سایر منابع:
سایر خبرها
قتل با ادعای انگیزه اخلاقی در یک خلوتگاه
قرار گذاشت. وقتی به محل قرار رفتم، فهمیدم نقشه ای کشیده است. او می خواست من را مورد آزارواذیت قرار دهد، ولی من مقاومت کردم و به این ترتیب درگیری شروع شد. من در این کشمکش با چاقو سه ضربه به او زدم و قتی حمید خون آلود روی زمین افتاد، از ترس فرار کردم . متهم در ادامه صحنه جرم را نیز بازسازی کرد و پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری فرستاده شد. نماینده دادستان در جلسه محاکمه ...
همدستی مادر و پسران در قتل پدر
ساله - و مادرش صغری نیز مجبور به اعتراف شدند. با توجه به اعترافات هر سه متهم سرانجام کیفرخواست پدرام به عنوان عامل اصلی قتل وهمچنین شاهین ومادرش به اتهام معاونت در قتل پدر خانواده صادر شد. هفته گذشته هر سه متهم از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی یزدان پور - مستشار دادگاه- منتقل شده و پای میز محاکمه ایستادند. درآغاز جلسه قاضی دهقان ...
قرارهای شبانه در تلگرام زندگی ام را نابود کرد
! دختر سوم و آخر خانواده بودم و دو خواهر بزرگ ترم، ازدواج کرده بودند. من هم تا دیپلم درس خواندم و به خاطر برخی مسائل و سنت های غلط محله مان، از ادامه تحصیل بازماندم. 20 ساله شده بودم و به نظر پدر و مادرم، برای ازدواجم خیلی دیر شده بود؛ اما چه کنم که 2سالی بود هیچ خواستگاری نداشتم. خودم هم داشت باورم می شد که دارد دیر می شود؛ باوجود این، روزهای خوب و شادی را با برادران کوچک ترم در خانه پدری ...
7 سال بلاتکلیفی به خاطر قتل مرد کارتن خواب
.... من خواب بودم که ابراهیم پشت سر هم زنگ زد. من که عصبانی شده بودم از در بیرون رفتم و کنترل اعصابم را از دست دادم. با هم درگیر شدیم .من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم به خانه برگشتم و کارد آشپرخانه برداشتم و سه ضربه چاقو به او زدم. به دنبال اعتراف های این مرد برای وی کیفرخواست صادر شد اما پلیس نشانی از خانواده ابراهیم به دست نیاورد. به همین خاطر حامد هفت سال در زندان بلاتکلیف ...
پول دوست ها پزشک نشوند
ملحفه ای سفید در کنار دکتر، بساط چایی را گذاشته روی آن و با پارچه ای نخی روی آن را پوشانده. برای شما چایی دم کردم. گفتم از راه می رسید خسته اید و پزشک مهربان 84 ساله شرمنده می کند مرا.می نشیند پشت میز، دست هایش را گره می کند در هم و دور هم می چرخاند. من هم می نشینم مقابلش. حسین جمشیدیانم اهل اصفهان. حدود 84 سال سن دارم. پدرم بقال بود و مادرم خانه دار، بافتنی هم می کرد. یکی از برادرهایم رفت رشته ...
متهم به قتل در آستانه سفر حج، از هم دستش خواست نزد پلیس برود و اعتراف کند
سفر حج بروم که تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم. به همین خاطر از فریبا خواستم به اداره آگاهی برود و حقیقت را بگوید.من پشیمانم و از هیات قضایی تقاضای بخشش دارم. سپس فریبا روبه روی هیات قضایی ایستاد و در حالی که اشک می ریخت گفت: من از قتل شوهرم پشیمانم و حالا از قضات تقاضا دارم تا در مجازاتم تخفیف قائل شوند. من می خواهم به زندگی عادی برگردم و خودم فرزندم را بزرگ کنم تا شاید بتوانم تا حدی گذشته ام را جبران کنم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی احمد را به 8 سال و فریبا را به 5سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کرد. 1717 ...
تلگرام بستری امن برای تبادل اطلاعات، جابجایی، انتقال مهمات و ورود تروریست ها به کشور
در ترکیه به سوریه رفتم در آنجا مرا تحویل نمی گرفتند اما وقتی که گفتم دنبال فلانی می گردم مرا پیش او بردند و گفتند که فلانی در آنجاست. و اینطوری بود که من در سوریه ماندگار شدم . قاضی صلواتی گفت: شما 25 روز در موصل چه می کردید . متهم گفت: در آنجا که بودیم به ما گفتند که باید شما را جای دیگری ببریم من مدتی در یک آسایشگاه بودم و به صورت موقت آنجا اسکان داده شده بودم . ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار
، او دیگر اعدام نمی شود. باورم نمی شد. چند بار پرسیدم تا مطمئن شوم. همه مشخصات درست بود. از خوشحالی نفسم بند آمده بود. موضوع را به همسرم گفتم. از زندان به ما اطلاع دادند که بهمن از قرنطینه به بند منتقل شده. یاد نذر و نیازهایم برای نجات بهمن افتادم. یک گوسفند قربانی کردیم، اقوام و آشنایان به خانه ما آمدند برای تبریک. با بهمن هم تلفنی صحبت کردم. او مدام می گفت مادر همه اینها به خاطر دعا های تو بوده ...
متهم به قتل: مرد کارتن خواب را کشتم چون مزاحم بود
درستی نداشتیم. من این موضوع را چندبار به او گفتم و خواستم دیگر شب ها مقابل خانه من نیاید. متهم گفت: این فقط مشکل من نبود و مقابل خانه همسایه های دیگر هم می رفت و آنها را اذیت می کرد به همین دلیل همه از دستش ناراحت بودند. با این حال، قبول دارم که کارم اشتباه بوده و درخواست بخشش دارم. متهم گفت: من هفت سال است که در زندانم و همسر و فرزندانم خیلی سختی می کشند. من یک خانه دارم که حاضرم آن را بفروشم و با پرداخت دیه به قوه قضائیه مصالحه کنم اما خواهش می کنم هرچه زودتر تکلیفم را مشخص کنید. با پایان گفته های متهم و وکیل مدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. ...
طلبه تا به جایگاه علمی خوبی نرسیده، اصلاً وارد اجتماعیات و سیاسیات نشود/ توقعات از روحانیت و مرجعیت ...
. من حدود یکسال بعد خدمت ایشان بودم. مرحوم آقای حاج علی صافی گلپایگانی آنجا بود به طور خصوصی کنار آقای بروجردی بود، من رفتم آنجا، آقای صافی به آقای بروجردی گفت این کتابی که شما تعریف می کردید برای ایشان است. دوباره ایشان مرا تشویق کردند این خیلی اثر داشت و روحیه انسان را نشاط می داد. استثناء بعضی این آقایان در همان موقع تشویق داشتند، وقتی می دیدند کسی تحقیقات و کاری کرده است. الان اگر کسی تحقیقاتی ...
داماد کینه جو دست به آتش افروزی زد
با دخترم اختلاف پیدا کرده است. سعی کردم آنها را آشتی دهم، اما دخترم گفت که او رفیق باز است و به زندگی اش توجهی ندارد تا اینکه دخترم به دادگاه رفت و مهریه هزارسکه ای اش را به اجرا گذاشت. پس از این اختلافات آنها زیاد شد و فرید هم از آن روز به بعد دیگر به رستوران من نیامد. وی ادامه داد: شب حادثه خسته بودم و خودروی شاسی بلند گرانقیمتم را در رستوران پارک کردم و با تاکسی تلفنی به خانه ام رفتم که همسایه ...
پیشرفت به مدد ممنوعیت شلوارهای پاچه گشاد!
فراوانی را نیز از نظر گذرانده است. او درباره شواهدی که در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده امریکا درباره وضعیت سیاسی و اجتماعی ملت ایران مشاهده کرده است، می گوید: من ابتدا در سال 1999 به نارا [مرکز اسناد ملّی ایالات متحده امریکا] مراجعه کردم. در آن زمان مشغول کار روی کتاب دیگرم درباره تقسیم اراضی ایران در ماجرای موسوم به انقلاب سفید بودم. در آن زمان به خاطرات و دستنوشته های پدرم درباره حوادث جنگ جهانی دوم ...
شوهر سیاه دل زنش را تکه تکه کرد و اعدام شد!
شهر قزوین پرونده را مورد بررسی قرار داد و متهم را با توجه به قرآئن، شواهد و اعترافات با استناد به بند ب ماده 290 و مواد 172، 173، 350، 351، 360، 417، 419، 436، 727-727 و مواد 211 و 135 از قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 محکوم کرد. متهم در خصوص قتل عمد به قصاص نفس با چوبه دار در محل زندان مرکزی قزوین پس از دریافت تفاضل دیه محکوم شد همچنین از جهت جنایت بر میت و بریدن سر نیز به پرداخت یک دهم دیه کامل انسان، از حیث بریدن دو دست به یک دهم دیه کامل، از حیث بریدن دو پا به پرداخت ارش و از جهت پاره کردن شکم به عنوان دیه جنایت بر میت به 74 ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد. برنا ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
نمی شود. باورم نمی شد. چند بار پرسیدم تا مطمئن شوم. همه مشخصات درست بود. از خوشحالی نفسم بند آمده بود. موضوع را به همسرم گفتم. از زندان به ما اطلاع دادند که بهمن از قرنطینه به بند منتقل شده. یاد نذر و نیازهایم برای نجات بهمن افتادم. یک گوسفند قربانی کردیم، اقوام و آشنایان به خانه ما آمدند برای تبریک. با بهمن هم تلفنی صحبت کردم. او مدام می گفت مادر همه اینها به خاطر دعا های تو بوده. من زندگی ام را ...
اعتراف سارق خشن به سرقت از توریست ها
بیشتر درس نخوانده و می گوید با بقیه افراد جامعه فرق دارد! سابقه داری؟ 6فقره سابقه دارم و نخستین بار زمانی که 15ساله بودم خلاف کردم و مدتی را در کانون گذراندم. چرا در آن سن و سال مرتکب سرقت شدی؟ همه اش به خاطر مشکلات مالی و دوستانی بود که فریبم دادند. از طرفی من عشق موتور سواری داشتم و از 10سالگی پشت موتور نشستم. مهارت خاصی در موتور سواری داشتم. برای ...
با تو بدرود، ای مسافر، آقای عشق
سرپرست ارکستر می شوید، در هجده سالگی خیلی از مدارج ترقی را طی می کنید و در آن سال ها و در عنفوان جوانی، این همه آهنگ های زیبا می سازید؟ می گوید: تمام این احساسات که شما از آن حرف می زنید، از یک نت می آید. یک نت که به آن می گوییم نت پدال یا پایه. این نت پایه را هیچ کس به من یاد نداد، جز پدرم. حالا من اولین اتود و اولین قطعه ای که پدرم با آکاردئون به من یاد داد و خودش با کمانچه می زد را ...
سعادت و لیاقت می خواهد آدم مالش را صرف امور خیر کند
آباد تحصیل کردم و تا ششم ابتدایی قدیم درس خوانده ام؛ که البته آن موقع به ما " فارغ التحصیل" می گفتند. سال 1317 هم برای فراگیری ماشین نویسی و حسابداری به تهران رفتم و آموزش های لازم را دیدم. وقتی بانک ملی از این موضوع مطلع شد، به سراغم آمد و در سال 1318 به اصرار آقای عتیقی معاون وقت بانک ملی به استخدام این بانک درآمدم. حقوق ام حدود 30 تومان بود که سال بعد به 40 تومان رسید. تا سال 1320 در بانک بودم و ...
عذاب وجدان، قاتل پدرکش را به اداره پلیس کشاند + جزییات
حادثه وقتی فهمیدم که پول وام ها و اقساط را پرداخت نکرده به سراغش رفتم و گفتم چرا پول را ندادی. پول ها را چکار می کنی. او گفت هر چه پول گیرم آمده به حسابت ریخته ام. پدرم همیشه جلوی دوست و همکارش مرا مدام تحقیر می کرد. سر این موضوع هم از او دلخور بودم، رفتم سراغ مادرم و به او گفتم. مادرم گفت او امروز شیشه مصرف کرده باهم صحبت نکنید ممکن است دعوایتان شود. قبول کردم و به حیاط رفتم، چشمم به ...
اعدام، تاوان آزار یک زن در پارک +عکس
به گزارش جام جم، اوایل پاییز سال 96 زن میانسالی به کلانتری رفت و از جنایت سیاه یک مرد کارتن خواب پرده برداشت. وی گفت: من 50 سال دارم، ولی در این مدت هیچ وقت ازدواج نکردم. سر کار می رفتم و مستقل زندگی می کردم. دیروز از محل کارم به خانه مان در غرب تهران بر می گشتم که در نزدیکی پارک یک مرد کارتن خواب و معتاد که حال طبیعی نداشت به من حمله کرد. مرد شیطان صفت بدون توجه به التماس هایم مرا در ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
پدر این بار برخلاف سایر موارد از جلویش درآمده بود، کوتاه آمد و روزی که داشت به پادگان بازمی گشت به من گفت:”چون بابا اصرار داشت بیخیال شدم وگرنه قلم پات رو می شکستم. خوب حواست رو جمع کن ببین چی می گم. فکر نکن رفتم راه دور و از همه جا بی خبرم. خودت می دونی چقدر دوست و رفیق و آشنا دارم. اگه دست از پا خطا کنی، میام سرت رو می ذارم لب همین باغچه و گوش تا گوش می برم!” دیگر با نبود فرهام در خانه نفس ...
توافق امروز مهمتر از جنگ و فتح خرمشهر بود
برای تخدیر مردم تلاش می کردند . هاشمی رفسنجانی در خصوص نقش خویش در پیروزی اندیشه اعتدال در انتخابات سال 92 ، گفت: نقش من همین بود که رفتم اسم نوشتم و با خود فکر کردم که اگر وارد شوم، شاید بتوانم کشور را مانند دوران جنگ و سازندگی، این بار از انحراف نجات دهم . وی در خصوص نیاز ایران به اورانیوم غنی شده گفت: فعلاً نیازی به آن نداریم، چون سوخت نیروگاه بوشهر تضمین شده است و تولید خود ...
زندگی ناآرام آرمیدگان دو قبر
کتاب می خواست داشت حتی سگش کتی را هم داشت اما به هر حال زندان بود مخصوصاً اینکه تنها پسر 12 ساله اش اجازه ملاقات داشت. به نظر می رسد شهامت ستاره، خواهر زندانی، در نقل شرایط نسبتاً مرفه برادرش در زندان موید همان تصاویر متناقضی است که به ویژه در همین روزها و پس از پیدا شدن جنازه مومیایی شبیه به رضاشاه، درباره اش نقل محافل شده است، شاهی که هم به زندان می فکند و هم کتاب و قلم به دست زندانی می دهد ...
پرفروش ترین آثار کودک و نوجوان در نمایشگاه 97
ها را ورق می زدند. اولین غرفه ای که نظرم را جلب کرد غرفه انتشارات امیرکبیر(کتاب های شکوفه) بود. داخل غرفه رفتم و سراغ مصطفی رحماندوست، مدیر بخش کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر را گرفتم. لیلا اصلانی، مدیر غرفه گفت که دیروز در غرفه بوده و امروز نیامده است. کمی ناراحت شدم چون شکوفه همیشه مرا به یاد مصطفی رحماندوست می اندازد. از لیلا اصلانی درباره پرفروش ها پرسیدم و او بدون مقدمه قصه های خوب برای بچه ...
الکی الکی زنم را کشتم
دادید همسرتان به منزل شخص غریبه برود و پرستاری کند؟ آدم های خوبی بودند و من خودم هم خانه شان رفته بودم و قابل اعتماد بودند. کی خودت را به پلیس معرفی کردی؟ چند روز بعد از این ماجرا که فراری بودم بعد از مراسم تشیع جنازه همسرم، شب سر خاکش رفتم و صبح فردا خودم را به پلیس تسلیم کردم. سر خاک چیزی به همسرت گفتی؟ فاتحه خواندم و گفتم ببخش مرا، اشتباه ...
محاکمه 2 برادر کشتی گیر به اتهام آدم ربایی
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، به نقل از جام جم ،در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی و با حضور یک قاضی مستشار برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: سامان و ساسان که برادر هستند متهم هستند سال 94 یکی از بستگان خود به نام حمید را ربودند تا وی را مجبور کنند به نفع آنها و علیه پدربزرگش در دادگاه شهادت بدهد. دو ...
"شیشه" عامل دعوای مرگبار بین پدر و پسر شد
مغازه نمی ماند، گاهی برای دیگران خرید و فروش می کرد، گاهی با مردم دعوایش می شد و شیشه نیز می کشید تا اینکه شب حادثه فرا رسید. وی در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: شب حادثه من به خانه پدرم رفتم و سر اجاره منزل، مغازه و دیگر حساب و کتابهایمان با پدرم جر و بحث کردم، آن شب چون قرص متادون مصرف کرده بودم، مادرم از من خواست به جروبحث خاتمه دهم و گفت ادامه این بحث منجر به دعوای من و پدرم می شود ...
قاتل آتش افروز تسلیم شد
نداشت و خودش هم بدرستی سر کار نمی آمد. همیشه مرا مقابل دیگران تحقیر می کرد. آن شب از او خواستم کارتی را که پول حساب و کتابمان در آن است، بدهد که ندادو طفره رفت. من هم بنزینی را که برای موتورم برداشته بودم، روی چهره اش ریختم و فندک را روشن کردم که ناگهان آتش گرفت و بعد از ده روز به خاطر شدت سوختگی فوت کرد. پدرم با همه دعوا داشت رامین تا دوم دبیرستان درس خوانده ، سه ...
تعرض وحشیانه به زن کارمند تهرانی در پارک
رسیدگی به این پرونده از اوایل پاییز سال 96 با مراجعه زن میانسالی به اداره پلیس شروع گردید. آن زن که بشدت می لرزید و گریه می کرد در طرح شکایتش به علت اذیت و آزار مرد معتاد Addictedکارتن خواب اظهار کرد: 50سال سن دارم، ولی در این سالها ازدواج ننموده ام و مجرد بودم. خودم زندگی مستقلی داشتم و سرکار می رفتم. دیروز وقتی از محل کار برمی گشتم در مسیر خانه از پارکی قدم بانوان رد می گردیدم که متوجه مرد ...
4 شبانه روز تجاوز خواستگار کینه جو به دختر جوان در خانه مجردی
فقط مجازات زندان Prison دارد و پس از مدتی تحمل کیفر آزاد می شوم چرا که شنیده بودم سارق 3 بانک که به دزد The Thief سنگین وزن معروف شده بود به تحمل 30 سال زندان محکوم شده است اما نمی دانستم که سلاح او قلابی بوده و شلیک هم نکرده است. من در کلاس سوم دبستان ترک تحصیل کردم چرا که هیچ علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم پس از آن در مغازه الکتریکی پدرم مشغول به کار شدم و زندگی آرامی داشتم تا این که ...
بدون بال هم می توان پرواز کرد
رانندگی متنفر باشد اما من با وجود آنکه برق دست هایم را از من گرفت اما هنوز هم برق را دوست دارم و حس بدی نسبت به آن پیدا نکرده ام. برق به ما روشنایی می دهد و اگر برق نباشد بسیاری از ما نمی توانیم خیلی از کارها را انجام بدهیم. یک سال از درس و مدرسه جدا افتادم و بعد از چند ماه بستری در بیمارستان مدت زیادی را در خانه بستری بودم. روزهای بسیار سخت و دشوار. روزهایی که با دیدن بچه های روستا که از ...