سایر منابع:
سایر خبرها
وفاداری والاتر (قسمت 11) / هدیه با ارزشی که یک سارق به من داد
همه چراغ ها را خاموش کردیم و مجهز شدیم. من یک چاقوی قصابی در دست داشتم. در آن روزها شماره امدادی 911 وجود نداشت، بنابراین زنگ زدم به اپراتور و خواستم مرا به پلیس وصل کند. با مسئول مربوطه صحبت کردم و او به من گفت آرامش خودم را حفظ کنم. برایش توضیح دادم که نمی توانم آرام باشم. مرد مسلح در حیاط بود و داشت می آمد و ما کمک لازم داشتیم. جلوی در ورودی در تاریکی منتظر ایستادیم و درباره اینکه دنبال ...
معجز ه در چاه مر گ
و از ترس چشم هایم را بسته بودم. آن شب شیر داشتم و پسرم را سیر کردم، روز بعد هم کمی شیر داشتم ولی روز سوم دیگر شیری نداشتم تا بچه ام را سیر کنم و فکر اینکه هردوی مان در این چاه خواهیم مرد، خیلی آزارم می داد. صدایم هم به هیچ کجا نمی رسید؛ چراکه هنوز امکان داشت آن مرد من و بچه ام را به قتل برساند. به امام رضا(ع) متوسل شدم و گفتم ای امام می خواستیم برای زیارتت بیاییم چرا این طور شد؟ نمی ...
آن جوانی که می گوید آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفته ایم ، من احساسش را و آن روحیه را تأیید ...
؟ یعنی زابل گرد و غبار دارد؛ هر سالی، سه ماه، چهار ماه گرد و غبار دارد؛ راست میگوید؛ این یک گوشه ای از مشکلات سیستان و بلوچستان هست و بود؛ آن زمان مردم به معنای واقعی کلمه در بدبختی محض بودند؛ در بدبختی محض! بنده از نزدیک شاهد بودم. بعد از انقلاب کارها شده، پیشرفتها شده، خدمات انجام گرفته؛ نه فقط در سیستان و بلوچستان، [بلکه] در همه ی کشور؛ در زمینه ی عدالت خیلی کار انجام گرفته. شماها که ...
مصائب 14 ساله کارگری بدون بیمه و قرارداد زیر سقف خاکستری تهران/ 18 ساعت کار برای 1میلیون و 200 هزار تومان
پایان بدهد و زندگی در کنج غربت را تمام کند . این قصه، تنها روایت زندگی یک رمضان نیست بلکه رمضان های دیگری هم هستند که مانند او دستشان به هیچ جا بند نیست و در ظلم مضاعفی که به آنها می شود، به دنبال به دست آوردن لقمه ای حلال برای سفره خالی شان هستند؛ رمضان هایی که مرد واقعی کارزار ناعادلانه زندگی اند . از همه این ها گذشته در حالی همه رمضان های جوان شهرستان هریس به سودای یافتن کار ...
حسین رضا زاده؛ قهرمانِ بیکار
حالا چه رکورد هایی ثبت می کنم. در حالی که رقبای من جابر سالم وزنه بردار بلغاری قطر، رونی ولر آلمانی و چمرکین روس واقعا قوی بودند. طوری که در المپیک سیدنی نفر ششم 460 کیلوگرم زد. کمی هم در مورد خانواده خودتان می گویید؟ من در اردبیل و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و دو برادر و پنج خواهر هستیم. زمانی که 14 ساله بودم، وزنه برداری را شروع کردم. مثل همه بچه ها در کوچه فوتبال یا ...
قتل همسر در پارک به دلیل ارتباط با پسرجوان
اینکه از یک ماه مانده به عید امسال، متوجه ارتباط همسرم با پسر جوانی شدم و اختلاف من و همسرم بیشتر شد تا اینکه روز گذشته فرا رسید. وی افزود: همسرم ظهر به بازار رفته بود و حدود ساعت 13:30 روز گذشته به مقابل بازار رفتم و زمانیکه وی از بازار خارج شد به دروغ به وی گفتم پسر جوانی که با وی در ارتباط بود و پدر آن پسر اکنون داخل تاکسی هستند که همسرم ترسید و برای سوار شدن به خودرو همراه من شد ...
دعای خیر یک بیمار نیازمند از 10 حق ویزیت بیشتر می ارزد
ادامه دادم و این مادرم بود که همه گونه فداکاری را در حقم روا داشت تا من توانستم درسم را به پایان ببرم. حالا هم هر خدمتی به مادر بکنم هیچ وقت نمی توانم جبران زحمات او را بکنم. شما پرسیدید انگیزه ات برای این کار چه بود، یکی از آنها خواست مادر بود. در تصمیم برای ویزیت رایگان پنج شنبه ها با خود گفتم شاید برخی ها پول نداشته باشند لااقل آنها این امکان استفاده از پزشک را داشته باشند و بیایند و ...
التماس کردم که همسرم به رابطه اش با آن پسر جوان پایان دهد، اما ... + عکس
زمانیکه وی از بازار خارج شد به دروغ به وی گفتم پسر جوانی که با وی در ارتباط بود و پدر آن پسر اکنون داخل تاکسی هستند که همسرم ترسید و برای سوار شدن به خودرو همراه من شد اما زمانیکه تاکسی را دید متوجه حرف دروغ من شد. وی در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: از تاکسی پیاده شده، به پارک رفتیم و روی یک صندلی نشستیم، من از قبل چاقویی تهیه کرده و چاقو را در روزنامه قرار داده بودم که آن زمان روزنامه ...
وقتی شوهرم خمار بود دو دوستش در اتاق به سراغ من آمدند
مقداراندکی پول، برای خرجی خانه با هزاران منّت، به من می دادند. وی در حالی که با یاد آوری شب شوم اشک هایش سرازیر می شود، ادامه داد: آن شب طبق معمول دوستان حمید برای او مواد آورده و حال او نیز کمی بهترشده بود. حمید رفقایش را برای شام، شب نگه داشت و از من خواست تا برای پذیرایی آنان غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی ازدوستان بی شرم همسرم دست ...
نجف تحت تاثیر امام (ره) بود/ ناگفته هایی از سلوک امام خمینی در نجف اشرف
به گزارش شبکه اجتهاد ، حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی پور از شخصیت های شناخته شده ای است که دوران طولانی را با حضرت امام خمینی (ره) همراه بوده است. او سالها در نجف اشرف در محضر حضرت امام تلمذ کرده و از اوان مبارزه از همراهان و حلقه های نزدیک به امام بوده و پس از انقلاب نیز از ابتدا در مسئولیت های مختلف از جمله سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه و سپس وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران ایفای نقش کرده است. در سالهای اخیر حجت الاسلام والمسلمین محتشمی مجددا در نجف اشرف و در جوار حرم شریف امام علی (ع) رحل اقامت افکنده و در تلاش برای حفظ میراث ...
ناگفته هایی از زندگی قاسم افشار
وقتی اعلام شد صدا و سیما گوینده و مجری جذب می کند به او اصرار کردم و گفتم اکنون دو سال از پیروزی انقلاب می گذرد و این تکلیف شرعی است و باید دوباره تست صدا و تصویر بدهی. مثل همیشه مخالفت کرد اما من دست بردار نبودم و با اصرار زیاد در آخرین فرصت فرم مربوطه را پر کردیم و فرستادیم. روزی که قرار بود از او تست بگیرند همه مدیران شبکه و تهیه کننده های برنامه های مختلف صدا و سیما حضور داشتند و در پایان تست ...
رحمتی سکوت دو ساله اش را شکست
. ضربه عالیشاه را که یادتان هست؟ همان شب مردم به من لطف زیادی داشتند. اما من خیلی ناراحت بودم و همان روز به همه دوستانم گفتم مطمئن باشید دربی برگشت سال آینده را می بریم که خدا را شکر می کنم این اتفاق افتاد. ظاهرا ارتباطت با پرسپولیسی ها هم خوب است. بازیکنانی مثل طارمی و مسلمان. من همیشه با پرسپولیسی ها ارتباط خوبی دارم و با این نفراتی که شما اسم بردید ویژه تر رفیق هستم ...
حکایتی عبرت آموز از آه مظلوم
استاد حسین انصاریان مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم در تازه ترین جلسه اخلاق خود در حسینیه همدانی ها در ماه مبارک رمضان به موضوع تحقق سعادت حقیقی در دین وحی اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می آید: سعادت، گنج بی انتهای هستی سعادت از زمان شروع حیات انسان در زمین گنجی بود که همه به دنبال به دست آوردن آن بودند. وضع، اعمال، اخلاق و عاقبتاکثر مردم تاریخ و دنیا نشان داد که ...
سمنان| شهید زنده عملیات فتح خرمشهر از ماجراهای جالب جانبازی خود می گوید
با اسلحه سنگین زدند. تسنیم: پس اینجا هم به خیر گذشت و شما مجروح نشدید؟ اسلامی راد: خیر دقیقاً همین جا بود که مجروح شدم. چون رفتم خودم را روی زمین جابجا کنم دیدم انگار دارم می سوزم و مجروح شده بودم. در پهلوی من یک حفره بزرگ براثر اصابت ترکش همان خمپاره باز شد. هم رزم همشهری خودم (جانباز متوفی علی اسیری) را صدا کردم ببینم حال او چطور است؛ گفتم علی چطوری؟ او گفت من هم به شدت ...
وفاداری والاتر (قسمت 10) / جنگ و گریز با سارق
فریاد می کشید: هی بچه بیا اینجا. اگر نیایی، به برادرت آسیب می زنم. از پشت بوته ها بیرون آمدم و مرد مسلح به خاطر اینکه به او دروغ گفته بودم شماتتم می کرد. در حالی که سعی می کردم دروغ تازه ای ببافم، گفتم بر می گردیم و به سمت پنجره رفتم. گفت: دیگر دیر شده. پشت به حصار بایستید. کلمات کلیدی وفاداری والاتر (قسمت 10) ...
اقتصاد کشور را از راه برجام اروپایی نمی شود درست کرد
اشاره کردند که یک مقداری از پول ارز و درآمد ارزی به دولت داده نمیشود، این یعنی میرود داخل صندوق توسعه ی ملّی. این صندوق توسعه ی ملّی در اختیار دولت است و هیچ چیزِ این در خارج از دولت نیست؛ خود صندوق در اختیار دولت است، مسئولین صندوق را دولت نصب میکند، سیاستهای صندوق، برداشت از صندوق، همه چیزش دست دولت است منتها در یک مواردی چون یک برداشت غیر قانونی برای دولت ضرورت پیدا میکند و فرصت اینکه بروند از ...
دامادم با هر دو دخترم ازدواج کرد و ...
این ماجرا به درستی خبر نداشت. شب جنایت من و همسرم با هم به شدت دعوایمان شد. پسران همسر اولم در خانه نبودند. دختران خردسالم نیز دراتاق دیگری خوابیده بودند. پس از بالا گرفتن درگیری مان بطری شیشه ای را برداشتم و به سمت وی رفتم. محکم با بطری ضربه ای به سر همسرم زدم که کف آشپزخانه افتاد. هر کاری کردم بهوش نیامد. دقایقی بعد متوجه شدم او نفس نمی کشد و فوت شده است. خیلی ترسیده بودم، نمی دانستم ...
رهبر انقلاب : آن جوانی که می گوید وضع خیلی بد است، من احساسش را تأیید می کنم اما حرفش را مطلقا نه
در بدبختی محض بودند؛ در بدبختی محض! بنده از نزدیک شاهد بودم. بعد از انقلاب کارها شده، پیشرفتها شده، خدمات انجام گرفته؛ نه فقط در سیستان و بلوچستان، [بلکه] در همه ی کشور؛ در زمینه ی عدالت خیلی کار انجام گرفته. شماها که متأسّفانه کتاب [نمیخوانید]، خیلی اهل کتاب نیستید؛(4) بنده کتاب خوانم، من خیلی کتاب میخوانم، دلم میخواهد شما بچّه ها، جوانها واقعاً کتاب بخوانید؛ در این گزارشهای مذاکرات ...
بدترین صفت اخلاقی دروغ است/ دروغگویان مؤمن نیستند
اول باور کند، این دروغ است. یک زمانی ما جوک می گوییم و طرف مقابل این را می داند، این اشکالی ندارد. اما وقتی طرف، اول باور می کند این دروغ است.مثلا می گوید من جنگل رفته بودم و دو شیر به دنبال من آمدند، من هم با لگد شیر ها را فراری دادم. می گویند راست می گویی؟ می گوید نه الکی گفتم. این دروغ است. پیامبر مکرم اسلام (ص) خطاب به ابوذر می فرمایند: یَا أَبَاذَرٍّ وَیْلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ ...
قصاص؛ فرجام جنایت در برج سعات آباد +عکس
هزار تومان پول به من بدهد، اما مخالفت کرد. من که حالت طبیعی نداشتم چاقویی را که روی میز کنار تخت قرار داشت به دست گرفتم و می خواستم برای تهدید سیاوش چاقو را به دستش بزنم، اما نمی دانم چطور شد که چاقو به سینه او فرو رفت. وی درباره سرقت و تهدید همسر دوم سیاوش نیز گفت: وقتی زن دوم سیاوش وارد اتاق شد ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم قصد داشتم 50 هزار تومن پول از شوهرش بگیرم، اما او که ترسیده بود خودش طلاهایش را به من داد. من بعد از دستگیری همه طلاها را نیز به او برگردانم. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و مهرداد را به قصاص محکوم کرد. جام جم ...
هِن و هِن برای تعبیر یک عشق
همه انواع و اقسام کلت و اسلحه کمری و مسلسل و ... وحشت کرده بودم، عقب عقب رفتم و گفتم: راستش من حتی از تفنگ اسباب بازی بچه ها هم می ترسم اما او مرا تشجیع کرد و کم کم اسامی آنها را و طرز دست گرفتن هر یک را کمی توضیح داد و اصرار داشت که با گوشی خود عکس بگیرید. من که نگران شغل او، بیش از خودش بودم، پرسیدم: از شما ایراد نمی گیرند؟ پاسخ داد: اشکالی ندارد، فقط نمره ماشین پلیس نباید در عکس ها ...
پایداری مردم خرمشهر در برابر ارتش مسلح عراق استوره زمان شد
ها جاده ها دست دشمن است. ساعت 12 روز بعد به اتاق جنگ خرمشهر رسیدم. ناخدا حکمت جوادی فرمانده منطقه عملیات بود و ناخدا هوشنگ صمدی فرماندۀ تکاوران دریایی و سرهنگ شاهان بهبهانی فرماندۀگردان دژ نیز حضور داشتد، دیدم در حال جابه جا شدن هستند، گفتم کجا می روید؟ گفتند عراقی ها به سمت ما می آیند ، ناچار برای هدایت عملیات به خسروآباد می رویم که 20 کیلومتر دورتر است. گفتم اگر 20 نفر رزمنده در ...
جوانه های پیروزی از قیام خونین
...> در جلسه قرار بود تصمیم گرفته شود که از این پس باید چگونه حرکت کنند. مصوب شد ستادی شکل بگیرد تا ادامه مبارزات را هدایت کند. مردم پس از دستگیری امام قیام هایی را شکل داده بودند. آن ها در میدان های شهر تجمع می کردند و در اعتراض به رویه ی حکومت شعار می دادند. از بیرون هم پشت سرهم تلفن می شد و همه کسب تکلیف می کردند. قرار شد در آن روز (15خرداد) جمعیت را از میدان های تهران به سمت میدان 15 خرداد ...
ادعای تجاوز به دختر جوان؛ واقعیت یا داستان ساختگی
می خوابد، به خانه برمی گردم تا کارهایم را بکنم. شب حادثه هم طبق معمول به خانه می رفتم که سه مرد جوان که از لهجه شان پیدا بود افغانستانی هستند، به سمتم آمدند، من را به زور گرفتند و به سمت خانه خود بردند و یکی از آن سه مرد که از بقیه بزرگ تر بود، من را آزارواذیت کرد. دختر جوان گفت: مرد جوان بعد از اینکه به من تجاوز کرد، از ترس اینکه موضوع را به پلیس خبر دهم، تصمیم گرفت من را بکشد. خانه اش ...
روحانی باید از مردم عذرخواهی کند/ من اگر جای رئیس جمهور بودم دستور غنی سازی 20 درصد را می دادم/ جمنا ...
روحانی بودم، اصلا به ترامپ توجه نمی کردم و حرف های او را با یک شوخی پاسخ می دادم. به مردم کشورم اعلام می کردم مردم ایران! از اینکه نسبت به امریکا چهره ای دیگر را برای شما ترسیم کرده بودم، عذرخواهی می کنم. این می توانست شبیه یک موشک سهمگین علیه امریکا عمل کند. گفت وگو با امریکا در مقطعی بنابر تصمیم و خواست نظام صورت گرفت و همان طور که آقای صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی کشور گفته بود آغازش به ...
نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی
گرفتم و تهران آمدم لباسی هم نداشتم که تویش بگذارم؛ برادرهایم وقتی چمدان را دیدند فکر کردند پر از سوغاتی است. با پنج تومان حقوق بافندگی کارم را شروع کردم و اولین باری که پدرم به دیدنم آمد پول قلکم که 70 تومان شده بود را به پدرم دادم. تا زمانی که پدرم در قید حیات بود تلاش کردم به همراه سایر برادرانم به ایشان کمک کنیم. سال 59 مادرم بیمار شد؛ اصرار داشت عروسی من را ببیند 19 20 ساله بودم که ...
ضرغامی: رفتار رسانه ملی در 88، صد درصد درست بود
چهارتا اشکال هم پیش آمد نباید با عینک محدود خود برویم روی همان ها تمرکز کنیم و دست بگذاریم، حتی اگر تخلف شده باشد. زیرا در این صورت کل کار ارزشمند یک مدیر برجسته را زیر سوال می بریم. شرایط به گونه ای شده است که مدیران برجسته جرات ریسک ندارند و حتما قوه قضاییه بخشی از تقصیر را برعهده دارد؛ به همین دلیل با بخشی از حرف های آقای روحانی در این موضوعات موافق هستم. چرا هیچ وقت به نیروهای مسلح و ...
ادعای تعرض به دختر جوان؛ واقعیت یا داستان ساختگی
گرفتند و به سمت خانه خود بردند و یکی از آن سه مرد که از بقیه بزرگ تر بود، من را آزارواذیت کرد. دختر جوان گفت: مرد جوان بعد از اینکه به من تجاوز کرد، از ترس اینکه موضوع را به پلیس خبر دهم، تصمیم گرفت من را بکشد. خانه اش زیر زمین داشت. من را به زیرزمین برد و می خواست با چاقو من را بزند که دو پسر دیگر واسطه شدند و گفتند نباید این کار را بکنی. با وساطت آنها زنده ماندم و از خانه بیرون آمدم ...
ناگفته ای از اختلاف سید مصطفی خمینی و امام موسی صدر
ملاقات کنند از جمله این افراد ظاهراً صادق طباطبایی و قطب زاده بودند، این افراد موضوع امام موسی صدر را پیگیری کردند؛ تا جایی که من می دانم امام در همه مراحل پیگیر موضوع امام موسی صدر بودند و این پیگیری ها را ادامه می دادند، زمانی که سرگرد جلود در سال 58 به قم آمد و با واسطه محمد منتظری ملاقاتی با امام داشت، در آن ملاقات امام شدیداً پرخاش و اعتراض کرد و موضوع را از سرگرد جلود که مرد شماره دو لیبی بود ...
بدرقه شورانگیز
رو در رو خیلی رویم نشد که به ایشان جواب منفی بدهم، به او گفتم بعد از دو روز جوابش را خواهم داد. پس از دو روز فکسی برای او فرستادم با این مضمون که من با همه علاقمندی و شور و شوقی که برای بازی در فیلم پس از گذشت این چند سال دارم، این شور را درونم می ریزم و از معشوق همچنان دور می مانم. واقعیت این است که دیگر خود را نمی توانم راضی کنم تا در فیلم شما بازی کنم. اجازه بدهید در فرصتی دیگر در خدمت شما باشم. اشتراک گذاری در: ...