سایر خبرها
داستان شوم زندگی زنانی که تا آخر خط رفتند
؛ گه گاهی هم کار می کردم؛ پرستار بچه و سالمند بودم. از کِی معتاد شدی؟ 19 سالگی در تهران معتاد شدم... شیشه مصرف می کردم... از 20 سالگی به بعد 7 سال رو تو کمپ و زندان بودم، به اتهامای مختلف؛ مثل رابطه مشروع و... 13 سال شیشه مصرف کردم، اما الان 2 ساله که پاکم... مدتی در کانکس هم زندگی کردم... با یه پسره 3-4 سال دوست بودم و از اون یه بچه دارم... بهار 6 ماهه تو شکمم بود که پدرش ...
ناگفته های خواهرانه از نوحه ممد نبودی
: بچه چندم هستید؟ گفتم: یازدهمی با تعجب گفت: نه! گفتم: بله گفت: فکر نمی کردم بگویید . گفتم: چرا نگویم. من یازدهمی هستم. فرزند دوازدهم برادرم هست و خواهرکوچکم را که همراهم بود نشان دادم و گفتم: تازه این سیزدهمی هست . *** متن گفت وگوی فارس را با بی بی فاطمه جهان آرا بخوانید : * خانم جهان آرا چه شد که معلم شدید؟ سال سوم دبیرستان در دبیرستان حضرت زهرا(س ...
زن برادرم از من خواست تا لباس های خصوصی اش را در حمام بشویم / این خواسته ها دور از چشم برادرم بود!
و زمین کشاورزی پدرم را فروخت و برای برادرم خانه زندگی آبرومندانه ای درست کرد. اما او عمرش به دنیا نبود که نوه اش را ببیند. البته یک آرزوی دیگر هم داشت. آن هم این بود که مرا هم در رخت عروسی ببیند. او به علت بیماری فوت کرد. با مرگ مادرم ، تنها و بی پناه شدم. چون در شهر کوچکی زندگی می کنیم، دوست و آشنا عیب می دانستند که یک دختر تنها زندگی کند، و به خانه برادرم رفتم. کاری هم در یک کارگاه ...
از استخدام معلم با بلندگو تا فلک دانش آموزان در مراسم صبحگاه
ما بگوئید؟ سلام عرض می کنم خدمت مخاطبان گرامی تان، من متولد سال 1314 هستم، پدر و مادرم اهل طبس اند اما بنده در کاشمر متولد شدم و در روستای مغان از توابع بخش مرکزی این شهرستان زندگی می کردیم، تک فرزند خانواده بودم و پدرم وابستگی بسیاری به من داشت. این امر موجب شد تا 12سالگی به مدرسه نروم، وابستگی ایشان به من به حدی بود که اگر یک روز از روستا به شهر می رفتم تا زمان برگشت، پدرم ...
قصه فداکاری معلمی که با قبول سرپرستی دانش آموز بی پناه خود لبخند را به دل او هدیه کرد
های خوب زندگی شان به بهترین شکل استفاده کنند و آینده را بسازند. سعی می کردم تا خودم الگوی خوبی برای آنها باشم. بعد از به دنیا آمدن نخستین فرزندم از آنجایی که علاقه زیادی داشتم که از بهزیستی کودکی را به فرزندی قبول کنم چند بار همراه همسرم به شیرخوارگاه آمنه رفتیم و درخواست دادیم ولی هربار درخواست ما رد می شد و می گفتند شما خودتان فرزند دارید و نمی توانیم به شما نوزادی را به سرپرستی بدهیم. 10 سال ...
ریاضت بیکاری
در تولیدی آنها کار کند. مریم راهی تهران شد به این امید که با کار در تولیدی هم دانشگاهی هایش روزگار بگذراند. شد یکی از ساکنان منطقه خاک سفید: یک سال و نیم هر روز دوازده ساعت توی اون تولیدی کار کردم. تنها چرخکار اونجا بودم. اوایل 400 هزار تومن بهم دستمزد می دادن. بعد از چند ماه محصولات کارگاه مرتب فروش می رفت و همه هم راضی بودیم. حقوق من هم رسیده بود به دو میلیون البته همه اش درحال چرخکاری ...
حکیمه تو می تونی
، برادرهایم شترها را فروختند و هرچه شتر داشتیم تمام شد، بعد از مدتی مادرم و خانواده با وام و باقی مانده ارث و میراث پدرم چند شتر خریدند و برادرهایم هم شتر خریدند و من شدم کارگر آنها... بعد با خنده می گوید: البته کارگر بی جیره و مواجب. آن قدر عاشق شتر بودم که فقط می خواستم کنار شترها باشم، این کارگری کردن تا ازدواج من طول کشید، شوهرم می دانست چقدر به شتر علاقه دارم، به او گفتم آرزویم شترداری است ...
دستگیری زن شوهردار در خانه مرد غریبه
ها یکی از مشکلات اساسی زندگی ما بود و من برای آن که کمکی به خانواده کرده باشم باید به این خواستگاری پاسخ مثبت می دادم. آن شب مادرم را به آغوش کشیدم و موافقت خود را اعلام کردم. طولی نکشید که طبق آداب و رسوم محلی مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد و چند ماه بعد من و حشمت زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم. اما روزی که زرورق (آلات و ادوات استعمال هروئین) را دست همسرم دیدم دیگر همه آرزوهایم به ...
سلام دوباره 2 اعدامی به زندگی +عکس
سال توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد. اواخر سال 86 زنی جوان به نام فاطمه هراسان با پلیس مهرشهر کرج تماس گرفت از کشته شدن زن برادرش خبر داد. این زن به پلیس گفت: صبح زود برادرم پیام هراسان به خانه مان آمد و فرزند هشت ماهه اش را به من سپرد. او گفت همراه همسرش برای انجام کاری بیرون می رود. رفتارهای برادرم عجیب بود به همین خاطر من که نگران شده بودم با زن برادرم به نام آرزو ...
قاتل محمدحسین صحنه جنایت را بازسازی کرد
.... متهم در حالی گریه می کرد که از مقام قضایی، تقاضای کمک و بخشیدن داشت، او در خصوص علت کشتن محمد حسین گفت: من نمی خواستم او را بکشم و تنها به تجاوز فکر می کردم، اما او نمی گذاشت، وقتی فحشم داد، کنترلم را از دست دادم و اول با چاقوی میوه خوری به شکمش زدم، وقتی افتاد روی زمین، دو ضربه دیگر به پشتش زدم و بعد هم با یک تکه سنگ به سرش کوبیدم و از آنجا رفتم. پس از پایان بازسازی ...
ناگفته های تکان دهنده قاتل مارمولک نشان از صحنه جنایت
خودت بردی؟ چون سنگ ها خون آلود بود، نمی خواستم در محل قتل بماند به همین خاطر سنگ ها را به جای دیگری بردم و در مسیر راه انداختم! چاقو را چه کردی؟ چاقو را هم در مسیر جاده مشهد، شهرک صنعتی از خودرو بیرون انداختم اما هرچه کارآگاهان در همان اطراف گشتند پیدا نشد! چاقو را از کجا تهیه کردی ؟ آن چاقو دسته سفیدی داشت که برای میوه خوری از خانه پدرم برداشته بودم تا ...
روایت سید هادی خسرو شاهی از داریوش شایگان شایگان: مصدقی بودم
شایگان دادم که بسیار تشکر کرد... شایگان در این رابطه و در پاسخ به پرسش زیر: چهره های سنتی مهمی که در دوران نخست بازگشت تان به ایران بر شما تأثیر نهادند کدام اند؟ چنین توضیح می دهد: ... همان گونه که قبلا گفتم، این دوره نخست، نوعی خلوت گزینی و کناره جویی کامل از جهان بیرون بود. سوای چند سفری که به هند کردم، و در آنجا به دیدار مردانی با فضایل استثنائی نایل شدم، هفت سال تمام از غرب بریدم و فضای سینه ام ...
گفت وگوی خواندنی با اینیستا؛ فوئنته آلبیا مخفیگاه من است
.... تمام خانواده من آنجا زندگی می کنند. پدربزرگ و مادربزرگ، عموها، عموزاده ها. فوئنته آلبیا مخفیگاه من است و وقتی به آنجا می روم، می دانم که آرامش خواهم داشت. هرچند بعد از سال 2010 این روستا گردشگران بیشتری را جذب می کند. در دوران کودکی در آن روستا چه می کردی؟ – من شیفته فوتبال بودم. هر وقت فرصت داشتم، دنبال توپ می دویدم. به ندرت روزی پیش می آمد که برای بازی به کوچه یا حیاط ...
چوبه دار مقصد آخر آقای پستچی قلابی
به سمت در رفتم و از این فرد خواستم یا با مدیر ساختمان مراجعه کند و یا منتظر بماند تا 20 دقیقه بعد که همسرم به منزل می آید برای رفع اتصالی برق اقدام کند. این فرد به محض اینکه فهمید من در خانه تنها هستم در را هل داد و با یک چاقوی موکت بری که کنار گردن من گذاشته بود دست من را گرفت و گفت که من یک قاتلم و 5 نفر را کشته ام و الان آمده ام تا یک شنود که در کمد دیواری شما مخفی شده بردارم و بروم ...
نگاهی به تولد و زندگی امام زمان حجت بن الحسن
: برای آن حضرت مقداری وجوه شرعی از طرف مردم بردم. در پایان خواستم پرسشهایی مطرح کنم.امام حسن (ع) فرمود: (... والمسائل التی اردت ان تسأله فاسأل قرة عینی واومأ الی الغلام فسأل سعد الغلام المسائل, وردّ علیه بأحسن اجوبة, ثم قال مولانا الحسن بن علی الی الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلک الی منزل مولانا(ع) فلا نری الغلام بین یدیه.22) پرسشهایی که داری از نور چشم من (اشاره فرمود به ...
عروسی حاج احمدآقا من خواندم/ در عمرم برای مداحی، طی نکرده ام
ها منبر داشتم. من از ساعت 8 الی 9 و نیم منبر می رفتم و آقای غروی هم از ساعت 9 الی 10 منبر می رفت؛ سپس شام می دادند. یک روز منبر رفتم و ساعت 9 شد؛ ولی آقای غروی نیامد و 9 و نیم شد باز از ایشان خبری نبود. دو ساعت و ربع بالای منبر بودم که آقای غروی خود را رساند. به او گفتم که پدرم را درآوردید کجا بودید؟ گفت؛ مراسم ختم دوستی در تهران بود. برای بنزین زدن رفتم؛ اما چک (در گذشته چک های سبزی وجود داشت ...
ناگفته های حمله داعش به مجلس
هر وقت که او اینترنت پیدا می کرد با ما تماس می گرفت که من درآن تماس ها به او می گفتم که به ایران برگردد و برادرم می گفت: من در جایی هستم که دیگر نمی توانم برگردم. متهم ادامه داد: پس از چند وقت یکبار برادرم زنگ زد و گفت که من به همراه چند نفر دیگر می خواهیم برگردیم به ایران، چون شرایط ما درعراق خوب نیست. برادرم به من گفت که ما از یک مسیر می خواهیم بیاییم آن مسیر را چک و بررسی کن تا ما به ...
کارگردان سابق تلویزیون: توسل به امام زمان (عج) زندگی ام را نجات داد+فیلم
بود و از دست رفته بود. کار دیگری را نوشته بودم به نام کارت دعوت که حتی یکی از آقایانی که در حوزه حضور داشتند فرمودند که کارت دعوت باید در دانشگاه در حوزه فیلم نامه نویسی تدریس شود. در آن زمان در سال 81-82 آقای جمشید هاشم پور روی بورس بودند و فیلم های خوبی کار می کردند. آقای مهران احمدی دستیار من بود. از آقای احمدی خواستم که با آقای هاشم پور تماس بگیر و درخواست کن، نقش اصلی این کار را بازی کند. آقای ...
کارآفرین برتر از موفقیت های خود می گوید
داشت در واقع نه هوش و نه خیلی موارد دیگر در این موفقیت تأثیرگذار نبود. از دوران راهنمایی به دنبال کار آفرینان برتر بودم و اولین محلی که رفتم کارخانه آدامس خروش نشان در خیابان آزادی بود که الان دانشگاه سوره قرار دارد با مسئولان کارخانه صحبت کردم که چه طور شد این کارخانه را تأسیس کردند و آنها هم من را راهنمایی کردند. از آن به بعد بود که یاد گرفتم برای خودم یک الگو داشته باشم و این الگو ...
مادر پای چوبه دار قاتل پسرش نرفت / علی باید پشت میله ها زندان بپوسد!
... علی به قضات عالیرتبه گفت: چند سالی بود که با برادرم حسین اختلاف داشتم. او مشکل روحی و روانی داشت و دارو مصرف نمی کرد. بنابراین مادرم مجبور بود از حسین مراقبت کند در حالی که همواره با آزارهای او روبه رو بود. به خاطر آزارهایی که حسین به افراد خانواده وارد می آورد همه مستأصل شده بودند که با این بیمار روانی چه کنند تا اینکه روز حادثه Incident به خانه مادرم رفتم و بین من و حسین مشاجره ...
مشروح چگونگی بازداشت مدیر مسئول "شرق" در مشهد
قلعه ساختمان صحبت کرده و منظور کل این محله نبوده. بعد از انتشار گزارش، سایتی در مشهد بدون منبع و با تیتری نامناسب گزارشی که تیترش از ستایش تا ندا بود و عمده گزارش به نحوه قتل ختر افغانستانی می پرداخت منتشر کرده بود و تیتر نامناسب آن سایت باعث ایجاد حساسیت هایی شد. متعاقب این موضوع از دفتر معاونت دادستان مشهد با دفتر روزنامه تماس گرفتند و گفتند که باید شنبه (اول اردیبهشت) آنجا حضور داشته باشم. ...
روزگارم با لو رفتن ازدواج دومم سیاه شد!
اطلاع داد و روزگارم سیاه شد. از دو هفته قبل مغازه را به شاگردم سپردم و از تهران به مشهد آمدم. در این مدت خانه دوست قدیمی ام بودم که همسرم ردم را پیدا کرد و خودش را رساند. با دادو بیدادی که راه انداخته بود، اعصابم را به هم ریخت، نفهمیدم چطور دستم رویش بلند شد و متاسفانه ضربه ای که به سرش زدم، جمجمه اش را دچار آسیب کرده و کارمان به کلانتری کشیده شده است. من و فریبا هشت سال قبل با عشق و علاقه ...
مردم تبریز، تبریزیم را می شناسند
. حدیث رحمانی، دختر نوجوان این خانواده با اشاره به گریم خاص بازیگران، لباس ها و موضوعات مورد اشاره آنها، اولین تجربه برخوردش با نمایش خیابانی را بسیار جالب دانست و گفت: دقایق زیادی منتظر و سرپا ایستاده بودم و نمایش ها را نگاه می کردم و می خواستم ببینم با این گریم و لباس های خاص چه حرف هایی می خواهند بزنند و در نهایت متوجه شدم همه موضوعات با زبان غیرمستقیم و به شکلی غیر نصیحت گونه گفته می ...
بخشش مردی که همسرش را با چاقو کشت
افتاده بود. تحقیقات پلیس نشان می داد که زن جوان با شوهرش اختلاف داشته است. فریبرز 38 ساله دو ماه بعد از این حادثه در تبریز دستگیر شد. او در نخستین بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من فریده را دوست داشتم و شب و روز برای رفاه او کار می کردم. روز حادثه وقتی به خانه رفتم متوجه احضاریه دادگاه بابت پرداخت مهریه شدم در حالی که بشدت عصبانی بودم با همسرم درگیر شدم، فریده ...
گفت و گو با شاهرخ ظهیری، کارآفرین و بنیانگذار برند مهرام / داستان کارآفرینی با سس مایونز
آمد و گزارش ها را می دادم و چک ها امضا می شد . یک روز منتظر بودم که آقای بوشهری از طبقه بالای کاخ به پایین بیاید. یک نفر از پله های کاخ پایین آمد که دیدم اشرف است. ایستاد و دید که یک آدم غریبه نشسته است و انتظار هم نداشت. به من گفت شما کی هستید؟ من گفتم معاون آقای دکتر بوشهری هستم . گفت اینجا چه کار می کنی؟ گفتم کارها را برای آقای دکتر بوشهری می آورم و گزارش می دهم و امضا می کنند و می ...
قتل دردناک سلاله و اولین عکس از قاتل و انگیزه عجیب این جنایت
به گزارش رکنا، پنج شنبه هفته گذشته خبر گم شدن سلاله در همه جا پیچید تا اینکه پس از چند ساعت جسد بی جان این کودک 5 ساله پیدا شد. در ادامه عکس قاتل و انگیزه های قتل سلاله را بخوانید. بعد از ظهر پنجشنبه اردیبهشت ماه سال جاری خبر گمشدن دختر بچه 5 ساله ترکمندر روستای گری آق قلا پیچید و نگرانی ها برای تکرار جنایت شبیه به آتنا، کیانا،ندا، ابولفضل، ستایش و ...ایجاد شد تا اینکه چند ساعت بعد ...
رویا با شاگرد پدرش ارتباط پنهانی داشت! / وقتی پدرم فهمید!
در تصمیم برای فرار Escape از خانه، او را همراهی کنم این گونه بود که من و برات با فرار از خانه پدرم را مجبور کردیم با ازدواج ما موافقت کند اما هنوز چند ماه از این عشق دیوانه وار نگذشته بود که آرام آرام چشمانم باز شد و توانستم عیب هایی که پدرم به او نسبت می داد را ببینم. همسرم دیروقت به خانه باز می گشت و با زنان دیگری ارتباط داشت. حتی مدتی بعد متوجه اعتیادش شدم ولی نمی توانستم به خانواده ام چیزی ...
تبویب بندی روایات خمس و مصارف پیرامون آن
توجه به آیه، خمس اختصاص به الله و رسول و ذی القربی و یتیم و مسکین و ابن سبیل است و مراد در آیه از ذی القربی فقط اهل بیت علیهم السلام و مراد از یتیم و مسکین و ابن سبیل با توجه به روایات فقط سادات از جانب پدر می باشد. کلمه الله در آیه برای تبرک نیامده بلکه سهم مجزایی است که در اختیار پیامبر و امامان علیهم السلام قرار می گیرد تا در راه خدا مصرف می شود. بعد از پیامبر دو سهم الله و رسول به امام می رسد که ...
متهم: به خاطر دخترم زودتر آزادم کنید
بودم بعضی شب ها در آنجا بمانم. این شرایط کاری باعث شده بود که او بیشتر مشکوک شود. بارها شده بود که همسرم به بهانه ای به محل کار آمده بود تا مطمئن شوم که مشغول کار هستم. حتی چند بار هم در محل کارم با من درگیر شده بود و داد و فریاد راه انداخته بود. خلاصه از این رفتارها خسته شده بود و چون او مرا تهدید به آبروریزی هم کرده بود. متهم در خصوص قتل گفت: روز حادثه می خواستم صبح زود به محل کارم ...
کفتگوی تکاندهنده با ناهید 14 ساله: در حالت خماری همه چیزم را به دوست پسرم باختم!
مشکلم نشئگی بعد مواد بود. دلم نمی خواست مادرم بفهمه که من چیزی مصرف می کنم یا صبح ها که می خواستم برم مدرسه دردم هم شروع می شد باید مواد می زدم. درکه بازمی شود و چشم دخترک به ما می افتد سریع دستش را به چادر سیاهش می برد، کمی آن را جلوتر می آورد تا روسری کرم رنگش عقب تر نرود. با دستکش های سیاهش محکم چادرش را می گیرد و به سمت ما می آید. نگاهم به سمت دست هایش می رود. خودش هم می فهمد، نه اینکه بخواهد ...