سایر منابع:
سایر خبرها
انتقاد وزیر از برخورد فیزیکی با معلمان
حوادث روز پنجشنبه می گوید: متأسفانه اتفاقی که روز پنجشنبه افتاد، شاید اگر نیروی انتظامی در تهران مقداری خویشتن داری می کرد، به اینجا ختم نمی شد. چون در استان های دیگر نیز این تجمع برگزار شد و همکاران من حرف هایشان را زدند و در تهران اگر نیروی انتظامی خویشتن داری می کرد، شاهد اتفاقات روز پنجشنبه نبودیم و مثل سال های گذشته، معلمان در تجمع مطالبات و شعار خود را بیان می کردند و همه چیز تمام می شد. این ...
مغز متفکر آمد نیوز کیست؟/ متحد با صهیونیست ها و سعودی ها برای تجزیه ایران +تصاویر
، مثل فرزندان بسیاری از روحانیون متمایل به جریان چپ، در مدرسه نیکان درس خوانده که چهره هایی چون سید حسن خمینی، مهدی هاشمی رفسنجانی، یاسر هاشمی رفسنجانی، ناصر باهنر، محمد رضا جلایی پور، سروش دباغ، حسین درخشان و ... نیز در آن تحصیل کرده اند. او ظاهرا دانش آموز دوره یازدهم این مدرسه معروف واقع در خیابان فرشته تهران بوده است. اولین بار، در بحبوحه فتنه 88، زمانی که فاز دوم عملیات اتاق فکر نفوذ و ...
موسس انجمن دیوار 47: افراد سندروم داون، سفیران حسن نیت یونیسف شوند/ گلایه از شهرداری و مهتاب کرامتی
تشکیل دهیم اشاره کرده ایم اما اینجا هم مختصری از آن را می گویم. ایده تشکیل این انجمن از سال 1385 شروع شد. سال پنجم پزشکی بودم و اردبیل درس می خواندم، یک روز موضوع استر س زایی برایم ایجاد شده بود و نیاز داشتم با کسی حرف بزنم. در راهروی بیمارستان، دیدم یک فرد مبتلا به سندروم داون از کنارم رد شد. تا آن زمان این افراد را جدی نمی گرفتم. اما آن روز نشستیم و برایش درددل کردم. بعد از این که حرفمان تمام ...
ماجرای عجیب نجات یافتن جوانی از اعدام پس از 8 سال
ام خواهد بود. حالا که بار دیگر به جامعه برگشتی، چقدر تغییر کردی؟ من کلا یک آدم دیگر شده ام. زندگی ام عوض شده و هدف های بزرگتری در سر دارم. آن زمان فقط به فکر رفیق بازی و سرگرمی بودم؛ اما الان می خواهم درس بخوانم، شغلی داشته باشم و پولدار شوم. می خواهم به خانواده و جامعه ام کمک کنم. چند برادر و خواهر داری؟ ما 5 برادریم. من فرزند چهارم خانواده هستم. هیچ کدام هم ...
وحشت توهم در شب امتحان
دانشجویان هنگام درس خواندن؛ به ویژه شب های امتحان؛ از دیگر علل گرایش دانشجویان به مصرف این قرص است. علی حدود 30 سال دارد. چند سال پیش برای قبولی در آزمون کانون وکلا، به توصیه دوستانش برای اولین بار مصرف قرص ریتالین را آغاز کرد و به این ترتیب با آن آشنا شد. او می گوید: برای دومین سال بود که در این آزمون شرکت می کردم. سال قبل به رغمِ تلاش زیاد، نتیجه خوبی نگرفتم. فکر می کردم با این همه تلاش ...
برگزیده جشنواره ملی ایثار اولین ستاد کار با خرگوش در سمنان را راه انداخت/ ایجاد دانشگاه اقماری؛ مهمترین ...
کسب رتبه دوم جایزه ملی ایثار شد و به همین مناسبت خبرنگار ما با این دانشجوی موفق دانشگاه علوم پزشکی سمنان گفتگویی ترتیب داد که در ادامه می خوانیم. برگزیده جشنواره ملی ایثار دانشجو: خودتان را معرفی می کنید؟ محمدی: محمد محمدی هستم 24 سال سن دارم و دانشجوی سال آخر آخری رشته دندان پزشکی دانشگاه علوم سمنان هستم. دانشجو: از فعالیت هایتان در عرصه های علمی بگوید ...
گره گشایی الزاماً نیاز به پول ندارد/ دستگیری از دیگران گاهی به وسیله آبروست
خلأهای فردی و اجتماعی فقر را پر کنند امّا نمی کنند؛ عذابی دردناک خواهند داشت، بعد هم می فرماید در روز قیامت همین پول ها که باید صرف جهیزیه برای نیازمندان کند، باید به فقرا بدهد، باید برای پر کردن خلأهای اجتماعی نظیر ساخت مسجد، آبادی روستا و ساخت مدرسه علمیّه خرج کند و خودداری می کند، همین پول ها را داغ می کنند و به بدنش می گذارند. زعیم حوزه علمیه اصفهان تصریح کرد: این قانون مواسات است که ...
رابطه شوم نگار و پسر جوان در دانشگاه | قرار داشتم که این بلای وحشتناک سرم آمد و ....
. فرهاد- یکی از متهمان دستگیر شده در تحقیقات گفت: من دانشجوی رشته تربیت بدنی یکی از دانشگاه های اطراف تهران هستم. در دانشگاه با دختری به نام نگار آشنا شدم، نگار هم رشته ای من بود و حدود یک سال با او دوست بودم اما به این خاطر که در درس هایم عقب ماندم و به همه کارهایم لطمه وارد شده بود، تصمیم گرفتم ارتباطم با نگار را قطع کنم. روز حادثه خواهرم اسباب کشی داشت و چند ظرف شوینده برای خواهرم خریده بودم ...
او از پیست تارتان تا پلاتو همچنان می درخشد
کانال تلگرام ی جشنواره را چک کرده و نام خودم را بین برگزیده ها دیدم، با خانم ایران زاد تماس گرفتم که از ته قلب خوشحال بود، من هم لذت می بردم که زحمات ایشان هدر نرفته است. غریب ترین فرد تالار وحدت بودم در مراسم اختتامیه جشنواره فجر غریب ترین فرد تالار وحدت بودم، بزرگان تئاتر کشور در سالن حضور داشتند، گوشه ای نشستم، موقع خواندن اسامی وقتی مجری اسم وحید شیرزاد را صدا زد همه به ...
از قم تا آب بیدِ گَتوند/ وقتی جوشش عشق به امام حسین علیه السلام ورق را برمی گرداند
در آن بود به زحمت قورت دادن خار مغیلان، از گلویم پایین رفت. فقط یک چیز از ذهنم مثل برق گذشت: شیخ! برگرد. برگرد برو قم پیش زن و بچه ات. نانت کم بود یا آبت؟ این همه راه کوبیدی و آمدی به امید اینکه چند نفری دور و برت جمع شوند افاضات بفرمایی و اسلام در حال احتضار با دم مسیحایی تو زنده شود و سرحال. ده روز هم که کلی روز است و می شود چه ها کرد. اینجا هم به یاد ضرب المثل سالی که نکوست ... می افتی. بیا و ...
معلمان به اداره بهتر شهر کمک کنند
معلمش در کلاس حضور دارد و او را تکریم می کرد و من همیشه به یاد معلم اول دبستانم، آقای اسفندیار ابراهیم پور، می افتادم که در قالب سپاه دانش از شهر ماکو به اصفهان آمده بود و با اینکه کار بسیار سختی داشت، خواندن و نوشتن را به همه ما یاد داد. همیشه دوست داشتم این معلمم را ببینم، اما هیچگاه او را ندیدم. تا اینکه هفته گذشته که برای ماموریتی در تبریز بودم به یاد آن معلم افتادم و گفتم باید او را پیدا کنم ...
ده هزار تومان داری باهم کتابخانه بسازیم؟
بتوانیم در این منطقه محروم نخستین کتابخانه را دایر کنیم. تمام این حرف ها تصویر حمیرا را در ذهنم زنده می کند. دخترک بلوچ با آن صورت خندان که زودتر از همه می آمد و در سلام کردن به میهمان ها پیشقدم می شد. قیافه اش با آن دو مدادی که پشت گوشش گذاشته بود خیلی بامزه شده بود. اول مهر سال گذشته بود. مراسم افتتاح مدرسه نوسازی شده که ذوق نشستن روی نیمکت های جدیدش بچه ها را از صبح خیلی زود به مدرسه ...
پای ما دیگر توان رفتن ندارد
تنها چیزی که من را به قدرت ماوراءالطبیعه وصل می کند طبیعت است. امکان ندارد همه این چیزها در طبیعت باشد. مثلا یک پرنده به صورت اتفاقی رنگارنگ باشد؟ زیبایی ها همیشه باعث می شوند من به قدرتی دیگر فکر کنم. اما درباره ترس دیگری که به ترس هایم اضافه شده باید بگویم مادرم دَه سال آخر آلزایمر داشت و دست بر قضا من به مادرم خیلی نزدیک بودم و یکی از بزرگ ترین غم های زندگی ام این بود که وقتی مادرم به من نگاه می ...
بهمن فرمان آرا: پای ما دیگر توان رفتن ندارد
عجیب نیست آمده ام با شما گفت وگو کنم، فیلم را هم دیده ام اما اسمِ فیلم خاطرم نیست؟ حکایت دریا . نام فیلم صحنه ای قبل از تیتراژ آمده است که صحنه مهمی است. طاهر و ژاله، در گلخانه ای نشسته اند که همه گیاهان در آن خشک شده اند. درواقع این صحنه آغازِ فیلم است که بناست فضای فیلم را به مخاطب القا کند. طاهر از کابوس هایش، و ژاله از رؤیاهایش حرف می زند. یک شاخه گل یخ هم، نمادِ این فضاست. عجیب است که در زمستان و سرما، طبیعت به ما گلی می دهد که هم زیبا و هم خوش بو است. در کابوس طاهر ایستگاه راه آهن بزرگی است با صدها قطار که هر یک به مقصدی می روند ولی او بدون مقصد گم شده است. این کابوس ها انگار دست از سر شما برنمی دارد. راستی شما از چه چیزی بیشتر می ترسید؟ به صراحت و سادگی بگویید. قطعا از تاریکی نمی ترسم. اکنون که هفتادوهفت سال دارم وقتی با خودم فکر می کنم می بینم از مرگ هم نمی ترسم، چون زندگی خوبی داشته ام. بیشترین چیزی که من را می ترساند نامهربانی است. آنچه به من آسیب می زند نامهربانی و دروغ گفتن هاست. اینها واهمه من از زندگی است. این یعنی ترس از طرد و تنهایی. شما در فیلم هایتان همواره از ترس ها می گویید و یکی از این ترس ها مرگ بوده است. در فیلم حکایت دریا ترس از مرگ دیگر وجود ندارد اما در فیلم های قبلی تان همیشه مرگ حضور جدی دارد. انگار الان دیگر از مرگ هم نمی ترسید. اما ترس از گم گشتگی یا گم شدن همیشه هست، در همین فیلمِ حکایت دریا هم. نگرانید بچه ای یا انسانِ ترس خورده ای در این دنیای آشفته گم شود و دیگر پیدا نشود. در حکایت دریا ترس دیگری به ترس هایتان اضافه شده است، چیزی از جنسِ ترس براهنی از آلزایمر، شما نیز می ترسید دچار فراموشی و جنون شوید. مرگ آگاهی باعث می شود شما بهتر زندگی کنید، چون همه ما می دانیم مرگ یک بلیت یک طرفه است. ترس من از مرگ نبوده است، بلکه آگاهی از این بوده که مرگ اتفاق خواهد افتاد. در یکی از دیالوگ های بوی کافور، عطر یاس ، مرد می گوید، فکر می کردم وقتی کسی می میرد به فکر زن و بچه و خاطراتش است. اما من فکر می کنم آدم در حال مرگ تصاویر زیبایی از طبیعت می بیند. بعد دیدم دلم هوای طبیعت را می کند. چون تنها چیزی که من را به قدرت ماوراءالطبیعه وصل می کند طبیعت است. امکان ندارد همه این چیزها در طبیعت باشد. مثلا یک پرنده به صورت اتفاقی رنگارنگ باشد؟ زیبایی ها همیشه باعث می شوند من به قدرتی دیگر فکر کنم. اما درباره ترس دیگری که به ترس هایم اضافه شده باید بگویم مادرم دَه سال آخر آلزایمر داشت و دست بر قضا من به مادرم خیلی نزدیک بودم و یکی از بزرگ ترین غم های زندگی ام این بود که وقتی مادرم به من نگاه می کرد من را مثل شی ای می دید و محبت مادری در نگاهش نبود. انگار برایش آَشنا نبودم. دیالوگی در فیلم بوی کافور، عطر یاس... هست که می گوید آلزایمر، مردن قبل از مردن است. شما مرده اید و حالی تان نیست اما اطراف ...
حواسمان به دوربین خدا باشد
به او سخت نگذرد.خداوند در ماه رمضان به همه انسان ها بارعام داده تا به ضیافت او بروند و از سفره گسترده او بهره ببرند پس باید بیشترین استفاده را از این ضیافت کرد.آدم روزه دار که دهانش را بر خوراکی ها بسته است، مهربان تر می شود با همکارش با نیازمندان، با فامیل و دوست.ماه رمضان باید تمرینی باشد برای کسانی که زبان تلخی دارند ! اگر مهمانی برای ما بیاید و به اصطلاح بدزبان و تند باشد، دوست داریم زودتر برود، پس در ماه رمضان آداب مهمانی خدا را به گونه ای به جای آوریم که خداوند از ما دلزده نشود.در ماه رمضان باید حواسمان بیشتر از گذشته به مهمان و میزبان و سفره و ... باشد. ...
دوست دارم در پرسپولیس بازی کنم/ بهترین عکس هایم با ژاوی و رامبد جوان بود
به یک باره عین توپ در دنیای مجازی ترکید و خیلی سریع روی جلد روزنامه ها و تیتر خبرگزاری ها قدم گذاشت. مردم همچنان با تماشایش ویار سلفی می کنند و به راحتی از کنارش نمی گذرند. همکلام شدیم با رضا پرستش یا همان مسی ایرانی. با این گفت و گوی اختصاصی همراه ایلنا باشید.
جزئیاتی از تنبیه عجیب یک دانش آموز در آبادان
آبادان ادامه می دهد: پرونده این معاون تشکیل شده، والدین این دانش آموز در اداره حضور پیدا کردند و اظهارات شان در مورد این ماجرا به صورت کتبی ثبت شده است. البته مسأله ای که در این میان وجود دارد، این است که خانواده این دانش آموز پایین شکایت خود نکته ای را نوشته اند که دانش آموز بعد از این ماجرا دچار حمله آسم عصبی و شب در بیمارستان بستری شده است. نکته ای که باعث تعجب ما شد، روزی که به ...
اینجا آدم ها وجود خارجی ندارند
جا سخت است. نه شوهرهای مان کار درست و حسابی دارند. نه بچه ها در مدرسه درست و حسابی درس می خوانند. نه نان داریم. نه آب و نه برق. صبح تا شب مان به انتظار می گذرد که شوهرمان که از صبح رفته، یک 10 هزار، 20 هزاری گرفته باشد؛ برای مان نانی، آبی، شام شبی بخرد، بیاورد. شما خودت بیا خانه زندگی ما را نگاه کن. می فهمی ما چطور زندگی می کنیم. ما روزهای بسیاری چیزی برای خوردن نداریم. ناهاری نداریم. یک آب خنکی ...
بانوی ورزشکار رامهرمزی: مسئولین نسبت به ما بی اهمیت هستند
، ازبکستان) سابقه حضور در اردو های تیم ملی، قهرمانی شش دوره متوالی مسابقات کشوری، سوم آسیایی، و کلی مقام های اولی، دومی و سومی کشوری، استانی و شهرستانی. ایلنا: از بزرگترین هدف ورزشی خود بگویید، و برای رسیدن به این هدف بزرگ چه برنامه ای دارید؟ -آردش: بازیکن فیکس تیم ملی شدن، چند تا پیشنهاد دارم از تیم های اهوازی مثل نفت، ملی حفاری و... با یکی از این تیم های قرارداد دارم و تمام ...
خانه اش را فروخت تا برای جهاد اسلحه بخرد
جان از شهر محافظت می کردند. پدرم مسئولیت های سنگینی داشت، با این وجود از خانواده اش غافل نمی شد. یک روز قبل از شهادتش آمد و با عجله به مادرم گفت: غذایی آماده کن تا با بچه ها چند ساعتی بیرون برویم. آماده شدیم و به اتفاق ایشان به دریاچه زریوار رفتیم. تعدادی از دوستان پدرم را آنجا دیدیم، چند روزی به ماه مبارک رمضان مانده بود، اولین مطلبی که پدرم به دوستان یادآوری کرد، مژده آمدن ماه رمضان بود. به ...
سبزی سرا راه انداختیم و کارمان گرفت
به ظاهر ساده را عار می دانند تا حقوقی دریافت کنند و امورات خود را بگذرانند خوشحال می شوم. به هر حال همه انسان ها برای گذراندن زندگی خود نیاز به تلاش و فعالیت دارند. نیازهای فردی و اجتماعی افراد در گرو کار و تلاش است و جامعه نیز برای گرداندن چرخ تولید در تمامی عرصه ها به نیروی کار نیاز دارد. در واقع بدنه اجتماع از وجود هرگونه نقص در هر گوشه ای از این پیکر، آسیب می بیند. بی شک امروزه بیکاری بزرگ ...
انیمیشن ایران می تواند به سطح اول جهان برسد، اگر...
و بعد هم به خاطر تلاش بوده است. من طی این سال ها تنها یاد گرفته ام که تلاش و توکل کنم و خدا را شکر می کنم که این اتفاق افتاده است. اما دلیل دیگرش هم این است که عاشق کارم هستم؛ عاشق انیمیشنم و زندگی ام را وقف این کار کرده ام. نه اینکه از مسائل دیگر زندگی و خانواده ام باز مانده باشم. اما کاملا هدفمند کار کرده ام. -چرا عاشق انیمیشن هستید؟ در ابتدا خود سینما را خیلی دوست داشتم؛ مخصوصا به ...
کریمی: از همان همکاری کوتاه مدت هم پشیمانم
، من بدون سر و صدا وارد رشت شوم. جالب اینکه من 10 دقیقه زودتر به جلسه رسیدم و منتظر ماندم تا بقیه برسند. وی ادامه داد: جالب این بود که وقتی صحبت ها را شروع کردند، گفتند که ما تیم را سیزدهم تحویل دادیم و سیزدهم تحویل گرفتیم. من یک سوال دارم؛ مگر قرار بوده تیم سیزدهم را قهرمان تحویل بگیرند یا سهمیه آسیایی بگیرند؟! من تمام این سوالات را جواب دادم و خوشبختانه تمام دوستان هم بودند. در مجموع فکر ...
مهدیقلی هدایت یکی از بزرگ ترین دانشمندان موسیقی شناس در تاریخ ایران بوده است
قهرمانی را همراه با ویرایش هایی ضبط کرد و روایت خود از این ردیف را به عنوان منبع درس ردیف در دانشگاه تهران از اواخر دهۀ چهل تا اواسط دهۀ پنجاه (زمان درگذشتش) تدریس کرد. اما اولین راوی و کاتب ردیف میرزاعبدالله علینقی وزیری بوده و بنا بر گفتۀ کلنل علینقی وزیری به استاد حسین دهلوی که در سال 1385 طی ملاقاتی حضوری به بنده گفتند نگاشته های علینقی وزیری از ردیف میرزاعبدالله و آقاحسینقلی گم نشده ...
اختلالات گفتاری کودکان، مسئله جدی است؟
خانواده ها جا بیفتد تا شاهد نتایج بهتری در عرصه درمان اختلالات گفتار و زبان باشیم. اختلالات گفتاری که والدین باید آن را جدی بگیرند عضو کمیته مشورتی توانبخشی وزارت بهداشت با اشاره به مواردی باید کودکان را نزد گفتار درمان برد، اظهار کرد: در صورتی که نوزاد شیرخوار در مکیدن مشکل دارد، کودک زیر یک سال صداسازی درست ندارد و به اسم و گفتار پدر و مادر توجه نمی کند و لبخند اجتماعی نمی ...
ازدواج وسط اردوی جهادی!
از لحاظ مالی چیزی در توان نداشته باشیم، می توان با توکل به خدا زندگی را شروع کرد درست است که پول زمینه ساز بسیاری ازمسائل است؛ اما اصل نیست. اعضای خانواده شما و همسرتان نیز در این مراسم حضور داشتند؟ رضایی: از پیش آنها را در جریان قرار داده بودیم و پدر و مادر خودم و پدر و مادر همسرم در این مراسم حضور داشتند. تاثیر چنین مراسمی بر روی روستاییان و افرادی که شما برای ...
من شاهد عینی تشییع پیکر آیت الله بروجردی بودم/ پدرم یک مبارز بود
آن دوقلوها یک خانواده بزرگی بودیم. پدرم هم سفره دار بود، از ساوه و قم کلی مهمان می آمدند. تا اینکه سال 1340 پدربزرگ فوت شد. مزارش در شیخون قم است و قبر پدرم هم آنجاست. در محل ما مدرسه ای بود به نام مدرسه طاهری اسلامی. من کودکستان را با خواهرانم می رفتم .خواهرها من را می بردند و می آوردند. خواهرهای من هم در محله تنها دخترهای چادری بودند که رفت و آمد داشتند، ضامنشان هم لات های محل بودند ...
مدرسه ای برای کودکان میانمار
تاثیر قرار دهد. خانم خطیب می گوید داستان دو تا از بچه های مدرسه همه را به ویژه خودش تحت تاثیر قرار داده است: یک پسر بچه 5 ساله به اسم موفز وقتی عکسش را جلوی مدرسه دیدیم و پرسیدیم این پسربچه کیست؟ یکی از اعضا گفت: من تمام مدت که در اردوگاه بودم این بچه دنبال من می آمد. اول فکر می کردم دنبال غذاست یا چیزی از من می خواهد. وقتی با او صحبت کردم متوجه می شوم که کاملا ترسیده است و هیچ کس را ندارد و رها ...
سفری که با جنگ آغاز شد و با صلح به پایان رسید
آن دیده بودم، صحبت می کردم . طی اقامتم در آمریکا، ویزای سفر به عربستان را گرفتم البته عربستان طبق قوانین خودش به دختران زیر 45 سال ویزا نمی داد و همین موضوع باعث شد تا کمی معطل شوم، بعد از رایزنی های بسیار با گروه ایرانی های مقیم آمریکا، به حج رفتم و همان جا دوچرخه را به ایران فرستادم و پس از آن در چین دوچرخه دیگری خریدم. مطمئناً یکی از چالش های این نوع سفرها تمام شدن پول ...
رمان بزرگی که معروف نشد
نویسنده دیگری توانسته است همچون تولستوی بنویسد. روژه مارتن دوگار در سال 1937 به خاطر نوشتن این اثر بزرگ برنده جایزه ی ادبی نوبل شد. رمان خانواده تیبو در طول 18 سال، به تدریج نوشته شد. این رمان در چهار جلد که حاوی هشت فصل می باشد منتشر شد که عناوین آن ها به شرح زیر است: دفترچه خاکستری/ ندامتگاه / فصل گرم / طبابت / سورلینا / مرگ پدر / تابستان 1914 / سرانجام درونمایه رمان خانواده ...