روایت یک دانشجو از امام جمعه شهید تبریز
سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت اتوبوس بی آر تی برای درمان پاهای سوخته / این دزد از هول حلیم افتاد تو دیگ
به گزارش زیرنویس، چند روز قبل مرد میانسالی در تماس با پلیس از سرقت اتوبوسش خبر داد. او گفت: راننده بی آرتی خط راه آهن – تجریش هستم. لحظاتی قبل، پس از آنکه مسافرانم را در پایانه پیاده کردم و شیفتم را تحویل دادم راهی خانه شدم. بین راه تشنه ام شد و برای خرید آبمیوه اتوبوس را [...]
سرگذشت عجیب زن معروف به کماندو
که نمی توانستم مخارج سنگین 2 فرزندم را تامین کنم، آرام آرام با پیشنهاد یک قاچاقچی محلی به فروش مواد مخدر هم روی آوردم و با موادی که در اختیارم می گذاشت درآمد خوبی داشتم. در این شرایط بود که بنیامین از من خواستگاری کرد. من هم بلافاصله پاسخ مثبت دادم چراکه او نیز از سارقان حرفه ای بود و در باند برادرانم همکاری می کرد. آن ها موتورسیکلت و دوچرخه سرقت می کردند یا به منازل مردم دستبرد می زدند ...
پورشیب: امیدوارم جواب اعتماد طباطبایی را بدهم
- اخبار ورزشی - ذبیح الله پورشیب در گفت وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم ، در خصوص انتصاب به عنوان سرپرست دبیری فدراسیون کاراته اظهار داشت: بعد از اعلام اینکه دیگر قصد مبارزه در رده ملی را ندارم و عدم تمایل برای قبول پیشنهاد مربیگری در رده های پایه، صحبت و جلساتی با طباطبایی رئیس فدراسیون کاراته داشتم و ایشان برای پست دبیری فدراسیون به من اعتماد کرد. امیدوارم جواب مثبتی به اعتماد ...
دستگیری سارق بدشانسی که اتوبوس بی آرتی را دزدید
دارم و پیک موتوری هستم، چند وقت قبل گوشی دوستم را سرقت کردم و او شکایت کرد. بعد از آن 5 ماه زندانی شدم و بعد که آزاد شدم چون سابقه داربودم، کسی به من کار نمی داد. به همین خاطر تصمیم گرفتم لوازم آزمایشگاهی بخرم و آشپزخانه شیشه بزنم. در حین کار بودم که فعل و انفعالات مواد شیمیایی منجر به انفجار شد و هر دو پایم سوخت. این متهم ادامه داد: پس از آن تحت درمان بودم و پول هم نداشتم. از طرفی به ...
روز پرماجرای مدیرکل کانون سیستان و بلوچستان در دنیای پرنشاط اعضای مرکز شماره چهار زاهدان
به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون سیستان و بلوچستان، مدیرکل کانون استان از مرکز فرهنگی هنری شماره چهار زاهدان بازدید کرد. محمدرضا سالاری در شرح این بازدید نوشته است: صبح روز دوشنبه، هفتم خرداد 1403، جهت بررسی موانع افتتاح مرکز سفال در مرکز شماره یک زاهدان، راهی این مرکز فرهنگی هنری شدم. پس از بررسی و پیش بینی جهت افتتاح این برنامه، مسائل مربوط به مرکز را بررسی و ...
شگرد پرستار خانگی برای سرقت از پیرمردان تنها
با من تماس می گرفت. یک روز به بهانه خرید قفس، یک روز برنامه غذایی پرنده و...، خلاصه بهانه های او ادامه داشت تا اینکه ما با هم کم کم آشنا شدیم. هر دویمان پرستار خانگی بودیم اما بعد فهمیدم او شگردش همین است. شگردش چه بود؟ پرستاری از مردان سالخورده و تنها و سرقت از آنها. چون هم پیر بودند و هم تنها نمی توانستند مقاومت یا شکایت کنند. شما سرقت دیگری هم مرتکب شده ای؟ ...
ادعای متهم به قتل زن مسن: بی گناهم، آن زن خودکشی کرد
من و دخترم به خاطر گرفتاری های زندگی نمی توانستیم از آنها مراقبت کنیم. شوهرم به خانه مادرش رفت تا همه روز خانه کنار او باشد. مادرشوهرم برای سعید پرستار هم گرفته بود و آن شخص کارهای سعید را انجام می داد. این زن گفت: ما آخر هرهفته به دیدن آنها می رفتیم. روز حادثه من با سعید و مادرش تماس گرفتم؛ اما جواب تلفن را ندادند. چند ساعت بعد دوباره تماس گرفتم و باز هم جواب ندادند. به خانه مادرشوهرم ...
آیا در مصاحبه، پیام های پنهان وجود دارد؟
چند دور مصاحبه که به نظرم عالی پیش رفته بود با شرکت تماس گرفتم تا پیگیری کنم. به من گفتند که در حال مصاحبه با چند کارجوی دیگر هستند و با من تماس خواهند گرفت. آیا دارند محترمانه، ردم می کنند؟ اگر این طور است، چرا رک و پوست کنده همین را نمی گویند؟ یکی دیگر از کارجوها برایم نوشته بود: تاریخ آگهی برای 12 دسامبر بود. من 16 دسامبر درخواست دادم و 17 دسامبر برای مصاحبه با من تماس گرفتند. درست یک روز بعد ...
خیانت زنم داغونم کرد/ از کسانی که زندگی من و فرزندم را نابود کردند نمی گذرم!
نامتعارف مخفیانه داشت. من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام مهین ثبت شده بود زنگ زدم که مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد به همین دلیل فرشته را تحت فشار قرار دادم تا حقیقت ماجرا را بگوید. او هم که دیگر چاره ای نداشت در حالی که می گفت غلط کردم، ادعا کرد با آن جوان از حدود دو ماه قبل آشنا شده است و تنها یک بار آن جوان غریبه را ملاقات کرده است و ... با این ...
(تصاویر) محمدرضا حیاتی به همراه همسر و پسران جوانش
این جهت مخاطب نسبت به این افراد هم حسّ نوستالژیک دارد و هم سخن این افراد را می پذیرد. کامران نجف زاده از او سؤال می کند که دوست دارد هنوز خبر بخواند یا نه و حیاتی در پاسخ می گوید: فضای خبر را خیلی دوست دارم و الان چندین سال است که در تلویزیون خبر نمی خوانم و بیشتر در فضای مجازی کار میکنم. از من سؤال کردید که آیا با همسرم هم به سبکِ خبر صحبت می کنم؛ راستش هیچ وقت ادا درنیاوردم و گفتار و ...
همسر شهید بابایی: آمریکا شریک جرم جنایات گروهک جیش الظلم است
1397 بود، روز آخری که می خواست از ماموریت برگردد. یک ساعت یا نیم ساعت قبل از آن حادثه ی تلخ، تماس گرفت و گفت: انگار اصلا خوشحال نیستی که همسرت داره از ماموریت بر می گرده. من دستم بند بچه ها بود. محمدرضا کلاس اول دبستان بود و امیرمهدی هم مرتب اذیت می کرد. از طرفی هم داشتم غذای مورد علاقه روح الله که فسنجان بود را درست می کردم و هم کارهای خانه را انجام می دادم. چون من عادت داشتم هر زمان که قرار بود ...
وسوسه، خیانت و جنایت: اعتراف هولناک قاتل از یک عشق ممنوعه!
...... متهم شرمسار از برملا شدن رازش گفت: با همسر سارا همکار بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم و خیلی صمیمی بودیم. سالها بود آنها را می شناختم و روزی نبود که برنامه پارک و کوه و دورهمی نداشته باشیم. سارا زن زیبایی بود و حریم خاصی را هم در ظاهر و رابطه رعایت نمی کرد. کم کم در جریان این رفت و آمدها به او علاقمند شدم و دور از چشم همسرش به او پیام دادم و او هم نشان داد از این ارتباط پنهانی بدش ...
رفتار های جالب امام جمعه تبریز در پاسخگویی به مردم/ تدبیر استاندار آذربایجان شرقی برای دخیل بودن ...
...: آقای آل هاشم تعداد کثیری از دانشجویان دانشگاه های مختلف را به عنوان مشاور قبول داشتند و از آن ها استفاده می کردند، شماره شخصی امام جمعه تبریز را اقشار مختلف داشتند، همیشه می گفتند روزی تقریبا 500 پیامک برای من ارسال می شود و تا جایی بتوانم خودم می خوانم و خودم هم پاسخ می دهم . کد ویدیو دانلود فیلم اصلی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان ...
همسایه شیطان صفت می خواست نوعروس را خفه کند
زندگی می کنم، اگر مشکلی داشتم با او در میان بگذارم. من با آن که حرف هایش را جدی نمی گرفتم ولی به رسم ادب از او تشکر می کردم و احتمال می دادم همسایه ای دلسوز است که قصد کمک به مرا دارد، اما شب گذشته زمانی که شوهرم نیز در خانه نبود، ناگهان صدای زنگ منزل را شنیدم. وقتی از پشت در سوال کردم، او خودش را همسایه معرفی کرد و من هم که پوشش منزل را به تن داشتم، با تعجب در واحد آپارتمانی را گشودم ولی در یک ...
تواضع را آبرو دادی
چیزی شبیه داستان بود. سال هاست روایت تواضع و فروتنی را خوانده ام و شرح داده ام، ولی در یکی از روزهای سال 1402 فروتنی برای من در قامت یک مرد تجسم یافت. روز پنجشنبه 11 خرداد 1402 چندبار عنوان شماره خصوصی روی گوشی ام افتاد و جواب ندادم. پیامکی کوتاه از شماره ای دیگر ارسال کردند که .....، موسوی هستم فرمانده یگان حفاظت رئیس جمهور . تماس گرفتم و گفتند آقای رئیس جمهور می خواهد شما را ببیند ...
گزارشی از حضور کیومرث هاشمی در هشتصدمین جلسه ارزیابی عملکرد و پاسخگویی برخط کابینه دولت سیزدهم
کنند و در همان محل نیز با شما تماس داشته باشند که بتوانیم با اطلاعات و گزارش کامل جهت رفع کمبودهای ورزشی منطقه اقدامات لازم را انجام دهیم. *مجمع انتخاباتی فدراسیون شطرنج در اسرع وقت برگزار می شود وزیر ورزش و جوانان در پاسخ به سوال یکی از ورزشکاران رشته شطرنج درخصوص شرایط فعلی این فدراسیون گفت: زمانیکه مسئولیت این وزارتخانه را برعهده گرفتم 18 فدراسیون به صورت سرپرستی مدیریت ...
ماجرای نجات کودکی که با آب نبات خفه شده بود
دست بیرون بیاید و جسم خارجی به خارج پرت شد. همان لحظه دیدم نفسش برگشت و جسم خارجی ای که در گلویش مانده بود، پرید بیرون و روی زمین افتاد. همان زمان که او را روی دستانم خواباندم، سرش را هم کامل گرفتم و به صورت شیب دار به سمت پایین محکم هفت هشت ضربه به کتفش زدم. علائم حیاتی اش بالا آمد. او را به صورت ریکاوری خواباندیم و همان زمان گریه و حالت عادی پیدا کرد. با اورژانس هم تماس گرفته بودیم. ولی دیگر ...
سنگ بزرگ بهزیستی پیش پای زنان سرپرست خانوار
شوهرم معتاد است، به خانواده اش اطلاع دادم و خواستم کمکم کنند، جواب آنها این بود: به ما مربوط نیست، خودت می دانی . ترکش دادم و بعد باردار شدم. در زمان بارداری متوجه شدم دوباره مصرفش را شروع کرده، تصمیم گرفتم دوباره ترکش دهم. او پدر فرزندی بود که در شکم داشتم. اما پولی برای مخارج ترک اعتیاد نداشتم. برای همین به سر کار رفتم . سمانه آغاز به کارش را این گونه شرح می دهد: در ابتدا پرستار شیفت شب شدم ...
الدیلمی: شهید امیرعبداللهیان در میدان دیپلماسی به عنوان یک مجاهد عمل کرد
آقای امیرعبداللهیان در رأس شهدایی بودند که در جنگ با کفار قرار داشتند. من اقرار می کنم وقتی که ایشان به عنوان وزیر خارجه تعیین شدند، ایشان سفیر تمام کشور های اسلامی در جامعه بین الملل یک عمل بزرگ داشتند و آن مبارزه با استکبار بود. ایشان در حوزه دیپلماتیک یک فرد شجاع بودند. سفیر یمن ادامه داد: در بدو امر وقتی ایشان وزیر خارجه ایران شدند همه تشکیک می کردند که آیا می تواند این بار بزرگ را به ...
ماجرای یک سوال و پاسخ های متناقض؛ کسی از سرنشینان بالگرد شهید رئیسی تلفن جواب داد؟
مصطفوی تماس گرفتیم که آقای آل هاشم آن تماس را جواب داد و گفت در دره افتاده ام، ولی نگفت چه اتفاقی افتاده است. دوباره که من تماس گرفتم آل هاشم گفت حالم خوب نیست و متوجه نشدم چه شده است و نمی دانم کجا هستم لابه لای درخت ها هستم و هیچ کسی را نمی بینم و تنها هستم. مشخصه جنگل و درخت را داد. برای ما معلوم شد بالگرد دچار سانحه شده است. چند بار با آقای آل هاشم صحبت شد و شاید تا سه ...
دلِ دریایی شهید دریانوش
برادر در ذهنش بیشتر از بقیه جلوی چشم هایش می آید که می گوید: پارسال، چند روز از مهرماه گذشته بود. یک شب داشتم تلفنی با او صحبت می کردم که گفت شاید فردا برای دیدنت به اصفهان بیایم. گفتم برای چی می خواهی این همه راه بیای، آن هم در شروع سال تحصیلی؟ گفت بماند و من هم خیلی حرفش را جدی نگرفتم. فردایش یک حادثه برایم پیش آمد و پایم شکست. 10 دقیقه بعدش به من زنگ زد. من گوشی را جواب ندادم، گفتم اگر بشنود که ...
سفرت به سلامت خادم الرضا
. غبارنتکانده راهی شدیم. وقت نشد آداب زیارت را به جا آوریم. آن قدر هول شده بودم که زیرانداز فراموشم شد. زهرا و زینب و معصومه روی زمین ولو شده اند تا خستگی راه را به در کنند. نفس کشیدن در کنار آقا، به خاکی شدنشان می ارزد. تمام مسیر تشییع، پوستر سرِ دست گرفته بودند و با جمعیت، جلو عقب می شدند. دیشب که از ذوق پلک روی هم نگذاشتند. صبح هم، گرما و شلوغی را به جان خریدند تا با شهید جمهورشان وداع ...
داستانک / گذری از اشتباه بابای نوبر!
از این، همه جا می گفتند محمود پسر تقی پهلوون بچه دار نمی شه! ای خدا قربون کرمت! همیشه، به یادت بودم. 9 ماه خیلی زود آمد و رفت. صدای گریه های سالارخان امون رو از ما گرفت، شب و روز نداشتم، وقتی از سر کار بر می گشتم خونه از گریه های این بچه می زدم بیرون، چه شب بیداری های اجباری، بعضی وقت ها به خودم و ننه خدیجه و دوست و آشنا لعنت می فرستادم، آخه این چه سفره ای بود که برام پهن کرده بودند ...
دختر 16 ساله عاشق مرد 32 ساله شد ! / در خانه این مرد چه گذشت که دختر به کلانتری پناه برد
بسیار خوشحال بودم تمام اوقاتم و تنهای هایم با گوشی سپری می شد طوری که دیگر در خانه هیچ کاری انجام نمی دادم و برای همین بارها سر همین موضوع مادرم مرا سرزنش می کرد تا جایی که دیگر پدرم هم مطلع شد و برای مدتی گوش را ازمن گرفتند اما بعد از مدتی با اصرار های زیاد گوشی را از مادرم گرفتم و در به صورت اتفاقی با مردی که می گفت 32سال سن دارد آشنا شدم او مدعی بود که قبلا ازدواج کرده و چون ازدواجش سنتی بود بعد ...
جواب مردم را بدهید
...، جواب داد برای جلسه به شیراز بیا. آنجا که رفتم، متأسفانه مدیر کل با وجود این که فقط برای این کار رفته بودم، به جلسه نیامد. یادداشتی به دفتر استاندار دادم که امروز حق مردم من که باید پاسخگوی آن ها باشم گرفته شده و اینجا آمدم و نتیجه نگرفتم. یک هفته بعد آقای استاندار دوباره جلسه گذاشت و من گفتم صحبتم این است که مدیر کل تشریف بیاورد و در حوزه تخصصی آنجا بنشیند تا من وضعیت شهرستان را ...
کارنامه سازی با وعده استخدام
مسئولان بلندمرتبه استانی به این موضوع ورود نمی کنند تا هرچه سریع تر این موضوع حل وفصل شود؟ . یک شرکت کننده دیگر به خبرنگار صبح ساحل اعلام کرد: بنده نیروی غیربومی استان هرمزگان بوده و اکنون دریکی از شرکت های پتروشیمی مشغول به کار هستم. در آزمون استخدامی پالایش نفت بندرعباس شرکت و نمره قبولی را کسب کردم، حتی در آزمون شفاهی آن نیز پاسخ مطلوبی به سؤالات دادم اما باگذشت چندین ماه هنوز خبری از استخدام ...
امروز خراسان جنوبی چه می گذرد؟
مدعی شده بود پس از انتخاب او به سمت تولیت آستان قدس رضوی بسیاری از مردم به دفتر رهبری نامه نوشتند و از وی بابت این انتخاب و انتصاب تشکر کردند اما چه می شود کرد که از دست بی اخلاقی بعضی ها که این خبر را با هزار فشار و غیره به زیر کشیدند!!!! روزی در دفتر کارم بودم خبرنگاران برای پوشش دیدار حاج آقای رئیسی با آیت الله عبادی به دفتر وی رفته بودند اما دوربین را با خود نبرده بودند دوربین را ...
شهید امیرعبداللهیان وزارت خارجه ترازی را به نمایش گذاشت
جدید فرد پخته ای است. از جلسه سال پیش جبهه فرهنگی تبریز گفتم. دقیق جلسه را یادش بود. حتی اسمِ دانشجوی منتقدی که صحبت کرده بود را به خاطر داشت. میگفت انتقادات تندی داشت ولی دانشجوی مودبی بود. لحظه خداحافظی خیلی با خودم کلنجار رفتم که عکسی با او بگیرم اما خواست خودم را فروخوردم و زبانم را گزیدم. حالا که این سطور را مینویسم نمی دانم در جنگلهای ارسباران در چه حالی است. با تلفن او تماس گرفتم اما بوق ...
ژاوی: من واقعیت ها را گفتم ولی اخراجم کردند
...> ژاوی در نشست خبری خود گفت: شرایطم خوب است هرچند روزهای پیچیده و سختی را گذراندم. من با وجدانی آرام، مفتخر و آرام از بارسا خواهم رفت. هدایت بارسا کار آسانی نبود و من در مقطع سختی وارد باشگاه شدم و به دستاوردم افتخار می کنم. به دلیل وضعیت باشگاه، مربیگری در بارسا کار آسانی نبود. من فرزند بارسلونا هستم و این باشگاه خانه من است. در بارسا دو جام کسب کردم و چیزهای زیادی یاد گرفتم. من از باشگاه بابت این ...
در سانحه اوزی چه گذشت؟ روایت های مهم از سانحه سقوط بالگرد رئیسی
نشدم چه شده است و نمی دانم کجا هستم لابه لای درخت ها هستم و هیچ کسی را نمی بینم و تنها هستم. مشخصه جنگل و درخت را داد. برای ما معلوم شد بالگرد دچار سانحه شده است.چند بار با آقای آل هاشم صحبت شد و شاید تا سه ساعت بعد جواب تماس را می داد؛ ولی خیلی رمق نداشت و فقط بیانگر حیات او بود. بعد معلوم شد که سایرین بلافاصله شهید شده اند؛ ولی آقای آل هاشم چند ساعت بعد شهید شدند . مهرداد بذرپاش ...