سایر منابع:
سایر خبرها
برادرانم نگذارند اسلحه ام روی زمین بماند/ توصیه شهید به حجاب
غلامرضا را با صورتی خونین مشاهده کردم و این بار فریاد زدم یاحسین و از هوش رفتم. به خودم آمدم و دیدم در منزل پدر هستم و آنها اصرار می کنند حالت خوب نیست، نرو اما اصرار کردم که باید بروم. در راه از کنار پارک بابائیان عبور می کردم که دوباره این صحنه را دیدم اما خیلی سریع خودم را به مینی بوسی رساندم و داخل شدم و داخل مینی بوس هم این صحنه ترسناک غلامرضا را مشاهده کردم و آنجا هم از حال رفتم. ...
داستان عجیب شترهای وحشی استرالیا | شترهای استرالیایی
.... کانگورو هایی وجود داشتند که به افق خیره می شدند و عقاب های دم گوه ای که چمباتمه زده و منتظر کشته شدن حیوانات در جاده بودند. یک بار یک دینگو (سگ وحشی ماسه ای رنگ استرالیایی) را در نزدیکی جاده دیدم. در طول مسیر، در شهر های کوچکی که در امتداد اَوت بَک (مناطق دور افتاده و بیابانی درون سرزمینی استرالیا) قرار داشتند شب را به صبح رساندم. و سپس سه روز بعد، یک شتر استرالیا یی دیدم! جانوری از خاورمیانه ...
روح ناآرامی که آرام جان ها بود
بود واین به نظر من یک ارزش والایی است. چرا که او همانند یک مسلمان به کشورش عشق می ورزید، سرشار از ایمان به مبدأ ومعاد بود، عارفی عامل، اهل خلوت و راز و نیاز و در عین حال مرد عرصه های مبارزه و جهاد بود ضمن اینکه هیچگاه پا را از دایره اعتدال و انصاف بیرون نگذاشت. مهربان و دلسوز محرومان بود بدون کمترین ریاکاری متواضع بود و میان او با خدا رابطه دوستی برقرار بود. شبی خواب می بیند فرزندش در حال غرق شدن ...
چهارده دلیل برای اثبات عدم کفایت آقای بنی صدر
مثلاً در این مجلس نبوده و گوش نکرده، والا اگر کسی این حرف ها را گوش کرده باشد و به این نتیجه نرسد، برای من قابل قبول نیست. اما مطلبی که راجع به هویزه دیروز خانم اعظم طالقانی یک جمله نقل کردند، وظیفه ی من است که بگویم آقایان، بنده روز پانزدهم دی ماه خودم در منطقه ی هویزه بودم. روز 15 دی روز حمله به نیروهای عراقی از طرف نیروهای ما بود. این جا من لازم می دانم از این تریبون از فرمانده آن لشکر ...
جنگ اصلاً پیروز ندارد
؟ باید از خرمشهر می بردیم شان تا نزدیکی های اهواز. یعنی یک جایی بین خرمشهر و اهواز. توی راه از این نمی ترسیدید که عراقی ها مشکلی برای تان ایجاد کنند؟ نه، چون اسرای عراقی بشدت ترسیده بودند و من بعید می دانستم اقدامی بکنند. ضمن اینکه در آن لحظه به قدری مسائل مختلف ذهنم را پر کرده بود که اصلاً به این موضوع فکر نمی کردم. آن روزها یک جوان بیست ساله بودم و به خاطر غرور جوانی ترس و این ...
جهانگیر الماسی: درآمدم صفر است اما هرگز حاضر نیستم که موقعیت فرهنگی ام را با پول قاطی کنم
...، استاد سوارکاری داشتند ولی تمام اینها الان حذف شده است. سال 63 در دانشگاه تهران محسن مخملباف و مجید مجیدی با کاتر و تیغِ موکت بُری بنده را زدند الماسی: سال 63 در انقلاب فرهنگی تندروترین بچه های مذهبی سرکار بودند، من بیکار بودم رفته بودم دانشگاه تهران؛ چون نمی دانستم از کجا باید فوق لیسانسم را بگیرم، از همه جا بی خبر بودم، شهرستان بودم و کار می کردم. آمدم تهران دیدم ...
شهید ایرج رستمی یاردیرین چمران
رهبر معظم انقلاب در سفر سال 91 خود به استان خراسان شمالی در جمع بسیجیان با ذکر خاطره ای پیرامون مراتب مجاهدت، ایثار و شجاعت شهید رستمی فرمودند: 'سرتاپایش گل آلود بود، این پوتین ها گل آلود، بدنش خاک آلود، صورتش خسته، ریشش بلند، اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه می درخشد، نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. معروف بود در دوران دفاع مقدس می گفتند فلانی نور بالا می زند ...
ماموریت ما شکست آمریکا بود
آماده کرده بودند اما وقتی بردیم، همه تیترها و نوشته های شان را پاره کردند و دور ریختند.می خواستند بنویسند جلال طالبی ایران را به آمریکا فروخته است اما با دعای مردم و تلاش بچه های تیم ملی برنده شدیم. آن روزها بازار شایعات حسابی داغ بود؛ مثلا می گفتند فدراسیون به این دلیل جلال طالبی را روی نیمکت تیم ملی نشانده که پیروزی مقابل آمریکا با یک مربی ایرانی جلوه بیشتری پیدا کند.حرف و حدیث هایی از ...
زن بخت برگشته
می کنم که از او تنفر دارم. نکته جالب اینکه یک هفته ای که خانه دوستم مخفی شده بودم او غیرتی شده و با تهمت های زشت و ناروا خواسته که آبرویم را به بازی بگیرد و مرا متهم کرد تا بی هیچ ادعایی به خانه برگردم. حرف آخرم این است که یک زن با کم و کسر زندگی اش در صورتی می سازد که از شوهرش معرفت، محبت و انسانیت ببیند. البته در تمام این سال ها احترامش را جلو بچه هایم نگه داشته ام و اجازه نداده ام شان ...
خداداد عزیزی: به خاطر مارادونا طرفدار آرژانتین شدم
چرا رضایتنامه ام را ندادند به تاتنهام یا اتلتیکو مادرید بروم، به روز های شیرین فکر می کنم. به هر حال من بازیکن کلن بودم و حتی دوست نداشتم در آلمان زندگی کنم، اما چاره ای نداشتم تا قراردادم تمام شود. * چرا از زندگی در آلمان رضایت نداشتید؟ مردمان شان خیلی خشک هستند و آدم واقعاً احساس غربت می کند. نظم شان هم بیش از حد است و آدم را خسته می کند. از ساعت 7 شب همه جا تعطیل بود! * شما که ...
منافع آمریکا، قربانی لابی قدرتمند یهود
را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و می کشند و زندگی شان را از بین می برند. این چیزی است که برای اسرائیل و بنیامین نتانیاهو نخست وزیرش موضوعیت دارد و دقیقا همان نوع کشوری است که آمریکا نباید بخواهد به آن تبدیل شود، ولی متاسفانه نقش واشنگتن به عنوان سگ دست آموز و فرمانبردار اسرائیل، در حال سوق دادن کشور روزگاری بزرگ ما به سمت مسیری نادرست است. تمام این ها با قدرت یهود صورت گرفته و زمان آن است که چشم به ...
تهران جدید، آغاز دوران ژست در ایران/ گویا از فرانسه پست مدرن تریم
را 27 سال استفاده می کند. من پیش از آنکه به انجا بروم اسم آن مؤسسه را شنیده بودم و با کارهایش مهم و تاثیرگذارش آشنا بودم، پیش خودم فکر می کردم وقتی به انجا برسیم یا یک ساختمان بزرگ با تعداد زیادی اتاق و سالن کنفرانس و... روبه رو می شوم، چون فکر می کردم مؤسسه ای که این قدر کنفرانس جهانی به راه می اندازد و این همه در دنیا اسم و رسم دارد باید چنین هیبتی داشته باشد، ولی به آنجا رسیدیم دیدم ...
تداوم کاسبی کارتن به دست ها در همدان
ماهانه من کافی بوده چراکه من مجرد هستم، گفت: خانواده من در روستا زندگی می کنند و دو واحد مسکونی در روستا داریم که یکی از آن ها را برای کرایه دادن به مسافران همدان مرتب کرده ایم . وی در توضیح اینکه چه امکاناتی برای مسافران مهیا کرده اید، گفت: مثل همه خانه مسافرها امکانات اولیه مهیا است و هر مرتبه که مسافری درخواست امکاناتی داشته باشد سعی در برآورده کردن آن داریم . یکی دیگر از ...
دعای "سریع الاجابه" مادر یک شهید
رفت؟ همیشه آرزو می کرد خدایا من کی بزرگ می شوم تا به جبهه بروم. از 14 سالگی مسجد و بسیج و جبهه مکان حضور همیشگی حسین شد. وی چند شب کشیک داده، تا توانسته بود سید کاظم که خود مرد جبهه و جنگ و سنی از وی گذشته بود را بیبند و درخواست خود برای جبهه رفتن را مطرح کند. حسین از سید قول می گیرد و بی خبر به جبهه می رود سید کاظم مردی کامل و زن بچه داربود حسین خیلی کم حرف، ولی کار های بیشتر از ...
انتشار سریالی مقالات مهاجرانی در روزنامه اطلاعات
...، سرخی خون می درخشید. غروب آفتاب؛ شفق؟ بی تاب بودم. از مهرش و شکوهش دلم بی تاب بود. اگر دستم را آرام در دست نمی گرفت و نمی فشرد، می خواستم از خانه اش بیرون بروم و در خلوتی زار گریه کنم . مدتی پیش بود از من پرسید: صعصعه! رمه های فراوانت چه شدند؟ گفتم: مولایم، آنها را میان مردم تنگدست تقسیم کردم. از شادمانی خندید. همان خنده اش روحم را گرم کرد. با خودم می گفتم ...
دکتر برای لحظه شهادت خود از همسرش اجازه گرفت!
سردشت دیدم، همسرشان اصلاً فارسی بلد نبود و خود مسئول زن های حرکت امل در لبنان بود و زمانی هم که دکتر به ایران آمده بود، مسئولیت مؤسسه جبل عامل را نیز به او داده بود. دکتر چمران شخصیت بسیار خداجویی داشت، اما به دلیل بدگویی هایی که علیه وی شنیده بودم در اولین دیدار فقط احوالپرسی کردم و به همسرشان خوشامد گفتم و رفتم. با سفر به لبنان و بعداً سفر به لیبی و مصاحبه هایی که با مردم انجام دادم، فهمیدم که آن ...
نرفتم روسیه، چون شرایط زانوهایم عادی نیست
چشمان مان ببینیم ده ها نفر شیلنگ به دست دارند، کوچه شان را می شویند. توی خیابان حق تقدم رعایت نمی شود و حرف های ناپسند به هم می زنند بدون اینکه فکر کنند زن و بچه آنجا حضور دارند. تقصیر خود مردم هم هست. یک جا هایی دولت و قوه قضاییه باید سختگیری کنند، مثلاً شنیده ام 5/3 میلیون سکه را 50 نفر خریده اند. یک قانون داریم که از طرف سؤال می شود خودت توضیح بده از کجا آورده ای؟ اگر با این افراد برخورد شود ...
دانشمند عارف
...، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ دوی بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توی این خیابانهای تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادی و نظامی و غیر نظامی از تهران و همین طور از همه ی شهرستانهای دیگر، راه ...
طوری می نویسم که خواننده آن را مجسم کند
. بعضی وقت ها همین طور که در دفتر کارم نشسته ام، ساعت ها از پنجره به مردم نگاه می کنم؛ بچه هایی که در پارک می دوند، بحث کردن آدم ها با هم، نوجوان ها و رفتارشان با هم سن و سال ها که با رفتارشان در خانواده متفاوت است. از تمام این ها الهام می گیرم. چیزی در زندگی شخصی تان بوده که برای نوشتن یک داستان جدید تکانتان بدهد؟ به نظرم همه ی نویسنده ها برای نوشتن گاهی به خاطره ها برمی گردند ...
نویسنده کتاب، سازنده کتابخانه
جهتی که تخصص دارم کار می کنم چون می دانم نتیجه بهتری خواهم گرفت. درست است که بعضی از خانواده ها به این نیاز دارند که مثلاً خیاطی یا هر هنر دیگری را یاد بگیرند، اما بچه های این خانواده ها هم نیازهای روحی دارند و یکی از این نیازها می تواند انس با کتاب باشد. من با خودم فکر می کنم باید این بچه ها لذت مطالعه را درک کنند و بدانند کتاب می تواند راه نجاتی برای آن ها باشد. یادم هست سال قبل زمان زلزله کرمانشاه ...
ترجیح می دهم به جای بهشت دیگران، کشور خودم را تبدیل به بهشت کنم
معطر و پماد گیاهی گل بنفشه است که ترمیم کننده زخم های پوستی است. سنتز نانو پلیمر بوتیل سیانوآکریلات پوشش دار شده با پلی سوربات 80 (C-PBCA) هم طرحی است که به عنوان حامل دارو برای درمان تومورهای مغزی مورد استفاده قرار می گیرد. دستگاهی هم برای ایجاد مدل آسیب نخاعی در حیوانات آزمایشگاهی ساخته ام. تمام داروهای گیاهی از طریق شرکت های دانش بنیان، که یکی از آنها هم مال خودم است ...
یوزی در دست و ذکر بر لب
برگردند از همین جا برگردند. جلوتر که رفتیم پشت ما را خالی نکنید! هیچ کس پشتش را نگاه نکند تا هر کسی که می خواهد برود از این فرصت استفاده کند. اگر برویم جلو دیگر راه برگشتی وجود ندارد. آن شب شهید چمران همان صحبتی را که آقا امام حسین(ع) برای یارانش شب عاشورا گفت برایمان تکرار کرد. چند ساله بودید که شهید چمران را دیدید؟ 28 ساله بودم ! من در وزارت دفاع کار می کردم اما داوطلب شدم که به ...
تجاوز به زن جوان در میان التماس هایش
مهندس جوان وقتی طعمه اش را سوار بر خودرو کرد ابتدا پای درددل های این زن نشست و سپس بی توجه به التماس ها اقدام سیاهش را به اجرا رساند. به دنبال شکایت یک زن 28ساله به نام فرشته تیمی از ماموران برای ردیابی جوان آزارگر وارد عمل شدند. این زن که هنوز ترس در چشمانش نمایان بود به ماموران گفت:به بیماری سرطان مبتلا هستم. حالم خوب نبود که با همسرم تماس گرفتم. وقتی او گفت که نمی تواند ...
میز خدمت در دستگاه های اجرایی ایلام برپا می شود
قاسم سلیمانی دشتکی در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم در ایلام اظهار داشت: میز خدمت در پاسخ به مطالبات مردمی و در تمامی دستگاه های اجرایی ایلام برپا می شود. استاندار ایلام گفت: در بازدید از شهرستان ها و در سفرهای درون استانی به این مسئله مواجه بودم که اکثر شکایات و درخواست مراجعین گله مندی از بروکراسی اداری در سطح استان ایلام بود که برای پاسخ به خواسته مردم و دردسترس بودن مسئولان و کاهش ...
جانباز مدافع حرم: آزادسازی آخرین پایگاه داعش
شهر بوکمال و آخرین پایگاه داعش بگویید! عملیات بوکمال یک عملیاتی بود که جبهه مقاومت انجام داد و همه حضور داشتند. عملیات بوکمال عملیات بسیار پیچیده و سختی بود, به دلیل اینکه آخرین پایگاه داعش بود و داعش تمام توان خودش را در آن جا مستقر کرده بود که نگذارد آخرین پایگاهش سقوط کند.حتی یک اسیر ژاپنی را رزمندگان جبهه مقاومت گرفته بودند و اعتراف کرده بود که داعش تجهیزات خود را آماده کرده بود که ...
بخشی از نیایش های شهید دکتر مصطفی چمران
دریایی از درد غوطه می خورم،در دنیایی از غم و حسرت غرق شده ام،به حدی که اگر آسمان ها و زمین را و همه ثروت وجود را به من ارزانی به سهولت رد می کنم،و اگر همه عالم را علیه من آتش کنی، و آسمانی از عذاب بر سرم بریزی و زیر کوه های غم و درد مرا شکنجه کنی،حتی آخ نگویم،کوچکترین گله ای نکنم،کمترین ناراحتی به خود راه ندهم،فقط به شرط آنکه ذکر خود را،و یاد خود را و زیبایی خود را از من نگیری،و مرا در همان حال به ...
شهید چمران به روایت رهبر انقلاب/ بسیار لطیف بود، خوش ذوق بود، عکاس درجه ی یک بود/ معلوم شد که نگاه سیاسی ...
طرف پاوه؛ دوی بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توی این خیابانهای تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادی و نظامی و غیر نظامی از تهران و همین طور از همه ی شهرستانهای دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه ی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسه ای که ما بودیم به نخست وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه ی عاطفیای ...
تحول یک ایده
کسب و کار خانگی و تولید محصولات غذایی در منزل، تنها قسمتی از دوران کاری من است. در بخش اول زندگی ام به معلمی و دبیری مشغول بودم و امروز هم همچنان استاد دانشگاه هستم. در بخش دیگر، فعالیت های پیمانکاری انجام می دادم و یکی از مهندسان ذوب آهن ایران بودم، در آن دوران توانستیم پروژه های بزرگ زیادی را به سرانجام برسانیم؛ اما متاسفانه اعتمادی که به برخی افراد کرده بودم درست از آب درنیامد و در آن سال ها مجبور شدم برای حفظ اعتباری که داشتم تمام املاکم را مثل زمین، خانه و ویلایی که داشتم، برای پرداخت بدهی ها بفروشم و به آن چند نفری هم که اعتماد کرده بودم، رفتند و من تنها ماندم. می گویند اگر کسی هزار روز در بازار کار می کند، برایش هزار برگ اعتبار می شود؛ ولی کافی است یکی از این برگ ها آسیب ببیند، آن وقت است که تمام آن هزار روز از بین می رود. شاید جالب باشد بگویم که من مجبور شدم خانه ام را بفروشم و بعد مستاجر همان خانه شدم. وقتی این اتفاقات افتاد همسرم گفت تو جوهر کار داری و می توانی فعالیتت را در منزل ادامه دهی و پیشنهاد کرد که محصولات غذایی در منزل تولید کنیم و این انگیزه را در من ایجاد کرد که این کار را در خانه شروع کنیم. بعد هم در کنار همسرم شروع به تولید مواد غذایی در خانه کردیم و اولین محصولی که در آن زمان تولید کردیم سالاد الویه بود و به تدریج محصولات دیگری مثل شله زرد، کشک و بادمجان و مربا هم تولید کردیم و تمامی این تولیدات را در یک فضای 11 متری انجام می دادیم. ما ...
هوشنگ کامکار: اگر آهنگساز نمی شدم، دوست داشتم شاعر بودم
نمی شناسم، رهبران خوبی هستند که متاسفانه به کار گرفته نمی شوند . به نظر من یکی از مهم ترین وظیفه های بنیاد رودکی این است که به موسیقی ملی ایران توجه کنند؛ اما حالا اتفاقاتی می افتد که من نمی دانم از طرف چه کسانی است؟ این فاجعه است که ماشین روی صحنه می آورند. مشخصا درباره ی آقای رهبری که ارکستر در زمانِ شان وضعیتِ خوبی داشت و همه متفق القول بودند که ایشان از نظر موسیقایی می تواند تأثیرات ...
لیونل مسی؛ شمشیر تیز بدون سپاه
که لیونل مسی، باوجود همه توانایی هایش نمی تواند مانند مارادونا باشد و به تنهایی آرژانتین را قهرمان کند. او به کمک هم تیمی هایش نیاز زیادی دارد. مسی یک پدیده است که نیاز به حمایت از طرف هم تیمی هایش دارد. مثل اتفاقی که در بارسلونا برای او افتاده. اما در تیم ملی، دی ماریا حتی یک بار هم نتوانست از حریفانش عبور و مسی را تغذیه کند. مسی، در روزی که آرژانتین با تساوی یک بر یک در برابر ایسلند ...