرک دفاع مقدس رفته بودیم صورتمان را گریم می کردند تا آفتاب سوخته به نظر بیاییم، اما بعد از مدتی پوست صورت مان واقعا سوخت. کدام سکانس از این سری از پایتخت را بیشتر دوست دارید؟ نیکا: همه سکانس ها را دوست دارم، چون دیده ام برایشان زحمت کشیده است. ...
همه در جست و جوی سوگند 3 ساله
کرد تا صدایش را به گوش رهگذری رساند و توسط این مرد نجات پیدا کرد. 5 دقیقه بعد اهالی محل جمع شدند و تازه فهمیدند که سوگند طعمه چم بشیر شده است. اژدهای خفته چم بشیر مانند اژدهایی خفته از میان چند شهرک حاشیه نشین کرمانشاه می گذرد و هر از چندگاهی برای بلعیدن کودکان بی پناه بیدار می شود. طبق وعده های مسئولان قرار بود این رودخانه جایی برای تفریح و شادی اهالی محل باشد. در حریم آن، پیاده رو، فضای سبز ...
بارداری در سن بالا، چه خطراتی دارد؟
شان منجر به برخورد شود شاید در پاره ای مواقع این قضیه ایراد نداشته باشد که آن هم به به شیوه ی تربیت فرزند و شناخت و درک پدر از نیازهای نوجوان بستگی دارد، که اگر تربیت درست و رابطه دوطرفه سالم باشد، می توانند در فضای درک و احترام متقابل، تعامل داشته باشند. البته براساس گفته های جامعه شناسان چون والدین این کودکان نمی توانند پدر یا مادر شادی برای آن ها باشند، بسیاری از این کودکان ترجیح می ...
خط قرمز هایی که در انتخاب همسرتان اهمیت ندارند!!
زندگی مستقل یکی از مسائلی که از قدیم پرچم قرمز به حساب می آمد نداشتن یک خانه جداگانه از پدر و مادر است. اما این مسئله دلیلی برای رد کردن او نمی شود. آن ها دلایل خودشان را برای چنین کاری دارند. او می داند چطور باید پس انداز کند و برای موفقیت های آینده اولویت بندی دارد. استانداردهای ورزشی و سلامتی متفاوت همه دوست دارند با کسی ازدواج کنند که به یک اندازه به ارزش های ...
دستگیری زن شوهردار در خانه مرد غریبه
...> با آن که پدرم وضعیت مالی مناسبی نداشت اما من با تحمل همه سختی ها و مشکلات زندگی به تحصیلاتم ادامه دادم تا این که در مقطع کاردانی از دانشگاه دانش آموخته شدم. در همین زمان بود که شبی مادرم کنارم نشست و از جوانی سخن گفت که مرا خواستگاری کرده بود. من هیچ شناختی از حشمت نداشتم و حتی او را ندیده بودم با این وجود باید با نظر پدرم با او ازدواج می کردم چرا که تعداد زیاد خواهرانم و ازدواج آن ...
سلام دوباره 2 اعدامی به زندگی +عکس
خواستم به محل کارم بروم. از خانه خارج شدم اما یادم رفت پتو باخودم ببرم، به همین خاطر به خانه برگشتم. اما آرزو به محض دیدن من بار دیگر شروع به فحاشی کرد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با چاقوی آشپزخانه به جانش افتادم و چند ضربه به او زدم. همان موقع فرزند هشت ماهه ام را در آغوش گرفتم و او را به خانه خواهرم بردم. دخترم را به خواهرم سپردم و سپس از ترس فرار کردم. من در مدت 11 سالی که در زندان ...
تلاوت مجلسی آیات 1-31 سوره مریم توسط عبدالمنعم طوخی
عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾ گفت پروردگارا چگونه مرا پسری خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگی ناتوان شده ام (8) قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا﴿9﴾ [فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالی که چیزی نبودی قبلا آفریده ام (9) قَالَ ...
روایت سید هادی خسرو شاهی از داریوش شایگان شایگان: مصدقی بودم
پدر و پدربزرگ داریوش شایگان، به گفته خود او، در تبریز به امر تجارت مشغول بودند و پدرش قبل از انتقال به تهران، از مریدهای پدر من بوده و در مراسم مذهبی مسجد ما، نوعا شرکت می کرده و یکی دوبار هم او را در دوران کودکی همراه خود به آن مسجد برده است... شایگان می گوید: پدرم از یک خانواده بسیار قدیمی تجار آذربایجان و اهل سلماس در نزدیکی ارومیه بود. در خانه اش در تبریز که پدربزرگم در آن هر یک شعبه تجارتی ...
نیمه ی شعبان رسید و روز عید // عاشقان را می رسد اینک نوید
اِشاره کنی می دَهَم سَرَم مُردَن به عشقِ توست همان نذرِ مادرم آقا تمامِ ایل وُ تَبارم فدایِ تو یک عمر گفته اَم که بمیرم برایِ تو قرآن بخوان کمی دلِ داوود را بِبَر رویایِ اهلِ عرش شده ربَّنایِ تو یوسف هزار بار صدا زد که جانِ من... قربانِ یک نگاهِ تو وُ رونَمایِ تو تو آمدی شبیهِ عمو سفره وا کُنی حاتم شود گدایِ تو در سَرسَرایِ تو ...
تکنیک شهید مطهری برای ترغیب پسرش به نماز اول وقت
. ویژگی های پدرتان را در کدام یک از خواهر و برادرهایتان بیشتر می بینید؟ به نظرم صبر، متانت، تواضع و اخلاص پدر در همه فرزندان ایشان به تناسب به ارث رسیده است. مضافاً بر اینکه من نقش مادرم را در کنار پدرم، بسیار برجسته می بینم. ایشان بسیار اهل توکل و توسل هستند و همین ویژگی را به ما هم منتقل کرده اند. شهید مطهری غالباً یکه و تنها به جنگ جریانات انحرافی می رفتند. از نظر ...
معلمی برای بچه های عشایر در دل زاگرس
آقامعلم آنجاست. خسته و کوفته کوله سنگینش را می اندازد پشتش و راه می افتد. باز هم باید از کوه ها بالا برود. او با اکبر و امیرحسین می رود و ما پشت سرشان با فاصله راه می افتیم؛ همه سختی راه یه طرف، سوار و پیاده شدن این گرگر یه طرف، یه بار که هیچ کس صدام و نمی شنید تنهایی 40دقیقه سوار گرگر بودم، انقد وسط دز تاب خوردم و باد نذاشت که کلافه شدم. چاره ای نبود. به هر بدبختی خودم و رسوندم این طرف، دز سر پر بادی ...
پیامک های زیبای تبریک به مناسبت نیمه شعبان
ای رهبر و ای یادگارم سلامم بر تو ای فرزند زهرا سلامم بر تو ای ناجی دنیا ولادت حضرت حق مهدی صاحب الزمان بر شما مبارک یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد خانه آرزوهایم کلبه ای است کوچک در دشت شقایقها که تو را کم دارد راستی کی می آیی ؟ خستگان عشق را ایام درمان ...
مساجد و مکان های مذهبی محور ازدواج شوند
یکی از آنها حضور دارد. شما به ندرت فیلمی پیدا می کنید که هم پدر و هم مادر در آن حضور داشته باشند. در هر صورت این روند به نوعی فرهنگ سازی می کند که می شود به تنهایی هم زندگی را اداره کرد. در این شرایط اگر شما مدام هم از تحکیم خانواده سخن بگویید این آموزش های غیرمستقیم چیز دیگری را الگوسازی می کنند. بنابراین هر چند آموزش های مستقیم جایگاه خود را دارد اما می توان بسیاری از آموزش ها در قالب همین ...
به یاد صدای مخملین استاد آواز ایران
...، می ناب، خاموش، مرا عاشقی شیدا تو کردی، من از روز ازل، نوای نی و ای ایران اشاره کرد. همچنین از برنامه های گلهای این هنرمند فقید می توان به شاخه گل 1 تا 17، گلهای جاویدان شماره های 92، 93، 98، 118، 124، 128، 129، 130، 131، 132، 136، 137، 138، 139، 143، 145 و شمار قابل توجهی از برنامه گلهای رنگارنگ اشاره کرد که در این برنامه ها بهترین موسیقیدانان و ترانه سرایان با او همکاری داشتند. ...
سه شعر از شاعران سه نسل برای روز کارگر
...> مریم آریان: باز هم مورچه در رهگذر است منتظر در صف قند و شکر است منتظر در صف طولانی و باز نوبتش بعد هزاران نفر است من دلم ران ملخ می خواهد مادرم گفته برایت ضرر است پدرت دانه گندم بر دوش باز آورده که خوشمزه تر است شش برابر شده سنگینی هر بار دانه که به دوش پدر است پدرم مثل پر کاه است آه وزن هر دانه ...
قاتل دختربچه به دار مجازات آویخته شد
الاسلام عبداللهی افزود: مسئولان بیمارستان پلیس را در جریان قرار دادند و با دستور قضائی بررسی های دقیق تر انجام شد و در نهایت کودک آزاری و تجاوز به عنف نیز تایید شد.وی بیان کرد: در بررسی دوربین های مداربسته بیمارستان در زمان مراجعت مادر این کودک 2 مرد او را همراهی می کردند که در بازجویی از مادر تبسم مشخص شد، وی ساعاتی قبل از جنایت برای تهیه غذا از خانه رفته و هنگام مراجعت فرزندش را در حالت کما ...
خاطراتی که مرگ ندارد
.... یادم هست از صبح من و پسرعمویم همه لباس ها و کفش هایمان را که برای عید خریده بودیم روی تخت خانه شان مرتب چیدیم و نزدیک تحویل سال، تندتند آنها را پوشیدیم و به سمت خانه ما دویدیم و به خانه نرسیده پاپیون کفش کنده شد. عاشق عید بودم. بوی عید را دوست داشتم. بوی شیرینی ها، بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادرم و سفره ای که اولین روز عید پهن می شد و همه فامیل دور آن می نشستند. چرا فکر نمی کردیم شاید این ...
سردار آتش
به گزارش تبریزمن، شهید حسن شفیع زاده مرداد سال 1336 در یک خانواده مذهبی در تبریز متولد شده و تحت تربیت پدر و مادری مومن و مقلد امام پرورش یافت. از همان کودکی در مجالس دینی از جمله برنامه های سوگواری امام حسین (ع ) حضور داشت .در سن 12 سالگی از نعمت پدر محروم شد، چون فرزند ارشد خانواده بود غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد . با جدیت تمام و احساس مسؤولیت بیشتر از گذشته هم درس ...
قاتل دختربچه ساوجی اعدام شد
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، به نقل ازجام جم ،حجت الاسلام قاسم عبدالهی امروز دوشنبه در جمع اصحاب رسانه افزود: این حکم پس از سپری شدن مراحل قانونی و تشریفات قضایی صادر و اجرایی شده است. وی ادامه داد: این متهم در مردادماه سال گذشته دختر پنج ساله ای به نام تبسم را به قتل رسانده بود که در کیفرخواست آن اتهامات کودک آزاری، تجاوز به عنف، قتل نفس و ارتباط نامشروع با مادر مقتول درج شده بود و حکم ...
می خواهم ازدواج کنم ولی خانواده ام مخالفند
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، به نقل از خراسان، پسری 21 ساله ام. پدرم نظامی است. می خواهم ازدواج کنم. خانواده ام اجازه نمی دهند و می گویند بیکاری و زن خرج دارد. من تا سوم راهنمایی درس خوانده ام و سربازی هم نرفته ام. خانواده ام می گویند سربازی برو. من هوس ازدواج دارم، به هر دختری نگاه می کنم، به من توجهی نمی کند. نمی دانم چه کار کنم؟ میل طبیعی و انرژی جوانی شما برای تشکیل خانواده و ازدواج ...
برخیز که میر کاروان می آید
نماز شب دوباره به رختخواب رفتم. در تمام این مدت، نرجس مشغول استراحت بود و خبری نبود. بعد از مدتی او نیز بیدار شد نماز شبش را خواند و دوباره به رختخواب بازگشت. من که نگران بودم از اطاق بیرون آمدم به آسمان نگاهی افکندم، دیدم صبح کاذب دمیده ولی هنوز خبری نشده و نرجس خاتون مشغول استراحت است در دلم دچار تردید شدم، که ناگهان امام حسن عسکری (علیه السلام) از اطاق مجاور بانگ زد: عمه جان شتاب نکن، که ...