سایر منابع:
سایر خبرها
دروازه بانی که از طرف پرسپولیسی ها تهدید شد
می داشتم.این اصل قضیه است از اول تا الان.من دو سال است که دارم می گویم اگر اتفاقی برای باشگاه پرسپولیس افتاد از چشم من نبینید. من به این باشگاه علاقه داشتم که از جیب شخصی ام به پیکان چک دادم تا به پرسپولیس بیایم.فقط هم می گویند که ما به هواداران می گوییم. هواداران هم شما را می شناسند هم من را. خجالت بکشید و سعی نکنید که سر من را کلاه بگذارید.من تا الان بخاطر آقای گرشاسبی که آدم با شخصیتی است به باشگاه پرسپولیس رفتم اما بقیه آدم هایی که آنجا هستند حساب شان فرق می کند.تا الان هم فقط به خاطر آقای تاج و گرشاسبی راه آمده ام اما از این به بعد کسی از من انتظاری نداشته باشد. ...
گونه های مختلف شاخ دانشجویی را بشناسید/ فصل مشترک احمدی نژادیسم و اصلاح طلبی!
گوشی بیدار شدم و دیدم طبق معمول، بابا پشت خط هستند. گوشی را جواب دادم که بعد از خوش و بش گفتند: بیا پایین! کدوم پایین؟ دم در خوابگاه. تعجب کردم! دوباره پرسیدم؛ گفتند: بیا پایین من منتظرم . رفتم و بابا را دم در خوابگاه دیدم؟! بعد از احوال پرسی، بابا در صندوق عقب را بالا زد و مقدار زیادی مواد خوراکی، که البته همه سیاهی لشکر بودند برای رساندن سیب زمینی و پیاز ها به دست من، را دیدم؟! از تعجب ...
ماجرای یک آدم ربایی مرموز در تهران !
پسر جوانی را دیدند که مدعی بود توسط سه مرد جوان ربوده و به آن خانه منتقل شده است. بدین ترتیب پسر جوان آزاد شد و پرونده ای در این خصوص در دادسرا تشکیل شد.پسر جوان ایران گفت: ساعت 8:45 دقیقه شب در حال صحبت با تلفن همراهم در شهرک بهارستان بودم که ناگهان مردی ناشناس اسلحه کلتی را پشت سرم گذاشت. یکی هم با شوکر به پایم زد. مرد ناشناس که اسلحه به دست داشت با همدستی دو نفر دیگر مرا با زور سوار بر پرایدی ...
شکارچی ترسناک توریست های خارجی در ایران + عکس
بیمارستان رفت، اطلاع داری؟ نه، چون وقتی کیف را قاپیدم دیگر به عقب نگاه نکردم و نمی دانم چه اتفاقی برای او افتاد تا این که دستگیر شدم. خانواده ات از سرقت ها خبر داشتند؟ نه، ولی می دانستند آخرین بار به خاطر سرقت به زندان رفتم. آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟ یک سال است که از زندان آزاد شدم. فکر نمی کردی سرقت ها باعث بدنامی ایران شود؟ آن موقع به هیچی فکر نمی کردم اما پس از دستگیری تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم. از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
فرار دختر جوان مشهدی قبل از عقد + جزییات
خیابانی اطلاعی داشته باشم به دلیل نیازهای روحی دوران جوانی با همه وجودم دلباخته سروش شدم و به این ارتباط ادامه دادم آن قدر در قهقرای عشق های خیالی فرو رفته بودم که خوشبختی ام را فقط در دستان سروش می دیدم. همزمان با پایان تحصیلاتم خانواده سروش به خواستگاری ام آمدند اما پدرم از چند سال قبل قول ازدواج مرا به برادرزاده اش داده بود. به همین دلیل خانواده ام با ازدواج من و سروش مخالفت کردند. این درحالی ...
بیرانوند: کی روش در دفاع از تیم ملی تنهاست/ انتقاد کسی که به جایگاه من نرسیده ناراحتم می کند
کردم و همان موقع از هواداران عذرخواهی کردم. همین الان هم از هواداران به خاطر آن حرکت عذرخواهی می کنم. واقعا از عملکردم ناراحت بودم و با همان ناراحتی که داشتم یکی از هواداران به من توهین کرد و من هم عصبانی شدم و آن حرکت را انجام دادم. شما ببینید ما روز و شب زحمت می کشیم تا این هواداران را خوشحال کنیم و در این بین یک نفر می آید و همه چیز را خراب می کند. همیشه دوست داشتم با هواداران رابطه خوبی داشته ...
غلامی:تا سال 2015 کسی ما را باور نداشت
شد تا با نسیمه غلامی کاپیتان تیم ملی و آرزو صدقیانی بازیکن ارزشمند کشورمان به گفت وگو بنشینیم. متن این گفت وگو را در زیر می خوانید: فارس: از حال و هوای خانواده و دوستان و البته محله تان بعد از موفقیت و قهرمانی بگویید. واکنش ها چطور بود؟ غلامی: پدر و مادرم از خوشحالی گریه می کردند. مادرم می گفت دوستان 15 سال پیش او تماس گرفته و تبریک گفته اند. این برای من ارزش داشت ...
عصیانگری که بخت یارش بود
یک روز صبح تصمیم گرفتم از پنجره اتاقم بپرم. در این کشور حتی یک خودکشی موفق هم راحت نیست. انگار یک کم بابت شکستم خوشحالم، اما فقط خدا می داند چرا. ولی همیشه می شود بابت چیزهای عجیب و غریب خوشحال شد...هیچ وقت در زندگی ام توقع شکست نداشتم. من در مقام یک انقلابی شکست خوردم... و وقتی به آن فکر می کنم، حتی زمانی که معتاد شدم-روزی از روزها این لذت به سادگی همراه با شوهرم از دست رفت. ما اینجا بدجور به یک ...
تصمیم برای بارداری، حتما باید بچه دار شم؟
که اکنون مادر دو پسر کوچک است می گوید "من در دبیرستان برای فرار از نگهداری کودک، غذا سرو می کردم. اما متوجه شدم که واقعاً مادر شدن را دوست دارم." اغلب مردم و به ویژه زنان طوری بزرگ شده اند که انتظار داشته باشند روزی پدر یا مادر شوند. دختران و زنان از عروسکهای نوزاد گرفته تا مادران بچه به بغل با تصاویر و انتظاراتی احاطه شده اند که والدین، همسالان، مذهب، تبلیغات و رسانه ها برای آنها ...
تله شیطانی زن جوان برای مردان پولدار
بانک و رمزش را به آنها دادم. ولی گفتند این پول کم است. چون نیمه شب شده بود از ترس آبرویم با باجناقم تماس گرفتم و از او خواستم هر چه پول دارد برایم آماده کند. دقایقی بعد مرد جوان را مقابل خانه باجناقم فرستادم تا پول را از او تحویل بگیرد. باجناقم هم 14میلیون تومان به مرد جوان پرداخت کرد. من ساعت ها التماس کردم آنها مرا آزاد کنند، اما نیمه شب بود که یک خودروی پلیس مقابل در خانه آمد. آنها تهدیدم کردند ...
دلتنگی عاشقانه های پدر و مادر شهید برای علیرضا
...، علیرضا دومین فرزند خانواده بود. زمان جنگ روستای قلعه سید از توابع دزفول زندگی می کردیم. پیش از آنکه علیرضا متولد بشود یک دخترسقط کرده بودم، نذر کردم اگر خدا فرزندی به من عطا کند اسم او را علیرضا بگذارم و به مشهد ببرم. بعد از پایان دوران دبیرستان وارد حوزه علمیه شد. علاقه بسیاری به طلبگی داشت در وصیت نامه خودش ذکر کرده، برادرم اگر امکان بود یکی از فرزندانت را به حوزه علمیه بفرست. در ...
مقتول پس از 27 سال به خوابم آمد و گفت همه چیز را لو بده + جزییات
کنارش قرارداشت کتک می زد. آن جوان فریاد می زد مرا ربوده اند، کمکم کنید. وی افزود: او بشدت کتک خورده بود. همان موقع مرد آدم ربا سر او را به زیر صندلی برد و فریاد زد آرام باش وگرنه تو را می کشم. با نوه عمه ام حرف زدم و تصمیم گرفتیم خودرو را تعقیب کنیم اما حوالی میدان جمهوری خودروی آدم رباها را گم کردیم. صبح به کلانتری نواب رفتم و ماجرای آن شب را گزارش دادم. حوالی محل کارم در بازار صفویه که ...
گرفتاری شوم خانم روانشناس وقتی به خانه مجردی پسر روانی رفت
منزلش رفتم و با او صحبت کردم و دلداری اش دادم. او ادامه داد: بعد از چند روز او مجددا از من خواست تا به عیادتش بروم. من هم به منزل وی رفتم و او تعدادی عکس از من تهیه کرد و الان من را تهدید کرده چنانچه تن به خواسته های شیطانی اش ندهم تصاویرم را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. بنابه این گزارش، با توجه به حساسیت موضوع و دستور مقام قضائی، متهم در منزلش دستگیر و در تحقیقات انجام شده توسط کارآگاهان پلیس فتا به جرم خود اعتراف و روانه دادسرا شد. انتهای پیام ...
دل به دریا می سپرند
هیجان رو می خوری. گول آرامش و سکوتش رو. اینجا پسر به دنیا میای، چاره نیست جز که راهی دریا بشی. اینجا درس بخونی که چی بشی؟ دریا برای همه اینجا نون داره؟ مثلا 20 سال رو دریا بمونی مایه اش چربه؟ خیلی رفتی بالا. کسی به 20 سال نمی رسه رو دریا. از 100 نفر شاید 10 نفر 20 سال رو دریا مونده باشن. میرن کار دیگه. میرن نگهبانی. خانواده من، همه رو دریا بودن. بابام که دریا رو ول کرد، باقی ...
چاقوکشی خواستگار سمج: با جواب رد دختر مورد علاقه ام، دیوانه شدم
خواهد با من رابطه داشته باشد. متهم گفت: چندبار مقابل دانشگاه رفتم تا او را ببینم، اما هربار با بی محلی از من می خواست که بروم. آن قدر عصبی و ناراحت شدم که کنترل خودم را از دست دادم و روز حادثه او را با چاقو زدم، اما حالا از کارم پشیمان هستم. با توجه به اینکه دختر جوان از مرگ نجات پیدا کرده بود، پرونده به خاطر ضرب وجرح عمدی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم بعد از ...
بخشش عامل قتل در چهارشنبه سوری
به چاقویی که روی زمین افتاده بود خورد. من چاقو را برداشتم و یک ضربه به سینه پسر افغان زدم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: باور کنید من علی را نمی شناختم. فقط وقتی صدای فریادهای کمک خواهی دوستم را شنیدم دستپاچه شدم و برای کمک به او رفتم. من قصد قتل نداشتم و فقط می خواستم مرد افغان را بترسانم. این متهم در حالی که بشدت اشک می ریخت به پای پدر و مادر مقتول افتاد و التماس ...
ماجرای مشاهده صحنه قتل در 27 سال پیش
پراید شده و راهی منزل من در خیابان جمالزاده شدیم، من و پسر دخترعمه ام داخل خودرو مواد مخدر نیز مصرف کردیم که در خیابان گلشن متوجه شدم سرنشینان یک خودروی پیکان در حال کتک زدن یک پسر جوان هستند؛ ما پیکان را تعقیب کرده اما در نهایت آن را گم کردیم . وی افزود: بعد از این اتفاق، من پلیس را در جریان قرار دادم و فردای آن روز وقتی به محل کار خود در بازار صفویه (روبه روی پارک ملت) رفتم، دیدم سه زن ...
بررسی 2 پرونده مرگ مشکوک
اعضای خانواده زن فوت شده گفت: ما از پرسنل کلینیک درمانی بخاطر تزریق مرگبار به مادرم شکایت داریم. با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی به دادسرای جرائم پزشکی فرستاده شد. تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد. در حادثه دیگری ساعت 23و40دقیقه شامگاه سه شنبه مأموران کلانتری 106 نامجو خبر سقوط مرگبار مرد جوانی را به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران اطلاع دادند ...
این مرد خطرناک طعمه هایش را با آبمیوه مسوم می کرد
منزل او را نیز تا میدان آرژانتین برسانم ؛ در میانه ی مسیر بودیم که مهدی با خوراندن چای مرا بیهوش کرد ؛ زمانیکه به هوش آمدم در بیمارستان بستری بودم و آنجا بود که متوجه شدم مهدی پس از بیهوش کردنم اقدام به سرقت خودرو شخصی پراید و همچنین سرقت عابربانک و برداشت مبلغ یک میلیون و 500 هزار تومان از داخل حساب کرده است " .مالباخته پس از حضور در پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ در اظهاراتش به کارآگاهان عنوان ...
آخرین وضعیت درمانی قربانی اسیدپاشی تبریز +تصاویر
مریم درباره این حادثه تلخ می گوید: یازده سال با همسرم زندگی کردم و حاصل این زندگی یک پسر 6 ساله است. اما همیشه اختلاف و دعوا و درگیری در زندگی ما جریان داشت. چندین بار تصمیم گرفتم طلاق بگیرم، اما باز وساطت خانواده و امیدی که می دادند مانع این کار شد و برگشتم سر خانه اول. من اهل زندگی بودم، نمی خواستم زندگی ام خراب شود و تمام سعی ام را کردم که خانواده ام را حفظ کنم، اما او اصلاً اهمیت ...
تجربیات ده ساله یک ناشر جوان/کار ناشر مدام به مو بند است
...> * در خیابان انقلاب بود؟ بله؛ کتابفروشی شیوا بود. پس از آن هم در چند کتابفروشی دیگر کار کردم. حدود 7 سال که گذشت، تجربیاتی جمع کردم و سختی هایی هم کشیدم. سپس وارد کار توزیع کتاب شدم. * یعنی خودتان پخشی راه اندازی کردید؟ بله. چند سالی فعالیت کردم که ورشکست شدم و دوباره از نو شروع کردم. پس از ورشکستگی ام وارد بازار دیگری شدم. البته ورشکستگی ام رقم چندان بزرگی نبود ...
از نای جان...
دست آورد. حاج مهدی با آوازخوانی پسر موافق نبود تا اینکه بعد از دیدار با استاد احمد عبادی نوازنده نامی سه تار، دلش قرص شد که پسر بی راهه نرفته و به این کار او رضایت داد اما از او خواست که بخشی از تلاوت هایش را منتشر کند. حاج مهدی شجریان در سال 75 درگذشت و پسر در مراسم ختم پدر بار دیگر قرآن خواند و دو سال بعد از آن آلبوم به یاد پدر را منتشر کرد، کاری که پدر از او خواسته بود. شجریان می گوید: پدر ...
تسویه حساب و تیراندازی مرگبار دلالان دلار در تهران
شده بود. بعد هم بهمن یک میلیون و 200 هزار تومان به عنوان سود به حسابم واریز کرد و بعد هم گفت که فردا اصل پول من را می دهد. فردای آن روز پنجشنبه بود. جمعه هم که بازار تعطیل است. شنبه هم من بیمار شدم و چند روزی در خانه ماندم. تقریبا 8 روز از وعده ما گذشت، من با بهمن تماس گرفتم، اما او جواب تلفن من را نداد. فراری شده بود. وقتی به بازار رفتم فهمیدم چند نفر دیگری مثل من هم همین بلا سرشان آمده است. ...
بوفون: چه کسی من را مجبور کرده است در یوونتوس بمانم!
سطح بالایی بود. دیدار برابر میلان اهمیت زیادی داشت. با این تیم در صدر جدول هم امتیاز بودیم. میلان از بازیکنان بزرگی همچون روبرتو باجو، ژورژ وآه، ساویسویچ ، پائولو مالدینی و ... بهره می برد. من باید در این بازی به میدان می رفتم در حالی که تنها 17 سال داشتم. این قضیه را سرمربی صبح روز بازی گفت . با این حال من ترسی نداشتم. زمانی که این خبر را به من دادند خیلی خوشحال شدم چون می توانستم به تمام دنیا نشان ...
جانبازان اعصاب و روان شمع هایی که ذره ذره آب می شوند/این دردها مرد می خواهد!
با یک جانباز می گوید: روزی نیست که کتک خوردن مادرم را نبینم، تو دلم مونده که یک روز دشنام نشنوم، یا حتی برای یک بار هم که شده پدرم به من محبت کند! خدایا ما حق چه کسی را ضایع کردیم؟ وی ادامه می دهد: من تا سال سوم راهنمایی شاگرد اول غرب کشور در المپیاد های علمی بودم، اما به خاطر رفتارهای بد پدرم به افسردگی و وسواس مبتلا شدم طوری که حتی مدرک دیپلم را به زور گرفتم. حالا هم که به ...
اهدای بازوبند مهربانی، همزبانی و قهرمانی آستان قدس رضوی به خانواده شهیدان اصفهانی
مورد فرزند شهید سؤال می کند و مادر پاسخ می دهد: پسر شهید 20 روز بعد از شهادتش به دنیا آمد، درسش را خوانده و تهران مشغول به کار است اما هنوز ازدواج نکرده است . مقصد آخر طبق برنامه خانه شهید بی سر است، خانه محسن حججی؛ اما پیش از رفتن به آنجا برنامه تغییر می کند، دیدار با خانواده سلامتیان که در مسیر قرار دارد، پیش از رفتن به نجف آباد مهمانان یزدی به جمع پسران خیّر بزرگ اصفهانی و کشور می روند ...
التماس های قاتل جانش را نجات داد
خانه رسیده بودم که دوستم سهیل تماس گرفت و گفت سه جوان به او حمله کرده اند و قصد خفت گیری دارند. او از من درخواست کمک کرد بلافاصله به سمت پارکی که گفته بود رفتم و دیدم هنوز هم سه جوان آنجا هستند؛ با یکی از آنها درگیر شدم و حین درگیری ضربه ای هم به او زدم که باعث مرگش شد. با شناسایی اولیای دم و صدور نظریه پزشکی قانونی و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده ...
ماجرای 15سال روستاگردی طلبه قصه گو
کتابفروشی در این شهر راه انداختم. یک کتابفروشی ای که من خودم آن جا کار نمی کردم. یعنی این انس با کتاب یک ریشه قدیمی دارد. همیشه در دوران دبیرستان و مدرسه تلاش می کردم کتابدار باشم. در مسجد همیشه با کتاب ها انس داشتم تا این که خودم سال 85 بچه دار شدم. آن جا دیدم که راه انس با بچه ها کتاب خواندن است. آن موقع من در سبد خانوارم ماهی 50 هزار تومان برای کتاب تعیین کرده بودم. وقتی در قم درسم تمام ...
از آشنایی با شهید مدافع حرم تا کنار گذاشتن خوانندگی رپ
استودیو رفتم و تا ساعت 4 صبح به سرودن شعری درخور شخصیت والای شهید سید میلاد مصطفوی پرداختم و همان روز با همکاری احسان بیگلری آهنگ را ضبط کردم و بروی سایت قرار دادم که با بازدید و دانلود غیر قابل باوری مواجه شده بود. وی اظهار کرد: در حال حاضر با خانواده این شهید در ارتباط هستم و پس از آن داستان، دیگر زندگی من انقلابی و شهدایی شده بود، سبکی که برای شعرهای انقلابیم نیز اتتخاب کرده بودم رجز خوانی ...
نقاشی بر بومِ مرگ
. رنگ دیگری بود، اگر چه گیرم تاریک تر، بسیار تاریک تر. شاعرانگی این آثار مرا درگیر خودش کرد. بیشتر مترصد شدم تا اجراهای نمایشنامه های او را ببینم. تا جایی که ممکن بود می رفتم و تماشا می کردم. متن های نمایش هایش را می خواندم. دیگر درگیرش شده بودم. در آثارش نهفته های بسیاری بود که مرا ترغیب می کرد که نزدیک تر بروم و بعد دیدم که نشسته ام سر کار ترجمه. سر آثار یون فوسه نیز به همین صورت درگیر شدم. برای ...